مقایسه خداشناسی در دین بودا و اسلام (نظریه)

فارسی 7825 نمایش |

مقایسه خداشناسی در دین بودا و دین اسلام
با توجه به مفهوم خدا، آن گونه که در سنت های دینی وجود دارد، می تون به خوبی این تصور را بدست آورد که جز دین بودایی و جین که اساسا معتقد به خدا نیستند و همچنین بخشی از هندوئیسم که یا منکر خدا و یا غیر الهی است، تمام ادیان دنیا ماهیتی توحیدگرا دارند. برخی از آنها (برای مثال اسلام و یهودیت)، بر خصوصیت توحیدی خود بیشتر تأکید دارند. به نظر می رسد نکته کلی وحدت میان ادیان این است که اغلب (تقریبا همه) آنها یا بسیار سخت یا تا حدی ملایم تر تنها به یک خدای خالق، عالم و قادر متعال معتقدند، اگرچه این خدا ممکن است تجلیات و جنبه های متفاوتی داشته باشد. به هر حال، این نکته را نمی توان نادیده گرفت که ادیانی در عالم وجود دارند که یا اصلا به خدا معتقد نیستند (همچون دین بودایی اولیه و دین جین و همچنین برخی صورتهای هندوئیسم) و یا به خدای خالق معتقد نیستند (همچون دین بودایی و جین در اشکال متأخر آنها) و یا به خدای متشخص اعتقاد ندارند (مانند ادویته و یا جنبه مطلق گرای هندوئیسم). نکته قابل توجه در آیین بودا مسأله «نیروانا» است که هدف مهم و اصلی در این آیین رسیدن به آن حالت می باشد. برخی آن حالت را آزادی مطلق معرفی نموده و گفته است که انسان پس از مهار کردن فعالیت غرایز حیوانی و چشم پوشی از لذایذ به آن می رسد که در اصطلاح صوفیه به آن فنا گفته می شود. البته از دیدگاه آیین بودایی این حالت بدان معنا نیست که سالک به این مرحله به شعاع الهی برسد. برخی می گوید: که «نیروانا» که مقصود اصلی بودائیان می باشد به معنای فعال مایشا به عنوان مرتبت سرمدی، ثابت و لایتغیر است، فاسد ناشدنی و انحطاط ناپذیر است، ساکن و بدون جنبش است، در محدوده زمان جای نمی گیرد نامیر است، به دنیا نیامده و شدن در آن راهی ندارد، علاوه بر همه این ها نیروانا ویژگی های دیگری نیز دارد. که عبارتست از قدرت، برکت، و شادمانی، امنیت، پناهگاه راستین و مکانی است امن، نیروانا حقیقت راستین و واقعیت اعلی است، نیروانا عین خیر است هدف متعالی است واحد است و تنها کمال ممکن و دست یافتنی است، دین بودایی تجسم یافته نیروانا است و این همان جنبه از آیین بودا است که شدیدا رنگ مذهبی دارد. آنچه بودائیان راجع به «نیروانا» بیان داشته و از او توصیف کرده است تقریبا شبیه به اوصاف خداوندی است که ادیان توحیدی در مورد خالق و آفریننده جهان بیان می کنند. و اگر چنین باشد می توان گفت که آیین بودا خداوند را قبول دارد ولکن نسبت به آن مانند ادیان دیگر توجه نشده است. چون این آیین و مسلک بیش از آنکه به یک دین شباهت داشته باشد به یک فلسفه شبیه است ولی پیروان او تدیجا آیین او را به صورت یک آیین مذهبی درآوردند و خود او را که منکر عبادت و پرستش خدایان بود تا حد یک معبود بالا بردند و معابد ساختند و مجسمه بودا را در معابر برپا کردند و گفته های او را پس از خودش گرد آوردند». خدا در آیین بودا جایگاه خاصی ندارد و اندیشمندان بودایی در برابر خالق جهان موضع لاادری اختیار نموده اند، به قول خودشان، آن ها در فکر نجات بشر از بدبختی و نکبت می باشند و می خواهند با روش هایی که بودا بر اثر ریاضت به آ ن ها دست یافت، از آلام انسان بکاهد. به نظر می رسد که بهترین مطلب درباره این آیین کلام استاد شهید مطهری باشد که فرمود: «آیین بودایی یک فلسفه است نه اینکه دین باشد». از نظر توحید و خداشناسی دین بودایی کاملا با دین اسلام متفاوت است. دین بودایی، دست کم در شکل اولیه خود، دینی عملی مبتنی بر نوعی نظام اخلاقی خالص است. در این دین اعتقاد به هیچ خدایی وجود ندارد و بنابراین اعمال یا شعائر دینی هم در آن جایی ندارد. دینی است که محور اصلی آن انسان است و کاملا در نگرش، رویکرد غایت خود، انسان گراست. این دین تنها با زندگی انسان در همین جهان سر و کار دارد و راهها و وسایلی برای غلبه بر مشکلات کنونی وجود و هستی مشروط ما پیشنهاد می کند. بنابراین، دین بودایی در ذات خود شیوه ای از زندگی را به ما نشان می دهد که به اشخاص وابسته به طبقه یا ملت خاصی اختصاص ندارد، بلکه جهانی و برای همه است. در این دین اعتقاد راسخ بر این است که با پیروی از راه هشتگانه، هر انسانی می تواند از وضع ناگوار کنونی خود تعالی یابد و به حیاتی دست یابد که از هر نوع کاملا رنجی مبراست. هر فردی می تواند چراغ راه خود (آتما دیپوبهاوا)، و منجی خویش باشد. از وضع فلاکت بار کنونی زندگی بشر می توان تعالی یافت و این با کوششهای خالصانه خود انسان میسر می شود. بشر نباید لطف و رحمت هیچ قدرتی برتر از خودش را طلب کند. او برای بهبود وضع خویش کفایت می کند و این امر از طریق راه هشتگانه یعنی طریق وسطایی حاصل می شود.
اگرچه در دین بودایی اعتقاد به هیچ خدایی وجود ندارد بعدها خود بودا مانند خدا مورد پرستش قرار گرفت. بوداییها از همان ابتدا احساسی توأم با تقدیس و احترام نسبت به بودا به عنوان معلم، راهنما و حامی خود داشته اند. از سه جزء یا ارزش دین بودایی، که به سه گوهر (تری راتنا) معروفند، بودا اولین آن است که هر بودایی با احساس عمیقی از احترام و تقدیس به او پناه می برد (بودا شارانام گاچهامی، من به بودا پناه می برم، یا دقیقتر، من طالب پناه و حمایت بودا هستم). دو جزء ارزشمند دیگر عبارتند از: دمه (یا دهرمه) و سنگهه که هر بودایی خواستار پناه بردن و طلب استمداد از آنهاست (داممام راشانام گاچهامی، سنگهام شارانام گاچهامی). در حقیقت، هر کس که بخواهد به سلک مؤمنان دین بودایی دراید باید جملات بالا را درباره پناه بردن به این سه گوهر تکرار کند. بعلاوه در زمان افتتاح و گشایش هر گردهمایی بودایی این سه جمله تکرار می شود. دمه یا دهرمه قانون، نظم و اصل اعتقادی است که بودا ان را تعلیم می داد، سنگهه اجتماع راهبان بودایی (بهیکهوس) است. از این رو این سه جزء (سه گوهر) با یکدیگر پیوندی تنگاتنگ دارند و اساسا احساس ژرف احترام، وابستگی و عشق به بودا را نشان می دهند. این تقدس و احترام و عشق به بودا به طور واضح در متن پالی زیر بیان می شود که مقدم بر سه جمله مذکور درباره پناه جستن به این سه گوهر می آید: «نامو تاسو بهاگواتو آراهاتو سامماسام بودهاسا» (در مقابل آن خجسته روشن بین که به اشراق و روشن بینی کامل دست یافته است سر تعظیم فرود می آورم). تکرار اصل تری سارانگامانا از سوی هر بودایی مبین عمل تقدس، عزم و تربیت و آموزش اولیه است همه و در یک زمان از سوی فرد بودایی. دین بودایی به صورت او لیه خود دینی کاملا اخلاقی بود که اعتقادی به خدا و شعائر مذهبی نداشت. وفاداری به دمه شامل اعتقاد به چهار حقیقت شریف و برخی اصول اعتقادی مانند پراتیتیا ساموتپادا، آن آتماوادا، کارما و غیره و همچنین عمل به فضایل اخلاقی می شد. اما بعدها دین بودایی دست کم یک فرقه از آن به نام مهایانا به نوعی یکتاپرستی و یا حتی چندگانه پرستی گرایید که جایی برای انواع آداب و مناسک و غیره باز کرد. همچنین سبب به وجود آمدن سازمان پیچیده ای از معابد، دیرها و زیارتگاهها شد. با خود بودا همچون خدا برخورد شد پیروان او معتقد بودند که حتی پیش از هستی کنونی اش چندین بار در روی زمین تجسد پیدا کرده است. به همراه بودا، چندین بودی ستوه دیگر بیار شبیه به خدایان هندو مورد پرستش و عبادات قرار گرفتند، زیرا باور بر این بود که گام نهایی را به سوی نیروانا برداشته اند. اما فرق دیگر به نام هینایانا به آموزه اصلی بودا دقیقا وفادار ماند و ویژگی کاملا اخلاقی آن را حفظ کرد. همچنین چندین فرقه یا مکتب بودایی بر اساس اندیشه های مابعدالطبیعی یا فلسفی تأسیس شد. بودا در مقابل سؤالات مابعدالطبیعی سکوت اختیار می کرد، اما بعدها پیروانش نظریات مابعدالطبیعی را بر اساس اشاراتی که در افکار و عقاید بودا وجود داشت گسترش دادند. به هر حال در آیین بودیسم بر خلاف ادیان ابراهیمى وبه خصوص دین اسلام که از دو بخش عمده ى نظرى اعتقادى، و عملى تکلیفى تشکیل شده اند، خبرى از مباحث نظرى و اعتقادى نیست و هر کس که مى خواهد پیرو این آیین شود، باید بدون هر گونه استدلالى، حقیقت رنج، یعنى شر بودن زندگى را بپذیرد و هم چنین به اصل «سامسارا» (تناسخ)، یعنى تکرار ازلى تولد و مرگ و جابه جا شدن یک روح از جسمى به جسم دیگر، ایمان داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخه ى «سامسارا» رهایى بخشد. آیین بودا در مباحث اعتقادی و نظری کم همت و بی رونق است «مبادی ~لاهوت~ و فلسفه فوق الطبیعیه و امثال آن مباحث عقلانی نزد او (بودا) وزنی ندارد. بودا در تعالیم خود راه و روش عملی را پیش گرفته و آنچه غیر از آن است مخالف عقل سلیم می شمارد. وی گفته است: «من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی ندادم و هم چنین درباب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکردم» با این همه این ادعا که نمی خواهد در امور نظری و اعتقادی سخنی بگوید در عمل به فراموشی سپرده شده و در دام نوعی ماتریالیسم گرفتار می آید و با ابدی و ازلی دانستن ماده و عالم به انکار صانع می پردازد. گویا آنگاه که لازم است به سؤال مهم از کجا آمده آیم و به کجا خواهیم رفت پاسخ دهد می گوید من در مباحث نظری کاری ندارم ولی آنگاه که نوبت انکار صانع عالم و معاد می رسد وعده خود را از یاد برده به انکار مبدأ و معاد می پردازد به همین دلیل می توان گفت بودیسم تبیین روشنی برای مباحث عقیدتی ندارد و گرفتار تناقض است و در مباحث عملی نیز پیروان خود را در ریاضت های بی انتها غرق می سازد و چون مبادی نظری گویا و روشنی ندارد در مرحله عمل هم چندان موفق نیست و برنامه های عملی او نیز بیشتر به توصیه های اخلاقی شبیه است که مبهم و نارسا می باشند و هر کس برداشت متناسب با میل خود را می تواند داشته باشد به همین دلیل در طول تاریخ که دین بودا در نواحی خارج از هندوستان گسترش می یافت به همان نسبت هم در برخورد با اساطیر و معتقدات محلی خود را تطبیق می داد و تغییر می یافت. بودیسم بر خلاف مکاتب فلسفی و ادیان دیگر که هر کدام به نوعی قائل به وجود خالق و صانع عالم هستی هستند، عالم را قدیم و ازلی و بی نیاز از خالق می داندو وجود خداوند را انکار می کند. بودا از وجود مافوق طبیعت که ازلی و بالذات و خالق عالم و صانع آسمانها و زمین می باشد و سرنوشت افراد انسانی را در قبضه داشته و قاضی حاجات و مجیب دعوات و قبله نماز و صلات باشد بحثی به میان نیاورده است و ماده را قائم به ذات می داند و به نوعی الحاد دچار می شود و از پاسخ گویی به این سؤال که ماده محدود بوده و محتاج علت است و باید علتی داشته باشد عاجز، می ماند. برخی معتقدند که بودا منکر خدا و ماوراء الطبیعه نیست، بلکه در این مورد ساکت است و اعتقاد دارد که ما از درک آنها عاجزیم و نباید خود را درگیر مباحث نظری و ماوراءالطبیعی کنیم و به همین دلیل، در تعالیم خود از مفاهیم خدا، بهشت، جهنم، وحی، معجزه استفاده نمی کند. پیروان بودیسم که با انکار وجود هر نوع خدا سعی در انکار خدایان هند و بت پرستی هندوها داشتند در طول زمان خود گرفتار بت پرستی شده و به جای بت های متعدد هندوان، تماثیل بودا را بت خود قرار داده و بت پرستی شرک آلود هندوها را به بت پرستی کفر آمیز بودایی تبدیل کردند. اما سؤال این است که اولا، آیا بدون داشتن اعتقاد می توان به مرحله ی عمل رسید و آیا بدون تبیین جهان هستی می توان راه سعادت را هموار کرد؟ ثانیا، در آیین بودیسم دو پیش فرض اعتقادی، یعنی حقیقت تألم و تناسخ، وجود دارد که بدون پذیرفتن آنها نمی توان از روش های بودا برای سعادتمند شدن پیروی کرد و با قبول آنها، برخلاف خواسته وی، وارد مباحث اعتقادی می شویم که بودیسم آن را خط قرمز و خارج از توان انسان دانسته است؛ بنابراین آیین بودیسم یا باید جوابگوی مباحث اعتقادی باشد و به تبیین مبدأ و معاد عالم بپردازد و یا از دادن برنامه عملی بپرهیزد، والا دچار سفسطه و مغالطه خواهد شد. همچنان که در طول تاریخ دچار آن شده و با آنکه ادعای مبارزه با تعدد الهه در آیین هندو را داشت، در طول زمان گرفتار بت پرستی شد و به جای خدایان متعدد هندوان، تماثیل و مجسمه های بودا را بت قرار داد و بت پرستی شرک آلود هندوها را به بت پرستی کفرآمیز بودایی تبدیل کرد.

منـابـع

عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب هندوستان-

حمیدرضا شاکرین- مجله معارف- آذر 1386- شماره 51- مقاله چرا اسلام؟ (قسمت اول)

کدارنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه مرضیه (لوئیز) شنکایی- انتشارات سمت- صفحه 61-54 و صفحه 225-223

رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ یازدهم 1382- صفحه 76

حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- صفحه 47- انتشارات سمت- جلد اول- 1379- قم- صفحه 45 – 49

جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 204- صفحه 176- صفحه 189-188

فرید هلم هاردی- ادیان آسیا- ترجمه عبدالرحیم گواهی- صفحه 635-433

رابرت ویر- جهان مذهبی (ادیان در جوامع امروز)- ترجمه عبدالرحیم گواهی- 311 تا 467

سایت اندیشه قم- قسمت پرسش و پاسخ

مجله صباح- شماره 13 و 14- مقاله بودیسم

محمد تقی بهرامی حران- بودا و اندیشه های او- تالیف سادها تیسنا

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد