غم عالم بر دل رها کنندگان رسول خدا
فارسی 4238 نمایش |در جنگ احد عده ای از مسلمانان از لشگر جدا می شوند در بیان خدا آمده «و الرسول یدعوکم فی أخراکم» در آیه ی «إذ تصعدون و لا تلوون على أحد و الرسول یدعوکم فی أخراکم فأثابکم غما بغم لکیلا تحزنوا على ما فاتکم و لا ما أصابکم و الله خبیر بما تعملون؛ [یاد آرید] آن گاه که مى گریختید و به کسى توجه نمى کردید و پیامبر (ص) از پشت سرتان شما را فرا مى خواند. پس خدا نیز شما را غمى روى غم سزا داد تا بر آنچه از دست داده اید و آنچه بر سرتان آمده غم نخورید، و خدا بدانچه مى کنید آگاه است.» (آل عمران/ 153) می توان فهمید، صدا زدن رسول مسلمانان را، آن هم از آخر آنها مى فهماند که لشکر از پیرامون آن جناب متفرق شده بودند، و بدون اینکه توجه به این سو و آن سو کنند چه اول و چه آخر جمعیتشان راه فرار را پیش گرفته بودند و مى رفتند و رسول از پشت سر صداشان مى زده، ولى آنان رسول خدا (ص) را در بین مشرکین رها کرده از ترس کشته شدن راه بیابان را پیش گرفته بودند.
بله جمله «و سیجزی الله الشاکرین»، که کمى قبل از این آیه بود به ما مى فهماند که مسلمین تا آخرین نفرشان نگریختند، بلکه کسى در بین آنان بوده که هیچ تزلزلى در اراده اش رسوخ نکرده، و قدمى جهت فرار بر نداشته است، نه در اول شکست و نه بعد از انتشار خبر قتل رسول خدا (ص) که آیه: «فإن مات أو قتل؛ آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمىگرديد.» (آل عمران/ 144) بر آن دلالت مى کرد. و از جمله: «و لا تلوون على أحد و الرسول یدعوکم فی أخراکم» نیز فهمیده مى شود که خبر کشته شدن رسول خدا (ص) بعد از شکست و فرار کردن مسلمانان منتشر شده، (چون با شنیدن صداى رسول خدا (ص) معنا نداشته است که احتمال دهند که آن جناب کشته شده و یا این خبر را باور کنند).
«فأثابکم غما بغم لکیلا تحزنوا على ما فاتکم، و لا ما أصابکم» یعنى سپس خداى تعالى به تلافى و پاداش غمى که داشتید (که چرا غنیمت ها از دستمان رفت؟ و چرا این همه کشته دادیم)؟ غمى دیگر به شما داد و آن اندوه از این بود که چرا به مال دنیا طمع بستیم؟ و رسول را یارى نکردیم؟ این اندوه را به شما داد تا از آن اندوه منصرف شوید، و از اینکه فرمود "اثابکم؛ پاداشتان داد" معلوم مى شود غم اولى نعمتى از ناحیه خداى تعالى بوده، به دلیل اینکه فرمود: این غم را به شما دادیم تا غم مخورید بر آنچه از دست داده اید، و بر آنچه بر سرتان آمده، چون خداى تعالى در کتاب مجیدش این قسم اندوه را مذمت کرده و فرموده: «لکیلا تأسوا على ما فاتکم؛ تا در برابر آن چه از دست مى دهید غم مخورید.» (حدید/ 23)
پس این غمى که ایشان را از آن اندوه ناپسند منصرف ساخت نعمت و موهبتى بوده است، و عبارت بوده از اندوه ندامت از اعمالى که کرده اند، و حسرتى که از فوت نصرت ناشى از فشل به ایشان دست داد، و در این صورت غم دوم در جمله: "غما بغم" غم ناشى از اندوه نامبرده است، و حرف "با" در آن بدلیه است و معناى عبارت این است که خداى تعالى این پاداش را به شما داد، که اندوه ناشى از فوت نصرت، و ورود مصیبت هایتان را مبدل کرد به اندوه ناشى از ندامت و حسرت از آن فشل و فرار که مرتکب شدید.
نیز ممکن است که جمله: "فاثابکم" متضمن معناى ابدال باشد، که در نتیجه معنا چنین مى شود: "پس خداى تعالى غم حزن شما را مبدل کرد به غم ندامت و حسرت، تا پاداشتان داده باشد" و در این صورت معناى دو غم بر عکس مى شود، (یعنى غم اول غم ثواب و نعمت و موهبت، و غم دوم غم حزن مى شود). و بنابر هر دو معنا، جمله: "فاثابکم..." فرع قرار گرفته براى جمله: "و لقد عفا عنکم..." و جمله بعدیش هم که مى فرماید: "ثم أنزل علیکم" به بهترین وجه اتصال و ترتیب دارد، بدین قرار که خداى تعالى از شما عفو کرد، و در نتیجه غمى را به عوض غمى دیگر به شما پاداش داد، تا شما را از اندوهى که برایتان نمى پسندد محفوظ بدارد، و در آخر و بعد از دادن غم پسندیده، آرامش و چرتى را هم بر شما نازل فرمود.
البته در این میان وجهى دیگر هست که ظهور سیاق در تفریع جمله: "فاثابکم..." بر ما قبل با آن مساعدتر است، و آن این است که غم عبارت باشد از همان معنایى که جمله: "اذ تصعدون..." متضمن آن است، و مراد از کلمه: "بغم" نتیجه اى باشد که از تنازع و نافرمانى تیراندازان حاصل شد، یعنى مسلط شدن مشرکین از پشت سر بر مسلمانان، و حرف "با" در کلمه "بغم" سببیت باشد، و این معناى خوبى است و بنابر آن معنا مراد از جمله: "لکیلا تحزنوا..." این خواهد بود که ما حقیقت امر را براى شما بیان مى کنیم، تا محزون نشوید...، هم چنان که نظیر این معنا را صریحا در آیه زیر بیان نموده، مى فرماید: «ما أصاب من مصیبة فی الأرض و لا فی أنفسکم إلا فی کتاب من قبل أن نبرأها، إن ذلک على الله یسیر، لکیلا تأسوا على ما فاتکم، و لا تفرحوا بما آتاکم؛ هیچ مصیبتى در خارج و در داخل نفس شما به شما نمى رسد مگر آنکه قبل از قطعى کردنش در کتابى نوشته بودیم، آرى محققا این براى ما آسان است، و این مصائب را بدان جهت مى نویسیم که دیگر در برابر آنچه از شما فوت شود ناراحت نشوید، و در برابر آنچه خدا به شما مى دهد شادى نکنید.» (حدید/ 23)
«ثم أنزل علیکم من بعد الغم أمنة نعاسا یغشى طائفة منکم؛ سپس از پى آن غم، آرامشى بر شما نازل کرد، خوابى که جمعى از شما را فرا گرفت.» (آل عمران/ 154) کلمه "أمنة" با فتحه همزه و فتحه میم و نیز فتحه نون به معناى آرامش خاطر از جهت داشتن امنیت است، و کلمه "نعاس" به معناى گرم شدن پلک چشم و سست شدن بدن قبل از خواب رفتن است که در حقیقت خوابى خفیف است و در فارسى آن را چرت زدن مى گوئیم، و این کلمه در آیه مورد بحث بدل است از کلمه "أمنة"، چون عادتا ملازمه هست میان امنیت و نعاس، و چه بسا احتمال داده باشند که کلمه "امنة" جمع کلمه آمن است، مانند کلمه "طلبة" که جمع کلمه "طالب" است و در این صورت حال از ضمیر در "علیکم" خواهد بود و کلمه "نعاسا" مفعول کلمه "انزل" است، و مصدر "غشیان" که فعل "یغشى" مشتق از آن است به معناى احاطه است، و معناى آیه بنابر اینکه کلمه "أمنة" به معناى امنیت باشد این مى شود که خداى تعالى پس از مبدل کردن اندوهتان به اندوهى دیگر، امنیتى بر شما نازل کرد که دنبالش خواب بر طایفه اى از شما مسلط شد، و بنابراین که کلمه "أمنة" جمع اسم فاعل باشد معنا چنین مى شود: خداى تعالى پس از مبدل کردن اندوهتان به اندوهى دیگر در حالى که شما ایمن بودید، نعاسى نازل کرد که بر طایفه اى از شما احاطه یافت.
این آیه دلالت دارد بر اینکه نعاسى که در گیراگیر این جنگ نازل شده، همه افراد را نگرفته بلکه بعضى از ایشان را گرفته است، چون مى فرماید: "به طایفه اى از شما احاطه یافت" و این طایفه همانهایى بوده اند که بعد از فرار و دور شدن به سوى رسول خدا (ص) برگشتند، چون از عمل خود پشیمان و از حفظ نکردن موقعیت حسرت خوردند و حاشا بر خداى تعالى که از ایشان در حالى که از جنگ فرار کرده بودند در گذرد، چون فرار از زحف یکى از گناهان کبیره است، و آدمى را از رحمت خدا دور مى سازد، و خداى تعالى در همین آیه فرموده: «و لقد عفا عنکم، و الله ذو فضل على المؤمنین؛ از شما درگذشت و خدا نسبت به مؤمنان با تفضل است.» (آل عمران/ 152) و فضل خود را خاص مؤمنین دانسته، و حاشا بر آن جناب که عنایت و فضل خود را شامل حال مرتکب فحشا و منکر آن هم در حال ارتکاب و قبل از توبه بسازد بلکه عفو و رحمت خود را وقتى شامل حال ایشان کرد که نخست غم بیهوده و بى اجرشان را مبدل کرد به غمى صحیح، تا دلهایشان به اندوه ناخوشایند خدا آلوده نگردد، که بیانش گذشت.
پس امنیت و نعاس شامل حال این طایفه شد، یعنى این هایى که از فرار خود پشیمان شدند و از این عمل نکوهیده خود غمگین گشته به طرف رسول خدا (ص) برگشتند، و دور آن جناب را گرفتند، و کانه این در لحظه اى بوده که رسول خدا (ص) از جمعیت فشرده مشرکین جدا شده و به دره کوه برگشته بود و برگشتن فراریان هم بعد از آن بوده که یقین کرده اند که آن جناب کشته نشده.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 4 صفحه 70
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها