سکونت آدم علیه السلام و حوا در بهشت (بهشت برزخی)

فارسی 4987 نمایش |

سکونت حضرت آدم و حوا در بهشت

خداوند می فرماید: «و قلنا یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة و کلامنها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجره؛ و گفتیم اى آدم تو با جفت خود در بهشت، رایگان و بى زحمت جاى گزینید و بخورید از طعام هاى بهشت هرچه مى خواهید و نزدیک این درخت (گندم یا سیب) نشوید.» (بقره/ 35) مسئله سکونت حضرت آدم در بهشت سه جاى قرآن کریم ذکر شده است که ابعاد مختلفى از این قضیه را متذکر مى شود. مفسرین گرامى قرآن نیز در ذیل این آیات با تفحص و دقت زیاد سعى در برطرف کردن سؤالات متعدد پیرامون کیفیت و کمیت سکونت و اخراج حضرت آدم (ع) و حوا از بهشت دارند.
با اینکه داستان سجده کردن ملائکه براى آدم، در چند جاى قرآن کریم تکرار شده، مسئله بهشت آدم، و داستان آن جز در سه جا نیامده: اول در همین آیات مورد بحث از سوره بقره.
دوم در سوره اعراف که فرموده: «و یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة فکلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین* فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما، من سوآتهما و قال: ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة، إلا أن تکونا ملکین، أو تکونا من الخالدین* و قاسمهما: إنی لکما لمن الناصحین* فدلاهما بغرور، فلما ذاقا الشجرة، بدت لهما سوآتهما، و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة، و ناداهما ربهما: أ لم أنهکما عن تلکما الشجرة؟ و أقل لکما: إن الشیطان لکما عدو مبین؟* قالا: ربنا ظلمنا أنفسنا، و إن لم تغفر لنا، و ترحمنا، لنکونن من الخاسرین* قال: اهبطوا بعضکم لبعض عدو، و لکم فی الأرض مستقر، و متاع إلى حین* قال: فیها تحیون، و فیها تموتون، و منها تخرجون؛ و اى آدم تو و همسرت در بهشت مسکن کنید، و از آن هر قدر که می خواهید بخورید، ولى نزدیک این درخت مشوید، که در آن صورت از ستمکاران خواهید شد، پس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا بلکه بتواند عیبهایى از ایشان که پوشیده بود آشکار سازد، و لذا گفت: پروردگار شما، شما را از این درخت نهى نکرده، مگر براى اینکه در نتیجه خوردن از آن مبدل به فرشته نشوید و یا از جاودانان در بهشت نگردید، (و اگر شما از آن بخورید، همیشه در بهشت خواهید ماند) آن گاه براى آن دو سوگند یاد کرد: که من از خیرخواهان شمایم به این وسیله و با نیرنگ هاى خود آن دو را به خود نزدیک کرد، تا آنکه از درخت بخوردند، همین که خوردند، عیبشان ظاهر شد، ناگزیر شروع کردند از برگهاى بهشتى بر خود پوشیدن، و پروردگارشان ندایشان داد: که مگر به شما نگفتم: از این درخت مخورید؟ و مگر نگفتم شیطان براى شما دشمنى است آشکار؟! گفتند: پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم، اگر ما را نبخشى و رحم نکنى، حتما از زیانکاران خواهیم شد فرمود: از بهشت پائین بروید، که بعضى بر بعضى دیگر دشمنید، و زمین تا مدتى معین (یعنى تا هنگام مرگ) جایگاه شما است و نیز فرمود: در همانجا زندگى کنید، و در آنجا بمیرید، و از همانجا دوباره بیرون شوید.» (اعراف/ 19- 25)
سوم در سوره طه، که فرموده: «و لقد عهدنا إلى آدم من قبل، فنسی، و لم نجد له عزما* و إذ قلنا: للملائکة اسجدوا لآدم، فسجدوا، إلا إبلیس، أبى* فقلنا یا آدم: إن هذا عدو لک و لزوجک، فلا یخرجنکما من الجنة فتشقى* إن لک ألا تجوع فیها و لا تعرى* و أنک لا تظمؤا فیها، و لا تضحى* فوسوس إلیه الشیطان، قال یا آدم هل أدلک على شجرة الخلد و ملک لا یبلى؟* فأکلا منها، فبدت لهما سوآتهما، و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة، و عصى آدم ربه فغوى* ثم اجتباه ربه، فتاب علیه و هدى* قال: اهبطا منها جمیعا بعضکم لبعض عدو فإما یأتینکم منی هدى، فمن اتبع هدای، فلا یضل و لا یشقى* و من أعرض عن ذکری، فإن له معیشة ضنکا، و نحشره یوم القیامة أعمى، قال: رب لم حشرتنی أعمى؟* و قد کنت بصیرا، قال کذلک أتتک آیاتنا، فنسیتها، و کذلک الیوم تنسى؛ و ما با آدم قبلا عهدى بسته بودیم و فرمانى داده بودیم (که فریب ابلیس را نخورد)، ولى او را در آن عهد ثابت قدم و استوار نیافتیم، و چون به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند، جز شیطان، که سر باز زد آن گاه به آدم گفتیم: که زنهار این ابلیس دشمن تو و همسر تو است، مواظب باشید، از بهشت بیرونتان نکند، وگرنه بدبخت خواهید شد، چون در بهشت نه گرسنه می شوى، و نه برهنه، نه تشنه می شوى، و نه گرمازده اما شیطان با همه این سفارشها در او وسوسه کرد، و گفت: اى آدم، می خواهى من تو را به درختى راهنمایى کنم، که اگر از آن بخورى، ابدیت و ملک جاودانى خواهى یافت؟ (و شیطان سرانجام کار خود را کرد)، و آدم و همسرش از آن درخت بخوردند، و عورتشان برایشان نمودار شد، پس بر آن شدند، که از برگ هاى بهشت عورت خود بپوشانند، و آدم ارشاد و راهنمایى پروردگارش را نافرمانى کرد، و گرفتار شد، آن گاه پروردگارش وى را برگزید و نافرمانیش را جبران نمود و هدایتش فرمود.
پروردگارش دستور داد: که همگى از بهشت فرود آئید در حالى که بعضى دشمن بعض دیگر باشید پس هر هدایتى که از طرف من به سوى شما آمد، و خواهد هم آمد، در آن هنگام هر کس هدایت مرا پیروى کند، گمراه و بدبخت نمی شود، و هر کس از یاد من اعراض کند، زندگى سختى خواهد داشت، علاوه بر اینکه روز قیامت کور محشورش خواهیم نمود، و چون بگوید: پروردگارا من که بینا بودم، چرا کور محشورم کردى؟ در جوابش خواهد فرمود: همانطور که آیات من به سویت آمد، و تو عمدا آن را فراموش کردى، امروز هم ما تو را فراموش کردیم.» (طه/ 115- 126)
سیاق این سه دسته آیات، و مخصوصا آیه اى که در صدر داستان قرار گرفته، و می فرماید: «إنی جاعل فی الأرض خلیفة»، این معنا را دست می دهد که آدم در اصل، و در آغاز براى این خلق شده بود، که در زمین زندگى کند، و نیز در زمین بمیرد، و اگر خداى تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند، و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن به زمین هبوط کنند.
خدا به احترام مقام و منزلت آدم، اجازه داد که با همسرش در بهشت زندگی کنند و از مواهب آن بهره گیرند، اما نباید به درخت ممنوعه نزدیک شوند. اکنون این سؤال، پیش می آید که جایگاه آفرینش آدم کجا بود؟ آیا او در نقطه ی دیگری غیر از بهشت جامه ی وجود پوشید؛ آنگاه پس ازجریان سجده ی فرشتگان و تمرد شیطان، وارد بهشت شد؟ یا اینکه جایگاه خلقت او از روز نخست، همان بهشت، بود و پس از جریان سجده، به عنوان تکریم، خطاب آمد که درهمان نقطه اقامت گزیند و از مواهب آن بهره گیرد؟
ظاهر آیه، نظر دوم را تأیید می کند، به گواه اینکه می گوید: «و قلنا یادم اسکن أنت و زوجک الجنة؛ و گفتیم: اى آدم! تو و همسرت در این باغ منزل کنید.» (بقره/ 35) و نمی گوید: (أدخل). برخی تصور می کنند که جایگاه خلقت او، در غیر بهشت بوده و بعدا به بهشت منتقل گردید؛ به گواه اینکه اگر جایگاه او در همان بهشت بود، تعبیر به (أسکن) صحیح نبود، زیرا فرض این است که وی در آنجا سکونت داشت. پاسخ به این تصور روشن است؛ زیرا با توجه به اینکه تکلیف آدم، از نظر سکونت در بهشت روشن نبود و قبل از آن، در کشمکش تعلیم اسماء و سجود فرشتگان بر او و تمرد شیطان، قرار داشت، آنگاه که این حادثه ها پایان یافت، سرنوشت آدم با خطاب (اسکن) روشن گردید. پس او در همان بهشت که آفریده شده بود، سکونت گزید.

نوع بهشت آدم و همسرش

آیا بهشتی که آدم در آن آفریده شد، همان بهشت اخروی است، یا بهشت دنیوی و بر فرض دوم، آیا در زمین بوده ست یا در آسمان؟ احتمال نخست، با توجه به ویژگی بهشت اخروی منتفی است، زیرا قرآن بهشت اخروی را چنین توصیف می کند: «لا یمسهم فیها نصب وما هم منها بمخرجین؛ هیچ گونه رنجی به بهشتیان نمی رسد و از آن بیرون نمی روند.» (حجر/ 48) و باز می فرماید: «لهم فیها نعیم مقیم؛ برای آنان در بهشت نعمت جاویدان است.» (توبه/ 21) روایات پیشوایان معصوم (ع) نیز، این نظر را تأیید می کند. با توجه به اینکه این بهشت، از باغهای دنیوی بوده، باید گفت در زمین نبوده است، به گواه آنکه پس از مخالفت با فرمان خدا به آنان خطاب شد: «اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الأرض مستقر و متاع إلی حین؛ پایین روید، شما دشمن یکدیگرید و تا مدتى در زمین قرارگاه و معیشتى خواهید داشت.» (بقره/ 36)
نتیجه آنکه آدم در بهشت دنیوی در نقطه ای غیر از زمین، آفریده شد و سکنی گزید. آنگاه پس از مخالفت با فرمان خدا به زمین فرود آمد. تفاوت زندگی این دو محیط، در سوره (طه) منعکس است. در بهشتی که او اقامت داشت، هر چند در دنیا بود اما بر اثر گستردگی نعمت، هیچگاه رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل نمی کرد و برهنه نمی ماند و آفتاب زدگی نداشت؛ در حالی که زندگی در محیط دوم، با مشکلات و رنجهای فراوان همراه است. چنانکه می فرماید: «أن لک ألا تجوع فیها ولا تعری* و انک لا تظمؤا فیها ولا تضحی؛ همانا تو را [در آن جا این نعمت] است که نه گرسنه شوى و نه برهنه مانى و هم این که در آن جا نه تشنه مى شوى و نه آفتاب زده.» (طه/ 118- 119) این آیات که بیانگر ویژگیهای زندگی در بهشت بود، حاکی است که شرایط زندگی در محیط دوم، درست نقطه ی مقابل محیط نخست است و کلمه (تشقی) در آیه 117 سوره طه آنجا که می فرماید: «فقلنا یا آدم إن هذا عدولک و لزوجک فلا یخر جنکما من الجنة فتشقی» ناظر به همین مطلب است. با توجه به این بیان، روشن می شود که اگر خدا، به هنگام گفتگو با فرشتگان می گوید: «انی جاعل فی الارض خلیفة؛ من در زمین جانشینى خواهم گماشت.» (بقره/ 30) منافات، با آفرینش او در غیر زمین ندارد؛ زیرا این آیه، ناظر به سرانجام زندگی آدم است که خدا از آن آگاه است.

دیدگاههای مختلف مفسران

آدم و حوا در مسیر انتقال به زمین, به طور موقت در بهشت سکنى گزیدند! مفسران در پى این بوده و هستند که بدانند, آیا آدم و حوا از جایى به بهشت منتقل شدند؟ آیا آنها ملزم شدند, یا اجازه سکونت در بهشت را یافتند؟ آیا مقصود بهشت جاودان است, یا بوستانى از نوع مادى یا معنوى؟ قرطبى زمینى بودن بهشت آدم را بدعت معتزله و قدریه مى داند, (المنار) این را از باورهاى اهل سنت مى شمارد, علامه عسکرى به دلایلى که یکى از آنها سخن نویسنده (قاموس کتاب مقدس) است, مى گوید: «بهشت آدم در عراق, محل هبوطش بابل و محل دفنش مغاره کوه ابوقبیس و سرانجام پس از طوفان نوح, نجف مى باشد.»
همه اهل سنت, به گفته قرطبى و زحیلى و همه مفسران به گفته مؤلف روح البیان, بر این باورند که بهشت آدم همان بهشت جاودان است. در ادبیات دینى نیز, شاعرى چون حافظ, همین معنى را ترسیم کرده است:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود *** آدم آورد در این دیر خراب آبادم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت *** ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم
فخر رازى ادعا دارد که جمهور اصحاب ما (بهشت خلد) را بهشت آدم مى دانند, و نویسنده تفسیر (الفرقان) احتمال مى دهد که بهشت آدم, همان بهشت مسیح باشد. جبائى, بهشتى را در آسمان هفتم و علامه طباطبایى بهشت برزخى در آسمان را منزل موقت آدم دانسته اند. بعضى معتقدند که واژه (اسکن) در آیه «یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة» (بقره/ 35 و اعراف/ 19), به معناى (سکنى گزین) و (قرارگیر) است و نه به معناى: (به درنگت ادامه بده) بنابراین, ظاهر قرآن, گویاى این است که آدم در بهشت آفریده نشده, بلکه پس از آفرینش, بدانجا انتقال یافت.
قرآن اوصاف بهشت آدم را این گونه توضیح مى دهد: «فقلنا یا آدم إن هذا عدو لک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنة فتشقى* إن لک ألا تجوع فیها و لاتعرى* و أنک لاتظمؤا فیها و لاتضحى؛ پس گفتم: اى آدم ابلیس دشمن توست مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهى افتاد. حق تو این است که در بهشت نه گرسنه شوى و نه برهنه و تشنه و گرما زده شوى.» (طه/ 117- 119) نبود مشقت و مصونیت از گرسنگى, برهنگى, تشنگى و گزند آفتاب, با زندگى زمینى سازگارى ندارد.
همانند چنین صفاتى براى بهشت خلد و زندگى در آن نیز ذکر شده است: «متکئین فیها على الأرائک لایرون فیها شمسا و لازمهریرا؛ آنان در بهشت بر تختهاى زیبا تکیه کرده اند, نه آفتاب را مى بینند و نه سرما را.» (انسان/ 3) حضرت على (ع) در دو مورد, با تعبیرى از بهشت آدم یاد مى کند که صراحت در بهشت جاودان دارد: «فاغتره عدوه نفاسة علیه بدار المقام و مرافقة الابرار؛ دشمن آدم را او را فریب داد چرا که بر او حسادت مى ورزید که در سراى پایدار و همنشین نیکان (فرشتگان) است.» «ثم بسط الله له توبته و لقاه کلمة رحمته و وعده المرد الى جنته؛ سپس توبه را براى او گسترد و کلمه رحمتش را به او آموخت و وعده بازگشت به بهشتش را به او داد.»
در روایتى از ابن عباس نیز آمده است که آدم عرض مى کند: «پروردگارا اگر توبه کنم و راه صلاح پیش گیرم مرا به بهشت بر مى گردانى؟ خداوند مى فرماید: آرى.» اقامت موقت آدم در بهشت را همه پژوهشگران, اقامت آزمایش و امتحانى دانسته و هر کسى حقیقت این آزمون را به گونه اى توضیح داده است, از قبیل این که:
1. لازم بود آدم دورانى از آزمایش الهى را تجربه کند و به مفاهیمى همچون امر و نهى و تکلیف و اطاعت و عصیان و پشیمانى و توبه آشنا گردد و دشمن خود را به خوبى در عمل بشناسد.
2. اثبات این که نوع انسانى بایستى با کوشش و اختیار و اراده درجات کمال را طى کند; مى طلبید که آدم به اراده و اختیار خود که محور مسؤولیتهاست, پى ببرد و این آگاهى با اغواى شیطان به دست آمد.
3. آدم و حوا را در بهشت جاى داد, تا آنان را امتحان نموده و زشتى هایشان را بدانان بنمایاند.
4. از نگاه شهید صدر, آدم همچون کودکان, نیاز به پرستارى و حضانت داشت, با این تفاوت که کودکان, آمادگى براى ورود به زندگى را در آغوش پدر و مادر فرا مى گیرند و آدم و حوا در دامن محیط استثنایى بهشتى با آگاهى هایى که آنها را شایسته پذیرش مسئولیت خلیفة اللهى در زمین ساخت, آشنا شده و تجربه هایى به دست آوردند.

بهشت آدم، بهشت برزخی

علامه طباطبایی می فرماید: «بهشتى که آدم قبل از هبوط در آن بوده بهشت جاودان نبوده بلکه بهشت برزخى بوده که غرائز بشرى در آنجا ظاهر و هویدا مى شده است. از داستان بهشت آدم به تفصیلى که در سوره "بقره" آمده، چنین بر مى آید که قبل از اینکه آدم در زمین قرار گیرد خداوند بهشتى برزخى و آسمانى آفریده و او را در آن جاى داده، و اگر او را از خوردن از درخت مزبور نهى کرد براى این بود که بدین وسیله طبیعت بشرى را آزموده معلوم کند که بشر جز به اینکه زندگى زمینى را طى کرده و در محیط امر و نهى و تکلیف و امتثال تربیت شود، ممکن نیست به سعادت و بهشت ابدى نائل گردد، و جز با پیمودن این راه محال است به مقام قرب پروردگار برسد. از اینجا نیز معلوم مى شود که هیچکدام از اشکالاتى که بر این داستان وارد کرده اند وارد نیست، براى اینکه بهشت آدم بهشت جاودان نبوده تا اشکال شود به اینکه بهشت جاى اولیاى خدا است نه جاى شیطان. و یا اشکال شود به اینکه بهشت جاى خلود است و کسى که وارد آن شد دیگر بیرون نمى شود پس آدم چطور بیرون آمد؟ و نیز بهشت دنیایى و مادى نبوده تا مانند سرزمین هاى دیگر دنیا جاى زندگى دنیوى باشد و اداره آن زندگى تنها به وسیله قانون و امر و نهى مولوى ممکن باشد، بلکه بهشت برزخى و جایى بوده که سجایا و اخلاق و خلاصه غرایز بشرى نه فقط آدم (ع) ظاهر و هویدا مى شده است.»
به هر حال از دیدگاه علامه طباطبائى بهشت حالت برزخى داشته است و اصولا بهشت آدم، بهشت خلد و جاوید نبوده است.

دنیایى بودن بهشت آدم از دیدگاه روایات

از نظر روایات، بهشت آدم (ع) از بهشت های دنیا بوده است. در تفسیر قمى از پدرش و او بدون سند روایت آورده، که شخصى از امام صادق (ع) از بهشت آدم پرسید، که آیا از بهشت هاى دنیا بوده؟ و یا از بهشتهاى آخرت؟ امام در پاسخ فرمود: «از بهشت هاى دنیا بوده، آفتاب و ماه در آن طلوع مى کردند، و اگر از بهشت هاى آخرت بود، آدم تا ابد از آن بیرون نمی شد.» و نیز فرمود: «خداى تعالى آدم را در بهشت منزل داد، و همه چیز را به غیر از یک درخت برایش مباح کرد، و چون مخلوقى از خدا بود، که بدون امر و نهى و غذا و لباس و منزل و ازدواج نمی توانست زندگى کند، چون جز به توفیق خدا نفع و ضرر خود را تشخیص نمی داد، لا جرم فریب دستورات و سوگند ابلیس را خورد، ابلیس نزد او و همسرش آمده گفت: اگر از این درخت که خدا شما را نهى کرده، بخورید، فرشته می شوید، و براى همیشه در بهشت باقى می مانید، ولى اگر از آن نخورید، خدا از بهشت بیرونتان خواهد کرد، و سپس سوگند خورد، براى آن دو، که من خیرخواه شمایم، هم چنان که خداى عز و جل داستان را حکایت کرده، مى فرماید: «ما نهاکما ربکما عن هذه الشجره، إلا أن تکونا ملکین، أو تکونا من الخالدین، و قاسمهما: إنی لکما لمن الناصحین» (اعراف/ 20- 21)
آدم این سخن را از او پذیرفته از آن درخت خوردند، و شد آنچه که خداى تعالى حکایت کرده: «فبدت لهما سوآتهما» یعنى لباسهاى بهشتى که خدا بر تن آنان پوشانده بود، بیفتاد، و شروع کردند به پوشاندن خود از برگ بهشت، «و ناداهما ربهما: ألم أنهکما عن تلکما الشجره؟ و أقل لکما إن الشیطان لکما عدو مبین» (اعراف/ 22) بعد از این عتاب که خدا به آنان کرد، گفتند: پروردگارا ما به خود ستم کردیم، و اگر تو ما را نیامرزى، و رحم نکنى، حتما از زیانکاران خواهیم بود، که قرآن توبه آنان را چنین حکایت کرده: «ربنا ظلمنا أنفسنا، و إن لم تغفر لنا، و ترحمنا، لنکونن من الخاسرین» (اعراف/ 23)
پس خداى تعالى به ایشان فرمود: «فرود شوید، در حالى که بعضى دشمن بعضى دیگرتان باشید، و شما در زمین قرارگاه، و تا مدتى معین زندگى دارید» آن گاه امام فرمود: «یعنى تا روز قیامت در زمین خواهید بود.» سپس فرمود: «آدم بر کوه صفا هبوط کرد، و همسرش حوا به کوه مروه، و به مناسبت اینکه آدم صفى خدا بود، صفا را صفا، و به مناسبت اینکه حوا مرئه و زن بود، کوه مروه را مروه خواندند. آدم چهل روز به سجده بود، و بر بهشتى که از دست داده بود مى گریست، تا آنکه جبرئیل بر او نازل شد، و گفت «آیا جز این بود که خدا تو را به دست قدرت خود آفریده و از روح خود در تو دمید؟ و ملائکه را به سجده بر تو وا داشت؟» آدم گفت: «همین طور بود.» جبرئیل گفت: «پس چرا وقتى تو را نهى کرد از خوردن آن درخت، نافرمانى کردى؟» آدم گفت: «آخر ابلیس به دروغ برایم سوگند خورد.»

مراد بهشت دنیوى بهشت برزخى است

علامه می فرماید مراد از اینکه گفته شد بهشت حضرت آدم از بهشت هاى دنیا بوده، این است که از بهشت هاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت خلد است و در بعضى از قسمتهاى این روایات اشاره به این معنا هست، مثل اینکه در روایت بالا فرمود: آدم بر صفا، و حوا بر مروه هبوط کرد، و نیز مانند این تعبیر که فرمود: مراد به (متاع إلى حین) تا روز قیامت است، در نتیجه مکثى که مردگان در برزخ، و رسیدن روز قیامت دارند، مکث زمینى است. و در همین زمین زندگى مى کنند، هم چنان که آیه: «(قال) کم لبثتم فی الأرض عدد سنین؟ قالوا: لبثنا یوما أو بعض یوم، فسئل العادین: قال: إن لبثتم إلا قلیلا، لو أنکم کنتم تعلمون؛ گفت: در زمین چقدر از نظر عدد سال مکث کردید؟ گفتند: یا یک روز، و یا پاره اى از یک روز، باید از شمارگران بپرسى، گفت: شما جز اندکى مکث نکردید اگر دانا مى بودید.» (مؤمنون/ 113) و نیز آیه «و یوم تقوم الساعه، یقسم المجرمون: ما لبثوا غیر ساعه، کذلک کانوا یؤفکون، و قال الذین أوتوا العلم و الإیمان: لقد لبثتم فی کتاب الله، إلى یوم البعث، فهذا یوم البعث، و لکنکم کنتم لا تعلمون؛ و روزى که قیامت برپا می شود، مجرمان سوگند می خورند: که غیر از ساعتى مکث نکرده اند آن روز نیز مانند دنیا کارشان بى دلیل حرف زدن است، و کسانى که علم و ایمانشان داده بودیم، در پاسخ گفتند: شما در کتاب خدا تا روز قیامت مکث کردید، و این همان قیامت است، ولکن شما نمی دانید.» (روم/ 56) نیز این معنا را افاده مى کند، (چون در هر دو آیه وقتى سؤال از زندگى برزخ مى کنند، مى پرسند: چقدر در زمین مکث کردید)، پس معلوم می شود زندگى برزخى در همین زمین است.
علاوه بر اینکه عده اى از روایات از اهل بیت (ع) دلالت دارد بر اینکه بهشت آدم در آسمان بوده، و او با همسرش از آسمان نازل شدند، از این هم که بگذریم کسانى که انس ذهنى بر روایات دارند، از اینکه بهشت نامبرده در آسمان باشد، و آدم از آنجا به زمین هبوط کرده باشد، با اینکه در زمین خلق شده و در آن زندگى کرده باشند، هیچ تعجب نمى کند، هم چنان که در روایات در عین اینکه آمده: که بهشت در آسمان است، در عین حال آمده: که سؤال قبر در قبر است، و همین قبر یا روضه ایست از ریاض بهشت، و یا حفره ایست از حفره هاى دوزخ، و از این قبیل تعبیرات.

آزمایش آدم و حوا، در بهشت دنیا

در دنیا جایگاهی بسیار خوب و پردرخت و شاداب وجود داشت که به آن بهشت دنیا می گفتند. خداوند آدم (ع) را در همانجا آفرید و روح انسانی را در او دمید، و به فرشتگان فرمان داد تا او را سجده کنند. آدم از چگونگی زندگی بر روی زمین هیچ گونه اطلاعی نداشت، و تحمل زحمت های آن، بدون مقدمه برای او مشکل بود، و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات و آگاهی پیدا می کرد. بنابراین می بایست مدتی کوتاه تمرین ها و آموزش های لازم را در محیط آرام بهشت دنیا ببیند، و بداند زندگی روی زمین با برنامه ها و تکالیف و مسئولیت ها آمیخته است، که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرباز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتی. و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده، اما این آزادی به طور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد. او می بایست از پاره ای از اشیاء روی زمین چشم بپوشد.
نیز لازم بود بداند، چنان نیست که اگر خطا و لغزشی کند، درهای سعادت برای همیشه به روی او بسته می شود و راه بازگشت برای او نیست، بلکه راه بازگشت وجود دارد و او می تواند پیمان ببندد که بر خلاف دستور خدا کاری را انجام ندهد، تا بار دیگر به بهره مندی از نعمت های الهی نائل گردد. او در محیط بهشت لازم بود تا حدی پخته شود. دوست و دشمن خود را بشناسد، چگونگی زندگی در زمین را فراگیرد، و با داشتن این آمادگی، به روی زمین قدم بگذارد. اینها اموری بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگی آینده خود به آن نیاز داشتند. بنابراین شاید علت این که آدم (ع) در عین این که برای خلافت و نمایندگی خدا در زمین، آفریده شده بود، اما مدتی در بهشت دنیا، درنگ کرد، این بود که دستورهایی به او داده شود، تا تمرین و آموزش های لازم را برای ورود به زمین ببیند. بنابراین سکونت آدم و حوا در بهشت، در حقیقت دوره آموزشی آنها برای پاگذاشتن به میدان زمین برای جبهه گیری در برابر انحرافات و ناملایمات، و کسب سعادت بود.
علامه طباطبایی می فرماید «سیاق آیات در سوره های بقره، اعراف و طه، و مخصوصا آیه ای که در صدر داستان قرار گرفته، و می فرماید: «انى جاعل فى الارض خلیفه» این معنا را دست می دهد که آدم در اصل، و در آغاز براى این خلق شده بود،که در زمین زندگى کند، و نیز در زمین بمیرد، و اگر خدای تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند، و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن به زمین هبوط کنند.» وی می فرماید: «قصه اسکان آدم و همسرش در بهشت و هبوط آنها، مثلى است براى مجسم ساختن وضع انسان به نظر نزدیک مى آید که قصه منزل دادن به آدم و همسرش در بهشت، و سپس فرود آوردنش به خاطر خوردن از درخت، به منزله مثل و نمونه اى باشد، که خداى تعالى وضع آدمیان را قبل از نازل شدن به دنیا، و سعادت و کرامتى که در منزل قرب و حظیره قدس داشت، و آن دار نعمت و سرور، و انس و نور، و آن رفقاى پاک، و دوستان روحانى، و جوار رب العالمین، که داشت، به آن مثل مجسم ساخته است. باشد، و نتوانیم با آن عمل، نسبت به بندگان صالح خدا، و یا قبور اولیاء او، و یا آثار آنان اظهار محبت کنیم، چون چنین منعى از راه دلیل عقلى و یا نقلى نرسیده است.»
این نکته را هم باید دانست که از ظاهر جمله: «و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الأرض مستقر و متاع إلى حین» و جمله «فیها تحیون، و فیها تموتون، و منها تخرجون» (اعراف/ 20- 21)، برمى آید که نحوه حیاة بعد از هبوط، با نحوه آن در قبل از هبوط، فرق مى کند، حیاة دنیا حقیقتش آمیخته با حقیقت زمین است، یعنى داراى گرفتارى، و مستلزم سختى، و بدبختى است، و لازمه این نیز این است که انسان در آن تکون یابد، و دوباره با مردن جزو زمین شود، و آن گاه براى بار دیگر از زمین مبعوث گردد. در حالى که حیاه بهشتى حیاتى است آسمانى، و از زمینى که محل تحول و دگرگونى است منشأ نگرفته است.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 146، جلد 1 ص 184

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏1 ص 174-181، 203-194، 216، جلد 14 ص 311- 312

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏7 ص 34، جلد 8 ص 491

عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی- نور الثقلین- جلد 1 صفحه 60

محمد محمدی اشتهاردی- قصه‏ هاى قرآن- صفحه 16-11

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 11 صفحه 78

سید ابراهیم سجادی- مقاله تحلیل داستان آدم در قرآن- مجله پژوهش های قرآنی شماره 15 و 16

محمد باقر بهبودى- مقاله بازنگرى تاریخ انبیاء در قرآن- مجله پژوهش های قرآنی شماره 11و 12

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد