شریعت از دیدگاه پولس (ایمان)
فارسی 4054 نمایش |ویژگى هاى ایمان نجات بخش از نظر پولس
به اجمال، ویژگى هاى ایمان نجات بخش مورد نظر پولس را مى توان چنین شماره کرد:
1. ایمان واقعى نه باور تاریخى
از مجموعه تأکیدات پولس به نجات از طریق ایمان مى توان به روشنى دریافت که آنچه از نگاه پولس ایمان نجات بخش قلمداد مى گردد، ایمان واقعى است. صرف وجود باورى تاریخى به ظهور مسیح و پذیرش اناجیل را نمى توان ایمان نجات بخش نامید و آدمى را از سلطه جسم و طبیعت جسمانى و به تبع آن شریعت رهایى بخشد.
2. ایمان اعتمادآفرین
در ایمان رهایى بخش تنها جنبه عقلانى و فکرى کافى نیست. قناعت ذهن از پرسش و پذیرش جنبه هاى عقلانى و فکرى به تنهایى نمى تواند تأثیرگذار باشد. ایمان مورد اشاره پولس چیزى فراتر از موافقت فکرى و عقلانى است. به همین دلیل است که پولس از آن به مردن در مسیح تعبیر مى کند (رومیان 6:8). ایمان مورد نظر پولس ایمان اعتمادآفرین است، بدین ترتیب بعد روانى ایمان نیز مورد توجه است یعنى ایمانى نجات بخش که بتواند اعتماد را در انسان ایجاد کند؛ بدان معنا که انسان به گونه اى به عیسى مسیح ایمان بیاورد که به او به عنوان نجات بخش اطمینان داشته باشد و روشن است این ایمان اطمینان بخش است که مى تواند بسیار تأثیرگذار باشد.
3. ایمان وحدت آفرین:
اوج ایمان مورد اشاره پولس به وحدت در مسیح مى انجامد و زندگى کردن در او (غلاطیان 3:27). از نگاه او ایمان شخص مؤمن را با مسیح متحد مى کند و در این اتحاد شخص مؤمن چون مسیح وارث درد و رنج و نیز وارث نجات و جلال خواهد بود. او مى گوید: «و هر گاه فرزندانم وارثان هم هستیم، یعنى ورثه خدا و هم ارث با مسیح، اگر شریک مصیبت هاى او هستیم تا در جلال وى نیز شریک باشیم.» (رومیان 8:17) درباره چگونگى شکل گیرى اتحاد در کل کتاب مقدس مطالب روشنى گفته نشده، ولى مى توان گفت که به صورت پراکنده مطالبى وجود دارد که در جمع همه آنها نیز نمى توان به روشنى چیزى فراتر از این دریافت: «اگر بر مثال موت او متحد گشتیم در قیامت وى نیز چنین خواهیم شد.» (رومیان 6:5)
نتایج اتحاد با مسیح
اما درباره نتایج این اتحاد مى توان مطالب روشنى یافت:
1) اتحاد با مسیح باعث امنیت ابدى ایماندار خواهد شد. (یوحنا 10:28ـ30)
2) این اتحاد باعث پرثمر شدن روح مى گردد. (غلاطیان 5:22 و 23)
3) این اتحاد باعث مشارکت با مسیح مى شود و انسان ایماندار مورد اعتماد او قرار گرفته و با نقشه هایش آشنا مى شود. (افسسیان 1:8 و 9)
4) ایمان محبت زا. از نگاه پولس، یکى دیگر از ویژگى هاى ایمان آمرزشگر رهایى بخش آن است که این ایمان باید به محبت بینجامد. او خود در این باب چنین مى گوید: «و در مسیح نه ختنه فایده دارد و نه نامختونى بلکه ایمانى که به محبت عمل مى کند.» (غلاطیان 5:6)
5) ایمان نیکویى بخش. پولس در حالى که بر این باور است که نجات از ایمان است نه از اعمال، با این همه تأکید دارد که این ایمان از اعمال نیکو جدا نیست بلکه این اعمال ثمره و نتیجه ایمانند: تا آنان که به خدا ایمان آوردند، بکوشند که در اعمال نیکو مواظبت نمایند.» (تیطس 3: 8) معیار و شاخصه ایمان واقعى به مسیح بى گمان رستن از گناه است و انسان مؤمن به مسیح از نگاه عهد جدید گناه نمى کند. (اول یوحنا 3:5)
معناى طرد شریعت نزد پولس
در این جا یک پرسش اساسى مطرح است و آن این که آیا به راستى پولس مبلغ نوعى اباحى گرى است؟ آیا او در پى آن است که بنى اسرائیل را در انجام احکام شرعى بى رغبت کند؟ به بیان روشن تر، آیا او مى خواهد دزدى، دروغگویى، زنا و بت پرستى و سایر احکام شرعى را ملغى اعلام کند؟ یا نزاع پولس با عنصر تشریع و نقش آن در رستگارى و نجات است نه انجام دادن احکام شرعى؟ مفسران یهودى و مسیحى پولس در پاسخ به این پرسش اختلاف نظر دارند، حتى مفسران مسیحى نیز رأى واحدى ندارند. شاید بخشى از این مناقشه بدان دلیل باشد که پولس در نوشته هایش کلمه عبرى تورات را به کار نمى برد، بلکه از کلمه یونانى نوموس (شریعت) بهره مى گیرد. این کلمه معانى مختلفى دارد. گاهى عام است و گاهى خاص. گاهى به معناى کل تورات است و گاهى هم به معناى هلاخا یعنى شریعت و احکام شرعى که ربى ها بر مبناى تورات استوار کرده اند.
داورى در مورد گفته هاى پولس
یکم: در مجموعه رساله هاى پولس فراوان دیده مى شود که او دست کم بر برخى از احکام شرعى موجود در عهد عتیق تأکید دارد. از آن جمله مى توان موارد زیر را برشمرد:
1ـ لهذا دروغ را ترک کرده و هرکس با همسایه خود راست بگوید، زیرا ما اعضاى یکدیگریم. (افسسیان 4:25)
2ـ هر قسم تلخى و غیظ و خشم و فریاد و بدگویى و خباثت را از خود دور کنید. (افسسیان 4:31)
3ـ به یکدیگر دروغ مگویید. (کولسیان 3ـ9)
4ـ اى فرزندان، والدین خود را در همه چیز اطاعت کنید، زیرا که این پسندیده است در خداوند. (کولسیان 3:20)
5ـ اى فرزندان والدین خود را در خداوند اطاعت نمایید، زیرا که این انصاف است. پدر و مادر خود را احترام نما که این اول حکم با وعده است. (افسسیان 6:1 و 2)
6ـ اما زنا و هر نوع ناپاکى و طمع هرگز در میان شما مذکور هم نشود، چنان که مقدسین را مى باشد و نه قباحت و بیهوده گویى و چرب زبانى که این ها شایسته نیست بلکه شکرگذارى، زیرا این را تعیین مى دانیم که هیچ زانى یا ناپاک یا طماع که بت پرست باشد، میراثى در ملکوت مسیح و خدا ندارد. (افسسیان 5:3ـ 5)
7ـ و اعمال جسم آشکار است یعنى زنا و فسق و ناپاکى و فجور و بت پرستى و جادوگرى و دشمنى و نزاع و کینه و خشم و تعصب و شقاق و بدعت ها، و حسد و قتل و مستى و لهو و لعب و امثال اینها که شما را خبر مى دهم، چنان که قبل از این خبر دادم که کنندگان چنین کارهایى وارث ملکوت خدا نمى شوند. (غلاطیان 5:19ـ21)
8 ـ فریب مخورید زیرا فاسقان و بت پرستان و زانیان و متنعمان و لواط و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحاشان و ستمگران، وارث ملکوت خدا نخواهند شد. (اول قرنتیان 6:10)
9 ـ از زنا بگریزید. (اول قرنتیان 6:17)
دوم: تفاوت پولس در تأکید بر این احکام شرعى با تأکیدى که عهد عتیق بر این احکام دارد بسیار متفاوت است. عهد عتیق این احکام را احکام ایجابى تأسیسى قلمداد مى کند. به عبارتى، در عهد عتیق مصدر این احکام یک نیروى بیرونى است (خدا) به این بیان که اگر دزدى، قتل، زنا و دروغگویى بد است، بدان دلیل است که خدا گفته است و اگر احترام به پدر و مادر خوب است و لازم الاجرا بدان جهت است که خدا خواسته است. اما پولس چنین رأیى ندارد. او به نوعى اطاعت درونى و باطنى فرامى خواند: «زیرا مختونان ما هستیم که خدا را در روح عبادت مى کنیم.» (فیلپیان 3:3) و این احکام زائیده همان اطاعت روحانى و به عبارتى ایمان است. او معتقد است زندگانى جسمانى و زمینى براى خود اقتضائاتى دارد و اعمال جسم آشکار است، یعنى زنا، و فسق و ناپاکى و فجور و بت پرستى و جادوگرى و دشمنى و نزاع و کینه و خشم و تعصب و شقاق و بدعت ها و حسد و قتل و مستى و لهو و لعب و امثال اینها. (غلاطیان 5:19ـ21) و زندگى روحانى هم براى خود اقتضائاتى دارد و لوازمى، لیکن ثمره روح محبت و خوشى و سلامتى و حلم و مهربانى و نیکویى و ایمان و تواضع، پرهیزکارى است. (غلاطیان 5:22)
شخص با ایمان چون جسم خود را به همراه مسیح بر صلیب میخکوب کرد و یک زندگانى روحانى و تازه برگزیده، پس از آن خواهش ها کنده شده و به ثمرات زندگى روحانى مى رسد و آنانى که از آن مسیح مى باشند جسم را با هوس ها و شهواتش مصلوب ساخته اند، (غلاطیان 5:24) و چون چنین کرده اند، در یک اطاعت روحانى بر اساس محبت، خوشبینى، سلامتى، حلم، مهربانى و نیکویى، ایمان، تواضع و پرهیزکارى رفتار خواهند کرد؛ بى آن که امرى باشد و یا دستورى ایجابى آنان را به این سمت کشانده باشد. این ثمره زندگى روحانى آنهاست: «اما مى گویم به روح رفتار کنید پس شهوات جسم را به جا نخواهید آورد.» (غلاطیان 5:16) اعمالى را که انسان بر اساس روح انجام مى دهد، اعمال تشریعى به شمار نمى آیند. چه این که او خود مى گوید: «اگر از روح هدایت شوید زیر شریعت نیستید.» (غلاطیان 5:18) ولى هیچ شریعتى هم با این اعمال در تضاد و تغایر نیست: «که هیچ شریعتى مانع چنین کارها نیست.» (غلاطیان 5:23)
بر این اساس، مى توان گفت که بر اساس اندیشه پولس از آن جا که در زندگى جدید جایى براى گناه نیست، براى شریعت هم جایى نیست؛ یعنى از آن جا که بشر یک زندگى روحانى یافته که در آن تمایلى به گناه ندارد، پس به شریعت نیازى نیست و او مى تواند بدون فرمان بیرونى مطیع باشد و از خطا بپرهیزد. اما اگر کسى هنوز تمایل دارد که گناه کند، این بدان معناست که او هنوز هم دربند یک زندگى جسمانى است و هنوز نتوانسته است به یک زندگى روحانى دست یابد. بدین ترتیب، تأکید پولس بر این احکام، نه از آن جهت است که آنها حکمى از احکام شریعتند، بلکه از آن جهت است که این احکام از لوازم زندگانى روحانى است. مراد پولس این است که دست یافتن به زندگى جدید که یک زندگى روحانى است، لوازمى دارد از آن جمله دورى از پاره اى آلودگى هاست. به این جمله پولس توجه کنید: «به یکدیگر دروغ مگویید، زیرا آن طبیعت کهنه و فاسد شما که دروغ مى گفت دیگر مرده و از بین رفته است.» (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، کولسیان 3:9)
پولس در این جمله براى این که چرایى پرهیز از دروغ را بیان کند، نمى گوید چون امر شده اید که پرهیز کنند، بلکه مى گوید چون دروغ زاییده طبیعتى کهنه است که شما آن را با ایمان به مسیح از خود دور کرده اید و به یک زندگى جدید روى آورده اید و «زندگى کاملا تازه اى در پیش گرفته اید که طى آن درشناخت راستى ترقى مى کنید و مى کوشید هر روز بیشتر شبیه مسیح خالق این زندگى تازه بشوید.» (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، کولسیان 3:10) بنابراین، دعوت پولس به احکام شرعى نیست، بلکه به یک زندگى روحانى است و تن دادن به اقتضائات آن.
سوم: نکته سوم که شاید نتیجه گیرى نهایى در پاسخ به پرسش پیشین باشد، این است که پولس مبلغ شریعت نیست و براى آن در رهایى انسان نقشى در نظر نمى گیرد، زیرا از اعمال شریعت هیچ بشرى عادل شمرده نخواهد شد. (غلاطیان 2:16) او عنصر شریعت و جوهره تشریع را نفى مى کند و معتقد است که شریعت توانایى رهایى انسان را از گناه ندارد و تأکیدش بر پاره اى از احکام شرعى از آن جهت نیست که اینها احکام شرعیند، بلکه از آن روى است که این ها احکامى درونیند و انسانى که با ایمان زیست مى کند، چنین احکامى را مراعات خواهد کرد. این احکام، بیشتر احکام اخلاقى و اعتقادیند. در میان احکامى که پولس بر آنها تأکید دارد و به انجام دادن آنها تأکید مى کند و آنها را از لوازم زندگى روحانى برمى شمرد، نمى توان احکام تشریعى به معناى رایج آن را یافت. با این همه، تأکید او بر پاره اى از احکام، و لو احکام اخلاقى یا اعتقادى، نشان مى دهد که نمى توان پولس را به تبلیغ اباحیگرى متهم کرد. او شریعت و عنصر تشریع را از دایره نجات و رستگارى خارج مى کند، از آن جهت که اطاعتى جسمانى است و بیرونى نه روحانى.
از نگاه او ممکن است آدمى در جسم مطیع باشد، ولى این اطاعت مایه نجات نیست. اطاعت باید درونى باشد، زیرا مختونان واقعى ما هستیم که خدا را در روح عبادت مى کنیم (فیلپیان 3:3) و نیز مى گوید «لهذا لازم است که مطیع او شوى، نه به سبب غضب فقط، بلکه به سبب خیر خود نیز.» (رومیان 13:5) شاید به همین دلیل است که مى گوید ایمان اطاعت و شریعت را استوار مى کند و هرگز از بین نمى برد. آیا شریعت را به ایمان باطل مى سازیم؟ حاشا بلکه استوار مى سازیم (رومیان 3:31) و این بدان دلیل است که ایمان به مسیح اقتضا مى کند که آدمى در پیروى از احکام شرعى کوشا باشد. در نگاه پولس شریعت امرى خارج از وجود آدمى نیست، بلکه روح القدس آن را در دل آدمى حک کرده و این نکته، افتراق و تمایز شریعت قدیم و جدید است. در حقیقت پولس با مطرح کردن ایمان و نجات از طریق شریعت ایمان بر آن است که بگوید اگر آدمى به این گوهر دست یابد، از درون به واسطه روح القدس هدایت مى گردد و دیگر نیازى ندارد که یک زبان بیرونى به نام شریعت او را به اطاعت فراخواند.
مقایسه رویکرد پولس و عیسى
پاره اى از مفسران و الاهیدانان بدان باورند که اندیشه پولس درباره شریعت چیزى است جز اندیشه اى که در اناجیل چهارگانه و به ویژه انجیل متى از عیسى نقل شده است و این دو با هم تفاوت هاى اساسى دارند. این الاهیدانان و مفسران اندیشه هاى پولس درباره شریعت را به عنوان تسیم اندیشه مسیح برشمرده و درباره آن سخن گفته اند. دسته اى دیگر در مقابل این تفکر بر این باورند که میان آنچه عیسى درباره شریعت مى گوید و آنچه پولس در این باره اظهار مى دارد، تفاوتى اساسى نیست و این دو در جوهره کلام با هم یکیند. به همین دلیل، اینان بسیار کوشیده اند تا با تأویل پاره اى از آموزه هاى پولس، میان آنچه او مى گوید و آنچه عیسى گفته آشتى برقرار سازند. هانس کونگ، الاهیدان برجسته مسیحى، معتقد است تدبر و ژرف نگرى در سخنان پولس سبب خواهد شد که به این نتیجه برسیم که جوهره کلام عیسى و پولس یکى است و این دو با هم اختلافى ندارند.
او باور اختلاف میان آموزه هاى پولس و عیسى را در زمینه شریعت زاییده یک اندیشه لوترى مى داند و تفاسیر دسته نخست را به اندیشه لوترى نسبت مى دهد: «اگر کسى پولس را ازچشم انداز تفاسیر لوترى مطالعه کند، اعتقاد راسخ پیدا مى کند که در نگاه پولس با مرگ و سپس رستاخیز عیسى مسیح بى تردید شریعت یهود پایان یافته است و اکنون اناجیل (بشارت ها) به جاى شریعت رواج یافته اند. شریعت یهود نزد مسیحیان بى اهمیت است و جاى خود را به ایمان به مسیح سپرده است و اکنون ایمان مهم تلقى مى گردد. با این حال، این دسته از الاهیدانان تفاوت آشکار عبارات و شیوه گفتارى عیسى و پولس را انکار نکرده اند و معتقدند این تفاوت ناشى از این است که عیسى روستازاده بوده و به زبان ماهیگیران و کشاورزان سخن مى گفت و چون آنان از تشکیلات بهره گیرد، ولى پولس شهرنشین بوده و تصورات خود را در زندگى شهرى به چنگ آورده بود. به همین دلیل، طبیعى است که چون عیسى سخن نگوید. این دسته از مفسران با کوشش فراوان در پى آنند که ثابت کنند که پولس درباره شریعت چیزى جز آنچه عیسى گفته نمى گوید. با این حال، در پایان اعتراف مى کنند که پولس در نقطه مقابل با خود شریعت نیست بلکه در تقابل با انجام امور شرعى و نجات از راه شریعت است.»
نیز مى گویند پولس با اصل شریعت تورات مخالفتى ندارد، بلکه با هلاخا مخالفت مى کند؛ یعنى شریعتى که برساخته کاتبان و فریسیان است. ولى واقعیت آن است که عیسى هرگز نافى جوهره شریعت نبود. او در پى اصلاح اطاعت از شریعت بود. در سراسر اناجیل نمى توان یافت که عیسى (ع) حتى حکمى از احکام تورات را نفى کند، بلکه نفى حتى یک حکم را از زایل شدن آسمان و زمین مشکل تر مى داند (متى، 5) و همیشه اعلام کرده است که نیامده است تا حکمى از احکام شریعت را نفى کند. (متى) انتقادى ترین سخنان عیسى نه از شریعت بلکه از معلمان و مبلغان شریعت است و در واقع از چگونگى اطاعت کردن از آن و حال این که پولس نافى اصل و جوهره شریعت است و آن را از اساس بى ارزش دانسته، در نجات انسان بى تأثیر مى داند.
منـابـع
آنتونى پالما- بررسى رسالههاى پولس- آرمان رشیدى- آموزشگاه کتاب- 1994
هنرى تیسن- الاهیات مسیحى- ترجمه میکائیلیان- انتشارات حیات ابدى- تهران
آبراهام کهن- گنجینه اى از تلمود- تهران- یهوداحى- 1350
دیوید مرىجویور- درآمدى به مسیحیت- ترجمه حسن قنبرى- مرکز مطالعات ادیان- قم 1381
توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات ادیان- قم 1377
ویل دورانت- تاریخ تمدن- تهران- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- تهران 1366
کارل یاسپرس- مسیح- ترجمه احمد سمیعى گیلانى- انتشارات خوارزمى- تهران 1373
مهراب صادق نیا- پولس و شریعت- باشگاه اندیشه- ویراست اول- زمستان 1386
مهراب صادقنیا- مقاله پولس و شریعت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 25
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها