مبانی تفاهم ادیان توحیدی
فارسی 3009 نمایش |قرآن کریم دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان به هم پیوسته معرفی می کند و به صراحت اعلام می دارد که پیامبران رشته واحدی را تشکیل داده و همواره بشر را به جهان بینی واحد دعوت می کرده اند: «و لقد بعثنا فی کل رسولاان اعبدواالله؛ و در حقيقت در ميان هر امتی فرستاده ای برانگيختيم.» (نحل/ 36) بر این اساس پیامبر پیشین مبشران پیامبران پسین بوده اند. و پسینیان موید و مصدق پیشینیان (آل عمران/ 3) به گواهی قرآن خداوند از همه پیامبر بر این مطلب که موید و مبشر یکدیگر باشند پیمان شدید و اکید گرفته است و خود را نیز از گواهان آن پیمان به شمار آورده است. (آل عمران/ 81) ازاین روی اعتراف به واقعیت ادیان آسمانی و پیامبران برگزیده الهی و احترام به کتب و شرایع آنان جزء اصول اعتقادی اسلام شمرده شده است. قرآن در بسیاری از آیات مردم را به ارزش معنوی این اصل توجه داده و صراحتا ایمان به انبیاء سابق را ملازم و همردیف ایمان به پیامبر اسلام (ص) اعلام نموده است: «قولوا آمنا بالله و ماانزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون؛ بگویید به خدا و آنچه ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اخلاف آنان نازل شده و آنچه به موسی و عیسی وحی شده و آنچه به سایر انبیاء از پروردگارشان رسیده ایمان آورده و میان هیچ یک از آنان فرقی نمی گذاریم.» (اعلی/ 18- 19)
در خصوص پیامبر آن جا که از ویژگیهای بارز آن حضرت سخن می گوید وی را تصدیق کننده پیامبران و آیین و کتاب وی را گواه بر صدق کتابها و آیینهای آسمانی پیشین معرفی می نماید: «نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لمابین یدیه و انزل التواره؛ خداوند کتاب (قرآن) را بر تو به حق نازل کرده که تصدیق کننده کتابهای پیشین است. و از پیش تورات و انجیل را برای هدایت مردم فرستاد.» (آل عمران/ 3)
این گواهی و تصدیق قرآن از آیین پیشین تنها در حوزه مسائل اصولی و اعتقادی محدود نمی شود بلکه مسائل ارزشی و دستورات عملی را نیز شامل می شود. قرآن کریم در موارد گوناگون نمودهایی از این اشتراک و همبستگی را بیان کرده است از جمله: خداوند در برخی از آیات پس از آن که معارف و ارزشهایی را بیان می دارد یادآوری می کند که این معارف و ارزشها در کتب پیامبران پیشین نیز وجود داشته است. قرآن در سوره اعلی پس از آن که مطالبی درباره خلقت و هدایت انسان و جمیع مخلوقات بیان می دارد و بر اهمیت رستگاری و ارزش آخرت گرایی تکیه می کند و از تزکیه ذکر و نماز به عنوان عوام رستگاری انسان یاد می کند می فرماید: «ان هذا لفی الصحف الاولی صحف ابراهیم و موسی.» مسلما این گفتار در صحیفه های پیشین صحیفه های ابراهیم و موسی نیز هست. اگر [هذا] اشاره به تمام سوره باشد معنی همان است که بیان کردیم. یعنی این حقایق و اصول کلی و اساسی دین که در این سوره مبارکه مندرج است در کتابهای پیامبران پیشین از جمله: ابراهیم و موسی (ع) نیز آمده است. اگر [هذا] اشاره به [قد افلح] تا آخر سوره باشد چنانکه برخی گفته اند بازهم مشترکات را در زمینه ارزشها و دستورالعملها متذکر شده است.
خداوند در برخی از آیات برای الگوگیری و قوت قلب پیامبر (ص) از راه و روش پیامبران گذشته و پیروان آنان یاد می کند: «کلا نقص علیک من انباء الرسل ما تثبت به فوادک؛ ما از اخبار پیامبران هر آن قصه ای که دلت را به آن آرامش بدهیم بر تو فرو می فرستیم.» (هود/ 120) «فاصبر کما صبراولوالعزم من الرسل؛ پایداری نما چنانکه پیامبران بزرگ صاحب ثابت پایداری نمودند.» (احقاف/ 35) «و ان یکذبوک فقد کذب رسل من قبلک؛ اگر تو را تکذیب نمودند پیامبران پیش از تو را نیز تکذیب نموده اند.» (فاطر/ 4) این بخش از آیات خود دلیل دیگری است بر این که راه و هدف انبیاء الهی یکی بوده است وگرنه معنی ندارد که خداوند روش آنان را به عنوان سرمشق و الگو برای پیامبر اسلام (ص) بازگو نماید.
پیامبران الهی وابسته به یک مکتب و حامل یک پیام بوده اند اما پایه معرفت و شیوه استدلال آنان در سطح تعلیمات به تناسب سطح دانش و استعداد اقوام مساوی نبوده است. در هر دوره ای تعلیمات الهی به اقتضای محیط و اوضاع کاملتر از دوره قبل بوده است. این حرکت رو به صعود ادامه داشته تا در اسلام در عالی ترین سطح بیان گردیده است: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم.» (مائده/ 3) پیامبر اکرم (ص) در تبیین این حقیقت می گوید: «مثلی و مثل الانبیاء من قبلی کمثل رجل بنی بنیانا فاحسنه واجمله الا موضوع لبنه فی زاویه من زوایاه فجعل الناس یطوفون به و یعجبهم فیقولون: الا وضعت ههنا لبنه فیتم قال فاتا اللبنه جئت فختمت الانبیاء؛ مثل من و انبیای پیش از من همانند مردی است که ساختمانی را بنا کرده و آن را نیکو و زیبا ساخته است اما جای یک آجر در گوشه ای از گوشه های آن باقی مانده است. مردمی که گرداگرد آن ساختمان می چرخند از بنا و ذوق و سلیقه ای که در آن به کار رفته است در شگفتند. ولی پرسشی دارند که چرا در این ساختمان زیبا این آجر گذاشته نشده است تا کامل گردد. پیامبر (ص) فرمود: من آن آجر آخرین و مکمل هستم! و سلسله انبیاء را پایان دادم.»
سیره ائمه
در این باب بر مشی قرآن کریم در متون روایی و سیره معصومان (ع) نیز تاکید شده است. پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) در موارد بسیاری به سیره و کلام انبیای پیشین به ویژه سخنان حضرت موسی و عیسی (ع) استشهاد کرده اند. و این تنها در مسائل اعتقادی نبوده است بلکه شامل مسائل اخلاقی نیز می شود. از باب نمونه: علی (ع) درباره الگو بودن رسولان الهی می فرماید: «و لقد کان فی رسول الله (ص) کاف لک فی الاسوه... و ان شئت تنیت بموسی کلیم الله (ص)... و ان شئت قلت فی عیسی بن مریم (ع)؛ برای تو پیامبر اکرم (ص) الگوی بسیار خوبی است... و اگر خواستی می توانی موسی با عیسی (ع) را الگوی زندگی خود قرار دهی.» (نهج البلاغه/ فیض الاسلام؛ خطبه 160. 507)
در کتب روائی ما از فضایل و مواعظ پیامبر بزرگ الهی به ویژه موسی و عیسی سخن بسیار رفته است. تمسک به کلام آنان به معنای داشتن دیدگاههای مشترک و لزوم احیای میراث پیامبران بزرگ الهی است. از نظر اسلام ادیان توحیدی مشترکات بسیار دارند و متون دینی در موارد گوناگون بر این مشترکات صحه گذاشته اند. یادآوری مشترکات و تاکید بر آنها در قرآن و دیگر متون دینی ما آن هم با این وسعت عللی دارد که از جمله آنها تفاهم ادیان آسمانی است. افزون بر این مراجعه به متون اسلامی و سیره پیشوایان دینی ما را به دو مطلب اساسی رهنمون می سازد.
1. دعوت پیروان ادیان الهی به تفاهم.
2. ایجاد شرایط و زمینه مناسب برای تفاهم.
ولی پیش از آن یادآوری نکته ای و در حقیقت پاسخ به سوالی ضروری است: آیا دعوت به تفاهم به معنای رسمیت شناختن دیگر ادیان نیست؟ اگر چنین است این سخن را که [اسلام تنها دین حق است] چگونه باید توجیه کرد؟ به عقیده ما دعوت به تفاهم با حقانیت اسلام و آنچه پیامبر اسلام (ص) آورده است هیچ گونه منافاتی ندارد زیرا:
1. تفاهم بر مشترکات مشخص کردن موارد اتفاق انبیاء الهی و التزام به آنهاست. به بیان دیگر اعتقاد و عمل به برخی از تعالیم اسلام. این خود عملی است مثبت و توفیقی است در جهت گسترش حوزه اندیشه و عمل اسلامی. این غیر از ایمان به بعض و کفر به بعض است که برخاسته از هواهای نفسانی و مورد نکوهش قرآن است. چگونه ممکن است قرآن از یکسو دعوت به تفاهم نماید: «یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم.» (آل عمران/ 64) و از طرفی ایمان به بعض و کفر به بعض را نکوهش نماید.
2. تاریخ بیانگر این واقعیت است که انسانها از معاشرت خوب و برخورد صحیح بیشتر جذب افکار و اندیشه های یکدیگر شده اند تا از راههای دیگر. بنابراین اسلام با گشودن باب تفاهم می خواهد این شیوه حسنه را در میان مسلمانان رواج بخشد تا انسانها بهتر بتوانند در محیط سالم و آزاد حق و حقیقت را دریابند.
3. دعوت به تفاهم دعوت به خدا و دعوت به ارزشهای اخلاقی و اجتماعی است. وجود و عمل به این ارزشها برای زندگی دنیوی انسانها گرچه پیرو دین حق نباشند مفید خواهد بود. تعالیم انبیاء دارای دو بعد است: دنیوی و اخروی. نسبت به آثار اخروی است که مطرح می شود: آیا ایمان به پیامبر خاتم (ص) شرط است یا خیر؟ ولی نسبت به آثار دنیوی و فوائدی که عمل به این دستورات برای انسانها دارد مسلما مشروط به چنین شرطی نیست.
بنابراین به حکم فاعده: «مالا یدرک کله لایترک کله» برای بهره مند شدن انسانها از آثار دنیوی دستورات انبیاء لازم است تفاهم بر مشترکات به عنوان یکی از راهها مورد توجه قرار بگیرد و از پیروان ادیان الهی که به این ارزشها معتقدند تقاضای تشریک مساعی و همیاری و همفکری شود تا در صحنه عمل توفیق بیشتری حاصل گردد. برای تعاون بر ارزشها (بر و تقوی) لازم نیست طرف توافق حتما مسلمان باشد لذا می بینیم پیامبر اسلام (ص) وقتی از پیمان حلف الفضول یاد می کند می فرماید: «در خانه عبدالله ابن جدعان در پیمانی حضور یافتم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت می شدم اجابت می کردم و اسلام جز استحکام چیزی بر آن نیفزوده است.» این پیمان و امثال آن از ارزشهایی هستند که پایگاه و آثار دنیوی خود را از دست نمی دهند.
اما نسبت به آثار اخروی: آیا عمل به ارزشهای مشترک در زندگی اخروی انسان موثر است یا خیر؟ و برای اعتقاد و عمل بدان ارزشها اجر و پاداشی هست یا خیر؟ مسلم است اگر پیرو یکی از ادیان آسمانی تا آخر عمر به حقانیت اسلام پی نبرد یا بدین خاطر که تردیدی در حقانیت دین خود نکرده تا به تحقیق بپردازد یا بر فرض تحقیق به واقع نرسیده و یا این که توانایی تحقیق را نداشته است (که در اسلام از همه اینها به جاهل قاصر یاد می شود) خداوند هرگز خط بطلان براعمال او نمی کشد و او را معذب نخواهد ساخت.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا؛ ما تا رسول نفرستیم (حجت تمام نشده) کسی را عذاب نمی کنیم.» (اسراء/ 15) اصولیین مفاداین آیه را مفاد حکم عقل: [قبح عقاب بلا بیان] دانسته و می گویند تا خدای متعال حقیقتی را برای بنده ای آشکار نکرده باشد زشت است که او را عذاب کند. اگر حقیقت برای او روشن شده ولی از روی لجبازی و عناد باز هم ایمان نمی آورد و به دستورات آن گردن نمی نهد و یا این که نسبت به حقانیت دین خویش دچار تردید و شک است ولی از روی بی اعتنائی به دنبال تحقیق نمی رود. مسلم چنین فردی از آثار اخروی عمل به دستورات مشترک بی بهره است و به خاطر بی توجهی و عناد نسبت به دین کیفر نیز می گردد. انبیای الهی افزون بر وحدت در اصول عقائد در ارزشها و دستورالعملها نیز مشترکات بسیار دارند که نفس وجود این مشترکات کافی است برای اثبات لزوم تفاهم. با این حال دو مطلب اساسی دیگر نیز می توان بر آن افزود.
دعوت به تفاهم
قرآن کریم دو مرحله برای برخورد با اهل کتاب بیان کرده است. در مرحله نخست اهل کتاب را با استدلال و منطق به اسلام دعوت می نماید و در صورت عدم پذیرش آنان را به نقاط مشترک بین اسلام و دین مورد قبولشان فرا می خواند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبدالا الله و لا نشرک به شیا و لایتخذ بعضنا بعضااربابا من دون الله؛ بگو ای اهل کتاب به سراغ عقیده ای بیایید که میان ما و شما یکسان است این که جز خدای یگانه را نپرستیم و هیچ چیز را با وی شریک ندانیم و هیچ یک از ما دیگری را به جای خدا [ارباب] نگیرد.» (آل عمران/ 64)
علامه طباطبائی (ره) در ذیل آیه فوق می نویسد: «پیامبر اسلام (ص) در نامه هایی که به زمامداران و بزرگان اهل کتاب می فرستادند در مرحله اول آنان را به اسلام دعوت می کردند و در صورت عدم پذیرش با استشهاد به آیه فوق آنان را به نقاط مشترک و تفاهم فرا می خواندند. این آیات و روایات نیز خود بهترین دلیل بر وجود مشترکات بین اسلام و ادیان آسمانی دیگر است. خداوند در آیه فوق مصادیقی از کلمه سواه و مشترکات را بیان می کند که به گواهی دیگر آیات قرآنی مشترکات منحصر به آنچه در آیه فوق بیان شده است نیست که این مطلب را متذکر خواهیم شد. آیه شریفه فوق به ما می آموزد: که اگر اهل کتاب اسلام را نپذیرفتند تا در تمامی اهدف مقدس شما را یاری نمایند بکوشید در بخشی که با شما اشتراک در عقیده و هدف دارند همکاری آنان را جلب کنید.»
منـابـع
مرتضی مطهري- عدل الهى- صفحه 289 به بعد
مقاله مبانى تفاهم اديان توحيدى- مجله حوزه- شماره 47
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها