اندیشه و باورهای ایرانی قبل از اسلام به روایت بوزانی
فارسی 5514 نمایش |زمان و ادوار آن در دین و فلسفه مزدایی
در مسئله زمان نیز اندیشه مزدایی اصالت و تازگی دارد که آن را هم از اندیشه هندی و هم از تفکر سامی متمایز می کند. می دانیم که هندوان «فرار و رهایی از زمان» را برترین رستگاری و سعادت قصوی می دانند و در توحید رسمی سامی نیز زمان مفهومی «خطی» و برگشت ناپذیر دارد. آیین مزدایی اصولا خصلت فرشته باوری دارد و زمان هم از این حکم خارج نیست. در بندهشن، زمان «انسانی است فرشته وش، جوان پانزده ساله زیبایی با چشمانی درخشان، سپیدگون، بلند بالا، پرتوان که قدرت او از دلیری سرچشمه گرفته است، نه از راه زور و چپاول.» بوزانی می گوید «به بیانی دیگر یک مزداپرست برای فهم زمان، مثل ما اروپاییان بحث مجرد عقلی نمی کند (از اینجاست که محققان اروپایی که از زمان جز مفهوم معهود آن را نمی شناسند در متون مزدایی راجع به زمان این همه «تناقض» پیدا می کنند) بلکه در واقع آن را در عیان می آزماید.»
در بندهشن آمده است: «در دین بهی این گونه پیداست که هرمزد، در فراز، در "همه آگاهی" و نیکی بود و در سراسر زمان بیکرانه در نور بود. همه آگاهی و نور، جامه های هرمزدند: گروهی آنها را "دین" خوانند... زمان جامه ها همچون خود هرمزد بیکرانه است و نیکی و "دین" در تمامی زمان هرمزد، بودند و هستند و خواهند بود. اهریمن کند آگاه که خواستش در هم شکستن است، در ژرفنای تاریکی بود. (او بود) و هست، ولی نخواهد بود. درهم شکستن، جامه اوست و تاریکی جایگاه او که گروهی آن را تاریکی بی پایان خوانند.»
نمایش کیهانی در زمان و مکان پرده از چهره می گیرد، اما زمان اهریمنی تنها از دو آن، گذشته و حال، تشکیل یافته است.زمان و مکان همچنین جنبه متعالی (مینوی) دارند. زمان مینوی را زمان بیکران و بی کناره (زمان اکنارک) یا زمان فرمانروایی دیرپا (زمان درنگ خوتای) می نامند. زمان (البته نه زمان «مسلسل و ادواری» ما) حتی در قلب مطلق هم می زید. در اندیشه مزدایی میان زمان و ابدیت تناقض چندان روشنی وجود ندارد. باری از مطلب دور نیفتیم و ببینیم «غرض» از زمان مسلسل و زنجیره ای چیست؟
هرمزد نخست مثال و نماد معنوی آفرینش را می آفریند. اهریمن از ژرفنای تاریکی فراز می آید، آن را می بیند. به سویش می تازد تا آن را بشکند و نابود کند. هرمزد چون ستیزه را ناگزیر می بیند، به خود می گوید: «اگر در نبرد با اهریمن زمان، بریده (مشخص و معین) نباشد، آنچه اهریمن تهدید کرد (پدیست برد) به کردنش تواناست و ستیزه و آمیختگی (نیک و بد) جاودان خواهد پایید. و اهریمن در آفرینش آمیخته برخواهد نشست و آن را از آن خود خواهد کرد.» و هرمزد به گناک مینوک (مینوی نابود کننده، لقب اهریمن) گفت: «بگذار زمانی تعیین کنیم و ستیزه را تا نه هزار سال دنبال گیریم.» چه او می دانست که با تعیین زمان مشخص اهریمن سرانجام توان خود را از دست خواهد داد. و اهریمن که پایان کار را نمی دانست و نمی دید، موافقت کرد، همان گونه که دو هماورد در نبرد تن به تن موافقت می کنند که از صبح تا فرارسیدن شب نبرد کنند. و هرمزد با خرد همه آگاهش می دانست که در این نه هزار سال سه هزار سال یکسره بر کام او خواهد بود، و سه هزار سال دوران آمیختگی است که جهان بر کام او و اهریمن است و سرانجام سه هزار سال واپسین، که این نیروی تباهگر ناتوان می شود و هرمزد آفرینش خود را از تهاجم او برای همیشه نجات خواهد داد.زمان مشخص (زمان بریده) یا زمان مسلسل و پیاپی (در طی نه هزار سال) همچون جهان مادی که این زمان در آن تجلی یافته، جنبه اخلاقی دارد و در پرتو اخلاقی است که مفهوم می شود. این زمان محدود و زنجیره ای به یک جاده ی انحرافی می ماند که در مسیر بی نهایت (زمان لایتناهی و زمان بی کرانه) احداث شده است؛ این چرخشی که در بی نهایت پیدا شده البته جنبه ای بسیار مثبت دارد، چه هدف آن امکان پذیر کردن مبارزه با اهریمن و پیروزی بر اوست. و از اینجا نتایج بس مهم زیر حاصل می آید:
1- سرنوشت
اگر زمان، یک «جوان زیبا» باشد و اگر بنابر یکی از متون مزدایی، هرمزد آفریدگار «آن را رنگ کرده باشد»، پس دیگر نمی توان زمان را به مفهوم کانتی کلمه «ما تقدم» (Apriori، پیش از تجربه) دانست. زمان امری کاملا عینی است و در واقع عملا با سرنوشت (بخت) یکی و یگانه است. قبلا اسطوره زیبای آزادی اراده ی (اختیار) فروشیها (فروهرها) را ذکر کردیم، البته برخی متون مزدایی نیز (مثلا مینوی خرد، فصل 8) گرایش به جبر دارند. در اینجا با مسائلی که به شکل گیری تاریخی این اندیشه ها مربوط است، کار نداریم، فقط این نکته را متذکر می شویم که کلام مزدایی مشکل جبر و اختیار را به طور ضمنی حل کرده است.
در کتاب وندیداد (5، 9، 33) آمده است که «در جهان مادی (گیتی) همه چیز بنابر بخت (پت بخت) روی می دهد حال آنکه در جهان معنوی (مینو) همه چیز بنابر کنش آزاد (پت کنشن) است.» بخت و سرنوشت چیزی جز جنبه ی عینی و ملموس و زمینی و گیتیانه مثال حقیقی و معنوی و غیبی و مینوی آن (یعنی آزادی) نیست. به علاوه در اینجا نقش دوگانگی هرمزد- اهریمن را هم نباید از یاد برد؛ بدین معنی که اهریمن با خلق هفت سیاره ی بنفرین (یا اباختران که در اندیشه مزدایی موجودات اهریمنی به شمار می روند، بر خلاف ثوابت یا اختران و به ویژه بروج دوازده گانه (دوازده کده) که اهورایی اند و «سپهبدان هرمزد» خوانده می شوند) خود را در این بازی می گنجاند و می کوشد سرنوشت موقت انسانها و جهان را تغییر دهد و البته توفیق او هم موقتی است. در اینجا به نکته ی جالب دیگری هم باید اشاره کنیم و آن مفهوم «بغوبخت» (سرنوشت خدایی) یا بهره ای است که خدایان اختصاص دارد و آن را گویی به صورت «پیوست» سرنوشت به قضای مقدر و اصلی می افزایند (و یا بهتر است بگوییم آن را به مظهر زمینی آزادی مینوی انسانی می افزایند) و بدین وسیله به اعمال واقعا شایسته پاداش می دهند و آن را تلافی می کنند.
البته در همین متن آمده است که ایزدان به ندرت از این «پیوست» سود می جویند و آن را صرفا در جهان مینوی ظاهر می سازند، چرا که در جهان مادی (گیتی) همه چیز صورت عینی دارد و چه بسا نیروهای اهریمنی آن را نابود کنند. فراموش نکنیم که موجودات معنوی تنها از طریق تجسم خود در جهان عینی و مادی و تنها با تن گیتیانه می توانند وارد میدان مبارزه شوند، و مبارزه هم برد و باخت دارد. البته چنین نگرشی به مسئله ی سرنوشت و اختیار به گونه ای جبر منجر می شود که حتی از جبری که در ادیان رسمی توحیدی است و عده ای بر آن خرده می گیرند، ریشه دارتر است. و این نکته به ویژه در مورد برخی از مکتبهای کلامی مزدایی، مثلا زروانیگری صادق است. در این مکتب هر دو خدا، هرمزد و اهریمن، مقهور قدرت سرنوشت زمانند. زمان (زروان) خدای برتر است و حتی هرمزد با تصویب زمان سرمدی (پت آفرین زمان اکنارک) دست به آفرینش جهان زده است.
2- تطهیر گناهان و بازگشت به خدا
زمان کرانمند چرخش یا انحرافی در زمان بیکرانه است و توجه به این نکته ما را در فهم اندیشه «ادوار کیهانی» که خاص آیین مزدیسناست، یاری می کند. با مطالعه ی متون کلامی مزدایی در خواننده این تمایل ایجاد می شود که وقایع و رویدادهای «پیش تاریخی» را با وقایع پایان جهان مربوط انگارد. قهرمانانی که در آفرنیش جسم معادی (تن پسین) دست اندرکار خواهند بود، در واقع همان قهرمانانی هستند که در سپیده دم وجود، در اسطوره ی پیدایش ظاهر شده بودند. منجی عالم (سوشیانت) و یا بهتر بگوییم سه منجی رستاخیزی، پسران نخستین «حامل وحی» یعنی زرتشتند. آنان در واقع خود زرتشت هستند و برای توجیه این فاصله دراز زمانی اسطوره «تخمه» زرتشت که به نحوی معجزه آسا در دریاچه ای به دست فروشیها (فروهرها) نگهداری می شود ساخته شده است. آغاز همان پایان است.
در زمان کرانمند و ادواری، دایره ناگزیر به روی زمان بیکران بسته می شود. کیومرث (گیومرث) نخستین انسان، پیشین انسان، نخستین انسان رستاخیزی برانگیخته نیز خواهد بود. جمشید (یم شیت) قهرمان باستانی، در آن دوردست تاریخ و رجمکره (شبیه کشتی نوح) را ساخت تا انسانها را از داوریهای سخت روز واپسین نجات دهد، گذشته و آینده، اگر از منظر مینویی بنگریم، گویی در حال جاوید یگانه شده اند. فرشکرت، نوسازی جهان و پاکی و بازگشت به خدا، اگر مینوآنه (مینوکیها) بنگریم قبلا در گذشته رخ داده است. (در برخی از متون مزدایی وقایع آینده با فعل ماضی آمده است). زمان فیزیکی همچون «وقفه و درنگی» در زمان متافیزیکی است و سرانجام نیز به اصل خود باز می گردد. تمام رویدادها در این دوره ی «وقفه» اگر فرجام شناسانه بنگریم، قابل توجیه است. پیروزی ایزد سهم (ترس و بیم) بر دیوان، در آغاز تاریخ لازم بوده است، چه بدون آن رستاخیز و زندگی اخروی ممکن نمی بود.
ذکر این نکته نیز جالب است که تن پسین، جسم معادی یا زندگی اخروی، هر چند که قالبی مینوی و مثالی دارد، ولی تن و جسم «واقعی» است، ولی البته جهان «تازه شده» صرفا المثنای جهان مینوی آغاز خلقت نیست که بی اندیشه، بی حس، بی حرکت همچون نطفه در رحم بود. برعکس، فکر مثبت بودن زمان و اینکه حتی در ابدیت هم زمان (زمان بیکران) وجود دارد، به این جهان نو، رنگی از تازگی و زندگی واقعی می دهد و این همه اجر مبارزه ای است که موجودات خاکی تن به آن داده اند. در این زمینه، بیش از این پیش رفتن خطر کردن است. زیرا همان گونه که قبلا نیز گفتیم، حتی متون مزدایی هم در اینجا خواننده را در حال انتظار رها می کنند. جای بسط و تفصیل کلامی و فلسفی این کشف و شهودات پرجاذبه و پرمعنی در این متون خالی است.
3- اخلاق
البته اخلاق مزدایی را صرفا نباید محدود به اخلاق پهلوانی مبارزه در پهنه ی کیهانی دانست. این مبارزه هم مثل هر مبارزه دیگر که میان دو تن در نبرد تن به تن انجام می گیرد، مبارزه ای آزادانه است و مبارزه ای است که چه بسا انسان در آن از پای درآید؛ ولی از آنجا که زمان یک فرشته است، مبارزه نیز در پهنه این زمان فرشته وش صبغه ی «تعهد و التزام» متافیزیکی و متعالی به خود می گیرد و از اخلاق دنیوی روزمره فراتر می رود. مسئولیت متافیزیکی- اخلاقی هر فرد مزدایی بدان حد است که خود را در این سرود گاثاها شریک می داند: «باشد ما نیز از آنانی باشیم که جهان را دگرگون می کنند.»
البته، در عین حال و به همین دلیل، اخلاق مزدایی که ریشه در زمان عینی دارد، اخلاقی است به شدت «دیگر مدار» و فاقد استقلال ذاتی و از این رو نه تنها با اخلاق مستقل خود مدار جدید متفاوت است، بلکه با اخلاق خدا مدار ادیان توحیدی و رسمی نیز تفاوت دارد. اخلاق مزدایی هنوز هم با واقعیتهای نیمه اسطوره ای و دوگانه بینی اخلاقی که همواره در خطر افتادن در دوگانه بینی کیهانی است، رابطه ناگسستنی دارد. به عبارت دیگر، از نظر مزداییان نیک و بد معنایی بس فراتر از معنای متعارف آن در نزد ما دارد. بسیاری از اشیاء و موقعیتها ذاتا شر و اهریمنی هستند. نه تنها بیابانگردان، بلکه تمام غیر ایرانیان (انیران) در قیاس با ایرانیان شر مجسم هستند. حشرات و خزندگان هم پلیدند. در واقع گوهر طبیعی برخی از موجودات از نظر متافیزیکی و از اصل و ریشه اهریمنی است.
برخی از شخصیتهای تاریخی مثل اسکندر مقدونی و افراسیاب تورانی هم چیزی جز آفریدگان شیطان نیستند. آیین مزدایی به این مسئله که در دوره «آمیختگی» چه میزان «شر» در آفرینش اهورایی نفوذ کرده است، با یک دید عینی و با طبقه بندیهای پر طول و تفصیل پاسخ داده است. البته ذهنهای وقادی هم بوده اند که درباره «منشاء» شر تفکر کرده اند، مسئله ای که متون سنتی مزدایی آن را به صورت یک پیش فرض مسلم، بی توضیح گذارده اند و یا اصولا نیازی به توضیح آن حس نکرده اند. و از اینجا بود که آیین زروانی پا گرفت: مکتبی کلامی- فلسفی که به اعتقاد برخی از مستشرقان اروپایی خود یک مذهب مستقل واقعی است. اندیشه مزدایی برای حل این مسئله، یعنی منشاء شر دست به دامن اسطوره سازی شد و آن اسطوره «شک» نخستین خدای زمان (زروان) است، شکی که از آن اهریمن، همزاد شرور هرمزد، زاده شد.
در این مکتب، البته بنابر برخی تحقیقات جدید، کم کم این تمایل نضج گرفت که میان دو مکتب دوگانه باوری که ذکر آن رفت (دوگانه باوری مزدایی و افلاطونی) گونه ای اتحاد برقرار کند؛ بدین تفصیل که جهان مادی و قلمرو جسم را با آفرینش اهریمنی یکی انگارد. البته این گرایش در آیین زروانی همچنان مضمر و مبهم ماند، ولی در مانویت، درست با همان حال و هوای غنوصی (گنوستی سیسم)، صورت کمال پذیرفت و زروان نام خدای متعال شد و هرمزد به مرحله ی انسان ازلی تنزل یافت. ولی چنین یگانه انگاری یکسره قالب و نسج زنده ی اندیشه ی مزدایی را در هم می شکند و از این روست که مانیگری همواره به عنوان خطرناک ترین و شیطانی ترین بدعت شناخته شده است.
منـابـع
الساندرو بوزانی- ارض ملکوت کالبد انسان در روز رستاخیز از ایران مزدایی تا ایران شیعی- ترجمه ضیاءالدین دهشیری-تهران- مرکز ایرانی مطالعه ی فرهنگها- 1358
الساندرو بوزانی- اندیشه ایرانی قبل از اسلام- ترجمه کامران فانی- انتشارات مرکز نشر دانشگاهی
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها