مشاهیر فلاسفه یهود از قرن 18 تا 20 میلادی (مندلسون)
فارسی 5150 نمایش |مندلسون
موسی مندلسون (Moses Mendelssohn 1729-1786) آغازگر دورانی بود که شاید بتوان آن را دوره آلمانی فلسفه یهود نامید. این دوره که در آن، شمار قابل ملاحظه ای از آثار در زمینه فلسفه یهود به زبان آلمانی و غالبا تحت تأثیر فلسفه آلمانی نوشته شد، نیز با آزادی یهودی ها (یعنی الغای قوانین تبعیض آمیز که علیه آنها وضع شده بود) و جذب و ادغام نسبی و یا کامل آنها، مشخص می شود.
فلسفه یهودی
به ویژه در این دوره ظاهرا به کارگیری تعبیر «فلسفه یهودی» ابتدا و پیش از همه در مورد کارهایی متعین و بامعنا است که هدف اصلی آن ها و یا یکی از اهداف اصلی آن ها عبارت است از: ارائه تعریفی از یهودیت و توجیه و تبیینی در مورد وجود آن. وظیفه دوم این فلسفه را غالبا حتمی کردن مواجهه یهودیت با مسیحیت به جای مواجهه یهودیت با فلسفه می دانند، که وجه مشترک بسیاری از فیلسوفان دوره میانه بود.
به نظر می رسد این تغییر، پیامد جدایی (فلسفه یهودی) از حوزه دین بوده است به نحوی که لااقل از نظر فیلسوفان، اکنون دیگر موارد ممکن اصطکاک برای برخورد دین و فلسفه باقی نمانده بود. این جدایی، با آموزه اسپینوزا هرچه بیشتر گسترش یافت.
تفسیر مندلسون از یهودیت
موسی مندلسون و دیگران برای اهدافشان برخی مفاهیم اساسی درباره یهودیت را از اسپینوزا اقتباس کردند. مندلسون، همانند اسپینوزا عقیده داشت (بر اساس رساله اورشلیم و دیگر نوشته های او) وظیفه یهودیت این نیست که به تعلیم حقایق عقلانی بپردازد، هر چند که در کتاب مقدس به آن اشاره شده باشد. بر خلاف آنچه او آن را مسیحیت اتاناسی Athanasian Christianity نامید (یعنی آموزه ای که در کیش آتاناسی مطرح شده است) یهودیت، فاقد هر نوع عقاید جزمی الزام آور است. این دین بر اعتقاد راسخ به برخی حوادث تاریخی و بر عمل، یعنی رعایت شریعت (مشتمل بر احکام عبادی) متمرکز است. فرض بر این است که چنین مراعاتی به سعادت در دنیا و آخرت منجر می شود. مندلسون همانند اسپینوزا، بی مقدمه به انکار این عقیده نپرداخت و گویا به راستی آماده پذیرفتن آن بود.
اعتقاد به رازوارگی اسرار الیه، رادیکالیسم و آن چه شاید بتوان آن را سازواری اسپینوزا نامید، مقابل های کامل مدافعه گری های مندلسون است. در تصور مندلسون غیر یهودی ها پایبند به قانون طبیعت هستند. او برتری یهودیت را بر قانون طبیعی تأیید نمی کرد و می خواست مسیح را به عنوان پیامبری بزرگ، حرمت نهد. او به این عقیده خود تصریح کرد که تفاوت بین ادیان مختلف، همیشگی نیست و آن هنگام که تمامی زمین در معرفت خداوند متحد شوند، یهودیان مجاز خواهند بود تا شعایر و مراسم خاص خود را ترک کنند، اما آن روز هنوز نرسیده است.
مندلسون به خوبی فلسفه یهودی قرن میانه را تعلیم دیده بود و به کرات به نوشته های ابن میمون و دیگر متفکران یهودی قرون وسطی اشاره کرده است. سه اصلی که عقیده داشت اساس یهودیت است اگر به خاطر داشته باشید همان هایی است که آلبو مطرح کرده بود. آنها عبارتند از خدا، مشیت الهی و قانون الهی.
فورمشتچر Formstecher
در حالی که مندلسون لااقل تا حدی سنت دوره میانه را ادامه می داد و یا نظریات اسپینوزا را برای اهداف خود اقتباس می کرد، فیلسوفان یهودی نیمه اول قرن نوزدهم را می توان به عنوان شاگردان فیلسوفان زمان خودشان دانست. سولومون فورمشتچر (1808-1889) در کتاب «دین روح» در تصور خود از طبیعت و روح، به عنوان تجلیات الهی، عمیقا تحت تأثیر شلینگ واقع شده است. مطابق عقیده او دین انواعی دارد که با این تجلیات منطبقند:
1- دین طبیعت که در آن خداوند به عنوان اصل طبیعت و یا به عنوان روح جهان در نظر گرفته می شود.
2- دین روح که خداوند را موجودی اخلاقی در نظر می گیرد. بر اساس دین روح، خداوند در آزادی کامل، جهان را به عنوان تجلی خودش خلق کرده و نه آن طور که دین طبیعت می گوید؛ به دلیل این که جهان برای وجود خود او ضروری بوده است.
دین روح، که منطبق با حقیقت دینی مطلق است، ابتدا در مردم یهود متجلی شد. تاریخ دینی جهان را می توان به عنوان روند جهانی شدن دین یهود دانست. مسیحیت، مفاهیم یهودی را در میان ملت ها منتشر ساخت؛ ولی آن را با پندارهای شرک آمیز درآمیخت. عنصر شرک به تدریج حذف می شود، برای مثال پروتستانیزم در این جنبه، پیشرفت قابل توجهی نشان داد. هنگامی که سرانجام عنصر یهودی در مسیحیت پیروز شود، یهودیان، حق خواهند داشت که از انزوا به درآیند. روندی که به تحقق این وحدت دینی نهایی خواهد انجامید، مدتی است که در جریان است.
هیرش Samuel Hirsch
اثر فلسفی اصلی ساموئل هیرش (1815-889) تحت عنوان: «فلسفه دین یهود» به نحوی قاطع متأثر از هگل بود. این تأثیر در شیوه هیرش و در وظیفه ای که به فلسفه دین اختصاص می دهد؛ یعنی تبدیل آگاهی دینی به حقایق مفهومی، آشکارتر است. با وجود این، او بر خلاف هگل، حقیقت دینی را در مقایسه با حقیقت فلسفی فاقد صلاحیت نمی دانست.
هیرش معتقد بود که آگاهی انسان از خود به عنوان یک من، همان آگاهی از آزادی خویشتن است؛ هر چند این آزادی، انتزاعی است؛ در ادیان تاریخی مختلف، عینیت می یابد. انسان، ممکن است این آزادی را نادیده بگیرد معتقد شود که تحت سلطه حواس خود قرار دارد. این به معنای تصدیق سلطه مطلق طبیعت است که به عنوان اصلی الهی در نظر گرفته شده و نقطه انفصال ادیان شرک پذیر است.
با وجود این، اگر او طبیعت خویش را مطیع آزادی خود سازد، آزادی او تقید پیدا می کند. خداوند نه تنها به عنوان اعطا کننده آزادی مطلق، بلکه به عنوان خواستار آزادی مقید انسان، در نظر گرفته می شود. این اصل یهودیت است. هیرش هم چون فورمشتچر، مسیحیت را به عنوان واسطه بین یهودیت و آیین شرک محسوب می کرد.
خداوند، خودش را در مراحل اولیه تاریخ یهود، از طریق معجزات و نبوات، آشکار ساخت. در حال حاضر او خودش را در معجزه ای که به واسطه وجود مردم یهود تحقق یافته است، آشکار می سازد. مسیحیت در آغاز و در زمان عیسی، با یهودیت یکسان بود، شکاف اصلی بین این دو دین به دست پولس ایجاد شد. مطابق نظر هیرش، هنگامی که عناصر پولسی از مسیحیت حذف شوند، این دین در همه اصول، موافق یهودیت خواهد شد، هر چند یهودیت، وجود جداگانه خود را حفظ خواهد کرد.
کروچمال
ناچمان کروچمال (Krochmal 1785-1840) از اهالی گالیکیا (که در آن زمان بخشی از اتریش بود) و نویسنده رساله «راهنمای سرگشتگان زمان ما» Moreh Nebukhei ha Zman بود که به زبان عبری و در موضوع فلسفه تاریخ و تاریخ یهود نگاشته شده بود و تأثیر قابل توجهی داشت.
کروچمال، همانند هیزش، از هگل و احتمالا از دیگر فیلسوفان آلمانی تقریبا هم دوره هگل، مثل فیخته، نیز متأثر شده بود. تفکر فلسفی کروچمال بر مفهوم «روح» متمرکز بود و علاقه اصلی او به «روح ملی» بود؛ «روح» مخصوصی که با هر ملتی متناسب است و همان علت ویژگی های خاصی است که ملتی را از ملت های دیگر، در همه حوزه های فعالیت انسانی، متمایز می سازد.
بر طبق نظر کروچمال، «روح های» ملی همه مردم به غیر از یهودی ها، اساسا جزئی هستند. از این رو، روح ملی یا با افول آن ملت، خاموش می شود و یا اگر روحی قوی باشد جذب ملتی دیگر می شود. ملت یهود، ارتباطی مخصوص، با روح کلی دارد که خدای اسرائیل است. این ارتباط، علت جاودانگی ملت یهود است.
منـابـع
نینیان اسمارت، وینگ زای چان، شلوموپینز- سه سنت فلسفی، گزارشی از فلسفه های هندی، چینی و یهودی- ترجمه ابوالفضل محمودی- صفحه 274-268
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها