ارزش حیات از دیدگاه دین اسلام (زندگی)

English فارسی 4975 نمایش |

حیات در اسلام

بی تردید، حیات در همه اشکال و چیدمان های خود، ارجی بلند در اسلام دارد. حیات موهبتی الهی است. تنها خداوند است که می تواند حیات ببخشد و نیز تنها اوست که می تواند به هستی ها پایان دهد. حیات انسانی نیز یکی از رازآلوده ترین مخلوقات خداوند است. از این رو، باید ارج نهاده شود و حمایت و نگاهبانی شود، حیات انسان ها هرگز نباید، در آغاز و انجام، دستکاری شود. تولید مثل باید در زمینه و بافتی مشروع و در خانواده مستحکم انجام گیرد. جنایت، سقط جنین، قتل نجات بخش و خودکشی، فقدان احترام به حیات انسانی را می نمایانند. و از نظرگاه اخلاقی نادرستند. در متون اسلامی، در میان نامها و صفات خداوند. «الحی» یکی از آشکارترین و مهمترین صفات و خداست.
قرآن می گوید: «و توکل على الحى الذى لا یموت و سبح بحمده و کفى به بذنوب عباده خبیرا؛ و بر خداوند زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن و به ستایش او را تسبیح گو.» (فرقان/ 58) «هو الحى لا إلاه إلا هو فادعوه مخلصین له الدین الحمد لله رب العالمین؛ او زنده جاودان است. خدایی جز او نیست. پس او را با اخلاص بخوانید و مخلصانه بنده او باشید. ستایش از آن اوست که پروردگار جهانیان است.» (غافر/ 65)

بخشنده زندگی و مرگ کیست؟
این یکی از بنیادی ترین پرسش ها در عرصه اخلاق زیستی است که می تواند کاملا بر رهیافت های آدمی به زندگی اثر گذارد. اگر آدمی معتقد شود که حیات مخلوق بخت و صدفه است یا خود آدمی آن را پدید می آورد، تقدس حیات از دست می رود و نتیجه این خواهد بود که می تواند به دست همان بخت یا آدمی نابود شود. اما اگر حیات موهبت خداست، ما کیستیم که آن را بگیریم؟ همه اشکال حیات را خداوند ابداع کرده است. این اندیشه ای است که قرآن بر آن تأکید بسیار کرده است؛ مثلا می خوانیم: «إن الله فالق الحب و النوى یخرج الحى من المیت و مخرج المیت من الحى ذالکم الله فأنى تؤفکون؛ به درستی که خداوند است که در دل زمین دانه و هسته را می شکافد و زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید می آورد. این است خداوند، پس شما به کدام سو رو می کنید.» (انعام/ 95)
«و ءایة لهم الأرض المیتة أحییناها و أخرجنا منها حبا فمنه یأکلون؛ و نشانه ای دیگر برای آنان این است که زمین مرده را زنده کردیم و از آن دانه برآوردیم که از آن می خورند.» (یس/ 33) نه تنها فقط خداوند است که حیات می بخشد، بلکه تنها خداوند است که حیات را به پایان می برد. در قرآن می خوانیم: «لا إلاه إلا هو یحى و یمیت ربکم و رب ءابائکم الأولین؛ خدایی جز او نیست. زنده می کند و می میراند. پروردگار شما و پدران پیشین شماست.» (دخان/ 8) «و تخرج الحى من المیت و تخرج المیت من الحى و ترزق من تشاء بغیر حساب؛ تویی که زنده را از مرده برمی آوری و مرده را از زنده پدید می آوری و بدون حساب به هر که خواهی رزق می بخشی.» (آل عمران/ 27)
بر اساس آیات قرآن، ابراهیم پیامبر به نمرود گفت: «إذ قال إبراهیم ربى الذى یحى و یمیت؛ پروردگار من آن است که حیات می بخشد و می میراند.» (بقره/ 258) و نمرود نیز به او گفت: «قال أنا أحى و أمیت؛ من نیز حیات می بخشم و می میرانم.» سپس نمرود یک زندانی را که به مرگ محکوم شده بود آزاد کرد و یک زندانی را که مجازات مرگ نداشت به اعدام محکوم ساخت. وقتی ابراهیم پیامبر ژرفای جهل یا فریبکاری نمرود را دید که می خواهد معنای واقعی حیات بخشی یا مرگ آوری را دستکاری کند، به نمرود گفت: «قال إبراهم فإن الله یأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر و الله لا یهدى القوم الظالمین؛ به درستی که خداوند خورشید را از مشرق برمی آورد. تو آن را از مغرب برآر. پس آن کس که کافر بود از پاسخ عاجز شد و ناکام ماند. و خداوند مردمان ستمگر را هدایت نمی کند.» (بقره/ 258)

معنای راستین حیات بخشی و مرگ آوری

آیا این امر بدین معناست که هیچ چیز جز خداوند نمی تواند در فرایند حیات بخشیدن یا سبب مرگ شدن دخالت کند؟ هرگز چنین نیست. مثلا تولید نسل، به قطع، شکلی از درگیری در فرایند حیات است. تغذیه کردن نیز چنین است. کودکان برای حیات خویش مدیون والدین خودند. به سخن دیگر، قاتل، مسئول مرگ قربانی خود است. این درست است که نمرود و یارانش نقش اساسی در مرگ قربان داشتند، اما با این حال می توان گفت: «الله یحى و یمیت؛ این خداوند است که زندگی می بخشد و سبب مرگ می شود.» (آل عمران/ 156) از همین رو، استدلال ابراهیم در مقابل نمرود این بود: «پروردگار من آن است که حیات می بخشد و می میراند.» (بقره/ 258)
مفسر بزرگ شیعی، علامه طباطبایی، می نویسد: «آن گاه که ابراهیم از مرگ و حیات سخن به میان آورد، مراد وی حیات و مرگی بود که ما در زندگان می یابیم. استدلال او این بود که این زندگان را تنها یکی، که منبع حیات است، می تواند بیافریند. طبیعیت بی حیات و بی جان نمی تواند به دیگران حیات ببخشد، چون خود او حیاتی ندارد... اگر نمرود استدلال ابراهیم را صادقانه تفسیر و برداشت می کرد، هرگز آن را تکذیب نمی نمود. اما او به فریب روی آورد و زندگی و مرگ را به معنایی تمثیلی گرفت. زندگی بخشیدن و زنده کردن به واقع به این معناست که مثلا یک جنین زنده را آفرید. اما این مفهوم همزمان می تواند به شیوه ای استعاری به هنگام نجات کسی از وضعیت خطرناک هم به کار رود. همچنین میراندن در واقع به معنای آن عمل خداوند است که با آن روح از بدن آدمی جدا می شود. اما این مفهوم هم به گونه ای استعاری می تواند در مورد جنایت و قتل و... به کار رود.»
از این رو، می توان تصور کرد که انسان و محیط طبیعی می توانند در فرایند زنده کردن و میراندن ایفای نقش کنند. دلیل آن هم این است، خداوند در این جهان اغلب از طریق نقش های طبیعی و دستگاه علی و معلولی عمل می کند. البته پیامبران یا اولیا معجزات و اعمال فوق العاده ای را انجام داده اند. این ممکن است با قانونی که گفتیم متضاد جلوه کند. اما باید توجه داشت که معجزات و اعمال خارق عادت برنامه و شیوه معمول را وا نمی نمایند. همچنین حتی در مورد چنین اعمال، باز هم استثنایی در قانون علت و معلول به وجود نمی آید. تنها اختلاف این است که به جای علل طبیعی، علل فوق طبیعی به کار می روند. مثلا در مورد معالجه فردی بیمار، ممکن است اسباب فوق طبیعی، همانند دعا و صدقه، درست همانند اسباب طبیعی وجود داشته باشد. هم چنین می تواند فرض انگاشت که عوامل و مقتضیات طبیعی می توانند در چیزی که مخلوق است یا به وجود آمده، ایفای نقش کنند. از این رو، تنها خداوند است که واقعا هستی می دهد و حیات می بخشد. ما آدمیان مهار یا حتی شناخت کامل از هستی یا زندگی خود نداریم. پس چگونه ممکن است تصور کنیم که می توانیم به چیزی دیگر هستی یا حیات اعطا نماییم؟
فلاسفه مسلمان هستی ها را به دو گروه اصل تقسیم کرده اند: موجودات عالم امر و موجودات عامل خلق. در وجود و هستی گروه نخست، نیازی به شرایط مادی نیست و این به هستی مجردات باز می گردد که آفرینش آن ها تنها به امر خداوند وابسته است و آن امر هم «کن» است. در هستی گروه دوم، شرایط طبیعی مورد نیاز و لازم است و این به هستی مادیات باز می گردد. به دیگر سخن، برای آفرینش و یا هست تمدن گروه نخست، تنها علل فاعلی مورد نیاز است، اما در آفرینش گروه دوم؛ علل فاعلی و مادی، هر دو، مورد نیازند.

قداست حیات در دین اسلام

همه گونه های حیات آیات خداوندند. اما در میان همه گونه های حیات مادی، حیات انسان مهمترین و ارج دارترین است. قرآن با اشاره به مراحل مختلف آفرینش انسان می گوید: «ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظما فکسونا العظام لحما ثم أنشأناه خلقا ءاخر فتبارک الله أحسن الخالقین؛ و ما انسان را از گل خالص آفریدیم. پس آن گاه او را نطفه گرداندیم و در جایی استوار قرار دادیم. سپس نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و آن گوشت را استخوان کردیم و سپس بر استخوان ها گوشت پوشاندیم. پس از آن خلقتی دیگر انشا نمودیم. بر قدرت کامل بهترین آفرینندگان آفرین باد.» (مؤمنون/ 14)
آیه فوق به مراحل گوناگون آفرینش انسان اشاره می کند. مرحله نخست، یعنی آفرینش از خاک، به آفرینش نخستین انسان اشاره دارد: آدم. بخش دیگر به آفرینش فرزندان آدم، نسل در نسل، باز می گردد. حیات انسانی چنان اهمیت دارد که خداوند تکامل آن را گام به گام ذکر می کند و سرانجام پس از ارجاع به آفرینش روح که آفرینشی دیگر (خلقا آخر) خوانده می شود، می گوید: «فتبارک الله احسن الخالقین» اگر آفریننده انسان بهترین آفرینندگان است، خود انسان نیز باید (دست کم بالقوه) بهترین مخلوقات باشد. کشتن انسانی بی گناه نه تنها عملی جنایتکارانه است، بلکه گونه ای تحفیف و تحقیر حیات انسانی است. این واقعیت آشکارا در آیه ذیل بیان شده است: «من أجل ذالک کتبنا على بنى إسر ءیل أنه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فى الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم إن کثیرا منهم بعد ذالک فى الأرض لمسرفون؛ بدین سبب بر بنی اسرائیل چنین حکم کردیم که هر کس نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آن که فتنه و فسادی در روی زمین کند به قتل رساند، همانند آن است که همه مردم را کشته است، و هر کس نفسی را حیات بخشد و از مرگ نجات دهد، همانند آن است که همه مردم را حیات بخشیده است؛ و رسولان ما با ادله و معجزات به سوی خلق آمدند. اما بسیاری از آنان پس از آن، بر روی زمین فساد می کنند.» (مائده/ 32)

نتایج این آیه
از آیه فوق می توان چنین نتیجه گرفت:
الف. ناعادلانه سبب مرگ کسی شدن، همانند میراندن همه مردم است. به سخن دیگر، فقدان احترام به حیات فردی نشانه عدم احترام به حیات جمعی است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد: «این سخن خداوند که "هر کس نفسی را بکشد چنان است که همه مردم را کشته باشد"، روشن ساختن این واقعیت است که همه مردم واقعیتی واحد دارند و آن انسانیت است که همه در آن متحدند و یکی و همگان در آن برابرند. هر کس به انسانیت یک تن حمله ور شود، به انسانیت همگان حمله کرده است.»
ب. بخشیدن زندگی به یک فرد یا بیشتر، یعنی رهایی یک زندگی از دست کسی که ارج آن را نمی داند، همانند نجات دادن همه مردم است.
ج. به مرگ محکوم کردن یک قاتل، یا کسی که در زمین سرکشی می کند، مجاز است؛ زیرا خود ارجی به دیگر زندگی ها و نیز پیشگیری از به خطر افتادن همه حیات است. به این سبب است که قرآن قصاص و مجازات را منبع حیات می شمارد؛ هرچند عفو را نیز هرگاه بیم تهدید امنیت عمومی باشد، ترجیح می دهد. مثلا در سوره بقره آیات 178 و 179 این مضمون موجود است. در حقوق و اخلاق اسلامی، جنایت به طور کلی و قتل مؤمنان به خصوص، به شدت نفی شده و در نهایت به مجازات پایدار دوزخ برای کسانی که آگاهانه و خودخواسته مرتکب آن می شوند وعده داده شده است. ما در احادیث اسلامی نیز می خوانیم که ویران ساختن همه جهان (غیر زنده) در چشمان خدا کوچک تر و ناچیزتر از کشتن فردی بی گناه است.

حیات حیوانات از دیدگاه دین اسلام

همچنین در احادیث اسلامی می یابیم که حتی کشتن حیوانات به گونه ای ناعادلانه، مجازاتی شدید در پی دارد؛ مثلا امام صادق (ع) شنید که زنی گربه ای را به ریسمانی بسته و گربه نتوانست رها شود و از تشنگی جان داد. آن حضرت تأکید کرد که خداوند آن زن را به عذاب خود گرفتار خواهد کرد. گونه ای دیدگاه عمومی و نمونه وار فقیهان شیعی در این بخش از سخن علامه محمدتقی جعفری دریافته و نگریسته شود: «مطالعه و بررسی همه منابع فقه اسلامی ما را به این نتیجه رهنمون می کند که حیوانات نباید کشته شوند، مگر اجازه ای مشروع از سوی خداوند (مانند استفاده از آنها یا رهایی از خطر و ضرر آنها) وجود داشته باشد. دلایل کافی وجود دارد که شکار حیوانات برای تفریح را نادرست می شمارد و آدمی می تواند از این دلایل ممنوعیت شکار و کشتار حیوانات بدون دلیل مجاز را به دست آورد و استدلال کند.» اندیشه فوق بخشی از چشم اندازها و دیدگاه های اسلامی در باب حیات حیوانات است. بر بنیاد حقوق اسلامی، حیوانات حقوق فراوان دارند که باید پاس داشته شود. مطالعه این حقوق نشان می دهد که نه تنها حق حیوانات باید پاس داشته شود، بلکه باید به کیفیت زندگی و حیات آن ها نیز توجه شود. به طور مثال، نباید حیوانات را به اجبار و زور واداشت که بارهای سنگین را بردارند یا از حد معمول و متعادل تندتر حرکت کنند.

سرآغاز حیات بشری

حیات بشری نباید در سرآغاز خود نابود شود. بر اساس ارزش والای حیات انسانی، اسلام توجه ویژه ای را چه پیش از آغاز آن و چه پس از پایان آن با مرگ، به آن مبذول می کند. تنها راه مشروع و مناسب فرزندآوری ازدواج است. به سخن دیگر، مرد و زن تنها هنگامی می توانند کودکی داشته باشند که ارج حیات انسانی را پاس دارند و آماده باشند تا مسئولیت کامل آوردن کودکی را به نهاد مقدس خانواده بپذیرند. از ازدواج صرفا تدبیری جهانی یا مالی برای داشتن رابطه جنسی یا زندگی با یکدیگر نیست. قرآن می گوید: «و من ءایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة إن فى ذالک لایات لقوم یتفکرون؛ و از آیات و نشانه های خدا یکی هم این است که از خود شما زوج ها و همسران را برای شما آفرید تا به آنها آرام گیرد و میان شما مهربانی و دوستی قرار داد. به درستی که در این امر نشانه هایی برای اندیشمندان است.» (روم/ 21)
تخریب این پیمان مقدس با روابط نامشروع یا همجنس بازانه غیر قانونی است و پژوهشگران مسلمان آن را طرد کرده اند. همچنین به نظر می رسد که استفاده از فناوری های زیستی (biotechnology) برای گذر از مرحله ازدواج و باز تولید مصنوعی انسان های بیرون از متن خانواده، غیر اخلاقی است. البته زوجی که ازدواج کرده اند می توانند از شیوه های رایج در طب و درمان های زیستی- دارویی برای فرزندآوری بهره مند شوند. قرآن می گوید: «و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربک قدیرا؛ اوست آن کس که انسان را از آب آفرید. سپس برای او وابستگی ها و نسبت های خویشی و خونی قرار داد.» (فرقان/ 54)
حیات انسان باید از همان سرآغاز پاس داشته شود. نمونه دیدگاه اسلامی در باب سرآغاز حیات، در این عبارت سازمان اسلامی علوم پزشکی دیده و یافته می شود: «یک: آغاز حیات از ترکیب و پیوند اسپرم و اوول شکل می گیرد. این دو، نطفه را تشکیل می دهند که همه مدل های زیستی و ژنتیک نژاد انسانی را به گونه ای کلی و نیز با ویژگی های جزئی با خود دارد و باعث می شود که فرد در همه عمر از دیگران تمایز داشته باشد. نطفه فرایندی را آغاز می کند که به یک جنین رشد یابنده و بالنده می انجامد و جنین نیز از مراحل گوناگونی می گذرد تا به تولد می رسد.
دو: از لحظه ای که نطفه در درون تن زنی قرار می گیرد، سزاوار درجه ای ویژه از احترام و توجه است و نیز شرایط حقوقی و قانونی خاص خود را می یابد.
سه: وقتی نطفه به مرحله روح بخش می رسد... جنین تقدس افزون تری می یابد، چنان که همه پژوهشگران معتقدند حدود قانونی افزون تری نیز پیدا می کند.»

حیات انسانی چه هنگام آغاز می شود؟
اسلام فرزند آدمی را گونه ای موهبت بزرگ الهی می شمارد و به تأکید، مردمان را توصیه می کند که ازدواج کنند و پیوندهای خانوادگی را استوار سازند و بچه دار شوند. البته اسلام مردم را به ازدواج و بچه دار شدن پس از آن اجبار نمی کند، مگر وقتی که دلیل ثانوی برای این کار وجود داشته باشد؛ به طور مثال، اگر تنها راه حمایت از پارسایی و پاکی آدمی ازدواج باشد، یا حمایت از مردمان دیندار در برابر حمله دشمنان تنها منوط به افزایش شمار جمعیت و آحاد جامعه باشد، ازدواج و بچه دار شدن ناگزیر و اجباری می شود. از این رو، اسلام اجازه می دهد که برای تحدید خانواده از حاملگی نیز جلوگیری شود، اما اجازه پایان دادن به حاملگی را نمی دهد. اکنون به طور طبیعی این پرسش مطرح می شود که حاملگی چه هنگام آغاز می شود و آیا آغاز آن مساوی آغاز حیات انسانی است یا خیر. پرسش این است که آیا حاملگی آغاز می شود با:
1- داخل شدن منی به رحم
2- با بارور شدن یک تخمک به وسیله یک اسپرم در لوله فالوپ
3- با کاشت یک تخمک بارور شده در رحم
چنان که در بالا دیدیم، «از زمانی که یک نطفه در تن زنی جای می گیرد، درجه ای مشخص و خاصی از احترام و رعایت را می طلبد و بر همه پژوهشگران معلوم است که محدودیت های قانونی ویژه ای نیز می یابد.» به دیگر سخن، ترکیب سه مورد فوق است که حاملگی مشروع از نظرگاه دین را پدید می آورد. قرآن واژه «حمل» را برای توصیف حاملگی به کار می برد (مریم/ 22؛ لقمان/ 14؛ احقاف/ 15). در زبان عربی، اصطلاح «حمل» به معنای حمل کردن و بردن است و این هنگامی آغاز می شود که نطفه در رحم کاشته می شود و پیش از آن معنایی ندارد.
مرحوم آیت الله خویی می گوید: «معیار کاربرد واژه حامله درباره یک زن، تنها پس از استقرار اسپرم در زهدان اوست؛ زیرا فقط داخل شدن اسپرم به زهدان، او را حامله و باردار نمی کند.» از این رو، از آغازین مراحل حاملگی و بارداری، پایان بخشیدن به آن ممنوع است و از نطفه باید مراقبت شود. حرمت و توجه به نطفه در این مرحله، ضرورتا بدین معنا نیست که نطفه، انسانی واقعی است. در این مرحله، نطفه بالقوه برای انسان شدن با تمام خصایص ژنتیک نژاد انسانی در روابط کلی و جزئی آماده است. چنان که در آیه سیزدهم سوره مؤمنون آمده، کاشت تخمک در زهدان نخستین مرحله آفرینش یک انسان را بنیاد نمی نهد.
بر اساس حدیثی یکی از اصحاب امام کاظم (ع) از آن حضرت پرسید که «آیا مجاز است زنی که از بارداری می ترسد و بیم خطر دارد، با نوشیدن مایعی یا سقط، آنچه را در زهدان دارد، بیفکند.» امام (ع) پاسخ داد: «خیر.» صحابی گفت: «آن تنها نطفه است.» امام پاسخ داد: «به درستی که نخستین چیزی که آفریده می شود نطفه است.» با این حال، تنها پس از این مرحله است که روح آفریده می شود و نطفه به انسانی واقعی بدل می گردد. به این سبب، فقیهان شیعه همانند مرحوم امام خمینی، آیت الله خامنه ای، آیت الله لنکرانی و آیت الله سیستانی، اعلام می کنند که برای نجات جان مادر می توان پیش از آن که روح جنین آفریده شود، او را سقط کرد. اما وقتی آفریده شد، جایز نیست و نمی توان جنین را به خاطر مادر قربانی کرد.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- مترجم محمدباقر موسوی- جلد 4 ص184 و 509- 505‌، جلد 10 ص 146

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 356‌

اکبر هاشمی رفسنجانی- تفسیر راهنما- جلد 3 صفحه 353- 351‌

ابوالحسن محمدی- مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه- صفحه 167- انتشارات دانشگاه تهران- چاپ شانزدهم- 1382

امیر شریفی خضارتی- مقاله بررسی خودکشی از دیدگاه فقه جزایی و حقوق کیفری (1)- سایت باشگاه اندیشه ‌

محمدباقر مجلسی- بحارالانوار- جلد 76 صفحه 136

محمد علی شمالی- مقاله ارزش حیات در اسلام- مترجم احمد شهدادی- سایت باشگاه اندیشه

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد