ادله و مستندات نبوت و آیین ابراهیم علیه السلام

فارسی 5495 نمایش |

دریافت وحی

خداوند می فرماید: «إنا أوحینا إلیک کما أوحینا إلی نوح و النبین من بعده و أوحینا إلی إبراهیم و إسماعیل و إسحاق و یعقوب و الأسباط و عیسی و أیوب و یونس و هرون و سلیمان و ءاتینا داود زبورا؛ همانا ما به تو وحی کردیم، چنان که به نوح و پیامبران پس از او وحی نمودیم، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [او] و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان [نیز] وحی فرستادیم، و داود را زبور دادیم.» (نساء/ 163) از نشانه ها و دلایل بسیار روشن در اثبات نبوت، ارتباط با غیب و خبر دادن از غیب یا نزول وحی است، البته وحی به معنای خاص، یعنی عالی ترین نوع ارتباط با غیب به هدف نیل به کمال و قرب الهی. از این آیه شریفه دو نکته استفاده می شود:
1- نزول وحی بر حضرت ابراهیم و نیز سایر انبیاء قبل از او و بعد از او که از آنها نام برده است، که این عبارت «اوحینا الی ابراهیم» تصریح روشنی است بر نبوت آن حضرت.
2- و نیز استفاده می شود که نوع وحی که بر ابراهیم (ع) و پیامبران قبل و بعد او می شد یک نواخت است و با کلمه «کما» این یک نواختی را بیان می فرماید، گرچه وحی مصادیق مختلفی داشته باشد، اما در ماهیت و کیفیت یک نواختند.

دریافت کتاب آسمانی

خدای تعالی در سوره اعلی از صحف ابراهیم نام برده و اختلاف است که آن ها چه بوده و تعدادش چه مقدار است؟ خداوند می فرماید: «ان هذا لفی الصحف الاولی* صحف ابراهیم و موسی؛ این دستورها در کتب آسمانی پیشین (نیز) آمده است. کتب ابراهیم و موسی.» (اعلی/ 17- 18) در آیه شریفه دو نکته قابل توجه است:
نخست این که، مسائلی را که در آیات قبل ذکر شده می فرماید، این مسائل در کتب آسمانی، سابق هم بوده، بنابراین قرآن کریم مؤید کتب آسمانی قبل از خود می باشد.
دوم این که، تأیید می کند، این مطلب را که از جمله کتب آسمانی، صحف ابراهیم (ع) است در نتیجه، قطعا ابراهیم (ع) از سوی خداوند کتاب دریافت کرده است که علاوه برآیه مورد بحث و آیات دیگری که براین مطلب اشاره می کند، روایتی را نیز اباذر از پیامبر اکرم (ص) نقل می نماید که آن حضرت فرمود: «خداوند یکصد و چهار کتاب بر انبیاء خود نازل کرد که از آن میاه ده صحیفه بر ابراهیم (ع) نازل فرمود [که به صحف شهرت گرفته است] و قطعا نزول کتاب بر هر کسی، می تواند دلیلی بر نبوت و رسالت آن شخص باشد.»
مطابق روایاتی که شیعه و سنی از رسول خدا نقل کرده اند، مجموع کتاب هایی که خداوند بر انبیای خود نازل فرموده، 104 کتاب بود که طبق حدیثی 10 صحیفه بر آدم نازل شد، 50 صحیفه بر شیث، 30 صحیفه بر ادریس و 10 صفحه بر ابراهیم نازل گردید که 100 صحیفه می شود و آن چهار صحیفه دیگر تورات، انجیل، زبور و قرآن است. طبق روایت دیگری که صدوق از ابوذر غفاری از آن حضرت روایت کرده، صحف ابراهیم 20 عدد بوده و نامی از 10 صحیفه آدم برده نشده است.
در روایات بسیاری ائمه دین فرموده اند صحف ابراهیم نزد ماست و آن ها الواحی است که از رسول خدا به ما ارث رسیده است. در حدیثی که در کتاب های شیعی و سنی مانند خصال صدوق و کامل ابن اثیر با مختصر اختلافی از ابوذر غفاری نقل شده است، رسول خدا فرموده اند: «صحف ابراهیم مثل هایی بوده است بدین مضمون: ای پادشاه مسلط و گرفتار و مغرور! من تو را برنینگیختم تا اموال را روی هم انباشته و جمع کنی، بلکه تو را برانگیختم تا دعای مظلومان را از من بازگردانی و (نگذاری ستم دیدگان به درگاه من رو آورند) که من دعای ستم دیده و مظلوم را بازنگردانم (و آن را مستجاب گردانم) اگر چه کافری باشد. شخص عاقل (و خردمند) اگر گرفتار نباشد و بتواند، باید وقت خود را سه قسمت کند، قسمتی را با خدای بزرگ و پروردگار خود راز و نیاز کند، قسمت دیگر را به حساب رسی نفس خود بپردازند، و از خود حساب بکشد (که در گذشته چه کردی؟) و قسمت سوم را به تفکر در کار خدا بگذارند و فکر کند که خدای عز و جل درباره او چه کرده است و ساعتی هم خود را برای استفاده های حلال و بهره های مشروع نفسانی آزاد بگذارد، زیرا که آن ساعت کمک ساعت های دیگر است و دل را خرم و آسوده و آماده می سازد. شخص عاقل باید به وضع زمان خود بینا و بصیر باشد و موقعیت خود را در نظر داشته و نگهدار زبان خود باشد، زیرا کسی که خود را از رفتار خود بداند، سخنش کم باشد (و کمتر حرف بزند) و جز در آن چه به کارش آید سخنی نگوید. شخص عاقل باید طالب یکی از سه چیز باشد: ترمیم معاش و وضع زندگانی، توشه گیری برای روز بازپسین و معاد و کامیابی از غیر حرام و لذت بردن از آن چه مشروع و حلال است.»

ایمان آورندگان حضرت لوط (ع)

خداوند می فرماید: «فامن له لوط؛ و لوط به او (ابراهیم) ایمان آورد.» (عنکبوت/ 26) در این آیه شریفه تصریح شده است بر این که لوط (ع) به حضرت ابراهیم (ع) ایمان آورد، نفس ایمان آورد شخصی مانند حضرت لوط نبی (ع) نشانه ای است بر نبوت و رسالت گسترده حضرت ابراهیم (ع). که باید شخصی مانند لوط (ع) که خود پیامبر است بر او ایمان بیاورد. چنان که در بحث پیامبر شناسی گفته اند یکی از راه های شناخت انبیاء، ایمان آورندگان به آن شخص می باشد به عبارت دیگر با توجه به ایمان آورندگان به مدعی نبوت می توان به دست آورد که آن شخص مدعی واقعا پیامبر است یا به دروغ ادعا نبوت می کند. و یا با توجه به تکذیب کنندگان آن مدعی، می توان به صدق ادعا پی برد.

شیوه برخورد با تکذیب کنندگان نبوت و رسالتش
خداوند می فرماید: «و ان تکذبوا فقد کذب امم من قبلکم و ما علی الرسول الاالبلاغ المبین؛ اگر شما مرا [ابراهیم(ع)] تکذیب کنید (جای تعجب نیست)، امت های پیش از شما نیز پیامبرانشان را تکذیب کردند.» (عنکبوت/ 18) وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست. معمولا شیوه پیامبر با شیوه دیگر مدعیان غیر الهی متفاوت است از آنجا که پیامبران هدفشان رسید، هدایت و کمال است و اینها مطلبی نیستند که با زور و جبر محقق شوند بنابراین پیامبران ضمن این که شدیدا میل به هدایت همه انسان های عصر خود داشتند اما هیچ گاه تکذیب کنندگان را با ارعاب و تهدید به زور به حق و حقیقت و هدایت سوق نمی دادند. بعضی از مفسرین در این که این کلام مربوط به حضرت ابراهیم (ع) باشد شک کرده اند و گفته اند این کلام مورد خطابش مشرکین قریش است که پیامبر اسلام (ص) را تکذیب کرده اند، اما از نظر ما این نظر بعید است زیرا از ظاهر آیه برمی آید که تتمه کلام ابراهیم (ع) خطاب به قوم بت پرستش باشد. بر فرض هم که در این آیه شک کنند که در مورد حضرت ابراهیم (ع) نیست. اما از آیات دیگر می توان برخورد آن جناب را با تکذیب کنندگان به دست آورد که واقعا برخورد وی، برخوردی در شأن فرستاده خدا بوده، نه چیز دیگر.

آیین حضرت ابراهیم (ع)

خداوند می فرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه؛ آیینی را برای شما تسریع کرد که به نوح توصیه کرده بود، و آنچه را بر تو وحی فرستادیم، و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم، این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید.» (شوری/ 13) شرع در لغت به معنای هموار کردن است. و «وصی» به معنای دستورالعملی است که همراه پند و اندرز باشد، بنابراین هر سفارشی را وصیت نمی گویند بلکه تنها در موردی به کار می رود که سفارش برای وصیت کنندگان اهمیت داشته و مورد عنایتش باشد. پس معنای آیه این می شود که خداوند بیان کرد و روشن ساخت برای شما از دین [که همان سنت زندگی است] همان را که قبلا با کمال اعتناء و اهمیت برای نوح بیان کرده بود و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمود. که مراد «همان شریعت های است که برای هر یک از انبیاء مذکور تشریع کرده است» و آنچه به همه انبیاء مذکور وصیت و وحی کرده بوده این بود که از دینی که برای شما تشریع شده پیروی کنید و در آن تفرقه نیاندازید، وحدت آن را حفط نموده و در آن اختلاف نکنید. بر همه مردم واجب است دین خدا را به طور کامل برپا دارند و در انجام این وظیفه تبعیض قایل نشوند که بعض احکام و مسائل دین را بپذیرند و بعض دیگر را رها کنند. پس مجموع شرایعی که خدا بر انبیاء نازل کرده یک دین است که باید در مجموع اقامه شود و در آن تفرقه نشود.
در این آیه، خطاب به پیامبر اسلام از کلمه «اوحینا» اما خطاب به سایر انبیاء از کلمه «وصی، وصینا» استفاده شده، چون وصیت در جایی به کار می رود که بخواهیم از بین چند چیز به آنچه که مورد اهمیت و اعتناء ماست سفارش کنیم، و از این رو درباره شریعت نوح و ابراهیم که چند حکم بیشتر نبود، چون در آن شریعت ها تنها به مسائلی که خیلی مورد اهمیت و مناسب حال آن ملت ها بوده سفارش شده است از کلمه وصی و وصینا استفاده نموده، اما شریعت پیامبر خاتم (ص) شریعتی است جامع که شامل همه چیز می شود هم مسائل مهم و هم غیر مهم که کل زندگی را سامان می دهد.

پیروی از نوح (ع)
خداوند می فرماید: «ان من شیعته لاابراهیم؛ به درستی که ابراهیم یکی از پیروان اوست (نوح).» (صافات/ 83) مقصود از «شیعه» در آیه شریفه عبارت است از مردمی که پیرو غیر خود باشند، و دنبال او به راه بیفتند به عبارت دیگر مردمی که موافق طریقه کسی حرکت کنند، چنین مردمی شیعه آن کس می باشند و از سیاق آیه برمی آید که ضمیر «ه» در شیعه به نوح (ع) برمی گردد و معنایش این است که ابراهیم (ع) یکی از شیعیان نوح بود، چون دینش موافق دین او، یعنی توحیدی بود. با توجه به اینکه «تمامی انبیاء اقامه کننده دین واحدند لکن هر پیامبری بر حسب اقتضای زمان و مکان، احکامی از آن دین واحد بر او توصیه یا وحی شده» بنابراین نظر، روشن می شود که چطور ابراهیم (ع) که خود صاحب شریعت است شیعه و پیرو نوح (ع) می شود، قطعا وقتی دین واحد بود، آنچه بعد از نوح به ابراهیم (ع) توصیه شده در راستای همان راه است و ابراهیم (ع) ادامه دهنده راه و شریعت نوح (ع) می باشد بنابراین می توان گفت ابراهیم (ع) پیرو نوح (ع) در دین توحیدی است.

حضرت ابراهیم (ع) نه یهودی و نه مسیحی

خداوند می فرماید: «یا اهل الکتاب لم تحاجون فی ابراهیم و ما انزلت التورات و الانجیل الامن بعده افلا تعقلون* ما کان ابراهیم یهودیا و لانصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین؛ ای اهل کتاب چرا درباره ابراهیم گفتگو و نزاع می کنید (و هر کدام او را پیرو آیین خودتان معرفی می نمایید)؟ در حالی که تورات و انجیل بعد از او نازل شده است آیا اندیشه نمی کنید؟» (آل عمران/ 65 و 67) اهل کتاب (یهود و نصاری) با یکدیگر محاجه می کردند و گروهی ابراهیم (ع) را از خود می دانستند تا به این وسیله حقانیت خود را ثابت کنند، لکن این بگو مگو گاهی به لجبازی و تعصب کشیده می شد. و هر دسته ای آن حضرت را معتقد و متدین به دین خود معرفی می کردند مثلا یهودیت می گفت نه تنها ابراهیم از ماست، بلکه او یهودی بود. و نیز مسیحیت چنین می گفتند که او مسیحی بود.
اما قرآن کریم می فرماید چرا تعقل نمی کنید که تشریع دین یهود و مسیحیت از زمان موسی (ع) و عیسی(ع) و بعد از نزول تورات و انجیل بر آن دو پیامبر عظیم الشان بوده. بنابراین ابراهیم (ع) که قبل از این تشریع و آن دو پیامبر می زیست، نه یهودی و نه مسیحی بود بلکه تابع دین حق و صراط مستقیم و مسلمان بود. همان دینی که همه انبیاء برای اقامه آن و دعوت به آن آمده اند.

آیین ابراهیم (ع) یا صراط مستقیم
خداوند می فرماید: «قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین؛ بگو: (پروردگارم) مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پا برجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) آیین ابراهیم که از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود.» (انعام/ 161) این آیه شریفه خطاب به پیامبر اکرم (ص) است که می فرماید ای پیامبر بگو خداوند مرا به صراط مستقیم هدایت کرده و آن راه روشنی است که قیم بر سالکان خویش است و تخلف و اختلاف در آن راه نیست و آن راه، دینی است مبتنی بر فطرت (که به بهترین شکل قائم به مصالح دنیا و آخرت انسان است) این همان راه دینی است که ابراهیم (ص) بر آن قیام کرده همان راه حنیف که از انحراف شرک به سوی اعتدال توحیدی متمایل بود. بنابراین توضیح، روشن می شود که آیین ابراهیم (ع) مساوی بود با صراط مستقیم. به عبارت بهتر آیین وی همان صراط مستقیم بود. «قیم» مخفف قیام است، و توصیف دین به آن، مبالغه در این است که دین بر مصالح بندگان قیام دارد. البته بعضی از مفسرین هم گفته اند این کلمه به معنای «قیم» و سرپرست امری است.

کسی جز سفیه و نادان از آیین او رویگردان نیست
خداوند می فرماید: «و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه؛ جز افراد سفیه و نادان چه کسی از آیین ابراهیم رویگردان خواهد شد.» (بقره/ 130) «یرغب» به معنای اعراض و نفرت است، یعنی بگوید من از آیین ابراهیم اعراض می کنم. به عبارت دیگر «یرغب عن ملة ابراهیم» معنایش این است که اعراض از ملت و کیش ابراهیم (ع) از حماقت نفس است و یا ناشی از تشخیص ندادن اموریست که نافع به حال نفس است از اموری که مضر به حال آن است چنان که در معنای عقل روایتی آمده است که می فرماید: «ان العقل ما عبد به الرحمان؛ عقل چیزی است که با آن خدای رحمان عبادت می شود.» بنابراین کسی که از آیین توحیدی ابراهیم (ع) روی برگرداند و اعراض کند عاقل نیست و دارای حماقت نفس است.

لزوم و ضرورت ایمان بر آیین حضرت ابراهیم (ع)

ابراهیم (ع) فرزندانش را به این آیین توصیه نمود: «و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب، ما بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون؛ و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند (و هرکدام به فرزندان خویش گفتند: فرزندان من! خداوند این آیین را برای شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام (تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید.» (بقره/ 132) از عبارت «اصطفی لکم الدین؛ خداوند برای شما دین برگزیده.» به دست می آید که، اولا، هیچ انسانی نباید بدون دین (و بدون برنامه زندگی) باشد. ثانیا، فقط دینی را که خداوند برایش تشریع کرده، که این ویژگی را دارد که انسان را تسلیم اراده حق تعالی می گرداند لازم الاتباع است و عقل و شرع به پیروی از آن توصیه می کنند که همانان دین اسلام است، همان دینی که تمامی انبیاء به آن دعوت می کردند و در صدد اقامه آن بودند بنابراین اسلام دین ابراهیم (ع) بود که فرزندانش را نیز به پیروی از آن دعوت می نماید. کلمه «فلاتموتن» از مردن در حالت غیر اسلام نهی می کند، و معنا و مفهومش این است بر حذر باشید از اینکه مرگ شما فرا رسد درحالی که مسلمان نباشید، بنابراین می خواهد توصیه نماید که همواره با اسلام ملازم و همراه باشید تا با فرارسیدن مرگ مسلمان بمیرد.

لزوم اتباع از آیین ابراهیم (ع)
خداوند می فرماید: «قولوا امنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم... و نحن له مسلمون؛ بگویید: ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم... نازل گردیده... و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم.» (بقره/ 136) در آیه قبل، به این نکته اشاره می کند که، یهودیت و مسیحیت هر کدام دعوت به راه خودشان می کند و تنها راه خودشان را مسیر هدایت معرفی می کنند، اما تنها مسیر هدایت و راه بدون انحراف آیین ابراهیم (ع) است و در واقع یهودیت و مسیحیت نمادی از راه های انحرافی هستند که از مسیر هدایت توحیدی ابراهیم (ع) منشعب شده اند، زیرا یهودی ها و مسیحی ها از امت ابراهیم (ع) بوده اند که اثر اختلاف، آیین فطری توحیدی ابراهیم (ع) را رها و تابع هوی و هوس، اغراض و مطامع شخصی خود گشته اند و به علت بدعت ها در رفتار و کردار و انحرافات نظری و اعتقادی، راه هر کدام از دیگری جدا شد، و راه هر دو از راه ابراهیم فاصله گرفت و رفته رفته دو راه، از مسیر فطری توحیدی ابراهیم (ع) منشعب شد و حال آن که پیامبران این دو گروه «حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع)» بر آیین توحیدی ابراهیم (ع) بودند و بر آن راه دعوت می کردند و در صدد اقامه همان دین بودند، و همه انسان ها باید به این دین که همان دین اسلام است مؤمن باشند.
چنان که در آیه شریفه مورد بحث می فرماید بگویید به خدا و آنچه بر پیامبر اسلام (ع) و آنچه که بر ابراهیم(ع) نازل شده ایمان آورده ایم، و نیز ایمان بر آنچه که بر سایر انبیاء نازل شده و بدون این که بین انبیاء فرقی بگذارید. مسئله ایمان به خدا و آنچه که بر پیامبران الهی نازل شده یک مصداق و یک حکم بسیار مهم فطری از میان احکام دین است که مورد سفارش بر تمام انسان ها قرار گرفته است، که انسان ها بدون نیاز به هیچ دلیلی می توانند به صورت فطری آن را بپذیرند و به آن مؤمن گردند.
ضمنا در سوره آل عمران آیه 84 و 85 این مطلب عینا ذکر شده و تنها یک نکته را اضافه می نماید که: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل مه و هو فی الاخرة من الخاسرین؛ هرکسی جز اسلام (تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی را برای خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیان کاران است.»
علاوه بر آیه مذکور، آیات دیگری بر لزوم پیروی از آیین ابراهیم (ع) دلالت دارد:
1- «قل صدق الله فاتبعوا ملة ابراهیم حنیفا؛ بگو خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است، بنابراین از آیین ابراهیم پیروی کنید که به حق گرایش داشت.» (آل عمران/ 95) این آیه شریفه خطاب به پیامبر اسلام (ص) است و آن حضرت مأمور ابلاغ فرمان خدا بر امتش مبنی بر امر به پیروی از آیین پاک و خالص و حق گرای ابراهیم (ع) می باشد.
2- «ثم اوحینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفا؛ سپس به تو (پیامبر اکرم) وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم (که ایمانی خالص داشت) پیروی کن.» (آل عمران/ 95) در آیه شریفه نیز همان طوری که صراحت دارد پیامبر اسلام (ص) را امر به پیروی از آیین ابراهیم (ع) می کند.
3- «و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن و اتبع ملة ابراهیم حنیفا؛ دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کسی که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد و پیرو ایین خالص و پاک ابراهیم گردد.» (نساء/ 125) در این آیه شریفه بهترین دین را تسلیم امر پروردگار شدن، نیکوکاری و پیروی از آیین ابراهیم (ع) ذکر می کند، و بسیار روشن و واضح است که از ویژگی های مهم آیین ابراهیمی همانا تسلیم امر پروردگار شدن و کار نیک انجام دادن بوده است.
4- «و اتبعت ملة ابائی ابراهیم؛ (حضرت یوسف) می فرماید: من از آیین پدرانم ابراهیم و... پیروی کردم.» (یوسف/ 38)
5- «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج ملة ابیکم ابراهیم هو سماکم المسلمین من قبل؛ در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد، و از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید. خداوند شما را در کتاب های پیش و در این کتاب مسلمان نامیده.» (حج/ 78)
6- «فمن تبعنی فانه منی؛ هرکس از من پیروی کند از من است.» (ابراهیم/ 36)
از مجموع آیات که ذکر شد لزوم و ضرورت پیروی و متابعت از آیین توحیدی حضرت ابراهیم (ع) در هر زمانی و برای هر امتی از امت های پیامبران حتی امت پیامبر آخرالزمان حضرت محمد (ص) به دست می آید.

 

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 16 ص 172؛ جلد 18 ص 38-36؛ جلد 7 ص 543؛ جلد 1 ص 452، 461 و 428-427

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

سیدهاشم رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد