الوهیت و پرستش بودا در میان بودائیان

فارسی 5045 نمایش |

یکی از حقایق قابل توجه تاریخ ادیان این است که چگونه بودا، که در تعلیمات خود هیچ اشاره ای به چیزی که موضوع یک پرستش الهی باشد نداشته و بلکه برعکس با فدا کردن خود در صدد نجات جهان و جهانیان بوده، خود موضوع پرستش و نیایش پیروانش قرار گرفته است. باید بین دو امر یعنی ادعای بودائیان و عملکرد آنان فرق گذاشته شود؛ چرا که آنان ادعا می کنند که بودا در زمینه خدا و خالق هستی سخنی به میان نیاورده و به گفته ویل دورانت بودا الهیاتی بدون خدا عرضه کرده است. در منابع بودایی از وی نقل کرده اند که بودا می گفت: «من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی نداده و هم چنین در باب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکرده ام. زیرا بحث در این امور فایدتی را متضمن نیست و این مسائل پایه و بنیان دین نمی باشد...» و حتی در برخی دیگر از منابع گفته شده که وی نه تنها در مورد خدا سخنی نگفته بلکه منکر خدا و خالق و معبود هم بوده است، چنان که نقل می کنند وی در جواب این سؤال که «جهان ساخته کیست؟ پاسخ داده به نظر من جهان ابدی است و آغاز و انجامی ندارد». بنابراین طرفداران آیین بودا بر طبق آیین خود خدایی ندارند که آن را پرستش کنند، آیین آنها نه خدایی معرفی کرده و نه معبودی که بتوان برای آن بت ساخت و نه نحوه پرستش خدا یا بتی را بیان کرده است. اما عملکرد بودائیان برخلاف چیزی است که از بودا نقل شده و آنان در عمل نه تنها خدایانی برای خود ساخته اند، بلکه به پرستش انسان های خدانما رو آورده و در دام شرک و بت پرستی خاصی گرفتار آمده اند. بر اساس منابع موجود، آغاز پرستش معبود ساختگی از زمان خود بودا آغاز می شود و به تعبیر ویل دورانت «پیروان استاد بودا در پایان عمر دراز او کم کم به خدا کردن او رو آورده بودند». بعد از مرگ بودا این خدا کردن بودا ادامه یافت و با ساختن مجسمه های بودا پرستش بودا و مجسمه های او متداول گشت و معابد را که هر روز به تعداد آنها افزوده می شد به بت خانه های بزرگ تبدیل کردند.

نحوه تعظیم و تکریم بودا از طرف پیروان او

1. نشانه های بودا به عنوان یک انسان معمولی
نقل قول های قدیمی تر و ساده تر متون شرعی دین بودایی به نقل حوادث گوناگونی می پردازند که مبین آن هستند که بودا نیز، مثل مردم دیگر، حتی پس از رسیدن به مرحله «تنویر»، دچار ضعف های انسانی بوده است: «آن یکتای مبارک از جهت باد معده در زحمت بود». «آن وقت، هنگامی که آن یکتای مبارک غذایی را که توسط کوندا در یک ظرف فلزی پخته شده بود میل فرمود به بیماری سخت اسهال خونی مبتلا شد که چنان دچار درد و عذاب بود که تا سرحد مرگ پیش رفت».

2. تحسین و تمجید نامحدود حواریون بودا نسبت به وی
شاگردان و حواریون سرسپرده و عاشق بودا هرگز هیچ شکایت و اعتراضی علیه او نداشتند؛ وی که به سادگی می توانست مثل یک پادشاه حکومت کند، داوطلبانه از تاج و تخت موروثی دست کشید تا خود را به تمام و کمال در خدمت آرمان دینی اش قرار دهد. او کسی بود که از آن پس برای حدود نیم قرن به خاطر نجات و رستگاری جهان در چارچوب زندگی یک فرد معمولی روزگار گذرانید. «هیچ لغزشی در بودای اندیشمند و کاملا منور وجود نداشت»، «فردی چنان بی همتای، چنان نرم خوی و چنان مهربان! که در پیش روی خود اهدافی بلند و تلاش هایی عظیم داشت»، «شاه شاهان جهان و یک فاتح پیروز». تمجید احساساتی بودا به مثابه یک انسان کامل کم کم به صورت ستایش رسمی او به عنوان موجودی متعالی، حتی متعالی تر از خدایان تدین هندویی در آمد:«برترین انسانها، که خود نظیر ایندرای خدا بود». «موجودات آسمانی به سرکردگی برهما به شهر رفته به پرستش او پرداختند تا شاید مشمول لطف او قرار گیرند». «هم خدایان و هم افراد بشر او را به عنوان یگانه عظیمی که از زمان فراتر رفته است نیایش می کنند. در چهان، با همه خدایانش، کسی که با تو برابری کند جود ندارد».

3. نشانه الوهیت بودا
بودا به نحو شگفت انگیزی در مجلسی ظاهر شده و به تعلیم پرداخت و سپس از نظرها غایب می شد و مردم را متحیر می کرد. «این شخص که می تواند باشد؟ چه کسی بدین ترتیب محو شد؟ او بشر است یا خدا»، تولد او با سی و دو پیشگویی همراه بود. از جمله اینکه: «کورها بینایی خود را به دست آوردند، گویی آرزومند بودند که این شکوه را ببینند. کرها قدرت شنوایی خود را به دست آوردند. لال ها به صحبت در آمدند. افراد خمیده پشتشان راست شد. افراد لنگ قدرت راه رفتن پیدا کردند. تمام کسانی که در قید و بند بودند از قیود و زنجیرهای خود آزاد شدند». تنویر بودا نیز با چنان کرامات صادقی همراه بود: «کسانی که از بدو تولد کور بودند بینایی خود را باز یافتند. کرهای مادرزاد شنوا شدند. فلج های مادرزاد توانستند راه بروند. و غل و زنجیر محبوسین شکسته شد و افتاد».

4. بودا، موضوع تفکرات الهی
در دین بودایی دو شاخه اصلی وجود داشته است. پیروان «ناقل اصغر» یا فرقه هینه یانه در مناطق جنوبی آسیا درصدد بوده اند که نسبت به تعالیم شخصی بودا وفادار بمانند، یعنی همان که او خود می گفت که تنها یک آموزگار ساده گریز از بدبختی هاست و اینکه سوالات ذهنی و نظری به درد سلوک دینی نمی خورد. من بدبختی را روشن ساخته ام. من منشاء رنج و بدبختی را روشن کرده ام. من توقف رنج و گرفتاری را توضیح داده و را ه حصول به این توقف را نیز روشن کرده ام. زیرا این مطلب مربوط به اساس دین بوده و به بیزاری و ترک هوی و هوس، توقف رنج و دردها، آرامش درونی، حکمت، خرد متعالی و حصول به نیروانا می انجامد»، شاخه شمالی که عامل انتقال وسیع دین بودایی به چین و ژاپن بوده است، به تاسیس پاره ای نظریات الهی که مهایانه و یا «ناقل اکبر»، را تشکیل می دهد دست زده است. این آیین در وجود بودا نه فقط یک آموزگار ساده دین که به هنگام درگذشت به نیروانا واصل شده، بلکه یک ناجی الهی واقعی را می بیند: «او یک هستی قدیم، و یک حلول مطابق برنامه و حاصل یک حاملگی فوق طبیعی و تولدی معجزه آسا بود». «وی معصوم بود و با این وجود به حد غیر قابل توصیفی رنج می برد». «او به نیت رهایی انسانها به جهان آمد». «او دانای مطلق وعلم مطلق بود». «نجات بخش خدایان و افراد بشر». «او جاودان است». ایشان نه تنها بودا را به مقام الوهیت رساندند، بلکه وی را به صورت یکی از اعضای «تثلیث دین بودایی» نیز در آوردند. از همان آغاز در بین بوداییان در مورد شخص بودا و تعلیمات وی اختلاف نظرهایی به وجود آمد. در حالی که ابتدا بودا یک نفر تصور می شد، در طول زمان این فکر رواج پیدا کرد که بودا تنها یک نفر نبوده و بلکه بوداهای دیگری هم وجود داشته اند. حتی فرقه جنوبی هینه یانه نیز امروزه جا را برای چندین بودا خالی می گذارد، در حالی که در مکتب شمالی مهایانه تعداد بوداها نامحدود است. طرح این مسئله که چگونه چنین وضعی ایجاد شد سوال مشکلی نیست. دین بودایی با انکار همه خدایان و یا حداقل هرگونه اتکاء به آنها آغاز شد. در حالی که خود بودا غالبا از خدایان طوری حرف می زد که گویی آنها وجود دارند. سپس خود بودا را چهره و وجهه ای الهی بخشیدند. اما محیطی که دین بودایی در آن به وجود آمد و گسترش یافت محیطی شرک آلود و مبتنی بر تعدد خدایان بود و تعداد بی شماری خدایان مختلف وجود داشتند. پس چرا چندین بودای مختلف وجود نداشته باشد؟ دین هندویی داشت به تدریج بعضی از پیروان دینی را که زاییده خودش بود، جذب می کرد. یکی از دلایلی که در مورد غیبت واقعی دین بودایی از سرزمین هند ذکر می کنند این است که بدین ترتیب دین بودایی وجه تمایز اصلی خود و در نتیجه دلیل وجود جداگانه اش در کنار دین هندویی را از دست داده بود. نه تنها مفهوم بوداییت به یک مفهوم جمعی تبدیل شد، بلکه آرمان و هدف دین بودایی نیز که جستجوی رهایی از گردونه زندگی با رسیدن به نیروانا بود، به بودا شدن تبدیل یافت. بدین ترتیب بوداییت و رسیدن به درجه بودایی هدف تلاش های پیروان این دین و بیانگر رستگاری یا موکشا برای بودایی های مکتب شمالی شد. اکنون باید دید چگونه می توان به مقام بوداییت رسید؟ در ابتدا جریان منظم و منضبط طولانی و آهسته ای را باید طی کرد که بالمال به صورت مراحل دهگانه ای که فرد باید از آنها عبور کند، مشخص می شود. هر کس باید در ابتدا با خود عهد کند که می خواهد بودا شود و سپس خود را تحت انضباط های خاصی که مناسب هر مرحله است قرار دهد. ممکن است پیش از رسیدن به وضعیت مورد نظر بوداییت، که مطابق تعریف به نظر می رسد با وضعیت حصول به نیروانا چندان تفاوت نکند، وجودهای بسیار زیادی مورد لزوم باشد. کسی که خود را در مسیر بودا شدن قرار می دهد به نام بودهیستوه خوانده می شود. در ابتدا این مفهوم اشاره به یک فرد انسانی داشت، اما به تدریج این اعتقاد به وجود آمد که پس از عبور از مرحله هفتم راه بازگشتی وجود نداشته و بودهیستوه در آنجا به یک موجود کیهانی تبدیل می شود. احتمالا تحت تاثیر ایده که در دین هندویی به وجود آمده بود و این اعتقاد که خدا یا خدایانی که فرد به آنها به انداره کافی ایمان داشت، ممکن است وی را به کسب نجات یا موکشا (رستگاری)، قادر سازند این بودهیستوه ها هم به عنوان کمک کنندگان و یا ناجیان فلکی، که قادر به کمک به دیگران در مسیر رستگاری بودند، تلقی شدند. اگرچه از منظر تعلیمات اصلی و اولیه دین بودایی که معتقد بود باید بدون کمک هیچ موجود خارجی به نجات و رستگاری رسید، این تفکر جدید بی نهایت از آن اصول اولیه فاصله داشت، با این حال از جهت اقبال عمومی بسیار مورد توجه واقع شد. امروزه میلیون ها نفر از پیروان دین بودایی در چین و ژاپن که چنین اعتقادی دارند، خود را بوداییان حقیقی می دانند. گفته می شود هر فرد بودهیستوه، که در هند به نام «امیتبها» و در چین به نام «اومیتوفو» و در ژاپن به نام «آمیدا» خوانده می شود، عهد کرده که هرگز به مرحله بودا شدن وارد نشود مگر اینکه قبلا مطمئن شود تمامی کسانی که احتمالا نام وی را بر زبان می آورند نیز به آن مقام خواهند رسید. بنابراین، وی توسط تعداد بی شماری از بوداییان به اصطلاح فرقه های پاند خالص به عنوان ناجی شناخته می شود. آنها معتقدند که تنها از طریق اوست که می توانند به بهشت غربی وارد شوند. این نوعی مذهب مبتنی بر عشق و سرسپردگی است که تا حدودی شبیه به اعتقاد به کریشنا در دین هندویی و یا اعتقاد به عیسی مسیح در بعضی از فرقه های مسیحی است. ممکن است در میان بعضی از فرقه های غیر معروف مهایانه در چین و ژاپن گروههایی یافت شوند که نگرش فلسفی آنها نشانه هایی از نگرش و نفوذ متافیزیک هندی داشته باشد. به عنوان مثال، مشکل بتوان بین دهارماکایا در دین بودایی شاخه مهایانه و برهمن در دین هندویی فرق گذاشت. همچنین رابطه بین بوداها و بودهیستوه های گوناگون با دهارماکایا به نحو عجیبی با رابطه بین خدایان کوچکترین هندویی با برهمن، مفهوم اصلی جهانی و متافیزیکی دین هندویی مشابه است.

5. پرستش بودا مانند یک بت
این یکی از شوخی های تاریخ است که کسی که پیام اصلی و آخرین کلماتش پیش از مرگ دعوت به یک زندگی اخلاقی و متکی به خود، به عوض هر گونه تکیه و وابستگی به هر نوع وجود الهی بود، باید خود در قرون و اعصار بعدی همچون یک بت مورد پرستش واقع شود به نحوی که تعداد مجسمه هایی که از وی ساخته اند شاید از هر شخصیت دیگری در تاریخ جهان بیشتر باشد.

علل و عوامل گرایش بودائیان به بوداپرستی و بت پرستی
این گرایش به بودا پرستی و بت پرستی خاص بودیسم علل و عوامل متعددی می تواند داشته باشد که دو مورد آن عبارت است از:

1. فطرت:
از دیدگاه انسان شناسی اسلامی انسان فطرتا موجودی خداپرست است و از بدو خلقت سعی در شناخت خدا و پرستش آن دارد چنان که قرآن می فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی‏ فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن أکثر الناس لا یعلمون»؛ «پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست...»، (روم/30). بنابراین اموری چون بت پرستی. شرک، الحاد و... همگی انحرافاتی هستند که به دلیل تبعیت از هوا و هوس های نفسانی و وسوسه های شیطانی به وجود آمده اند و الا در حقیقت حتی بت پرستان هم منکر و جود خدا نبودند چنان که قرآن می گوید: «ألا لله الدین الخالص و الذین اتخذوا من دونه أولیاء ما نعبدهم إلا لیقربونا إلى الله زلفى‏ إن الله یحکم بینهم فی‏ ما هم فیه یختلفون إن الله لا یهدی من هو کاذب کفار»؛ «آگاه باشید که دین خالص از آن خداست و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند (دلیلشان این بود که) اینها را نمی پرستیم مگر به خاطر این که ما را به خداوند نزدیک کنند...»، (زمر/3). پس می توان نتیجه گرفت که حتی بر فرض این که بودا سخنی در مورد خدا و معبود نگفته و آدابی برای پرستش خدا بیان نکرده است باز پیروان وی براساس فطرت خود به پرستش معبود رو آورده و معبودی برای خود جستجو کرده هر چند در این کار به خطا رفته و دچار پرستش بودا و مجسمه های او شده اند.

2. تأثیرپذیری از دیگر ادیان:
همه ادیان قبل از بودیسم به خصوص آیین هندوئیسم بر محور پرستش خالق هستی بنیان گذاشته شده بودند و آیین هندوئیسم که دچار انحراف شده بود در این امر چنان به افراط گرائیده بود که به عده ی بی شماری از خدایان آسمانی و زمینی با اسماء و صفات عجیب و غریب معتقد شده بود و به شدت در غرقاب بت پرستی دچار آمده بود. پیروان بودا که قبل از ایمان آوردن به وی پیرو آیین هندوئیسم بود و در آن فرهنگ تربیت یافته بودند. به سادگی نمی توانستند از پرستش معبودهای خود دست بردارند و تنها تأثیری که بودا می توانست داشته باشد تغییر نام این معبودها از خدایان فراوان به بودا، بود و مریدان وی به جای الهه های هندوئیسم به پرستش بودا و مجسمه های وی رو می آوردند. نتیجه این که انسان فطرتا خداپرست است لکن در این راه دچار انحراف می شود و اگر راه راست به او نشان داده نشود هرچند از الهه ها و بت های هندوئیسم هم دست بردارد دچار صنم پرستی بودایی می شود بنابراین تنها راه نجات از این انحرافات چنگ زدن به ریسمان الهی و دین راستین اسلام است.

منـابـع

رابرت ا. هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی- چاپ یازدهم 1382، صفحه 121-114

جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده

حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته- دین بودا- صفحه 47-32

سایت اندیشه قم- قسمت پرسش و پاسخ

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد