مقایسه ارزش زندگی افراد در دین بودا و اسلام (سالمندان)
فارسی 4314 نمایش |1- کیفیت و ارزش زندگی افراد در دین بودا
الف. جایگاه سالمندان در دین بودا
در جوامع سنتی بودائی، سالمندان به دلیل عقل و به خاطر کاری که کرده اند و نیز مراقبت از جامعه، و خانواده خود، مورد احترام اند. مراقبت عملی از سالمندان از دغدغه های خانواده گسترده است: "اگر مادرمان را بر روی یک شانه و پدرمان را بر روی شانه دیگر حمل کنیم، و حتی به مدت یک صد سال از آنان مراقبت کنیم، و خدمات جسمانی را به هر شکل ممکن نسبت به آنان انجام دهیم. هنوز محبت هایی را که از والدینمان دیده ایم، جبران نکرده ایم." اگر گذشت عمر، علاوه بر موی سفید، عقل را نیز به ارمغان آورده باشد، در آن صورت پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ، با انتقال سنت های جامعه از طریق بیان تاریخ شفاهی، بخصوص در ایامی که با فرزندان کوچکتر صرف می کنند، می توانند نقش قابل ملاحظه ای داشته باشند. بودائیانی که در چنین محیطی پرورش یافته باشند، احتمالا از نحوه رفتار با سالمندان در غرب متحیر خواهند شد. مراقبت دولتی حداقل بازنشستگی را تضمین می نماید؛ اما نبود یک خانواده گسترده، احساس "وقت نداشتن"، و تحرک اجتماعی نسل شاغل، بدان معنی است که سالمندان اغلب بی فایده و تقریبا مزاحم تلقی شوند، سالهای آخر عمرشان را تنها زندگی کنند و یا تحت مراقبت نسبتا غیر شخصی مؤسسات سپری نمایند. بدیهی است این موضوی است که شفقت و رحمت زیاد می طلبد تا طرق صحیح کمک به مردم یافت شود، به طوری که اشخاص بتوانند با برخورداری از احترام و مراقبت، ایام کهولت را بگذرانند. دل مشغولی بودائیان آن است که به این اشخاص، همانند همه اشخاص محتاج کمک، به هر شکل ممکن یاری دهند. سالمندان در تعالیم بودا، مشخصا مهم شمرده می شوند. از وضعیت سالمندان چیزهای زیادی می توان آموخت، زیرا آنها آنیکا، یا فنا پذیری زندگی را نشان می دهند. گائوتامابودا، پس از مشاهده پیری، بیماری و مرگ، تصمیم می گیرد به جستجوی معنای واقعی حیات بپردازد. سالمندان نمونه های زندهء زوال پذیری حیات و ناپایداری بسیاری از چیزهایی، چون کار، سلامتی و زیبایی جوانی هستند که در ظاهر به زندگی ارزش و به ما هویت می بخشند.
ب. جایگاه نیازمندان در دین بودا
سلام بودائی این است: "امیدوارم همه موجودات خوش باشند". همواره جزء اصلی تعالیم بودا پذیرش دوکا، یعنی رنج، و نیاز به کاهش آن بوده است. گائوتاما بودا راهب ها و راهبه ها را به خاطر رحمت و برای سعادت و خوشی همهء مردم به اطراف و اکناف گسیل می داشت. چهار حقیقت والا، همانند تشخیص پزشک از وضع انسانی که درد می کشد، همراه با تحلیلی از علت و نسخه ای برای درمان آن، ارائه می گردد. بودائیان در یک تشبیه عادی، بودا را چون پزشک، دارما را چون دارو، و سانگا را چون پرستاری که به بیمار دارو می دهد، توصیف می کنند. همه انسانها نیازمندند، و آرمان والای کمک از صرف تلاش برای درمان بیماری و فقر، که فی نفسه عملی با اهمیت است، بالاتر می رود. درست است که بیماری و فقر در نتیجه بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی کاهش می پذیرند، اما حتی اگر این نگرانی ها کاملا مرتفع شود، آلام بشری لزوما ریشه کن نخواهد شد. مثلا، مرگ گریزناپذیر است. مرگ محتوم است؛ ممکن است فردا به سراغ ما بیاید. این حقیقت باعث می شود که انسان درباره هستی به تفکر بپردازد. همواره، و حتی هنگامی که بودائیان به مشاوره های ملی و بین المللی راجع به بودائیسم و اقدام اجتماعی مشغولند، این نکته را در ذهن داریم نیاز به انجام عمل خیر، و حتی چیزی بیش از آن، وجود دارد. بدیساتواها که فریادهای ستمدیدگی مردم جهان را می شنوند، و در هر زمان شیوه های ماهرانه کمک را در اختیار دارند، امیدوارند که در نهایت، همه موجودات را با خود به آن سوی رنج ها، به قلمرو بیمرگی نیروانا هدایت کنند. راهب با ادغام "کار" و مراقبه، شاهدی است بر این بعد دیگر، و در این جهت کمک می کند. "هیچ صدمه یا خشونتی از او سر نمی زد. صلح و پاکی از او ساطع می شود. قدرت غلبه بر جهانی را دارد که خود مایه برکت آن است. عنصری مثبت در جامعه است، حتی اگر در انزوا و سکوت زندگی کند". این نگرش غایی به نیازمندی، که راهب ها شاهد آنند، نافی دغدغه ها عملی اجتماعی نیست. جوامع راهب ها و راهبه ها همانند واحدهای خانوادگی عمل می کنند. گائوتامابودا یک بار گروهی از راهبان را به دلیل مراقبت نکردن از یک برادر بیمار سرزنش کرد، و گفت امروز که شما خانواده خود را رها کردید، دیگر چه کسی از آن مراقبت خواهد کرد؟ در موارد لزوم، دیرها نیز درهای خود را بر روی نیازمندان می گشایند؛ و سنت کمک به مردم با دارو و آموزش نیز وجود داشته است. این توصیفی است از آنچه در خلال جنگ دوم جهانی در برمه رخ داد: راهبان، بدون توجه به آسایش خود و با حداقل رفاهی که می توانستند برای خود تأمین کنند، به مردمی که در کنار آنها ملجأیی می جستند، پناه دادند و با به خطر انداختن زندگی خود، از آنها در برابر انواع خطرات و مشکلات خارجی محافظت نمودند، و با توجه و دقت از آنها مراقبت کردند. جزء اصلی همه اعمال بودائیان، پرورش قلبی آکنده از شفقت و رحمت نسبت به همه موجودات است. مردمی که با محبت و مهربان هستند، آلام دیگران را همانند دردهای خود حس می کنند، و با مردم با محبتی چون محبت مادر به فرزند، رفتار می کنند. بودائیان اعتقاد دارند که حیات انسان با همه اشکال حیات اتکایی متقابل دارد. هنگامی که آرمان متا (شفقت) و کارونا (رحمت) با دانا (سخاوت) تلفیق شود، موضوع کمک به دیگران، مورد تأکید بسیار قرار می گیرد. بدیهی ترین نیاز مردم، نیاز به خوراک، پوشاک و سرپناه است. علاوه بر آن، نیاز به محبت و آموزش، و در نهایت، نیاز به هدفی والا در زندگی و تحقق فطرت روحانی خود، باید ذکر شود. در سراسر جهان، اعضای سانگا و مردان خانواده های بودائی، با ایجاد و اداره مدرسه، یتیم خانه، مرکز نگهداری آوارگان، بیمارستان، درمانگاه برای معتادان به مواد مخدر، به کسانی که نیاز بیشتری دارند، کمک می کنند. آنان همچنین به ملاقات زندانیان رفته، و برای افراد بی خانمان پول جمع می کنند. آشوکا، امپراتور هند، که در قرن سوم قبل از میلاد زندگی می کرد، نمونه عالی یک بودائی برای مردم غیر روحانی است. او مشوق شفقت نسبت به فقرا و پریشان روزگاران بود، و اقدامات عملی بسیاری برای رفع نیازهای مردم انجام داد: حفر چاه، ساخت سد، بیمارستان ومدرسه، و کاشت درخت که سایر بر سر مسافران افکند. در این قرن، دکتر آمبدکار، رهبر بودائیان هند، به تلاشی خستگی ناپذیر برای بهبود وضع کاست نجس ها دست زد. به همین ترتیب، جنبش بودائیان غیر روحانی ژاپن، موسوم به ریسشو کوزی کای، همه روزه جلسات مشاوره گروهی برای کمک به اعضاء جهت حل مسائل عملی زندگی ترتیب می دهد. با این شیوه ها، بودائیان منتهای تلاش خود را برای رفع نیازهای اساسی جسمی و عاطفی مردم به کار می گیرند. تأکید فراوان دنیای معاصر بر بهبود کیفیت زندگی گروههای چون معلولان، بیماران روانی و بیماران لاعلاج، موجب خوشوقتی بودائیان است. به اعتقاد بودائیان، تمایل به مراقبت از مردم در درون جامعه، و نه در مؤسسات، روشی پسندیده است، زیرا به دیگران فرصت می دهد که کل حیات را، که شامل بیماری و سلامتی است، مشاهده کنند. این عمل مهم نشان می دهد که عقب ماندگان ذهنی نیز، همانند سایر مردم، بخشی از جامعه اند، و در همان حد نقشی برای ایفاء دارند. اما پیشرفتهای پزشکی مجموعه جدیدی از مسایل اخلاقی را در ارتباط با پیوند اعضاء، استفاده از ماشین های حفظ حیات، و نیز سقط جنین، مرگ بی درد باعث گشته است. بودائیان همواره درباره انگیزه ها و نیت های موجود در ورای امکانات جدید فن آوری از خود سؤال می کنند. آنچه که ادعا می شود به مردم نیازمند کمک می کند، ممکن است در واقع درد و رنج را تداوم بخشد، و این دیدگاه را به وجود آورد، که هرگاه ممکن باشد، می توان از مرگ پرهیز کرد و اصولا باید چنین کرد، و اینکه بیماری به نحوی یک شکست است و نه بخشی از ماهیت واقعی زندگی.
پ. سقط جنین از نظر دین بودا
به اعتقاد بودائیان، هستی با بسته شدن نطفه آغاز می شود، و بنابراین سقط جنین مسلما گرفتن یک زندگی است، که باید از آن پرهیز نمود. گرفتن جان برای کسانی که این تصمیم را می گیرند، اخلاقا مضر است. در ژاپن، مردم برای تخفیف گناه خود در موارد سقط جنین، هدایایی تقدیم بدیساتوا جیزوسانا نموده، مجسمه هایی را وقف آن می نمایند. بدین ترتیب، ضمن آنکه عمل سقط جنین، به دلیل عملی بودن آن، یعنی حداقل عملی بودن آن در سطح اجتماع، در ژاپن پذیرفته است، ولی در عین حال، یک روش سازمان یافته تظاهر دینی برای اخفای احساس مسئولیتی که مردم طبعا در وجود خود می یابند، شکل گرفته است. اما ممکن است شرایطی پیش آید که در آن حیات یک رویان فدای زندگی مادر شود. بودائیان اذعان می دارند که این گونه استدلال و اقدام، متضمن دشواریهای بسیاری است، و تنها مردم بسیار عاقل و رحیم می توانند تصمیمی قابل اتکاء اخذ کنند. بی توجهی به تلویحات جلوگیری از بارداری یا سقط جنین بسیار جدی است. لازم است هر مورد به تنهایی و با توجه به ماهیت آن بر اساس نیتی که در ورای عمل مردم وجود دارد، مورد بررسی و قضاوت قرار گیرد. اگر خودکشی یا سقط جنین روشی برای اظهار یأس، تنفر یا خودخواهی باشد، در حکم عملی است که از آن تنها کارمای بد به وجود می آید. اما اگر ریشه این عمل رحمت نوع دوستانه نسبت به دیگران باشد، نمی توان آن را کاملا نادرست تلقی کرد. برای گرفتن جان یک مسئولیت کارمایی وجود دارد، که با نیت خوب تعدیل می شود. بدین منظور، بودائیان دیدگاهی عمل گرایانه یعنی بررسی هر مورد به تنهایی و توجه به رهنمودهای کلی رفتار عاقلانه اتخاذ می کنند و از تفکر در قالب مطلق های اخلاقی اجتناب می ورزند.
ت. مرگ بی درد یا خودکشی از نظر دین بودا
موضوع مرگ بی درد، موضوعی است مهم که با مراقبت از سالمندان، بیماران لاعلاج و مبتلایان به معلولیت های سخت، ارتباط می یابد. از جمله اصول بودائیسم، پذیرش این تعهد است که به هیچ موجود زنده ای صدمه نزنند. این اصل بدان معنی است که اقدام به مرگ بی درد باید از نظر صدمه جسمی و روحی به خود یا دیگری با دقت مورد بررسی قرار گیرد. صدمه به صرف گرفتن حیات فیزیکی محدود نمی شود، بلکه اعمال فشار روانی را نیز شامل است، به طوری که مثلا سالمند از اینکه به باری بر دوش خانواده، یا بر کل جامعه تبدیل شود، نگران باشد. یک عامل مهم دیگر در بودائیسم، نیت کسی است که برای انجام مرگ بی درد استدلال می کند. آیا این استدلال مبین رحمت نسبت به کسی است که رنج می کشد و آرزوی مرگ دارد، و آیا راهی است برای گریز از مسئولیت هایی که نسبت به آن شخص دارد؟ این نکات، ملاحظات مهمی است که باید در تصمیم گیری راجع به اینکه مرگ بی درد اخلاقا قابل قبول است یا خیر، گنجانده شود؛ اما رهنمودهای اخلاقی مورد توافق عموم درباره آسیب نرساندن به دیگران، در این موارد دیدگاه های متفاوتی را باعث می گردد. از نظر بودائیان، مرگ بی درد یا خودکشی هرگز نمی تواند گریزی از رنج باشد، زیرا نیروهای کارمایی هر شخص در حیات دیگر تداوم می یابند. این نیروها تحت تأثیر وضعیت ذهنی شخص در لحظه مرگ قرار می گیرند. از نظر بودائیان، مرگ فاقد آن غائیتی است، که مردمی که می خواهند با خودکشی یا مرگ بی درد به اصطلاح "تمامش کنند"، به آن اعتقاد دارند. بهترین شیوه زندگی، رنج و مرگ، درک صادقانه این وضعیت، و توانایی به پایان بردن آن با کمک و حمایت دیگران است. (ادامه دارد...).
منـابـع
پکی مورگان، معشوق ابن علی- اخلاق در شش دین جهان- ترجمه محمد حسین وقار- انتشارات اطلاعات- صفحه 178-169 و صفحه 444-440
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها