بررسی منطق منکران اعجاز پیامبران (ع) با توجه به آیات قرآن

منکران اعجاز، گاه به بعضی از دلائل ظاهرا عقلی متشبت شده اند، بعضی نیز دست به دامن پاره ای از آیات قرآن زده و چنین پنداشته که این آیات مساله معجزات انبیاء، مخصوصا پیامبر اسلام (ص) را نفی نمی کنند، و یا معجزاتی غیر از قرآن را انکار می نماید، عمده ترین آیاتی که به آن تمسک  جسته و یا ممکن است تمسک جویند آیات زیر است:

1- در سوره اسراء می خوانیم: «وقالوا لن نومن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا- او تکون لک جنه من نخیل و عنب فتفجر الانهارخلالها تفجیرا او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا او تانی بالله و الملائکه قبیلا- او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن من لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقروه قل سبحان ربی هل کنت الابشرا رسولا»‌ (اسراء/ 90 تا 93).
ترجمه:

«و گفتند ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه چشمه ای از این سرزمین (خشک و سوزان) برای ما خارج سازی- یا باغی از نخل و انگور در اختیار تو باشد و نهرها در لابلای آن جاری سازی- یا قطعات (سنگهای ) آسمان را- آنچنان که می پنداری- بر سرما فرود آری، یاخداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری- یا خانه ای پر نقش و نگار از طلا داشته باشی، یا به آسمان بالا روی، حتی به آسمان رفتنت ایمان نمی آوریم مگر آنکه نامه ای بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم! بگو منزه است پروردگارم (از این سخنان بی اساس) مگر من جز بشری فرستاده خدا می باشم؟!» همانگونه که می بینیم پیامبر اسلام(ص) در برابر هیچیک از خارق عادات و معجزاتی که این گروه از مشرکان قریش از او خواستند تسلیم نشد و تنها جوابش این بود منزه است پروردگار من، مگر من بشری فرستاده خدا هستم؟

2- باز در همان سوره می خوانیم: «و ما منعنا ان نرسل بالایات الا ان کذب بها الاولون»، «ما را از فرستادن آیات و معجزات منع نکرد مگر تکذیب پیشنیان نسبت به آنها» (اسراء/59). این آیه نیز نشان می دهد که به خاطر تکذیب پیشنیان نسبت به آیات الهی، خداوند معجزه ای به پیامبر اسلام نداد!

3- در سوره هود آمده  است: «فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک وضائق به صدرک ان یقولوا لو لاانزل  علیه کنز او جاء معه انما انت نذیر و الله علی کل شی وکیل»، «شاید ابلاغ بعضی از آیات را که به تو وحی می شود به تأخیر بیندازی و سینه ات از این جهت تنگ و ناراحت می شود که می گویند چرا گنجی بر او نازل نشده؟ یا فرشته ای همراه او نیامده؟ تو فقط بیم دهنده ای و خداوند به هر چیزی وکیل و ناظر و نگهبان است»‌ (هود/12). این آیه نیز شبیه آیه اول است که در برابر تقاضای کافران می فرماید: «انما انت نذیر»، «تو فقط بیم دهنده ای».

4- در سوره رعد نیز آمده است: «و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه ایه من ربه انما انت منذر ولکل قوم هاد»، «کافران می گویند: چرا نشانه و آیتی از پروردگارش بر او نازل نشده، تو تنها بیم دهنده ای، و برای هر گروهی هدایت کننده ای است» (رعد/7). آیا این تعبیر نمی گوید که پیامبر(ص) در برابر خواسته های آنها برای معجزه تسلیم نشد؟

5- در سوره انعام نیز می خوانیم: «وقالوا لانزل علیه آیه من ربه قل ان الله قادر علی ان ینزل آیه ولکن اکثرهم لا یعلمون»، «کافران گفتند چرا نشانه و معجزه ای از طرف پروردگارش بر او نازل نمی گردد بگو خداوند قادر است معجزای نازل کند، ولی بیشتر آنها نمی دانند» (انعام/ 37). مفسربزرگ مرحوم امین الاسلام طبرسی در ذیل این آیه می گوید: جمعی از ملاحده (کفار) بر مسلمین به این اعتراض کرده و گفته اند آیه دلالت بر این دارد که خداوند آیتی بر محمد(ص)  نازل نکرده است، چرا که اگر نازل کرده بود در پاسخ مشرکان به آن اشاره می کرد. از کلام این محقق معلوم می شود که اینگونه وسوسه ها در مورد معجزات از قدیم بوده است و منحصر به عصر زمان ما نیست، بعضی آیات دیگر در این زمینه ذکر شده که چون استدلال به آنها ضعیف بود از آن صرفنظر شد.

پاسخ

توجه به چند نکته می توان تفسیر و مفهوم این آیات را روشن سازد و به بهانه ها پایان دهد.

1- روشن است که هیچ یک از این آیات نفی معجزات را به طور مطلق نمی کند، و به فرض که دلالتی بر آنچه استدلال کنندگان به آن می پندارند داشته باشد تنها دلیل بر نفی معجزه از پیامبر اسلام است. اضافه بر این مسلما معجزه قرآن را نفی نمی کند چرا که در چندین آیه از قرآن مجید این کتاب آسمانی به عنوان یک معجزه جاویدان معرفی شده و از تمام مخالفان دعوت به معارضه گردیده، و در مقابل آن عاجز مانده اند، چه معجزه ای از این برتر و بالاتر که جن و انس را دعوت به مقابله کند و توانائی نداشته باشند؟ بنابراین به فرض صحت تمام این استدلالات، معجزه پیامبر اسلام (ص) منحصر به قرآن مجید می شود، این مساله (به فرض صحت) هیچ مشکلی در مساله نبوت پیامبر اسلام (ص) ایجاد نمی کند، همانگونه که هیچ کمکی به مخالفان نبوت نخواهد کرد. آیات قرآن پر است از معجزات و خارق عادات پیامبران پیشین، بنابراین معجزات آنها چیزی نیست که قابل انکار باشد، و در مورد پیامبر اسلام (ص) نیز با صراحت از اعجاز قرآن سخن می گوید، بنابراین چیزی نمی ماند جز نفی معجزات دیگر از پیامبر اسلام (ص) که به فرض صحت تنها یک مساله  فرعی و تاریخی  خواهد بود و تأثیری در مسائل اعتقادی نخواهد داشت.

2- لحن این آیات نشان می دهد که هدف نفی معجزات حقیقی نبوده بلکه هدف، نفی معجزات اقتراحی بوده است. توضیح اینکه: آنچه وظیفه پیامبران است، اثبات صدق دعوی خود، از طریق معجزات با طرق دیگر  می باشد، بنابراین هرگاه به قدر کافی معجزه نشان دهند دیگر هیچ گونه وظیفه ای در این رابطه ندارند، پیامبر (ص) یک خارق العاده گر نیست که در جائی بنشیند و هرکس از در وارد شود مطابق میل و سلیقه خود پیشنهاد معجزه ای کند، و پس از مشاهده آن اگر مایل بود باز پیشنهاد دیگری مطرح کند،  و قوانین و سنن آفرینش را به بازی بگیرد، و بعد از این همه نیز دعوت پیامبر(ص) را بپذیرد یا اگر میلش اقتضا نکرد به بهانه ای شانه خالی کند. به تعبیر دیگر، او مأمور است که معجزات را برای حقجویان و حق طلبان به مقدار اتمام حجت ارائه دهد، ولی هرگز مأموریت ندارد به معجزات اقتراحی یعنی معجزاتی که بهانه جویان، مطابق هوسهای خود نه برای تحقیق حق، بلکه به خاطر بدست آوردن دستاویزی برای فرار از حقیقت پیشنهاد می کنند پاسخ گوید. نوع پیشنهاد هایی که در نخستین آیه، مطرح شده دلیل بسیار روشنی برای این موضوع است، از یکسو می بینیم تقاضای هفت معجزه کردند! در حالی که برای افراد حقجو یک معجزه کافی است. از سوی دیگر معجزاتی طلبیدند که بعضا مایه نابودی آنها بود، مثلا گفتند:‌ «ما ایمان نمی آوریم تا سنگهای آسمانی را آنچنان که می پنداری بر سر ما فرود آری»‍! (او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا). واضح است هیچ انسانی حق جوئی معجزه ای را که مانع او شود نمی طلبد، زیرا هدف از معجزه ایمان است نه مرگ و نابودی. از سوی سوم اموری را می طلبیدند که اصلا محال بوده، مثل اینکه پیشنهاد کردند باید خدا و فرشتگان را در برابر ما بیاوری! (او تانی بالله و الملائکه قبیلا). واضح است که خداوند مکانی ندارد که از آنجا برخیزد و نزد این بهانه جویان آید. از سوی دیگر بعد از تقاضای معجزه ای که خودشان مطرح کرده بودند با صراحت می گویند: اگر این کار را هم انجام دهی از تو نمی پذیریم تا فلان کار دیگر را  انجام دهی! «گفتند ما به تو ایمان نمی آوریم تا به آسمان بالا روی، و اگر به آسمان بالا روی باز ایمان نمی آوریم مگر اینکه نامه ای (از سوی خدا) بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم»! (او ترقی فی السماء و لن من لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقروه). با توجه به آنچه گفته شد به وضوح می فهمیم که هدف آنها چیزی جز معجزات اقتراحی نبوده است، و هیچ پیامبری مأمور نیست که در مقابل اینگونه درخواستها تسلیم گردد. جالب اینکه در بسیاری از حوادث تاریخی مربوط به عصر ظهور انبیاء مخصوصا پیغمبر اسلام (ص) می خوانیم که کفار بعد از مشاهده معجزات برای فراز از زیر بار مسئولیت و عدم تسلیم در مقابل آنها به بهانه «سحر» متوسل می شدند، همان کاری که فرعون و فرعونیان در برابر موسی داشتند که حتی بعد از مشاهد غلبه موسی به تنهائی بر آن همه ساحران ورزیده و ماهر و ایمان ساحران که نشانه روشنی بود بر اعجاز موسی و اتکای آن به نیروی الهی، باز دست از سخن خود برنداشتند و گفتند «او رئیس شما ساحران است» و اینها همه یک توطئه است! (انه لکبیرکم الذی علمکم السحر) (طه/71) و لذا در آیه 111 انعام می فرماید: «و لو ائنا نزلنا الیهم الملائکه و کلمهم الموتی وحشرنا علیهم کل شی قبلا ماکانوا لیومنوا الا ان یشاء الله»، «اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل می کردیم و مردگان با آنها سخن می گفتند و همه چیز را (که می خواستند) نزد آنها جمع می نمودیم باز ایمان نمی آوردند مگر اینکه خداوند بخواهد(و آنها را به اجبار وادار به ایمان کند)»، و در آیه 25 انعام می فرماید: «وان یورا ایه کل آیه لایومنوا بها»، «آنچنان لجوجند که اگر هر نشانه و معجزای را ببینند ایمان نمی آورند»، و نیز در آیه 51 عنکبوت در  پاسخ تقاضای آنها که معجزات مختلفی را طلب می کردند با صراحت می گوید: «اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم»، «آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود؟» مفهوم این سخن آن است که معجزه باید برای اثبات حقانیت دعوت پیامبر(ص) باشد و این کتاب آسمانی قرآن بهترین سند و آیت است، بنابراین چرا آنها اصرار برای معجزات پی در پی دارند.

3- مسلما معجزات در واقع کار خداست و پیامبران هر معجزه ای داشته باشند به اذن و فرمان او است، ولی گاه این تصور برای گروهی از مردم پیدا می شده که پیامبران در زمینه معجزات فعال ما یشاء هستند و هرچه بخواهند انجام می دهند، این امر زمینه غلو را درباره انبیاء فراهم می ساخته، و ای بسا سبب می شده که مردم آنها را همچون خدا بدانند، به همین دلیل گاه انبیاء و پیامبران الهی تسلیم پیشنهاد معجزات نمی شدند و می گفتند این کار از ناحیه ما نیست، بلکه منوط به اذن و فرمان خدا است و باید ببینیم او چه اراده کرده است. شاهد این سخن آنکه در آیه 38 رعد می خوانیم: «وماکان لرسول ان یاتی بایه الاباذن الله»، «هیچ پیامبری نمی تواند آیت و معجزای بیاورد مگر به فرمان خدا». همین معنی به وضوح در سوره انعام آیه 109 نیز آمده است، می فرماید: «و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم ایه لیومنن بها قل انما الایات عند الله و ما یشعرکم انها اذا جائت لایومنون»، «آنها با نهایت اصرار سوگند به خدا یاد کردند که اگر نشانه یا معجزه ای برای آنها بیاید حتما به آن ایمان می آورند، بگو معجزات از ناحیه خدا است (و در اختیار من نیست به علاوه) شما نمی دانید که آنها پس از آمدن معجزات (باز) ایمان نمی آورند». این آیه از یک سو لجاجت آنها را در امر تقاضای معجزات روشن می سازد، و از سوی دیگر وابستگی معجزات را به اراده مطلقه پروردگار. آخرین سخن در این زمینه اینکه قرآن مجید خارق عادات و معجزات فراوانی برای انبیای سلف بیان کرده است، مسلما پیامبر اسلام (ص) هرگز نمی توانسته است این معجزات را در کتاب آسمانیش ذکر کند و از طریق وحی الهی از آنها پرده بردارد بی آنکه خودش آنها را ارائه دهد، درحالی که خود را به عنوان خاتم انبیاء و بزرگترین آنها به مردم معرفی می کند، و آئین خویش را آئین جاودانی و برترین آئینها. چگونه مردم قانع می شوند که انبیاء دیگر آن همه معجزات داشتند و پیامبر اسلام (ص) با آن همه مقام و عظمتش معجزه ای همچون آنها نداشته است. این تحلیل نشان می دهد که پیامبر اسلام(ص) غیر از قرآن مجید معجزات چشمگیر دیگری که بی شباهت به معجزات انبیای سلف نبوده داشته است، آیاتی از قرآن نیز گواه بر این موضوع است. بنابراین اصرار بر نفی معجزات دیگر از سوی بعضی از ناآگاهان به هیچوجه صحیح به نظر نمی رسد.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه 292 تا 299

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402548