مهربان و حریص به هدایت مردم
فارسی 2735 نمایش |از دو آیه آخر سوره توبه بر مى آید که پیامبر اکرم (ص) از میان قومى که بر آنها مبعوث شده است، یعنى از خود آن مردم، مى آید. او متأثر و محزون مى شود به هنگامى که براى قوم او حادثه اى ناخوش پدید آید بر سلامت آنان آزمند است و نسبت به مؤمنان شیوه اى آمیخته به رأفت و مهربانى دارد. از یک سو به تمام مردم اعم از مؤمنان و کافران و منافقان گوشزد مى کند که سختگیریهاى پیامبر و قرآن و خشونتهاى ظاهرى که نمونه هایى از آن در این سوره بیان شد، همه به خاطر عشق و علاقه پیامبر (ص) به هدایت و تربیت و تکامل آنها است.
از سوى دیگر به پیامبر (ص) نیز خبر مى دهد که از سرکشى ها و عصیانهاى مردم که نمونه هاى زیادى از آن نیز در این سوره گذشت نگران و ناراحت نباشد و بداند که در هر حال خداوند پشتیبان و یار و یاور او است. لذا در نخستین آیه، روى سخن را به مردم کرده، مى گوید: «لقد جاءکم رسول من أنفسکم؛ پیامبرى از خودتان به سوى شما آمد.» (توبه/ 128) مخصوصا اینکه به جاى "منکم" در این آیه "من انفسکم" آمده است. اشاره به شدت ارتباط پیامبر (ص) با مردم است، گویى پاره اى از جان مردم و از روح جامعه در شکل پیامبر (ص) ظاهر شده است. به همین دلیل تمام دردهاى آنها را مى داند، از مشکلات آنان آگاه است، و در ناراحتیها و غمها و اندوهها با آنان شریک مى باشد، و با این حال تصور نمى شود سخنى جز به نفع آنها بگوید و گامى جز در راه آنها بردارد، و این در واقع نخستین وصفى است که در آیه فوق براى پیامبر (ص) ذکر شده است. و عجب اینکه گروهى از مفسران که تحت تاثیر تعصبات نژادى و عربى بوده اند گفته اند مخاطب در این آیه نژاد عرب است! یعنى پیامبرى از این نژاد، به سوى شما آمد!
به عقیده ما این بدترین تفسیرى است که براى آیه فوق ذکر کرده اند، زیرا مى دانیم چیزى که در قرآن از آن سخنى نیست، مساله "نژاد" است، همه جا خطابات قرآن با "یا ایها الناس" و "یا ایها الذین آمنوا" و امثال آنها شروع مى شود، و در هیچ موردى "یا ایها العرب" و "یا قریش" و مانند آن وجود ندارد. به علاوه ذیل آیه که مى گوید: "بالمؤمنین رؤف رحیم" به روشنى این تفسیر را نفى مى کند، زیرا در آن سخن از همه مؤمنان است، از هر قوم و ملت و نژادى که باشند. جاى تاسف است که بعضى از دانشمندان متعصب قرآن را از آن اوج جهانى و بشرى فرود آورده، و مى خواهند در محدوده هاى کوچک نژادى محصور کنند. به هر حال پس از ذکر این صفت (من أنفسکم) به چهار قسمت دیگر از صفات ممتاز پیامبر (ص) که در تحریک عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عمیق دارد اشاره مى کند.
نخست مى گوید: «عزیز علیه ما عنتم؛ هر گونه ناراحتى و زیان و ضررى به شما برسد براى او سخت ناراحت کننده است.» (توبه/ 128) یعنى او نه تنها از ناراحتى شما خشنود نمى شود، بلکه بى تفاوت هم نخواهد بود، او به شدت از رنجهاى شما رنج مى برد، و اگر اصرار بر هدایت شما و جنگهاى طاقت فرساى پر زحمت دارد، آن هم براى نجات شما، براى رهائیتان از چنگال ظلم و ستم و گناه و بدبختى است. دیگر اینکه «حریص علیکم؛ او سخت به هدایت شما علاقمند است.» و به آن عشق مى ورزد. "حرص" در لغت به معنى شدت علاقه به چیزى است، و جالب اینکه در آیه مورد بحث به طور مطلق مى گوید: "حریص بر شما است" نه سخنى از هدایت به میان مى آورد و نه از چیز دیگر، اشاره به اینکه به هر گونه خیر و سعادت شما، و به هر گونه پیشرفت و ترقى و خوشبختیان عشق مى ورزد (و به اصطلاح حذف متعلق دلیل بر عموم است).
بنابراین اگر شما را به میدانهاى پر مرارت جهاد، اعزام مى دارد، و اگر منافقان را تحت فشار شدید، مى گذارد، همه اینها به خاطر عشق به آزادى، به شرف، به عزت و به هدایت شما و پاکسازى جامعه شماست. سپس به سومین و چهارمین صفت اشاره کرده، مى گوید «بالمؤمنین رؤف رحیم؛ او نسبت به مؤمنان رئوف و رحیم است.» بنابراین هرگونه دستور مشکل و طاقت فرسایى را مى دهد (حتى گذشتن از بیابانهاى طولانى و سوزان در فصل تابستان، با گرسنگى و تشنگى، براى مقابله با یک دشمن نیرومند در جنگ تبوک) آن هم یک نوع محبت و لطف از ناحیه او است. در اینکه رئوف و رحیم با هم چه تفاوتى دارد، در میان مفسران گفتگو است ولى به نظر مى رسد بهترین تفسیر آن است که رئوف اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است، در حالى که رحیم اشاره به رحمت در مقابل گناهکاران مى باشد.
در آیه بعد که آخرین آیه ی سوره ی توبه است، پیامبر (ص) را دلدارى مى دهد که از سرکشیها و عصیانهاى مردم، دلسرد و نگران نشود، مى گوید: «فإن تولوا فقل حسبی الله؛ اگر آنها روى از حق بگردانند نگران نباش و بگو خداوند براى من کافى است. چرا که او بر هر چیزى توانا است.» (توبه/ 129) همان خداوندى که هیچ معبودى جز او نیست و بنابراین تنها پناهگاه او است «لا إله إلا هو» آرى «علیه توکلت؛ من تنها بر چنین معبودى تکیه کرده ام، و به او دلبسته ام و کارهایم را به او واگذارده ام.» «و هو رب العرش العظیم؛ و او پروردگار عرش بزرگ است.» جایى که عرش و عالم بالا و جهان ماوراء طبیعت با آن همه عظمتى که دارد، در قبضه قدرت او، و تحت حمایت و کفالت او است، چگونه مرا تنها مى گذارد و در برابر دشمن یارى نمى کند؟ مگر قدرتى در برابر قدرتش تاب مقاومت دارد؟ و یا رحمت و عطوفتى بالاتر از رحمت و عطوفت او تصور مى شود؟
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 365
محمد تقی مدرسی- تفسير هدايت- جلد 4 صفحه 263
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 8 صفحه 206
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 9 صفحه 562
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها