ویژگیها و صفات مبلغان دین
فارسی 3943 نمایش |مبلغ
استاد مطهری در خصوص صفات مبلغان دین می نویسد: «نوح که از اکثریت مردم خودش مایوس می شود، با خدای خود راز و نیاز می کند: خدایا من چنین کردم چنین گفتم. قرآن همان راز و نیازهای نوح با خدا درباره قومش را بازگو می کند. این برای آن است که نکاتی که در گفته نوح بوده است نکات آموزنده ای است و از این جهت قرآن تکرار می کند که برای ما هم درس باشد. انسان با خدای خودش همه جور حرف می زند و همه چیز را باید در میان بگذارد، ولی اینکه قرآن برای همه مردم نقل می کند برای آن نکاتش است. اولا نوح به عنوان یک مبلغ دین نشان می دهد که چگونه آدمی بوده و در واقع یک مبلغ دین چگونه باید باشد. می گوید خدایا من شب و روز مردم را خواندم و از پا نایستادم. این "شب و روز، پی در پی" آن پیگیری یک نفر داعی الی الله و دعوت کننده به دین را نشان می دهد. این تاییدی است که قرآن دارد می کند، یعنی ببینید! نوح اینچنین بوده است. لجاج آن مردم در حدی بوده است که انگشتها را در گوششان می کردند که نشنوند، رداهایشان را به سرشان می کشیدند که چشمشان هم به قیافه نوح نیفتد.
با همه اینها، می گوید: "خدایا! من انواع رنگها و شکلها را در تبلیغ به کار بردم. گاهی علنی، بلند، به صورت سخنرانی، بالای مثلا تپه ها می رفتم داد می کشیدم و برای عموم مردم اعلام می کردم" "دعوتهم جهارا؛ آشکارا دعوت کردم." (نوح/ 8) این یک نوع تبلیغ است که اثر مخصوص به خود دارد. ولی یک وقت هم هست که باید افرادی را به طور خصوصی و دردهای آنها را به طور خصوصی دریافت کرد و این دعوت خصوصی گاهی اثری می بخشد که دعوتهای عمومی نمی بخشد. "ثم انی اعلنت هم و اسررت لهم اسرارا؛ به هر دو گونه رفتار کردم، علنی و جهار، و سری و خصوصی." (نوح/ 9) می رفتم افراد را می دیدم، در کنارشان می نشستم، با آنها حرف می زدم، به طور خصوصی درد دل می کردم. این کار را هم کردم، چون گاهی این کار اثری دارد که آن دعوتها علنی و عمومی ندارد.»
صفات مبلغ
به طور کلی صفات و ویژگیهای مبلغان را می توان اینگونه بر شمرد:
1- آگاهی
مبلغ در صورتی می تواند مردم را به حق هدایت کند که هم خود، آگاه باشد و هم بر اساس آگاهی مردم را به دین دعوت کند; «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی؛ بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت و آگاهی کامل، مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم.» (یوسف/ 108) حضرت خضر (ع) که مسئولیت تعلیم حضرت موسی (ع) را به عهده داشت توسط خداوند آموزش یافته و آگاه شده بود; «و علمناه من لدنا علما؛ از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم.» (کهف/ 65) اینگونه است که خداوند متعال از پیروی انسان های نادان و ناآگاه نهی فرموده است: «و لا تتبع اهواء الذین لایعلمون؛ هوسهاى كسانى را كه نمى دانند پيروى مكن.» (جاثیه/ 18) حضرت علی (ع) می فرماید: «با علم و آگاهی سخن بگویید که هیچ خیری در سخن جاهلانه نیست.» «لا خیر فی القول بالجهل» و در جای دیگر می فرماید: «لا تقل ما لاتعلم فتتهم باخبارک بما تعلم؛ آنچه را نمی دانی نگو زیرا در این صورت گفتارهای درست تو نیز مورد تهمت قرار می گیرد و مردم نسبت به همه سخنانت با دیده تردید می نگرند.»
2- ایمان به هدف
مبلغ باید چنان به هدف خود ایمان داشته باشد که همچون پیامبر (ص) اگر خورشید را در دستی و ماه را در دست دیگرش قرار دادند، دست از هدف خود برندارد و همچون خضر (ع) در گرسنگی و تشنگی نیز رسالت خویش را انجام دهد; «استطعما اهلها فابوا ان یضیفوهما فوجدا فیها جدارا یرید ان ینقض فاقامه؛ از مردم آنجا خوراكى خواستند و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى كردند پس در آنجا ديوارى يافتند كه مى خواست فرو ريزد.» (کهف/ 77) موسی و خضر (ع) وارد قریه ای شدند در حالی که گرسنه بودند از مردم درخواست غذا کردند ولی آنها از مهمان کردنشان خودداری نمودند «با این حال» چون در آنجا دیواری یافتند که در حال خراب شدن بود خضر دیوار را تعمیر و برپا کرد و بی وفایی مردم در اراده آنان اثر نگذاشت.
مباهله رسول خدا (ص) با علمای مسیحیت نشانه ایمان بالای او به هدف است که به دشمنان خدا فرمود: «تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین؛ بیایید، ما فرزندان خود را دعوت می کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و در حق یکدیگر نفرین می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.» (آل عمران/ 61)
3- پیشگام
مبلغ، امام و رهبر دیگران است پس باید خود در همه کارها پیشگام باشد و قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود بپردازد; «من نصب نفسه اماما للناس فعلیه ان یبداء بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره؛ او باید قبل از اینکه مردم را به انجام کارهای خوب دستور دهد خود آنها را انجام داده و قبل از نهی از اعمال زشت و ناروا خودش آن اعمال را ترک کرده باشد.» که این صفت رسولان الهی بوده است؛ «و ما ارید ان اخالفکم الی ما انهاکم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت؛ من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم مرتکب شوم، من جز اصلاح تا آنجا که توانایی دارم نمی خواهم.» (هود/ 88)
4- با اخلاص
اخلاص در عمل رمز موفقیت مبلغ است زیرا موثر واقعی، خداوند است و اگر تبلیغ به خاطر خدا انجام گیرد، بر دلها اثر خواهد گذاشت. اخلاص در تبلیغ، شیوه تمامی رسولان الهی همچون حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب، و خاتم رسولان، حضرت محمد (ص) بوده است که به مردم می گفتند: «و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین؛ من برای رسالت خویش از شما پاداشی نمی خواهم و پاداش من تنها نزد خداوند عالمیان است.» (شعراء/ 109) چنانکه اهل بیت پیامبر در ماجرای اطعام یتیم و اسیر و مسکین به آنان می گفتند: «لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ ما از شما انتظار پاداش یا سپاسی نداریم.» (انسان/ 9) اگر مبلغ به خاطر خوشایند مردم و تشکر و سپاسگزاری ایشان قدم بردارد، بی توجهی مردم برای او بسیار سخت و جانکاه خواهد بود. اما اگر از ابتدا قصدش رضایت خداوند متعال باشد، ناسپاسی مردم به هیچ وجه بر وی اثری نخواهد گذاشت.
بنابراین چون به خاطر خدا تبلیغ می کند، نباید در مقابل زحماتش بر مردم و بلکه بر خدا منت گذارد زیرا; «و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین؛ هر کس جهد و کوشش کند به سود خود اوست و خداوند از عالمیان بی نیاز است.» (عنکبوت/ 6) مبلغ اگر عزت نفس نداشته باشد، باید چشم به این و آن بدوزد و از اهداف این و آن تبلیغ کند، که نتیجه اش ستایش از کسی است که به او چیزی می بخشد و سرزنش کسی است که از عطا منع می کند: «فافتتن بحمد من اعطانی و ابتلی بذم من منعنی» در مناجات شعبانیه می خوانیم: «بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی؛ خدایا، زیادی و کمی زندگی من به دست توست نه به دست غیر تو.»
5- عادل و بدور از حب و بغض
مبلغ باید بدور از هرگونه حب و بغض تبلیغ کند و منافع شخصی را در این عمل مقدس دخالت ندهد; «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما؛ ای اهل ایمان به عدالت قیام کنید و برای خدا و به حکم او گواهی دهید، هر چند بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد، برای هر کس شهادت می دهید چه فقیر باشد چه غنی نباید در حکم و شهادت از حق عدول نمایید که خداوند به رعایت حقوق آنان اولی است.» (نساء/ 135)
مبلغ در سخنان، کردار، موضع گیری ها و برخوردهایش با دیگران باید عدالت را رعایت کند و ضوابط را فدای روابط و دوستی ها نکند و هیچگونه امتیازی برای غیر مستحق گرچه از خویشان و نزدیکان باشد قائل نشود. چنانکه قرآن می فرماید: «و اذا قلتم فاعدلوا؛ هرگاه سخن گفتید عدالت را رعایت کنید.» (انعام/ 152) رعایت عدالت تنها در سخن نیست بلکه در همه اعمال حتی نگاه کردن به دیگران نیز باید وجود داشته باشد; «کان رسول الله یقسم لحظاته بین اصحابه فینظر الی ذا و ینظر الی ذابالسویه؛ رسول خدا نگاهشان را بین اصحاب به طور مساوی تقسیم می کردند و گاهی به این نگاه می کردند و گاهی به آن. انسان منصف با کمال شهامت اعلام می کند که دیگری امتیازی دارد که در وجود او نیست.»
همانند موسی (ع) که فرمود: «و اخی هارون هو افصح منی لسانا؛ برادر من هارون از من فصیح تر است.» (قصص/ 34) بعضی به خاطر دوستی ها و روابط، حق را زیر پا می گذارند و بعضی در راه حق، دوستی ها را در نظر نمی گیرند که این عمل ارزشمند است. یکی از سفارش های حضرت علی (ع) به فرزندانش قبل از شهادت، این است که حق بگویید; «و قولا بالحق» هنگامی که بر مبلغ آشکار شود، کسی دشمن خداست و قابل هدایت نیست باید از او دوری جوید گرچه نزدیکترین عضو خانواده او باشد. آنگونه که حضرت ابراهیم (ع) چنین کرد; «فلما تبین له انه عدو لله تبرا منه؛ هنگامی که برای ابراهیم روشن شد او (عمویش) دشمن خداست، از او دوری جست.» (توبه/ 114) «و اذ قال ابراهیم لابیه و قومه اننی براء مما تعبدون؛ و هنگامی که ابراهیم به پدرش (عرب به عمو نیز پدر می گوید) و قومش گفت من از آنچه که می پرستید دوری می جویم.» (زخرف/ 26)
همانطور که نوح (ع) از فرزند خود به فرمان خداوند، دل کند; «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح؛ فرمود اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست او [داراى] كردارى ناشايسته است.» (هود/ 46) و حضرت لوط (ع) با عذاب همسرش موافق بود; «فانجیناه و اهله الا امراته کانت من الغابرین؛ پس او و خانواده اش را غير از زنش كه از زمره باقيماندگان [در خاكستر مواد گوگردى] بود نجات داديم.» (اعراف/ 83) چنانکه قرآن درباره ابولهب عموی پیامبر می فرماید: «تبت یدا ابی لهب و تب؛ بریده باد دو دست ابی لهب، بریده باد.» (مسد/ 1)
رسول خدا (ص) پس از فتح مکه بر خلاف انتظار عموی خویش، کلید کعبه را به عثمان بن طلحه واگذار نمود در حالی که این آیه را تلاوت می فرمود: «خداوند به شما دستور می دهد که امانت ها را به اهلش برسانید و هنگامی که بین مردم داوری می کنید عدالت داشته باشید.» (نساء/ 58) نه فقط به خاطر دوستی ها بلکه در مورد دشمنان نیز نباید حق فراموش شود; «لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛ دشمنی با قومی سبب نشود که با عدالت رفتار نکنید. عدالت داشته باشید که به تقوا نزدیکتر است.» (مائده/ 8) خداوند در قرآن از صفات خوب بعضی اهل کتاب به خوبی یاد می کند و از صفات زشت بعضی مسلمانان انتقاد می کند. خدای بزرگ به رسول بزرگوارش می فرماید: «قل هاتوا برهانکم؛ به مخالفان بگو برهانتان را بیاورید.» (نمل/ 64) یعنی مبلغ باید منطقی برخورد کند و کینه ها و غرض های شخصی را در برخورد با دیگران دخالت ندهد.
همانطور که رسول خدا (ص) پس از فتح مکه همه دشمنان خود را عفو نمود و نگذاشت اذیت ها و آزارهای چندین ساله قریشیان مانع از حق بینی و رضایت خدا شود. حضرت علی (ع) در جنگ صفین به دشمن خود آب و در بستر شهادت به قاتل خود شیر داد. از صفات مسلمان واقعی حق بینی است. پس مبلغ نباید به خاطر اینکه گوینده سخن، دشمن اوست سخن حقش را نادیده بگیرد. «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه؛ به بندگان من بشارت ده همان کسانی که سخن را می شنوند و از بهترین آن پیروی می کنند.» (زمر/ 17- 18) یکی از علما نقل می کرد که در زندان ساواک از خبیث ترین ماموران ساواک جمله ای شنیدم که از هر درس اخلاقی برایم بهتر بود. از آنجا که خانواده ام از دستگیری من بی اطلاع بودند سخت نگران بودم که چه بلایی بر سر آنها آمده است. پس از شکنجه، این مامور به سراغم آمد و گفت «آیا به خاطر شکنجه ها ناراحتی؟» گفتم «نه! به خاطر خانواده ام.» گفت: «مگر تو مسئول آنها هستی؟ پس خدا چکاره است. مگر زمانی که بیرون از زندان بودی تو آنها را سرپرستی می کردی؟»
سعه صدر
6- دارای سعه صدر و استقامت
حضرت موسی (ع) به عنوان یک مبلغ، هنگام رفتن به سوی فرعون، برای هدایت او و آگاه نمودن مردم، از پروردگارش فراخی سینه و قدرت تحمل سختی ها را درخواست نمود زیرا وجود این صفت برای مبلغ ضروری است؛ «رب اشرح لی صدری و یسرلی امری؛ خدایا! سینه ام را وسعت ده و کارم را آسان ساز.» (طه/ 25) مبلغ باید بداند که مخاطبان او یکسان نیستند و بعضی به زبان ایمان می آورند اما در قلب ایمانی ندارند و در مسیر کفر بر یکدیگر سبقت می گیرند. بنابراین نباید اندوهگین شود چرا که خدای متعال، رسول گرامیش را دلداری می دهد و می فرماید: «یا ایها الرسول لایحزنک الذین یسارعون فی الکفر من الذین قالوا امنا بافواههم و لم تمن قلوبهم؛ اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ورزند تو را غمگين نسازند [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود.» (مائده/ 41) مبلغ با ایمان از زخم زبان ها و طعنه های منکران غمگین نمی شود و صبر پیشه می کند و می داند که عزت برای خداست و او شنوا و داناست؛ «و لا یحزنک قولهم ان العزه لله جمیعا هو السمیع العلیم؛ سخن آنان تو را غمگين نكند زيرا عزت همه از آن خداست او شنواى داناست.» (یونس/ 65) او، آرام و منطقی، همچون اولیای الهی، تهمت های دشمنان و جاهلان را پاسخ می دهد.
به نوح (ع) گفتند: «انا لنریک فی ضلال مبین؛ ای نوح ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم.» (اعراف/ 60) نوح (ع) در جواب گفت: «یا قوم لیس بی ضلاله و لکنی رسول من رب العالمین؛ ای قوم من در گمراهی نیستم بلکه فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیان هستم.» (اعراف/ 61) به هود (ع) پیامبر قوم عاد گفتند: «انا لنریک فی سفاهه و انا لنظنک من الکاذبین؛ ما تو را بی خرد می یابیم و گمان می کنیم که از دروغگویان باشی.» (اعراف/ 66) هود (ع) گفت: «یا قوم لیس بی سفاهه و لکنی رسول من رب العالمین؛ ای قوم مرا سفاهتی نیست بلکه من رسول پروردگار جهانیان هستم.» (اعراف/ 68) آری، کسی که قدم در مسیر رسولان الهی گذارده باید همانند آنان صبور باشد و با تهمت ها، شایعات و دروغ پردازی های دشمنان، سنگر تبلیغی خود را رها نکند; «فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل؛ پس همان گونه كه پيامبران نستوه صبر كردند صبر كن.» (احقاف/ 35)
مبلغی که پیرو رسول خدا (ص) است همچون رهبرش مامور به استقامت است: «فادع و استقم کما امرت؛ به دعوت پرداز و همان گونه كه مامورى ايستادگى كن.» (شوری/ 15) تبلیغ در راه دین، گاهی زندان، شکنجه و تبعید نیز بدنبال دارد. همانگونه که قوم لوط، تصمیم به بیرون کردن پیامبر خود داشتند: «و ما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم؛ و قوم شعیب به او گفتند که ما تو و پیروانت را از شهر بیرون می کنیم.» (اعراف/ 82) «لنخرجنک یا شعیب و الذین آمنوا معک من قریتنا؛ ای شعیب تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده اند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد.» (اعراف/ 88) یکی از صفات بارز اولیای الهی، صبر و تحمل در مقابل تهمت ها و توهین ها بوده است.
رسول خدا (ص) را مجنون خواندند و او صبر کرد: «و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون؛ گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه اى.» (حجر/ 6) چنانکه برادران یوسف به او تهمت دزدی زدند و او به روی خود نیاورد. «قالوا ان یسرق فقد سرق اخ له من قبل فاسرها یوسف فی نفسه؛ برادران یوسف به یوسف گفتند: اگر (بنیامین) دزدی می کند برادر او (یوسف) نیز قبلا دزدی کرده است. یوسف چون تهمت دزدی را بر خود شنید آن را در دل پنهان کرد.» (یوسف/ 77) شخصی نامه ای برای علامه خواجه نصیرالدین طوسی فرستاد که در آن نوشته بود: «یا کلب بن کلب؛ ای سگ، پسر سگ.» خواجه پس از خواندن نامه در پشت آن نوشت: «ای برادر اشتباه کرده ای! سگ چهار پا دارد و من دو پا، من مستوی القامه هستم و ایستاده راه می روم ولی سگ با حالت چهار دست و پا، ناخن های سگ دراز است و پشم دارد در حالی که من اینگونه نیستم!»
7- امیدوار به وعده های الهی
آیاتی از قرآن به مسلمانان امید می دهد; در جایی به آنان امید می دهد که دین خدا عالم گیر خواهد شد; «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله؛ او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه دین های عالم برتری دهد.» (توبه/ 33) در جای دیگر به انسان های باتقوا امید می دهد که عاقبت و رستگاری با آنهاست؛ «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین؛ زمین از آن خداست و آن را برای هر کس از بندگانش بخواهد به ارث می گذرد و عاقبت از آن انسان های با تقواست.» (اعراف/ 128) و در آیه ای دیگر، غلبه رسولانش را نوید می دهد; «کتب الله لاغلبن انا و رسلی؛ خداوند در لوح محفوظ نوشته است که من و رسولانم، حتما غلبه خواهیم کرد.» (مجادله/ 21) امیدواری از خداست و یاس و ناامیدی از شیطان است؛ «و لاتیاسوا من روح الله انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون؛ از رحمت خدا ناامید نشوید که تنها قوم کافران از رحمت خدا ناامید می شوند.» (یوسف/ 87)
بنابراین اگر کافران و بداندیشان از حق رویگردان شدند، مبلغ دچار یاس و ناامیدی نمی شود و به تبلیغ خود ادامه می دهد; «و ان تولوا فانما علیک البلاغ؛ اگر روى برتافتند فقط رساندن پيام بر عهده توست.» (آل عمران/ 20) و هیچگاه دیگران را از رحمت خدا ناامید نمی کند که این صفت فقیه حقیقی است: «الفقیه حق الفقیه من لم یقنط الناس من رحمه الله.» مبلغ امیدوار، با قدرت و قوت راه را ادامه می دهد، کار را جدی دنبال می کند و از سستی در کار تبلیغ پرهیز می کند; «اذهب انت و اخوک بایاتی و لاتنیا فی ذکری؛ ای موسی تو و برادرت با آیات من در پی رسالت خود بروید و در یاد من سستی روا مدارید.» (طه/ 42) و در جاهای مختلفی از قرآن یادآوری می کند که: «خذ الکتاب بقوه؛ کتاب را با قدرت بگیر.» (مریم/ 12)
8- اهل علم و عمل
مبلغ باید پیام خدا را برساند، خود به آن عمل کند و در عمل به آن پشتکار داشته باشد، همچون رسول خدا (ص) که همیشه در حال جوش و خروش بود و لحظه ای آرام نمی گرفت؛ «فاذا فرغت فانصب* و الی ربک فارغب؛ ای رسول ما هنگامی که از کاری فارغ شدی خود را به زحمت بینداز و همیشه به سوی خدای خود مشتاق باش.» (انشراح/ 7- 8) پشتکار مبلغ، منحصر در تبلیغ دین نمی شود بلکه باید در راه افزودن بر علم و آگاهی خویش نیز بکوشد چرا که در هر زمانی نیاز به معلومات جدید دارد و تکیه بر مطالعات قبلی کافی نخواهد بود. لذا رسول خدا (ص) به دستور خداوند زیادی علم و دانش را از او طلب می کند: «قل رب زدنی علما؛ بگو پروردگارا علمم را زیاد کن.» (طه/ 114) آن هم علم و یقین همراه با عمل و تجربه، نه فقط به صورت تئوری. همانگونه که حضرت ابراهیم (ع) اینگونه علمی از خداوند خواست تا قلبش آرام گیرد; «و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی؛ و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی. خداوند فرمود: آیا باور نداری؟ عرض کرد بله باور دارم اما می خواهم قلبم مطمئن شود. مبلغی که از نظر علم و دانش هر روزش با روز قبل از آن فرق نداشته باشد لحظاتش بی برکت است.» (بقره/ 260)
رسول خدا می فرماید: «اذا اتی علی یوم لا ازاد فیه علما یقربنی الی الله تعالی فلا بورک لی فی طلوع الشمس ذلک الیوم؛ اگر روزی فرا رسد و در آن روز دانشی که مرا به خدا نزدیک کند بر من افزوده نشود، طلوع آفتاب آن روز بر من مبارک مباد.»
9- قاطع و با شهامت
یکی دیگر از صفات مبلغ واقعی این است که با قاطعیت تمام در مقابل کج روی ها بایستد و به جز خدا از کسی نترسد; «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الاالله؛ و بداند که گمراهی دیگران به وی زیانی نمی رساند.» (احزاب/ 39) «یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید مراقب خود باشید، هنگامی که شما هدایت یافتید گمراهی کسانی که گمراه شده اند به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه به سوی خداست و شما را از آنچه عمل می کردید آگاه می سازد.» (مائده/ 105)
وظیفه مبلغ آن است که بدون ترس جلو بدعت ها را بگیرد و این عهدی است که خداوند از او گرفته است؛ «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنهالله؛ هنگامی که بدعت ها در امت من ظاهر شود بر عالم است که علم خویش را ظاهر سازد و کسی که چنین نکند لعنت خدا بر اوست.» او باید همچون آیات قرآن راه و روش مجرمین و توطئه های آنان را افشا کند; «و لتستبین سبیل المجرمین؛ و ما آیات را به طور مفصل بیان می کنیم.» (انعام/ 55) تا راه گناهکاران معین و آشکار شود. و باید در گفتن حقایق شهامت داشته باشد، و به خاطر ترس از زورمندان و مستکبران حقایق را کتمان نکند. آنگونه که ابراهیم (ع) بر کافران شورید و با شهامت تمام فرمود: «تالله لاکیدن اصنامکم؛ به خدا قسم حتما بت های شما را درهم می شکنم.» (انبیاء/ 57) و حضرت موسی (ع) سامری را توبیخ نمود و فرمود: «و انظر الی الهک الذی ظلت علیه عاکفا لنحرقنه ثم لننسفنه فی الیم نسفا؛ این خدایت را که با زر و زیور ساخته ای و بر پرستش و خدمتش ایستاده ای نگاه کن که آن را می سوزانیم و خاکسترش را به دریا می دهیم.» (طه/ 96)
مبلغ مومن در راه تبلیغ دین هیچگونه هراسی از سرزنش سرزنش کنندگان ندارد: «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم؛ در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى ترسند.» (مائده/ 54) رسول خدا (ص) هنگامی که معاذ را برای تبلیغ به یمن می فرستد، می فرماید: «و لا تخف فی الله لومه لائم؛ ای معاذ، در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندگان مترس. مبلغ واقعی و شجاع، آنجا که لازم باشد با قاطعیت به کفار پشت می کند.» و با صراحت تمام می گوید: «لکم دینکم ولی دین؛ دینتان برای خودتان و دین من برای من.» (کافرون/ 6)
آیا فکر کرده اید که نامه نوشتن رسول خدا (ص) به امپراطورهای قدرتمند روم و ایران چه شهامتی می خواست؟ تعجبی ندارد که امام خمینی فرزند پاک رسول الله (ص) قرن ها پس از آن به رئیس جمهور شوروی نامه بنویسد و او را به اسلام دعوت کند و از رئیس جمهور امریکا به عنوان منفورترین افراد یاد کند، زیرا این شهامت را از جد بزرگوارش رسول خدا (ص) به ارث برده است. انسان های با شهامت در طول تاریخ، هیچگاه از زورمندان و سلاطین ظالم نهراسیده اند. روزی عبدالملک بن مروان در بیابان به یک مرد اعرابی رسید عنان اسب را کشید و توقف نمود تا با او صحبت کند. گفت: «عبدالملک بن مروان را می شناسی؟» پاسخ داد: «آری او ستمگری غیر قابل هدایت است.» گفت: «وای بر تو من عبدالملکم.» اعرابی گفت: «خداوند به تو عمر طولانی ندهد و مال و ملک به تو نبخشد که مال خدا را خوردی و حرمت او را تضییع نمودی.»
10- انتقادپذیر
انتقادپذیری، صفت ارزشمندی است. در دعای مکارم الاخلاق می خوانیم که: «اللهم... وفقنی لطاعه من سددنی و متابعه من ارشدنی؛ خدایا، مرا به اطاعت و پیروی کسی که به راه سداد و صلاحم خواند و هدایت نمود موفق ساز.» هیچ انسانی به دور از خطا و اشتباه نیست زیرا نفس سرکش، انسان را به بدی امر می کند; «و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی؛ من نفسم را تبرئه نمی کنم که همانا امر کننده به بدی است مگر در آنکه پروردگارم رحم کند.» (یوسف/ 53) مبلغ به انتقادها گوش می دهد، که گوش ندادن به حقایق، صفت کافران کوردل است؛ «لهم اذان لایسمعون بها؛ آنان گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند.» (اعراف/ 179) «و اذا ذکروا لا یذکرون؛ و هنگامی که به آنها تذکر داده شود پند نمی گیرند.» (صافات/ 13) انسان مسلمان به انتقادهایی که به او می شود به دید هدایایی ارزشمند می نگرد و کسی که عیوبش را گوشزد کند بهترین برادر می داند; «احب اخوانی من اهدی الی عیوبی.»
11- حامی محرومان
بیشترین یاران و پیروان رسولان الهی در طول تاریخ، مستضعفان و محرومان بوده و بیشترین سختی رسالت انبیا بر دوش آنان بوده است. بنابراین مبلغ باید از آنان حمایت کند و از طرد آنان بپرهیزد; «و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوه و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیی ء و ما من حسابک علیهم من شی ء فتطردهم فتکون من الظالمین؛ آنان که صبح و شام خدا را می خوانند و مراد و مقصدشان فقط خداست، از خود مران که نه چیزی از حساب آنها بر تو و نه چیزی از حساب تو بر آنهاست. پس اگر تو، آن خداپرستان را از خود برانی از ستمکاران خواهی بود.» (انعام/ 52)
کافران همیشه سعی داشته اند پیروان مستضعف رسولان را انسان های بی مقدار معرفی کنند; «و ما نریک اتبعک الا الذین هم اراذلنا؛ و ما تنها اشخاص پست و بی مقدار را می بینیم که از تو پیروی می کنند.» (هود/ 27) و همیشه انتظار داشته اند که رسولان آنان را از خود طرد کنند ولی عمل فرستاده خدا چیز دیگری است و می گوید: «و ما انا بطارد الذین امنوا؛ و من هرگز آن مردم با ایمان را هر چند به نظر شما فقیر و بی چیز باشند از خود دور نمی کنم.» (هود/ 29)
مبلغ باید در کنار حمایت از محرومان، از مرفهین بی درد فاصله بگیرد، کسانی که همیشه در مقابل پیامبران موضع گرفته اند; «و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون؛ و ما هیچ هشدار دهنده ای به دیاری نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان عیاش آن دیار گفتند: ما به رسالت شما کافریم.» (سبا/ 34) روحیه مومنان ثروتمند نیز اینگونه بوده که کمتر به سختی ها تن می داده اند; «و اذا انزلت سوره ان امنوا و جاهدوا مع رسوله استاذنک اولوا الطول منهم؛ و هرگاه سوره ای نازل شود که به ایمان به خدا و جهاد در راه دین خدا دستور دهد، ثروتمندان از حضور تو تقاضای معافی از جهاد کنند و گویند ما را از معاف شدگان محسوب دار.» (توبه/ 86) مبلغ باید بداند که، بی توجهی به محرومان و روی گرداندن از ایشان توبیخ خداوند بزرگ را به دنبال دارد. «عبس و تولی* ان جائه الاعمی؛ چرا عبوس و ترشرو گشت از اینکه آن نابینا به حضورش آمد.» (عبس/ 1- 2)
12- توکل به خدا
در عین حال که عمل مبلغ در هدایت انسان ها بسیار موثر است ولی باید توجه داشت که موثر واقعی خداست و مبلغ ابزاری بیش نیست؛ «انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء؛ ای رسول ما تو نمی توانی هر کس را بخواهی هدایت کنی اما خدا هر کس را بخواهد هدایت می کند.» (قصص/ 56) «و لو شاء الله ما اشرکوا؛ اگر خدا می خواست مشرکان را از شرک باز می داشت تا همه خداشناس شوند.» (انعام/ 107)
خداوند متعال به رسول گرامیش (ص) می فرماید: «و ما جعناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل؛ ما تو را حافظ آنها قرار دادیم. تو نگاهبان و وکیل مردم نیستی.» (انعام/ 107) تو مسلط و توانا بر تبدیل کفر آنان نیستی؛ «فذکر انما انت مذکر* لست علیهم بمصیطر؛ پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهنده اى. بر آنان تسلطى ندارى.»(غاشیه/ 21- 22) «ما انت علیهم بجبار؛ تو جبار و اجبار کننده مردم نیستی.» (ق/ 45)
«لیس لک من الامر شی ء؛ هیچ چیز به دست تو نیست.» (آل عمران/ 128) اگر خداوند بخواهد یک پرنده یعنی هدهد با بردن نامه ای از سلیمان (ع) به سوی ملکه سبا وسیله ایمان یک منطقه قرار می گیرد. بنابراین مبلغ، نه از ایمان مردم، باید دچار عجب شود و نه از کفر آنان دچار یاس و ناامیدی بلکه باید در لحظه لحظه حرکت، به خدای بزرگ توکل کند; «فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ پس هنگامی که تصمیم گرفتی به خدای بزرگ توکل کن.» (آل عمران/ 159)
مهربانی
13- نرمخو، مهربان و دلسوز
نرمی، تنها صفت سخن نیست بلکه در برخوردها نیز لازم است چرا که با نرمی و مهربانی، مردم به دین خدا کشیده می شوند و به تجربه ثابت شده است که با زور و اکراه نمی توان کسی را هدایت نمود. «افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛ ای رسول! آیا تو می توانی همه را با جبر و اکراه مومن گردانی.» (یونس/ 99) مهربانی با مردم، آنان را جذب می کند و تندخویی و سخت دل بودن آنها را از دین خدا، دور می سازد. این کلام خدای متعال است که خطاب به رسول گرامیش می فرماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ ای رسول، رحمت خدا تو را مهربان و خوش خلق گردانید و اگر تندخو و سخت دل می بودی، مردم از گرد تو پراکنده می شدند.» (آل عمران/ 159)
«و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین؛ ما تو را مایه رحمت بر جهانیان فرستادیم.» (انبیاء/ 107) پس با آنان به نیکی سخن بگو; «قولوا لهم قولا معروفا؛ با آنان سخنى پسنديده گوييد.» (نساء/ 8) که نیک سخن گفتن و مهربانی با مردم برازنده توست؛ «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم؛ رسولی از خودتان به سوی شما آمد که ناراحتی شما برایش سخت و بر آسایش شما حریص و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است.» (توبه/ 128) «و یدرؤن بالحسنه السیئه اولئک لهم عقبی الدار؛ و کسانی که بدی را با خوبی پاسخ می گویند پاداش آنان منزلگاه نیکو بهشت جاویدان است.» (رعد/ 22) دین اسلام، دین سختگیری نیست؛ «یرید الله بکم الیؤسر و لا یرید بکم العؤسر؛ خداوند برای شما آسان خواسته و برای شما سختی نخواسته است.» (بقره/ 185)
طرد انسان های بی تفاوت با تنگ نظری ها و بی محبتی ها، شیوه رسول خدا (ص) نیست که ایشان پس از فتح مکه، همه دشمنان را بخشید و فرمود: «انتم الطلقاء؛ شما آزادید.» در آن روز فرمانده ای به نام سعدبن عباده از لشکر رسول خدا (ص) فریاد زد: «الیوم یوم الملحمه؛ امروز روز انتقام است.» حضرت با شنیدن این جمله، پرچم را از او گرفت و به دست علی (ع) داد و فرمود: «الیوم یوم المرحمه؛ امروز روز رحمت است.» همین رسول عزیز، هنگام سفر معاذ به یمن به او سفارش می کند که: «علیک بالرفق و العفو؛ با مردم مدارا کن و بدی های آنان را ببخش.» و ما را مورد خطاب قرار می دهد که: «لینوا لمن تعلمون؛ با کسانی که به آنان دانش می آموزید نرمی کنید.» آری از محبت است که خارها گل می شود. انسان روح لطیفی دارد و غرق در احساس و عاطفه است و با کمترین رافت و مهربانی شیفته دین خدا می شود.
«و لا تستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم؛ هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست ای رسول بدی خلق را با خوبی پاسخ ده، گویی همان کس که با تو بر سر دشمنی است دوست و خویش تو شده است.» (فصلت/ 34) یکی از عوامل طرد مردم از دین خدا، سخت گیری های بی مورد است. دین اسلام دین موافق با فطرت انسان هاست. و احکام آن آسان و بدون مشقت است؛ «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ خداوند هیچگونه سختی در دین برای شما قرار نداد.» (حج/ 78)
این دین مقدس بر خلاف بعضی از ادیان ساختگی و تحریف شده، بنایش بر سرکوبی خواسته های طبیعی انسان همچون خوردن طعام، تفریح و غرایز جنسی نیست بلکه در صدد کنترل این غرایز است تا مانند سیلی بنیان کن ریشه انسانیت را از بین نبرند. در ادیان سابق «دین یهود» در صورت ارتکاب بعضی از گناهان باید یکدیگر را می کشتند; «فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم؛ پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد.» (بقره/ 54) و چیزهای زیادی بر آنها حرام بود; «و علی الذین هادوا حرمنا کل ذی ظفر و من البقر و الغنم حرمنا علیهم شحومهما الا ما حملت ظهورهما او الحوایا او ما اختلط بعظم؛ و بر یهودیان هر حیوانی که سم بدون شکاف دارد را حرام کردیم و از خوردن پی های گاو و گوسفند منعشان نمودیم مگر آنچه که بر پشت ها و روده ها و آمیخته با استخوان باشد.» (انعام/ 146) اما هیچ حکمی در اسلام، سخت و بیشتر از طاقت انسان نیست.
خداوند متعال می فرماید: «ما انزلنا علیک القرآن لتشقی؛ ای پیامبر ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که در سختی بیفتی.» (طه/ 2) مبلغ نباید مردم را از اسلام و دستوراتش بترساند بلکه باید سعیش در آسان جلوه دادن آنها باشد. باید هدف دستوراتی مثل روزه، که بر حسب ظاهر از وظایف دیگر سخت تر است، برای مردم روشن شود تا بر ایشان شیرین و ساده جلوه کند. مردم باید بدانند که قصد خداوند قرار دادن آنها در سختی نیست بلکه می خواهد آنان را پاک کند و نعمتش را بر ایشان تمام کند: «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم؛ خداوند نمی خواهد برای شما تنگنا و رنج قرار دهد، ولی می خواهد شما را پاک کند و نعمتش را بر شما کامل سازد.» (مائده/ 6)
«فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر؛ پس هر کس از شما که مریض یا مسافر باشد در ایام دیگر روزه گیرد.» (بقره/ 184) اشاره به وجوب روزه بر امت های قبل، محدود بودن ایام روزه و تعیین فدیه برای کسانی که مریض یا مسافرند، همه برای آسان جلوه دادن این تکلیف الهی است. مبلغ در انجام اعمال دینی مردم، باید حالت نشاط و بی نشاطی یا ضعف و قوت آنها را در نظر بگیرد که این شیوه قرآن است. به طور مثال پس از اینکه توان جنگیدن مسلمانان کم می شود خداوند متعال از آنان می خواهد که صد نفر در مقابل دویست نفر بایستند. در حالی که حکم اولیه، ایستادگی بیست نفر در مقابل دویست نفر بود; «الان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا فان یکن منکم مائه صابره یغلبوا ماتین؛ اکنون خدا به شما تخفیف داد و در حکم جهاد آسان گرفت و دانست که شما ضعیف شده اید و یک نفر با ده نفر تاب مقاومت ندارید پس اگر صد نفر صبور باشید بر دویست نفر از کافران غلبه خواهید کرد.» (انفال/ 66)
یا در جایی دیگر از مردم می خواهد که هر مقدار می توانید قرآن بخوانید در حالی که حکم اولیه، خواندن قرآن به اندازه ثلث شب بوده است. خداوند متعال حکم را آسان می کند زیرا می داند که مردم نمی توانند مقدار شب و روز را بطور دقیق اندازه گیری کنند; «علم ان لن تحصوه فتاب علیکم فاقروا ما تیسر من القران؛ مى داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد پس بر شما ببخشود [اينك] هر چه از قرآن ميسر مى شود بخوانيد.» (مزمل/ 20) برخورد نرم و محبت آمیز مربوط به انسان های پاک سرشت و غیر لجوج است. بنابراین در برخورد با دشمنان قسم خورده دین خدا و کافران لجوجی که به هیچ وجه دست از دشمنی برنمی دارند نباید هیچگونه رأفت و مهربانی نشان داد. همچون رسول خدا (ص) و یارانش که با یکدیگر بسیار مهربان و با کافران بسیار شدید بودند: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم؛ محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند.» (فتح/ 29)
14- مردمی و درد آشنا
بزرگترین مبلغ بشریت رسول اکرم (ص) از میان خود مردم برخاست «لقد جائکم رسول من انفسکم؛ به تحقیق رسولی از میان خودتان به سوی شما آمد.» (توبه/ 128) و خداوند متعال تاکید می کند که ای رسول «قل انما انا بشر مثلکم؛ بگو من بشری همانند خود شماهستم.» (فصلت/ 6) رسولی که از مردم است و در بین آنهاست: «فارسلنا فیهم رسولا؛ برایشان رسولی فرستادیم.» (مومنون/ 32) و با آنها زندگی می کند. خدای بزرگ می فرماید: ما هیچ رسولی را برای مردم نفرستاده ایم مگر اینکه از بین خودشان بوده است، طبیعی است، فرستاده ای که از خود مردم باشد و با زبان و حالات روحی ایشان آشنا باشد و همچون آنان زندگی کند بهتر می تواند دستورات الهی را برایشان روشن کند. «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم؛ و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند.» (ابراهیم/ 4)
مردمی بودن مبلغ لازمه توفیق اوست به طوری که خداوند می فرماید: «و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون؛ اگر فرشته ای نیز به رسالت بفرستیم او را به صورت بشری درمی آوریم و همان لباسی را بر او می پوشانیم که مردم می پوشند.» (انعام/ 9) او باید مانند مردم زندگی کند همانگونه که رسول خدا (ص) مثل آنان بر روی زمین می نشستند و بر زمین طعام می خوردند، شیر گوسفند را می دوشیدند و دعوت غلامان را می پذیرفتند. مبلغ مردمی کسی است که برای خود امتیازی نسبت به مردم قائل نیست و در زندگی اجتماعی مانند کمک کردن در کارها، استفاده از امکانات اجتماعی و اقتصادی و انتخاب مکان نشستن با دیگران یکسان است. می داند که کارکردن و کمک کردن به دیگران در کارهای اجتماعی هیچگونه منافاتی با شان علمی و تبلیغی او ندارد.
همانگونه که حضرت داود (ع) یک مبلغ بود و در عین حال خداوند به او صنعت زره سازی را آموخته بود و زره می ساخت: «و علمناه صنعه لبوس لکم » «انبیاء 80» رسول خدا (ص) در سفری، همانگونه که اصحاب هر یک به کاری مشغول شدند، تهیه هیزم را برای پختن غذا تقبل فرمودند و متذکر شدند: « ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه » ترجمه: خداوند متعال زشت می دارد که بنده ای در بین دوستانش، برای خودش امتیازی قائل باشد. خداوند متعال نیز درقرآن، امتیاز طلبی را نهی فرموده و دستور می دهد که مسلمانان در مراسم حج همه باید در عرفات وقوف کنند و از آنجا به سوی مشعر بیایند و حقی را که قریش برای خود قائل بودند و در عرفات نمی ایستادند از بین برده است؛ «ثم افیضوا من حیث افاض الناس و استغفروا الله ان الله غفور رحیم » «بقره 199» سپس از همانجا که مردم «به سوی سرزمین منی » کوچ می کنند کوچ کنید و از خداوند آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است. یکی از دلایل محبوبیت رسول خدا (ص) درد آشنا بودن ایشان بود. آن بزرگوار درد مردم محروم و ستم کشیده را درک می کرد و یاور یتیمان بود زیرا خود یتیمی بود که خداوند او را پناه داد; «الم یجدک یتیما فاوی* و وجدک ضالا فهدی* و وجدک عائلا فاغنی؛ آیا خدا تو را یتیم نیافت و پناه داد و تو را گمشده نیافت و راهنمایی کرد و تو را فقیر نیافت و غنی ساخت.» (ضحی/ 6- 8)
15- دوری از جناح ها و احزاب
مبلغ، هیچگاه نباید آلت دست دیگران شود. او به همه مردم تعلق دارد بنابراین نباید جذب گروه خاصی شود و در رفت و آمدها باید از همراهی فرد یا افراد خاص بپرهیزد مگر اینکه افراد سرشناس، خوش سابقه و معتمد محل باشند. قبایل مختلف در اولین روز ورود حضرت رسول (ص) به مدینه، از ایشان دعوت کردند تا به منزل آنان وارد شود ولی ایشان به خاطر جلوگیری از سوء استفاده ها فرمود: «راه شتر را باز کنید، خودش مامور است، هر کجا نشست من همانجا وارد می شوم.» و بدینوسیله بی طرفی خود را نسبت به تمام مسلمانان و اهل مدینه ثابت نمودند. حضرت علی (ع) در نامه 25 نهج البلاغه به مسئول جمع آوری زکات که به منطقه ای اعزام می شد فرمود: «به منزلهای افراد نرو، زیرا به خانه هر کس وارد شوی با او رفیق می شوی و اگر فردا به افرادی بگویی که مالیات بدهند نسبت به تو سوء ظن پیدا می کنند و خواهند گفت حتما شخص میزبان از احوال ما به او خبر داده است. بنابراین برای حفظ بی طرفی خود سر سفره کسی ننشین و بر لب چشمه یا قنات آبی که مربوط به همه است وارد شو.»
«فاذا قدمت علی الحی فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم» مبلغ نباید زود باور باشد و به هر خبری بلافاصله ترتیب اثر دهد بدون آنکه درباره آن تحقیق کند; «یا ایها الذین امنوا ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد تحقیق کنید.» (حجرات/ 6)
«اذا جائکم الممنات مهاجرات فامتحنوهن الله اعلم بایمانهن؛ زنانی که به عنوان اسلام و ایمان از دیار خود هجرت کرده و به سوی شما آمده اند خداوند به صدق و کذب ایمانشان داناتر است.» (ممتحنه/ 10) «اما ممکن است جاسوس باشند» بنابراین شما از آنها تحقیق کرده و امتحانشان کنید. رسول خدا (ص) به همه سخنان گوش فرا می دادند ولی ترتیب اثر نمی دادند; «قل اذن خیر لکم یمن بالله و یمن للمؤمنین؛ بگو گوش خوبى براى شماست به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مى كند.» (توبه/ 61) پیامبر به سخنان شما «منافقان» خوب گوش می دهد، اما به خدا ایمان دارد و فقط سخنان مؤمنان را تصدیق می کند.
حضرت علی (ع) یکی از صفات انسان های با تقوی را تیزهوشی می داند و مبلغ دین باید مصداقی از این متقین باشد: «یا همام، المؤمن هو الکیس الفطن» سخنان مبلغ باید آنقدر حساب شده و موضع گیری هایش آنقدر دقیق باشد که هیچگاه مغلوب جوسازی ها نشود. باید در رفت و آمدها دقت کند و برای شناخت افراد و ایجاد ارتباط با آنها مشورت کند که علی (ع) می فرماید: «من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء؛ کسی که از خردمنان کمک فکری بطلبد مواضع خطا و اشتباه را می شناسد.» انسان عاقل ناچار است اهل زمانش را بشناسد. که شناخت اهل زمان، احتمال خطا را در تصمیم گیری ها کم می کند. البته باید توجه داشت که زیرکی غیر از حیله گری است. حیله گری یعنی انسان از هر فرصتی به نفع خود استفاده کند، ولی زرنگی یعنی بتواند شرایط زمان و مکان را به دقت بشناسد و در راه هدف خویش به کار گیرد.
16- خوش سابقه
سابقه خوب، صفت همه اولیای الهی بوده است که مسئولیت تبلیغ دین را به عهده داشته اند. قوم صالح به او گفتند: «یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا؛ ای صالح تو پیش از آنکه دعوی نبوت کنی در میان ما مورد اعتماد و مایه امیدواری بودی.» (هود/ 62) حضرت یونس (ع) به قوم خود می گوید: «فقد لبثت فیکم عمرا من قبله افلا تعقلون؛ من پیش از این، عمری را با شما زیستم و سابقه من برایتان روشن است آیا تفکر نمی کنید؟» (یونس/ 16) در صورتی که مبلغ شناخته شده باشد، کمتر مورد انکار قرار می گیرد; «ام لم یعرفوا رسولهم فهم له منکرون؛ يا پيامبر خود را [درست] نشناخته و [لذا] به انكار او پرداخته اند.» (مومنون/ 69) و مردم به او روی می آورند و همچون رفقای زندانی یوسف (ع) به او می گویند که ما تو را از نیکوکاران می یابیم «انا نریک من المحسنین؛ ما تو را از نيكوكاران مى بينيم.» (یوسف/ 36) سابقه خانوادگی مبلغ نیز اهمیت دارد و اگر رسول خدا (ص) اجدادی موحد همچون ابراهیم خلیل (ع) و پدری همچون عبدالله و مادری مانند آمنه نمی داشت سرعت موفقیتش کمتر بود و حضرت مریم اگر پدر و مادری صالح نمی داشت، مردم، پاکی او را به هیچ وجه باور نمی کردند. از این رو، اولین جمله ای که به او گفتند اشاره به همین نکته دارد; «یا اخت هرون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا؛ ای مریم، خواهر هارون، نه پدرت ناصالح بود و نه مادرت بدکاره.» (مریم/ 28)
صداقت
17- با صداقت
صداقت از صفات دیگر مبلغ است و مبلغ صادق، جایگاه خاصی در بین مردم دارد. زیرا همه، صداقت و راستی را دوست دارند. پرده پوشی ها و نگفتن حقایق عاملی موثر در جدایی مبلغ و مردم است. طبیعی است که هر انسانی بر همه علوم مسلط نیست، بسیاری از مطالب را نمی داند و نقص ها و ضعف هایی در او وجود دارد. سعی در پوشاندن این کمبودها بخاطر جلوگیری از لطمه دار شدن شخصیت اجتماعی، نشانی از بی صداقتی است. خداوند متعال از رسولش می خواهد که به مردم بگوید: «قل انما انا بشر مثلکم؛ من نیز بشری مثل شما هستم.» (کهف/ 110) «قل انما علمها عند ربی؛ من زمان فرا رسیدن قیامت را نمی دانم و علم آن نزد خداست.» (اعراف/ 187) «قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا؛ من مالک نفع و ضرر خویش نیستم.» (اعراف/ 188)
«قل لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک؛ من به شما نمی گویم که گنج های خدا نزد من است و نه آنکه از غیب آگاهم و نمی گویم که من فرشته ام.» (انعام/ 50) این گونه برخوردها گرچه در ظاهر از ارزش انسان می کاهد و در نظر دیگران فردی عادی جلوه می کند، اما فاصله ها را از بین می برد و مردم شیفته مبلغ می شوند. خداوند، خطاب به رسولش می فرماید: «لیس لک من الامر شی ء او یتوب علیهم او یعذبهم فانهم ظالمون؛ ای پیامبر به دست تو نیست. اگر خدا بخواهد به لطف خود از کافران درمی گذرد و اگر بخواهد به جرم اینکه مردمی ستمگرند عذابشان می کند.» (آل عمران/ 128)
هنگامی که رسول الله (ص) معاذ را راهی یمن می کنند بر صداقت در گفتار تاکید می فرمایند چرا که عامل مهم در موفقیت مبلغ است «یا معاذ... و اوصیک بتقوی الله و صدق الحدیث.» سخنان مبلغ باید بر اساس علم و صداقت باشد و آنچه را نمی داند دنبال نکند که گوش و چشم و دل ها همه در مقابل این سخنان مسئولند: «و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا؛ و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» (اسراء/ 36) حتی در نقل تاریخ کربلا اگر مطلبی را بدون مدرک بگوید خطر آن هست که به امام حسین (ع) و اهل بیت عزیزش تهمت زده باشد. فراموش نکنیم که قرآن می فرماید: «انما یفتری الکذب الذین لا یؤمنون بایات الله؛ تنها انسان هایی که به آیات خدا ایمان ندارند دروغ می گویند.» (نحل/ 105)
18- منظم و وقت شناس
یکی از وصیت های حضرت علی (ع) به فرزندانش و تمامی جهانیان سفارش به نظم در کارهاست؛ «اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم» مبلغ با نظم خود، به دیگران نیز درس می دهد. حضور به موقع در مسجد و اتمام به موقع سخنرانی یا کلاس مورد توجه مردم است. این شیوه اولیای الهی است و نمونه روشن آن در عصر حاضر امام خمینی ره بودند.
19- ساده زیست و بی تکلف
مبلغی که در همه ابعاد تبلیغی خود رسول الله (ص) را الگو قرار می دهد، ساده زیستی ایشان برایش قابل توجه است. رسولی که هیچگونه تمایلی به تشریفات و زندگی تجملاتی نداشت و پیروان خویش را پیوسته به زندگی ساده و بدور از تکلف ترغیب می فرمود.
به حضرت علی (ع) در حالی که پیراهنش را وصله می کرد، گفته شد: «لم ترقع قمیصک؟ قال: یخشع القلب و یقتدی به المؤمنون؛ چرا پیراهنت را وصله می کنی؟ فرمود: قلب را خاشع می کند و مومنان از آن الگو می گیرند.» به نمونه هایی از ساده زیستی رسول خدا (ص) توجه کنید. «کان رسول الله یاکل کل الاصناف من الطعام و کان یائکل ما احل الله له؛ رسول خدا (ص) همه نوع غذا را تناول می کرد و هر چه را خدا برایش حلال کرده بود می خورد.» هیچگاه خود را از انسان های بی چیز و مستضعف جدا نمی کرد و از معاشرت با آنان اکراه نداشت. در مسابقات شتردوانی شرکت می کرد. شوخی می کرد و با آنان غذا می خورد. «کان رسول الله یحب الرکوب علی الحمار مؤکفا و الاکل علی الحضیض مع العبید و مناوله السائل بیدیه؛ رسول خدا (ص) سوار شدن بر الاغ را در حالیکه پارچه ای به جای زین بر آن می انداخت و غذا خوردن با غلامان را در مکان های پائین و بخشش به فقیران را با دست خویش دوست می داشت.»
به کسی که از هیبت حضرت می لرزید فرمود: «چرا از من می ترسی؟ من پادشاه نیستم.» آن بزرگوار در صورتی که به خانه شخصی دعوت می شد میزبان را به زحمت نمی انداخت و می فرمود: «ما انا من المتکلفین؛ من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم.» (ص/ 86) مبلغ نیز نباید با خواسته های غیر معقول و غیر عرفی، مردم را دچار زحمت کند، بطور مثال، اگر در سفرهای تبلیغی، خانه مستقلی برای او ندارند، اطاق کوچکی در جوار میزبان را بپذیرد. در مورد خوردن غذا، زمان خوابیدن و دیگر امور آداب و رسوم مردم را به هم نریزد و با ایشان همراهی کند. حضرت علی (ع) به فرزند خود فرمود: «بنی اذا کنت فی بلده فعاشر بآداب اربابها؛ هرگاه در شهری بودی بر طبق آداب مردم آن شهر زندگی کن.» البته منظور امام آداب و رسومی است که رعایت آن از نظر مذهب اشکالی ندارد.
تواضع
20- متواضع و باگذشت
خداوند سبحان به پیامبرش دستور می دهد که: «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین؛ مومنانی را که از تو پیروی می کنند زیر بال محبت خود بگیرو نسبت به آنها متواضع باش.» (شعراء/ 215) و خطاب به عموم انسان ها می فرماید: «و لا تمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا؛ ای انسان هرگز در زمین با کبر و غرور راه مرو که هر قدر پا را محکم به زمین بکوبی آن را نمی توانی بشکافی و هر چه گردن برافرازی به بلندی کوه ها نخواهی رسید.» (اسراء/ 37)
لقمان (ع) به فرزندش سفارش می کند که در رفتارش میانه رو باشد، به آرامی سخن بگوید و صدایش را بلند نکند که زشت ترین صداها، صدای الاغ است: «و اقصد فی مشیک و اغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر؛ در راه رفتن خود ميانه رو باش و صدايت را آهسته ساز كه بدترين آوازها بانگ خران است.» (لقمان/ 19) یکی از نشانه های تواضع، اقرار به کمال دیگران است که حضرت موسی (ع) از این راه به ما، درس فروتنی می دهد; «و اخی هارون هو افصح منی لسانا؛ برادرم هارون از من زبان آورتر است.» (قصص/ 34)
با توجه به اینکه برخی از مخاطبان، انسان های ناآگاه در مورد مسائل دینی و احیانا دشمن هستند، ممکن است زیر بار سخن حق نروند و مبلغ را مورد اذیت و آزار قرار دهند که مناسب ترین برخورد با آنان عفو و بخشش است و اینگونه برخورد آنان را متنبه کرده و در مورد برخورد با دین خدا نرم می شوند. نمونه های این برخورد در زندگی پیامبر (ص) و امامان معصوم زیاد بوده است. رسول خدا (ص) پس از آن همه زجر و شکنجه از سوی قریشیان، در زمانی که می توانستند آنان را مجازات کنند، فرمودند: «لا تثریب علیکم الیوم اذهبوا ائنتم الطلقاء؛ امروز ملامت توبیخی بر شما نیست بروید شما آزادید.» و حتی وحشی قاتل عموی خود حمزه را بخشیدند. امام حسین (ع) در یک لحظه حر را عفو کرد. و برخورد حضرت یوسف (ع) با برادرانش اینگونه بود: «قال لا تثریب علیکم الیوم یغفرالله لکم و هو ارحم الراحمین؛ یوسف چون برادران را شرمگین یافت از روی مهربانی گفت: امروز من شما را بخشیدم خداوند نیز شما را می بخشد که او مهربان ترین مهربانان است.» (یوسف/ 92)
21- تمیز، خوشبو، آراسته ظاهر
یکی از عوامل موفقیت رسول الله (ص) در گسترش اسلام تمیزی، خوشبویی و آراستگی ظاهر ایشان بوده است. آن بزرگوار، هرگاه می خواست از خانه خارج شود به عنوان آینه به آب نگاه می کرد: «فنظر الی الماء» هنگامی که مردم داخل مسجد پیامبر می شدند مکان امام زین العابدین (ع) را از شدت بوی خوش آن می شناختند. این بزرگان مصداق واقعی این آیه قرآن هستند که: «خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ در هر مسجدی با زینت های خود حضور یابید.» (اعراف/ 31) پاکیزگی لباس از مهمترین نشانه های شخصیت و تربیت و فرهنگ انسان است و انسان ها به طور فطری زیبایی وتمیزی را دوست دارند. به همین دلیل است که رسول خدا (ص) به نظافت لباس، بدن و دندان توجه زیادی داشتند و خوشبویی حضرت زبانزد همه مردم بود.
امام صادق (ع) می فرماید: «کان رسول الله (ص) ینفق علی الطیب اکثر مما ینفق علی الطعام؛ رسول خدا (ص) برای بوی خوش بیشتر از غذا خرج می کردند.» از آنجا که مبلغ بیشتر از راه سخن تبلیغ می کند علاوه بر نظافت لباس و بدن به نظافت دهان و دندان ها نیز باید توجه زیادی داشته باشد علاوه بر آنکه در روایات، بیان آیات قرآن و روایات معصومین با دهان خوشبو و دندان های تمیز سفارش شده است. امام صادق (ع) می فرماید: « قال النبی ما زال جبرئیل یوصینی بالسواک حتی خفت ان اخفی او ادرد؛ رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل همیشه مرا به مسواک زدن سفارش می کرد به طوری که ترسیدم از مسواک زدن زیاد، پوشش دندان هایم از بین برود یا دندان هایم بریزد.»
مسئله نظافت و آراستگی ظاهر آنقدر مهم است که پیامبران نباید مرض هایی داشته باشند که تنفر عمومی ایجاد کند. به همین دلیل در جریان بیماری حضرت ایوب (ع) اینکه گفته شده است بدن ایشان متعفن و بدبو شده بود و او را از شهر اخراج کردند، تکذیب شده است. رعایت نظافت و پوشیدن لباس تمیز و استعمال بوی خوش، هم احترام به مسجد و مردم است و هم دعوت عملی برای حضور مردم در مساجد. یکی از دلایل اینکه بچه ها مجالس عروسی را دوست دارند بوی خوش و لباس های تمیز و زیباست که در اینگونه مجالس فراوان به چشم می خورد و اسلام از مسلمانان خواسته است که در مساجد نیز اینگونه حاضر شوند.
منـابـع
مرتضی مطهري- کتاب آشنایی با قرآن- جلد 9 صفحه 161 تا 165
محسن قرائتی- كتاب قرآن و تبليغ- صفحه 47-68
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها