اصول و مبانی تربیت دینی
English فارسی 5602 نمایش |علاوه بر اصول عمومى در تعلیم و تربیت، هر بعد خاصى از ابعاد آموزشى و تربیتى نیز اصول ویژه خود را مى طلبد. عمده ترین اصل تربیتى در بحث تربیت دینى را در مرحله اول باید در خود مفهوم تربیت دینى جستجو کرد. به هر حال اصول و مبانی تربیت دینی عبارتند از:
1- فراهم آوردن زمینه برای به فعلیت رسیدن توانائیهای بالقوه فرد
تربیت دینى به معناى شکوفا شدن، ظاهر شدن و بالفعل شدن توانایى هاست. یعنى کار اصلى مربى این است که استعدادهاى درونى مخاطب مورد تربیت را شکوفا سازد، باید زمینه اى براى او فراهم آورد تا آنچه را در درون دارد به فعلیت رساند. تربیت صرفا یک سرى آموزش ها و محفوظات و تقلیدها نیست. اگر در باب تربیت امر آموزش هم مطرح مى شود و به اصطلاح تعلیم را با تربیت همراه مى کنیم و آموزش را در کنار پرورش قرار مى دهیم، براى این است که از آموزش به عنوان ابزارى جهت پرورش استفاده مى کنیم. آموزش وسیله اى است که از طریق آن استعداد کودک شکوفا شده و قوه ها به فعلیت برسد و لذا نمى توان آموزشى را که به این نتیجه مهم نرسد، موفق نامید، هر چند محفوظات و یادگیرى متربى صد من کاغذ باشد. این امر بویژه در باب تربیت دینى حائز اهمیت است. آموزش اصول و مفاهیم دینى، آموزش امور عبادى و مسائل و احکام و امثال آن و درج کتاب درسى تعلیمات دینى در برنامه درسى مدارس چنانچه زمینه اى باشد تا دانش آموز، در پایان یک دوره مثلا پنج ساله ابتدایى به درجه اى برسد که بر اساس سن خود برداشتى از الوهیت و عبودیت و رابطه عبد و مولى داشته باشد، این آموزش، آموزش موفقى شمرده مى شود و مى توان گفت در اینجا تربیت دینى انجام گرفته است. اگر کودک و نوجوان به این مرحله از تربیت برسند، در آینده نیز بطور خودکار مسئله را پیگیرى مى کنند و اگر امر بر غیر این روال باشد و نتیجه آن صرفا برخى محفوظات باشد که آن هم پس از مدتى به فراموشى سپرده شود، باید چاره اى دیگر اندیشید. البته ما به دنبال حذف این آموزش ها نیستیم هر چند از آن ها هم گریزى نیست، اما باید توجه داشت که آموزش وسیله تربیت است. سخن ما بر سر نحوه صحیح آموزش و روش منطقى تربیت است. به عبارت روشن تر و در یک بررسى عینى مى گوییم، دانش آموزى که چند سال تحصیلى را پشت سر نهاده است، چنانچه در حد رشد شناختى خود، خداشناس شده باشد، این دانش آموز باید در درس تعلمیات دینى موفق تلقى شود هر چند نمرات درسى مربوطه ضعیف باشد، و بالعکس اگر محفوظات خوبى دارد و بالتبع نمرات خوبى دارد، اما در ارتباطش با خداوند و فهم از جهان هستى رشد نداشته است، باید او را در این بعد ضعیف شمرد. خلاصه این که از جمله اصلى ترین شیوه هاى تربیت دینى این است که به جاى اصرار بر یادگیرى هاى طوطى وار، سعى بر شکوفا نمودن فطرت الهى داشته باشیم.
2- توجه به سیر رشد کودکان و نوجوانان در ابعاد شناختی و عاطفی و تاثیر عوامل سن در این رابطه
آنچه مسلم است این است که همه مفاهیم و مطالبى را که فرد در دوره جوانى و بزرگسالى قادر به فهم آن است، در دوران کودکى و نوجوانى متوجه نمى شود. بسیارى از مفاهیم مجرد و انتزاعى تنها در سنین بالاتر معنى پیدا مى کند و لذا مطرح کردن مستقیم آن ها به کودک و نوجوان جز اتلاف وقت و احیانا تأثیر منفى اثر ندارد. البته در این باب افراط و تفریط هایى صورت گرفته است که از باب مثال روسو معتقد بود مفهوم خالق و بارى تعالى براى انسان تا قبل از پانزده سالگى معنایى ندارد و القاء آن موجب بت پرستى مى گردد و یا کانت پیشنهاد تأخیر آموزش این مفاهیم را مى داد. صرف نظر از تعیین زمان دقیق فهم هر مفهوم، آنچه در باب تربیت دینى اهمیت دارد، این است که مى توان و باید از قدرت شناختى و عاطفى هر سنى براى رشد در سنین بعدى استفاده نمود. از باب مثال در باب رشد عاطفى باید به جریان رابطه کودک با مادر و احساس تعلق و وابستگى کودک توجه نمود. زمانى این احساس تنها بین کودک و مادر است، اما رفته رفته در اثر رشد اجتماعى کودک رابطه هایى بین او و همسالان، گروههاى اجتماعى، و دیگران ایجاد مى شود. همین احساس تعلق چنانچه در مسیر صحیحى رشد کند، همراه با قدرت شناختى بعدى کودک، به او این اجازه را مى دهد که از این احساس در رابطه با منبع اصلى قدرت و عاطفه یعنى خداوند استفاده نماید. نمونه دیگر را مى توان در رابطه با مفهوم علیت جستجو کرد. در پایان دوره کودکى (و به اصطلاح دوره کودکى سوم)، یعنى حدود هفت تا دوازده سالگى، کودک به یک حالت کنجکاوى هدف دار مى رسد و مفاهیم خاصى از جمله مفهوم علیت را روشن تر مى فهمد. این قابلیت بهترین فرصت را براى مربى فراهم مى آورد تا رابطه کودک با خداى خویش را به زبان کودکانه تبیین سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که تقیدات دینى و مذهبى دوران کودکى چنانچه سطحى باشد و همراه با شناخت کافى مناسب همان سن نباشد، بزودى در دوران نوجوانى دستخوش شک و تردیدهاى خاص آن دوره شده و گاه منجر به تعارضات درونى و طغیان هاى نوجوانى مى گردد. نوجوان مایل است مفاهیم دینى را با استدلال دنبال نموده و شخصا آن ها را دریابد. اگر مقدمات این امر در دوره قبل فراهم نگردد، در دروه نوجوانى مشکل زا خواهد بود.
3- موضوع رابطه تربیت دینى و عادت
درست است که توجه به عامل سن و توانایى ها و محدودیت هاى خاص هر دوره اقتضاء مى کند نحوه و زمان آموزش مفاهیم دینى رعایت شود، اما این به معناى تعطیلى مطلق ارتباط با مفاهیم خاص دوره هاى بعد نیست. توانایى هاى حرکتى و بدنى، همراه با رشد شناختى و عاطفى کودکان در همان دوره هاى اول کودکى این اجازه را به آن ها مى دهد که برخى تکالیف دینى را هر چند به شکل ساده و ناقص آن انجام دهند تا در زمان لازم براى انجام آن، کار بر آن ها سخت نیاید، و لذا در روایات اسلامى به نمازخواندن در سن هفت سالگى ترغیب شده است. آرى، اگر رفتار دوره کودکى که پشتوانه قوى شناختى ندارد، به شکل عادتى مبهم و رفتارى ناآگاهانه ادامه یابد و همزمان با رشد وى حمایت شناختى نشود، این رفتار فاقد ارزش بوده و نکته مثبتى در راستاى تربیت دینى فرد به حساب نمى آید. انجام تکالیف دینى در دوره کودکى تنها زمینه هاى دوره هاى بعد را فراهم مى آورد و لازم است همراه با رشد کودک، حمایت هاى شناختى ادامه یابد. در این فرض است که نوجوان امروز از سوئى استدلال هاى دوره نوجوانى را دنبال مى کند و از سوى دیگر با عادات دوره کودکى بسترى آماده جهت رشد تربیت دینى خود کسب کرده است.
4- توجه به رشد عقلی کودک و نقش تعقل و استدلال در تربیت دینی
پیش از این گفته شد که هدف اصلى تربیت، شکوفا سازى فطرت الهى کودک مى باشد. آموزش در این راه وسیله اى است تا متربى را با مفاهیم و مسائل لازم جهت طى مسیر آشنا سازد. این آموزش تا آنجا که وسیله اى جهت بارورى و شکوفا نمودن استعداد درون باشد، ارزشمند و قابل توجه است، اما اگر به دلائل مختلف و از جمله افراط در آموزش، روش ناصحیح آموزش، و یا هدف قرار دادن خود آموزش، از اصل شکوفا سازى دور شویم، آموزش حالت منفى به خود مى گیرد. از جمله خطراتى که آموزشى این چنین به همراه دارد، کاستن و یا ایجاد مانع بر سر راه رشد عقلى متربى است. شهید بزرگوار مرحوم استاد مطهرى (ره) با تمسک به فرمایش امیرمؤمنان در نهج البلاغه که مى فرماید: «العلم علمان: علم مطبوع و علم مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع» مى فرماید: «این مسأله که رشد شخصیت فکرى و عقلانى باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنى قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسى است» (نهج البلاغه، حکمت 331). و سپس اضافه مى کند: «در تعلیم و تربیت بایستى به دانش آموزى مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد».
5- نقش الگو در تربیت دینی
دو مبحث همانندسازى (Identification) در روان شناسى و جامعه پذیرى (Socialization) در جامعه شناسى ما را به این نکته رهنمون مى سازد که کودکان از همان آغاز حرکت و رشد اجتماعى خود و به محض ارتباط با دیگران به دنبال الگوها و نمونه هایى جهت تقلید از ایشان مى گردند. کودک و بویژه نوجوان، بر اساس اصل همانندسازى سعى مى کند الگویى براى خود انتخاب نموده و بر اساس آن رفتار خود را شکل بخشد. این یک حالت طبیعى انسانى است. انسان ناگزیر از داشتن الگو است و به نظر مى رسد که آیه شریفه «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة؛ قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست» (احزاب/ 21) اشاره به این معنى نیز داشته باشد. در مورد تربیت دینى، الگوى کودکان و نوجوانان، در مرحله اول والدین و معلمین ایشان هستند. دانش آموز قبل از این که از معلم بشنود، از رفتار او فرا مى گیرد، قبل از چشم دوختن به دهان معلم به رفتار او توجه مى کند و کلام وى را با رفتارش مقایسه مى کند، این خود بحث مهمى است که تفصیل آن مجال دیگرى را مى طلبد.
منـابـع
مرتضى مطهرى- تعليم و تربيت در اسلام- صفحه 5-6
دكتر محمدجواد زارعان- فصلنامه معرفت شماره 33- مقاله تربيت دينى، تربيت ليبرال
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها