ظهور انشعابات فرقه خوارج در دورهی بنی امیه
فارسی 8501 نمایش |افتراق بزرگ محکمه
در دوره انتقال قدرت از شاخه سفیانی به شاخه مروانی امویان که با فترتی کوتاه در حاکمیت بنی امیه همراه بود، محکمه نخستین در جبهه ای واحد با عبدالله بن زبیر مدعی خلافت ائتلاف کردند، اما اختلافات ریشه ای سران محکمه در اندیشه های اعتقادی سیاسی پس از نافرجام ماندن ائتلاف با ابن زبیر، به افتراقی اساسی انجامید. سران محکمه در 65 ق اردوی ابن زبیر را ترک گفتند و به سرزمین های خود بصره و یمامه روی نهادند. آنان درباره روشی که باید در برابر مسلمانان غیر محکم اتخاذ شود، دچار اختلاف شدند و هر یک راهی در پیش گرفته، فرقه ای را بنیاد نهادند. در منابع تاریخی مؤثرترین عاملان جدایی محکمه از ابن زبیر، نافع ابن ازرق و یاران او، به ویژه بنی ماحوز دانسته شده اند.
ظهور ازارقه
نافع ابن ازرق و جمعی دیگر از محکمان، به هنگام رسیدن به بصره، به دستور ابن زیاد دستگیر و زندانی شدند. در پی تحولات سیاسی پس از مرگ یزید و رهایی نافع و همراهان، وی بی درنگ گروهی از محکمان جنگ خواه را گرد آورد و در ایامی که بصریان در منازعات قومی درگیر شده بودند، اردوی جنگی نیرومندی را سامان داد که سران بصره تنها پس از شکل گرفتن آن، خطری را که برای آنان می آفرید، احساس کردند. همزمان با استقرار اردوی ازارقه در اهواز، نافع برخی مواضع دینی تند را ابراز کرد و ضمن برائت جستن از قعده، اعلام داشت که قیام، امری تخلف ناپذیر است. ازارقه در حوادث نیمه دوم از سده 1 ق، به ویژه در خلال سالهای 64 ـ 78 ق 684 ـ 697 م، نقش سیاسی حساسی ایفا کردند و در این برهه 14 ساله، یک امامت خارجی در حال جنگ و گریز مداوم را در نواحی ایران بنیاد نهادند که در مدتی کوتاه پیشوایانی چند بخود دید.
گرایش ایرانیان و بردگان به ازارقه
با اینکه متقدمان ازارقه از قبایل عرب ساکن بصره بودند، مجموعه جاذبه هایی که ریشه در تعالیم مکتبی ازارقه داشت، موجب می گردید تا ایرانیان آزاد و همچنین بردگانی که از محدودیت های اجتماعی موجود در نظام اموی ناخشنود بودند، مسلک ازرقی را راهی برای باز یافتن نیک بختی خود بپندارند و اردوی ازارقه را از صورت یک جماعت شورشی و خطر آفرین خارج سازند. اردوی ازارقه در سالهای پایانی دچار تشتتی شدید شد و آخرین بقایای اقتدار سیاسی آن در 78 ق از میان رفت. از اندک بازماندگان ازارقه پس از این کشتارها، گروهی از یاران عبیده بن هلال در قومس بودند که گویا پای بندی خود را به مکتب ازرقی تا پایان ادامه دادند. در مقطعی از دوره زمامداری حجاج بن یوسف ( حک 75 ـ 95 ق ) هنوز از بقای تشکلی ازرقی در ری می توان سراغ گرفت که اقدام آنان به استعراض، مردمان آن سامان را نگران ساخته بود.
دیدگاههای کلامی ازارقه
در بررسی دیدگاههای کلامی ازارقه چندین ویژگی را می توان برشمرد: در منزلت مخالفین از اهل قبله، نافع ابن ازرق به صراحت آنان را به کفری به معنی خروج کامل از دین اسلام منتسب می ساخت. ازارقه تقیه را نه در عمل جایز می شمردند، نه در قول و این امر واجب شمردن هجرت و قیام به شمشیر را به طور منطقی به دنبال داشت. بازتاب عملی گرایش های افراطی ازارقه به طور آشکار در شیوه استعراض و کشتن مخالفان در مذهب دیده می شد. حتی در برخورد با زنان و کودکان در صورت تعلق به مذهب مخالف، ازرقیان به حکم شرک، استعراض و قتل آنان را جایز می شمردند.
گروههای معتدل محکمه
گروه نجدات که نام از نجده بن عامر گرفته بود، از گروههای معتدل محکمه به شمار می رفت که بر خلاف ظاهر منابع فرقه شناختی، نه یک مکتب هماهنگ کلامی، بلکه بیشتر یک اتحادیه سیاسی بود. نجده که از 61 ق در یمامه امامتی کوچک را پایه گذارده بود، در ائتلاف محکمه با ابن زبیر حضوری فعال داشت و پس از افتراق محکمه، با آگاهی از روش های تند نافع ابن ازرق از او بیزاری جست. در پی افتراق بزرگ محکمه، ابوطالوت و ابوفدیک از رؤسای قبیله بزرگ بکر بن وائل و عطیه بن اسود از رؤسای بنی حنیفه نیز از تندروی های نافع دوری گزیدند و به نجده پیوستند. در حدود سال 68 ق، امامت نجدات درگیر نزاعهای داخلی شد و با بر افتادن آن در 73 ق، تقریبا فرقه نجدات منقرض شد. نجده و همفکران او را گرایش هایی معتدل بود و در نامه ای از وی خطاب به نافع ابن ازرق، راه و روشهایی چون جواز قعود، نهی از استعراض و ضرورت ادای امانت مخالفان مطرح شده است. آنان درباره منزلت مرتکبان کبیره بر خلاف تمامی گروههای محکمه، قائل به تکفیر نبوده، و نیز مرتکبان را سزاوار عذاب جاویدان ندانسته اند.
عجارده و ثعالبه
ریشه دو گروه عجارده و ثعالبه از محکمه را باید در تعالیم عطیه بن اسود جست و جو کرد که از سران ائتلاف نجدات در یمامه بود. او در 72 ق راه خود را جدا کرد و به جنوب شرقی ایران درآمد و در آنجا پیروانی پر شمار گرد آورد که «عطویه» نام گرفتند. در طول دهه 70 ق، تعالیم عطیه در آن ناحیه از ایران ترویج می شد، اما با کشته شدن او در حدود سال 80 ق و انتقال رهبری به شاگردان، مذهب عطویه نه به طور ناگهانی، بلکه با تحولی در اندیشه ها و تا حدودی اصل نهادن آموزش های اساسی عطیه، به دو مذهب عجارده و ثعالبه تغییر ماهیت داد. یکی از شاگردان عطیه، به نام عبدالکریم بن عجرد که افکاری خاص خود داشت، بیشتر عطویان را گرد آورد و با مطرح ساختن تعالیمی متحول که پایه شکل گیری مذهب «عجارده» بود، از جنبه سیاسی نیز توانست امامت کوتاه و از هم پاشیده محکمه را در سجستان تجدید سازمان کند. عدم حضور عطیه، پیش کسوتی که کسی را یارای اظهار وجود در برابر او نبود، موجب شد تا باب اختلاف عقیده، و در پی آن برائت جستن ها در میان عطویه گشوده گردد. مهم ترین عامل جدایی که نقطه انفصال عجارده و ثعالبه از یکدیگر بود، مخالف ثعلبه بن عامر (یا مشکان) با ابن عجرد در مسأله ولایت و برائت اطفال بود و در پی این اختلاف بود که ثعلبه و ابن عجرد یکدیگر را تکفیر کردند و از هم برائت جستند.
فرقه صفریه
از دیگر سران حاضر در جریان افتراق، ابوبیهس هیصم بن جابر را باید نام برد که چندی نیز در ائتلاف نجدات به عنوان یکی از رهبران نسبتا تندرو شرکت داشته است. از تعالیم ویژه او دیدگاهی معتدل مبنی بر فرق نهادن میان «مایسع جهله» و «ما لا یسع جهله» در اعتقاد است و اینکه توقف در «ما یسع جهله» رواست. پیدایی فرقه صفریه که در تندروی فاصله ای چندان از ازارقه نداشته، حتی اگر آنگونه که طبری به نقل از ابومخنلف آورده است، در جریان افتراق بزرگ سال 65 ق، روی نداده باشد، تاخیر چندانی هم نداشته است. نخستین حرکت شناخته شده تاریخی از صفریه مربوط به 76 ق در بلاد جزیره است که رهبری آن با ناسکی به نام صالح بن مسرح بود که افزون بر موطنش، در کوفه نیز پیروانی داشت. یاد صالح بن مسرح چنان برای صفریان نسلهای بعد خاطره انگیز بود که قبر او در موصل زیارتگاه آنان شد.
اباضیه
در مبحث افتراق بزرگ، سرانجام باید از اباضیه یاد کرد که پیشوای آن عبدالله بن اباض، شاخص ترین رهبر محکمه در مخالفت با تندروی های نافع ابن ازرق بوده است. پس از ابن اباض، مؤثرترین شخصیت در شکل گیری تعالیم اباضیه، ابوالشعثاء جابر بن زید از تابعان نامدار بصره است که اباضیان او را به امامت می شناختند، هر چند که او از نظر آموزش، فاصله چندانی با حسن بصری نداشته است. اگرچه حکومت اموی از دوره ابن اباض، حضور این گروه را در بصره تحمل می کرد، اما در پی بروز تندروی هایی در میان آنان، روابط حجاج با ایشان به تیرگی گرایید و جابر با شماری از سران اباضی به عمان تبعید شد.
منـابـع
کاظم موسوی بجنوردی- دایرة المعارف بزرگ اسلامی- تهران- 1367- جلد 8
وات منتگمری- فلسفه و کلام اسلامی- مترجم ابوالفضل عزتی- انتشارات علمی فرهنگی- تهران- 1380.
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها