تفکر جنسی در فرهنگ یونان باستان (همجنس گرایی)
فارسی 8546 نمایش |دلایل همجنس گرایی گسترده در یونان
شیوع انحرافات جنسی در یونان را چگونه می توان توجیه و تعلیل کرد؛ ارسطو ترس از ازدیاد جمعیت را منشأ آن می داند. و این شاید یکی از علل بروز چنین پدیده ای باشد، ولی، بی شک، شیوع فحشا و انحرافات جنسی در آتن با جدابودن زنان از اجتماع بستگی دارد. در آتن عصر پریکلس، پسران را پس از شش سالگی از حرمسرایی که زنان محترم عمر خود را در آن می گذرانند بیرون برده و در میان مردان یا پسران دیگر پرورش می دهند. این پسران، در دوران تشکیل شخصیت و زمانی که هنوز به سرحد بلوغ نرسیده اند. فرصتی پیدا نمی کنند که جاذبه و دلربایی جنس لطیف را بشناسند. در مجامع عمومی اسپارت، در میدان شهر و ورزشگاه آتن، و نیز در دوران خدمت سربازی، پسران فقط جنس مذکر می بینند. حتی هنر نیز قبل از پراکسیتلس به نمایش زیبایی زنان نمی پردازد. مردان، در زندگی زناشویی، اغلب از همفکری همسران خود محرومند. نقصی که در تعلیم و تربیت زنان موجود است. شکاف ژرفی است که آنان را از مردان جدا ساخته، و مردان، در پی محاسنی که زنان خود را از کسب آن محروم داشته اند، در جاهای دیگر به جستجو می پردازند. در نظر مردان آتن، خانه حصار و پناهگاه نیست، بلکه خوابگاه است شارمند آتنی، از بامداد تا شامگاه، برای بسیاری از امور در شهر به سر میبرد و، جز با زنان و دختران خویش، با زن محترم دیگری روابط اجتماعی ندارد. اجتماع یونان، اجتماع «یک جنسی» است، و از آن آشفتگی و لطف و تحرکی که بعدها روح و جمال زن به ایتالیای عصر رنسانس و فرانسه ی دوران روشنگری بخشید بیبهره است.
عشق رمانتیک در فرهنگ یونان باستان
عشق شاعرانه و به اصطلاح رمانتیک در میان مردم یونان فراوان است، لکن به ندرت موجب ازدواج می شود. در آثار هومر، نمونه ی آن بسیار اندک است، و هنگامی که آگاممنون و اخیلس درباره ی خروسئیس و بریسئیس و حتی کاساندرای نومیدکننده میاندیشند، محبتشان کاملا جسمانی و شهوانی است، ولی داستان ناوسیکائا ما را از تعمیم این حکم باز میدارد، در افسانه هایی که چون داستانهای هومر باستانی اند، از هراکلس و یولا و از اورفئوس و ائورودیکه سخن رفته است. شاعران غزل سرا نیز از عشقهای شهوانی بسیار سخن گفته اند، و داستانهایی چون داستانی که ستسیخوروس آورده و در آن دختری از درد عشق می میرد، نادر و استثنایی است؛ ولی هنگامی که تئانو، زوجه ی فیثاغورس، عشق را «بیماری یک روح آرزومند» می خواند، نغمه ی اصیل عشق «رمانتیک» به گوش ما می رسد. ولی پس از آنکه عواطف تلطیف می شود و شعر بر شهوات غالب می آید، احساسات رقیق و شاعرانه شیوع پیدا می کند؛ تأخیر روز افزونی که، به دست تمدن، بین تمایلات آدمی و برآوردنشان پدید می آید، به تخیلات و تصورات مجال آن می دهد که موضوع مورد نظر را به دلخواه خود آرایش دهند. نظر اشیل درباره ی امور جنسی هنوز چون نظر هومر است، اما سوفکل عشق را چیزی می داند که «به دلخواه خود بر خدایان فرمانروایی می کند». در آثار اوریپید اشعار بسیاری از قدرت اروس (خدای عشق در اساطیر یونان) سخن می گویند و درام نویسان بعدی غالبا جوانی را وصف می کنند که نومیدانه جان و دل در گرو مهر دختری نهاده، ارسطو، وقتی که میگوید «دلدادگان به چشمان معشوق، که خانه ی شرم و حیاست، می نگرند»، چگونگی عشق و ستایش رمانتیک را بیان میدارد. در یونان قدیم، این گونه امور به روابط قبل از ازدواج بیشتر وابسته است تا به روابط بعد از آن.
مقدمات ازدواج در فرهنگ یونان
یونانیان عشق «رمانتیک» را نوعی جن زدگی یا جنون می شمارند و به کسانی که آن را برای انتخاب همسر راهنمایی شایسته بدانند، می خندند، معمولا مقدمات ازدواج را، چنان که در فرانسه قدیم نیز همواره چنین رسم بوده است، پدر و مادرها فراهم می کنند، یا دلالان حرفه ای آن را به انجام می رسانند؛ در این صورت، آنچه مورد توجه است جهاز و دارایی دو طرف است، نه محبتشان. پدر باید، در وقت شوی دادن دختر خویش، مبلغی پول، مقداری لباس و جواهر، و گاه ی چند تن غلام همراه او کند. این اموال همواره از آن زوجه خواهد بود، و اگر شوهر زوجه را طلاق گوید باید همه ی جهاز او را پس دهد؛ این امر خود موجب میشود که مردان در طلاق گفتن زن بیشتر تأمل کنند. دختری که جهاز نداشته باشد، احتمال شوی کردنش بسیار کم است؛ از این رو هرگاه که پدر به تهیه ی آن قادر نباشد، خویشاوندان مشترکا آن را فراهم می کنند. زن گرفتن، که صورت خرید و فروش دارد و در عصر هومر آن همه معمول است، بدین ترتیب در عصر پریکلس به صورت معکوس در می آید و زنان شوهران خود را می خرند؛ چنان که مدیا، در نمایشنامه ای که اوریپید نوشته است، نیز از این وضع شکایت میکند. از این رو برای یونانیان علت ازدواج نه عشق است و نه لذات زناشویی (زیرا همواره از رنجهای آن سخن می گویند)، بلکه تنها بدان جهت تأمل می گزینند که، از طریق همسری صاحب جهاز، به خود و کشور خود بقا بخشند و فرزندانی به بار آورند تا روح خویش را از گزندهایی که به ارواح فراموش شده می رسد، مصون دارند، ولی، با همه ی این مزایا، مردان یونانی تا بتوانند از زن گرفتن اجتناب می کنند. نص قانون مجرد ماندن را منع میکند، ولی، در عهد پریکلس، قانون همیشه مراعات نمی شود، و پس از او نیز تعداد مردان عزب روز به روز افزایش می یابد، تا آنکه سرانجام این امر به صورت یکی از مسائل اساسی آتن در میآید. در یونان، دلخوشی های بسیار هست: مردانی که به زناشویی تن در میدهند معمولا دیر و در حدود سیسالگی تأهل اختیار میکنند و اصرار فراوان دارند که همسرشان بیش از پانزده سال نداشته باشد. یکی از قهرمانان نمایشنامه های اوریپید میگوید: «دوشیزه ی جوان را به همسری پسر جوان در آوردن خطاست، زیرا نیروی مرد پایدار است، ولی شکوفه ی زیبایی زن زود فرو می ریزد».
مراحل نامزدی و ازدواج در فرهنگ یونان
پس از انجام انتخاب و توافق بر سر جهاز، مراسم نامزدی در خانه ی پدر عروس به عمل میآید. حضور چند شاهد واجب است، ولی حضور عروس لزومی ندارد. از نظر قانون آتن، هیچ پیوندی بدون اجرای این مراسم رسمی نیست؛ و این اولین مرحله ی تشریفات پیچیده ی ازدواج به شمار می رود.
مرحله ی دوم، که پس از چند روز دیگر باید اجرا شود، ضیافتی است که در خانه ی پدر عروس بر پا می گردد. عروس و داماد، قبل از حضور در این ضیافت، هر یک برای تطهیر در خانه ی خود استحمام می کنند. در مجلس ضیافت، مردان هر دو خانواده در یک طرف، و زنان در طرف دیگر می نشینند؛ نان کیکی را که مخصوص این مجلس است خورده، به باده گساری می پردازند. سپس داماد (که شاید هنوز روی همسر خود را ندیده است) عروس را که حجاب بر سر و جامه ی سفید بر تن دارد، بر گردونه ای می نشاند و او را به خانه ی پدر خویش می برد. جمع کثیری از دوستان داماد گرداگرد گردونه را میگیرند، و دخترکان نی زن با مشعل های فراوان راه را روشن میکنند و سرود ویژه ی این جشن را می خوانند. چون به مقصد رسیدند، داماد عروس را از آستان خانه به درون میبرد، چنان که گویی از رسم اسیر گرفتن تقلید میکند. پدر و مادر، عروس را تهنیت می گویند و او را، طی مراسم مذهبی خاص، در جمع خانوادگی خویش پذیرفته، در عبادت خدایان آن خاندان شرکت میدهند؛ ولی در این مراسم کاهنان دخالتی ندارند. پس از آن، میهمانان عروس و داماد را به حجله میبرند، و در راه سرود شب زفاف را می خوانند؛ آن گاه بر در حجله آن قدر پایکوبی و فریاد و فغان می کنند تا داماد بیرون آمده و پایان و نتیجه ی کار را اعلام دارد.
آمیزش با غیر همسر در فرهنگ یونان
یک مرد می تواند علاوه بر همسر خویش با زنان دیگری نیز آمیزش کند. دموستن میگوید: «از فواحش تمتع میبریم؛ با کنیزکان و زنان غیر مشروع خود، در اوقات روز، سلامت جسم خویش را تأمین می کنیم؛ و زنانمان فرزندان مشروع برای ما می آورند و وفادارانه خانه هامان را حفظ و حراست می کنند». در اینجا، در یک جمله ی شگفت انگیز، عقیده ی یونانیان آن عصر درباره ی زن خلاصه شده است. قوانین دراکون، تمتع یافتن از کنیزکان و زنان نامشروع را مباح میداند. پس از لشکرکشی به سیسیل در سال 415، که تعداد شارمندان بر اثر جنگ کاهش یافته است و دختران بدون شوهر مانده اند، قانون به تصریح برای هر مرد اختیار دو زن را مجاز میدارد. سقراط و اوریپید در زمره ی کسانی هستند که به این وظیفه ی میهنی گردن مینهند. زنان، معمولا با شکیبایی و تحملی مشرق زمینی، وجود کنیزکان را در خانه بر خود هموار میکنند، زیرا میدانند که این «زن دوم»، پس از آنکه دوران زیباییش پایان یافت، در حقیقت به یکی از خدمتکاران خانواده تبدیل خواهد شد، و تنها فرزندان «زن اول» مشروع و قانونی محسوب خواهند گشت.
زنا در فرهنگ یونان
زنا تنها وقتی موجب طلاق می شود که زن مرتکب آن باشد. درباره ی شوهر چنین زنی گفته می شود که «شاخ درآورده است»، و عرف چنین مردی را بر آن میدارد که زوجه ی خویش را از خانه بیرون کند. قانونا مجازات زنا برای زنان، و برای مردانی که با زن شوهردار می آمیزند، مرگ است. ولی مردم یونان در مورد امور جنسی چنان سهل گیر و با گذشتند که در اجرای این قانون هیچ گاه شدت عمل به کار نمی برند. مردی که زنش به او خیانت ورزیده است، معمولا باید خودش، به هر طریق که می تواند، از مرد خطاکار انتقام بگیرد؛ برای این کار، یا بیدرنگ خود خون او را میریزد، یا غلامی را به زدن او می گمارد، و یا در ازای مبلغی پول از گناه وی میگذرد.
یاریگر مرد عقیم
برای مردان طلاق گفتن زن دشوار نیست، و می توانند بدون ارائه ی دلیل و ذکر علت زن خویش را از خانه برانند. عقیم بودن زن در این مورد علتی بسنده و پذیرفتنی است، زیرا غرض از زناشویی آوردن فرزند است؛ ولی اگر مردی عقیم بود، قانون و عرف چنین تجویز میکند که یکی از خویشاوندان وی به یاریش برخیزد؛ در این صورت، فرزندی که پدید می آید از آن خود او خواهد بود و باید پس از مرگ پدر نگهبان روح او باشد. زن نمی تواند به دلخواه خود خانه ی شوهر را ترک کند، ولی اگر شوهر به وی جور و ستم روا دارد و از حدود اعتدال تجاوز کند، وی میتواند که از آرخون تقاضای طلاق کند. گاه ی نیز طلاق با رضایت طرفین صورت میگیرد، ولی باید زن و شوهر در حضور آرخون رسما رضایت خود را اعلام دارند. پس از طلاق، حتی در موردی که مرد مرتکب زنا شده باشد، کودکان به پدر تعلق میگیرند و نزد او باقی می مانند. در آتن، همه ی قوانین و رسوم مربوط به امور جنسی ساخته و پرداخته ی مردان و نماینده ی نوعی سیر قهقرایی است از اجتماعات مصر و کرت و یونان عصر هومر به سوی مشرق زمین.
عدم حضور زنان در تمدن یونان
چیزی که در این تمدن چون سایر جنبه های آن شگفت انگیز است، آن است که بدون دخالت و انگیزش زنان به اوج عظمت رسیده است. عصر پهلوانی یونان به یاری زنان شکوهمند شد و در دوران پادشاهان مستبد از برکت وجود آنان درخشندگی شاعرانه و غنایی یافت، ولی از آن پس، تقریبا یک شبه، زنان شوهردار از صحنه ی تاریخ یونان بر کنار میشوند، گویی فقط برای بطلان رابطه ای که بین مقام زن و سطح تمدن فرض شده است. در تاریخ هرودوت زنان در همه جا حاضرند، ولی در تاریخ توسیدید از آنان اثری در میان نیست. در ادبیات یونانی، از اشعار سمونیدس آمورگوسی تا آثار لوکیانوس، همه جا پی در پی از خطاها و زشتکاریهای زنان سخن میرود؛ در پایان این دوره، حتی پلوتارک مهربان گفتار توسیدید را تکرار می کند: «نام یک زن پاکدامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان داشت». زنان دوریایی این گونه از اجتماع جدا نیستند. این خاصیت شاید از خاور نزدیک به ایونیا راه یافته، و از آنجا به آتیک آمده باشد، زیرا این خود یکی از سنن آسیایی است. فسخ رسم ارث بردن از طریق مادری، ارتقای طبقات متوسط، و غلبه ی نظر سوداگرانه به زندگی شاید در پیدایش این تحول دخالت داشته اند: مردان براساس و معیار نفع و زیان به سنجش زنان میپردازند و آنان را در خانه به ویژه مفید میبینند. روح شرقی زناشویی یونانی با این پرده نشینی آتیک سازگار است. عروس از خویشان خود میگسلد و تقریبا چون خدمتکار به خانه ی دیگری میرود و خدایان دیگری را عبادت میکند. زن یونانی حق عقد قرار داد ندارد، نمیتواند بیش از مبلغ ناچیزی وام بستاند، و اقامه ی دعوی در محکمه برایش ممکن نیست. در قوانین سولون، اعمالی که تحت تأثیر زنان صورت گرفته باشد اعتبار قانونی ندارد. زنان، پس از مرگ شوهر، از ارث او سهمی نمیبرند. حتی نقص جسمی و طبیعی زنان نیز یکی از عللی است که آنان را قانونا مطیع و منقاد مردان میسازد، زیرا همچنان که جهل مردم بدوی درباره ی سهمی که مردان در تولیدنسل دارند موجب ارتقای مقام زن شده بود، در دوران بعد از آنکه اهمیت سهم مردان در تولید نسل آشکار میشود، ارتقای مقام مردان را به دنبال می آورد.
منـابـع
ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد دوم- یونان باستان- تهران- انتشارات علمی و فرهنگی- 1359
پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه یونانیان
سایت آذرگشنسب- مقاله مقایسه بین تمدن ایران باستان- مصر باستان- بابل و یونان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها