آداب رسول اکرم در وضو ساختن و غسل نمودن
فارسی 4357 نمایش |از جمله آداب حضرت رسول (ص) که آن را در وضو و غسل رعایت می کرد را قطب در آیات الاحکام آن را از سلیمان بن بریده از پدرش نقل کرده که گفت: «رسول خدا (ص) برای هر نمازی وضویی می گرفت تا آنکه سال فتح مکه فرا رسید، از آن به بعد برای خواندن چند نماز به یک وضو اکتفاء می کرد. عمر پرسید یا رسول الله (ص) می بینم کاری کردی که تا کنون نکرده بودی؟ فرمود: متوجهم و عمدا چنین می کنم.»
در کافی به سند خود از زراره نقل کرده که گفت: حضرت ابی جعفر فرمود: «آیا نمی خواهید وضوی رسول الله (ص) را برایتان حکایت کنم؟» گفتیم: «چرا.» پس حضرت دستور داد قدح کوچک و ضخیمی که مقدار کمی آب در آن بود آوردند، آن را جلو خود گذاشت و دو دست خود را بالا زده، دست راست خود را در آن فرو برد و سپس فرمود: «البته این وقتی است که دست پاک باشد.» آن گاه آن دست را پر از آب کرده بر پیشانی خود ریخت و گفت: «بسم الله» و آن آب را به اطراف محاسن خود جریان داده و بعدا یک مرتبه دست را به صورت و پیشانی خود کشید، سپس دست چپ را در آب فرو برد. و به پری آن آب به آرنج دست راست خود ریخت و کف دست چپ را به ساعد دست راست کشید به طوری که آب تا نوک انگشتان آن جریان یافت، آن گاه با دست راست کفی از آب پر کرده به آرنج چپ ریخت و آن را با کف دست راست به ساعد و سر انگشتان دست چپ مرور داد و جلو سر و پشت پا را با تری دست چپ و بقیه تری دست راست مسح کرد.
زراره می گوید: ابوجعفر (ع) فرمود: «خدا تک است و تک را دوست می دارد، از این جهت در وضو هم سه مشت آب بس است یکی برای صورت و دو تا برای دو ذراع و با تری دست راستت جلو سر و با بقیه آن پشت پای راستت را مسح می کنی و با تری دست چپ پشت پای چپت را.» زراره گفت: ابوجعفر (ع) فرمود: «مردی از امیرالمؤمنین (ع) پرسید وضوی رسول خدا چطور بود؟ آن حضرت همین طور که من برای شما حکایت کردم برای آن شخص حکایت کرد.» (این معنا از زراره و بکیر و غیر ایشان و به طرق متعددی نقل شده، و همه آنها را کلینی و صدوق و شیخ و عیاشی و مفید و کراچکی و دیگران نقل کرده اند، و اخبار ائمه اهل بیت (ع) در این باره مستفیض و نزدیک به تواتر است.)
مفیدالدین طوسی در امالی به سند خود از ابی هریره نقل کرده که گفت: «رسول خدا (ص) وقتی وضو می گرفت در همه جای وضو اول سمت راست را می شست.»
در تهذیب به سند خود از ابی بصیر نقل کرده که گفت از امام صادق (ع) از وضو پرسیدم فرمود: «رسول خدا (ص) با یک مد آب (تقریبا یک چارک من تبریز) وضو می گرفت و با یک صاع (یک من تبریزی تقریبا) غسل می کرد.»
در عیون به سند خود از حضرت رضا و آن جناب از آبای گرامش در ضمن حدیث طویلی نقل فرموده که رسول خدا (ص) فرموده: «ما اهل بیتی هستیم که صدقه بر ما حلال نیست و ما دستور داریم وضو را شاداب بگیریم، و ما هرگز الاغ را بر مادیان نمی کشیم.»
در تهذیب به سند خود از عبدالله بن سنان از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «مضمضه (آب در دهان گرداندن) و استنشاق (آب در بینی کشیدن) از چیزهایی است که رسول خدا (ص) آن را سنت قرار داده.»
در همان کتاب به سند خود از معاویة بن عمار نقل کرده که گفت: «شنیدم که امام صادق (ع) می فرمود: رسول خدا (ص) با یک صاع غسل می کرد و اگر با او یکی از زنانش بودند با یک صاع و یک مد غسل می کردند.»
علامه ی طباطبایی ره: «این معنا را کلینی هم در کافی به سند خود از محمد بن مسلم از آن جناب نقل کرده، با این تفاوت که در روایت کلینی دارد هر دو از یک ظرف غسل می کردند. و همچنین شیخ هم به طریق دیگری آن را نقل کرده.»
در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد (ع) از پدرش نقل کرده که فرمود: «حسن بن محمد از جابر بن عبدالله از چگونگی غسل رسول خدا (ص) پرسید. جابر گفت: رسول خدا با مشت سه مرتبه آب به سر خود می ریخت، حسن بن محمد گفت: موی من همین طور که می بینی زیاد و انبوه است. جابر گفت: ای آزاده! این حرف را مزن برای اینکه موی رسول خدا (ص) از موی تو پرپشت تر و پاکیزه تر بود.»
در کتاب الهدایة صدوق است که امام صادق (ع) فرموده: «غسل جمعه سنتی است که بر مرد و زن و در خانه و در سفر واجب است (تا آنجا که می گوید) و نیز امام صادق (ع) فرمود: غسل روز جمعه هم مایه پاکیزگی بدن و هم کفاره گناهان بین دو جمعه است آن گاه فرمود: علت غسل جمعه این بود که انصار در ایام هفته به کار شتران رسیدگی به سایر اموال خود سرگرم بودند، جمعه که می شد با همان بدن کثیف خود به مسجد می آمدند و رسول خدا (ص) از بوی گند زیر بغلهای شان متاذی می شد از این رو دستور فرمودند که روز جمعه همگی غسل کنند و این خود باعث شد که غسل جمعه سنت شود.»
علامه ی طباطبایی ره م«و روایت شده که از جمله سنت های آن حضرت در غسل، غسل روز عید فطر و غسل در جمیع اعیاد و غسلهای دیگر بسیاری است که چه بسا به بعضی از آنها در آینده اشاره بکنیم ان شاء الله تعالی.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 6 صفحه 473
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها