صبر و استقامت پیامبر اکرم در تبلیغ
فارسی 4772 نمایش |یکی از خصوصیات بسیار بارز که در روش تبلیغ مطرح است، مسئله صبر و استقامت است. در این زمینه، خداوند در قرآن کریم خطاب به حضرت رسول (ص) می فرماید: «فاصبر لحکم ربک و لاتکن کصاحب الحوت؛ پس بر حکم پروردگارت شکیبایی کن و مانند همراه ماهی (یونس) مباش» (قلم/ 48)، «فاصبر کماصبر اولواالعزم من الرسل؛ پس صبر کن همان گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند» (احقاف/ 35)، «فاستقم کما امرت و من تاب معک؛ همان طوری که فرمان داده شده ای خودت و مؤمنینی که با تو هستند، همه استقامت داشته باشید» (هود/ 112). جمله «فاستقم کما امرت» در دو سوره، یکی در سوره شوری و دیگر در سوره هود ذکر شده است. در سوره شوری مخاطب، شخص پیامبر است. رسول خدا، این فرمان را از جان پذیرفت و اطاعت کرد و مثل اعلا و نمونه کاملى از ثبات و استقامت گردید. با توجه به اینکه مسیر حق همیشه داراى اینگونه مشکلات است رهروان راه حق باید از آنها در این مسیر الهام بگیرند.
ما معمولا از نقطه روشن تاریخ اسلام به روزهاى تاریک پیشین مى نگریم و این نگرش که از آینده به گذشته است، واقعیتها را طور دیگرى مجسم مى کند. ما باید خود را در آن روز تصور کنیم که پیامبر (ص) تک و تنها بود، هیچ نشانه اى از پیروزى در افق زندگى او به چشم نمى خورد. دشمنان لجوج براى نابودى او کمر بسته بودند، و حتى خویشاوندان نزدیکش در صف اول این مبارزه قرار داشتند! پیوسته به میان قبائل عرب مى رفت، و از آنها دعوت مى کرد، اما کسى به دعوت او پاسخ نمى گفت. سنگسارش مى کردند آن چنان که از بدن مبارکش خون مى ریخت، ولى دست از برنامه خود برنمى داشت. آن چنان او را در محاصره اجتماعى و اقتصادى و سیاسى قرار دادند که تمام راهها به روى او و پیروان اندکش بسته شد، بعضى از گرسنگى تلف شدند، و بعضى را بیمارى از پاى درآورد. یاران اندکش را شکنجه مى دادند، شکنجه هایى که بر جان و قلب او مى نشست. اما آن حضرت در سال های آغاز بعثت آن چنان شاگردان صبور و پراستقامت پرورانده بود، که در برابر سخت ترین شکنجه ها استقامت می کردند، افرادی مانند: بلال حبشی، عمار، یاسر، سمیه و... تا آنجا که یاسر پدر عمار، و سمیه مادر عمار در تحت شکنجه به شهادت رسیدند. یاسر و سمیه با این که در سن پیری بودند، آن چنان مقاومت کردند، که داغ حسرت عجز در برابر دشمنان را در دل آنها نهادند و سرفرازانه شهد شهادت نوشیدند، روزی پیامبر (ص) در کنار آنها که شکنجه می شدند عبور کرد، خطاب به آنها فرمود: «صبرا آل یاسر، موعدکم الجنة؛ ای آل یاسر! صبر و مقاومت کنید که وعده گاه شما بهشت است».
سران شرک توسط ابوطالب برای پیامبر (ص) پیام دادند که دست از کار خود (تبلیغ اسلام) بردار، و در این پیام شدیدترین تهدیدها را نمودند، و در ضمن گفتند اگر محمد (ص) با ما مماشات و سازش کند، عالی ترین مقام ها را در اختیارش می گذاریم، وگرنه در سخت ترین شکنجه ها قرار خواهد گرفت. ابوطالب پیام آنها را به پیامبر (ص) رسانید، پیامبر (ص) به ابوطالب فرمود: «ای عمو! اگر مشرکان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا من دست از تبلیغ اسلام بکشم، هرگز چنین نکنم تا اسلام پیروز گردد، و یا در این راه کشته شوم». ابوطالب پیام پیامبر (ص) را به مشرکان ابلاغ کرد. و قاطعانه به مشرکان گفت: «سوگند به خدا محمد (ص) هرگز دروغ نگفته، بنابراین تسلیم نمی شود، بروید و در حالی که تسلیم به اسلام شده اید برگردید».
روزهایى بر پیامبر گذشت که توصیف آن با بیان و قلم مشکل است، هنگامى که براى دعوت مردم به سوى اسلام به طائف آمد نه تنها دعوتش را اجابت نگفتند بلکه آن قدر سنگ بر او زدند که خون از پاهایش جارى شد. افراد نادان را تحریک کردند که فریاد زنند و او را دشنام دهند، ناچار به باغى پناه برد در سایه درختى نشست، و با خداى خودش این چنین راز و نیاز کرد: «اللهم الیک اشکو ضعف قوتى، و قلة حیلتى، و هو انى على الناس، یا ارحم الراحمین! انت رب المستضعفین، و انت ربى، الى من تکلنى؟ الى بعید یتجهمنى؟ ام الى عدو ملکته امرى؟ ان لم یکن بک على غضب فلا ابالى؛ خداوندا! ناتوانى و نارسایى خودم و بى حرمتى مردم را به پیشگاه تو شکایت مى کنم، اى کسى که از همه رحیمان رحیم ترى، تو پروردگار مستضعفین و پروردگار منى، مرا به که وا مى گذارى؟ به افراد دور دست که با چهره درهم کشیده با من روبرو شوند؟ یا به دشمنانى که زمام امر مرا به دست گیرند؟ پروردگارا! همین اندازه که تو از من خشنود باشى مرا کافى است». گاه ساحرش خواندند، و گاه دیوانه اش خطاب کردند. گاه خاکستر بر سرش ریختند، و گاه کمر به قتلش بستند و خانه اش را در میان شمشیرها محاصره نمودند. تا آنجا که آن حضرت فرمودند: «ما أوذى نبى مثل ما اوذیت؛ هیچ پیغمبرى را این قدر اذیت نرسیده که مرا رسیده». در جنگ احد، دندانشان را شکستند و به پیشانى منورش سنگ زدند ولی با این وجود فرمودند: «اللهم اهد قومى فانهم لا یعلمون؛ خدایا قوم مرا هدایت کن که ایشان نادان اند». اما با تمام این احوال هم چنان به صبر و شکیبایى و استقامت ادامه داد. و سرانجام میوه شیرین این درخت را چشید، آئین او نه تنها جزیره عربستان که شرق و غرب عالم را در برگرفت، و امروز بانگ اذان که فریاد پیروزى او است هر صبح و شام از چهار گوشه دنیا، و در تمام پنج قاره جهان، به گوش مى رسد.
در حدیثى مى خوانیم که امام صادق (ع) به یکى از دوستانش (که شاید در شرائط سخت آن زمان بیتابى مى کرد) فرمود: «علیک بالصبر فى جمیع امورک؛ بر تو لازم است که در تمام کارها صبر و شکیبایى داشته باشى». سپس افزود: خداوند محمد (ص) را مبعوث کرد و او را به صبر و مدارا دستور داد، و او صبر کرد تا نسبتهاى بسیار ناروا به او دادند، تا آنجا که سینه اش تنگ شد، خداوند این آیه را بر او نازل کرد: «و لقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون* فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین؛ ما مى دانیم که به خاطر سخنان آنها ناراحت مى گردى و سینه ات تنگ مى شود* تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور، و از سجده کنندگان باش» (حجر/ 97-98). باز او را تکذیب کردند و تیرهاى تهمت از هر سو به طرفش پرتاب نمودند، و از این جهت محزون و غمگین شد، باز خداوند براى دلداریش این آیه را نازل فرمود: «قد نعلم إنه لیحزنک الذی یقولون فإنهم لا یکذبونک و لکن الظالمین بآیات الله یجحدون* و لقد کذبت رسل من قبلک فصبروا على ما کذبوا و أوذوا حتى أتاهم نصرنا؛ ما مى دانیم که سخنان آنها تو را اندوهگین مى کند، ولى آنها تو را تکذیب نمى کنند بلکه ستمگران آیات خدا را تکذیب مى کنند، پیش از تو نیز رسولان خدا را تکذیب کردند و آنها در برابر تکذیبها و آزارها صبر نمودند تا یارى ما به کمکشان آمد» (انعام/ 33-34). سپس امام (ع) مى افزاید: پیامبر (ص) خود را وادار به صبر و شکیبایى کرد، اما در این هنگام آنها از حد گذراندند و نام خدا را بردند، و نسبت به ساحت مقدسش تکذیب کردند، پیامبر (ص) فرمود: «من در برابر ناملایمات خود و خانواده و حیثیتم صبر کردم، ولى در برابر بدگویى به پروردگارم شکیبایى ندارم»، در اینجا خداوند عزوجل این آیه (آیه مورد بحث) را نازل فرمود: «و لقد خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما فی ستة ایام وما مسنا من لغوب؛ ما آسمان و زمین و آنچه در میان این دو است در شش دوران آفریدیم (و در آفرینش جهان شتاب و عجله نکردیم) و تعب و رنجى بما نرسید» (ق/ 38)، بنابراین تو هم عجله مکن و در برابر سخنان آنان صابر باش، اینجا بود که پیامبر صبر و شکیبایى را در تمام حالات پیش گرفت (تا بر دشمنانش پیروز شد).
طبق آیات قرآن فرعون در برابر دعوت حضرت موسى (ع) به سوى خداوند یکتا و ترک ظلم و بیدادگرى، موسى را متهم ساخت که او ساحر یا مجنون است، این نسبت که از سوى مشرکان به پیامبر اسلام (ص) نیز داده مى شد، براى مؤمنان اندک نخستین، بسیار گران بود و روح پاک پیامبر (ص) را آزرده مى ساخت. آیه «کذلک ما اتى الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر او مجنون؛ تنها تو نیستى که هدف این تیرهاى زهرآگین تهمت قرار گرفته اى اینگونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشده مگر اینکه گفتند: او ساحر یا دیوانه است» (ذاریات/ 52) براى دلدارى پیامبر (ص) و مؤمنان مى گوید.
آنها را ساحر مى خواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخى منطقى نداشتند، و مجنون خطاب مى کردند چرا که همرنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادى سر تسلیم فرود نمى آوردند. بنابراین نگران نباش و غم و اندوه به خود راه مده، و بر استقامت و پایدارى و صبر و شکیبائى خود بیفزا که این گونه گفته ها و نسبتهاى بى اساس همیشه در برابر مردان حق بوده است. سپس مى افزاید: «بل هم قوم طاغون؛ بلکه آنها قومى طغیانگرند» (ذاریات/ 53).
پیامبر اکرم دارای شرح صدر بود چنانکه خداوند مى فرماید: «الم نشرح لک صدرک؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم» (انشراح/ 1). منظور از شرح صدر در اینجا معنى کنائى آن است و آن توسعه دادن به روح و فکر پیامبر است و این توسعه مى تواند مفهوم وسیعى داشته باشد که هم وسعت علمى پیامبر را از طریق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و کارشکنیهاى دشمنان و مخالفان. به همین جهت هنگامى که موسى بن عمران ماموریت دعوت فرعون طغیانگر را پیدا مى کند، بلافاصله عرض مى کند «رب اشرح لى صدرى* و یسر لى امرى؛ خداوندا سینه ام را گشاده ساز* و کار را بر من آسان کن» (طه/ 25-26).
شرح صدر در حقیقت نقطه مقابل ضیق صدر است. اصولا هیچ رهبر بزرگى نمى تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشکلات رود و آنکس که رسالتش از همه عظیمتر است (مانند پیغمبر اکرم) شرح صدر او باید از همه بیشتر باشد طوفانها آرامش اقیانوس روح او را بر هم نزند مشکلات او را به زانو در نیاورد کارشکنیهاى دشمنان مایوسش نسازد سؤالات از مسائل پیچیده او را در تنگنا قرار ندهد و این عظیمترین هدیه الهى به رسول الله بود. و به خاطر همین شرح صدر بود که پیامبر (ص) به عالى ترین وجهى مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت، و وظائف خود را در این طریق به خوبى انجام داد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 12 صفحه 124 و ج 21 صفحه 384-383 و ج 22 صفحه 294 و 379-380
محمدی اشتهاردی- صبر و مقاومت در سیره پیشوایان- پاسدار اسلام- صفحه 274
مرتضی مطهری- حماسه حسینی 1- صفحه 255-252
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها