نقش پولس در گسترش مسیحیت (تغییر دین)

فارسی 6389 نمایش |

پولس از دیدگاه هانس کونگ

هانس کونگ، متکلم برجسته کاتولیک از کشور آلمان در کتاب متفکران بزرگ مسیحی با نگاهی نو از هفت شخصیت تأثیرگذار در مسیحیت، یعنی پولس، اریگن، آگوستین، آکویناس، لوتر، شلایرماخر و بارت سخن می گوید. به نظر هانس کونگ، اهمیت پولس و الهیات او در تاریخ جهان انکار ناپذیر است، اما نباید آن گونه که نیچه می پنداشت، پولس را بنیان گذار واقعی مسیحیت بدانیم. اهمیت پولس از آن جهت است که راه پذیرش مسیحیت را بر غیر یهودیان هموار ساخت و این گونه بود که مسیحیت را به دینی جهانی تبدیل کرد. بدون پولس، کلیسای کاتولیک و الهیات آبای یونانی و لاتینی وجود نمی یافت و هیچ گونه تغییری به دست آگوستین، لوتر، بارت و جز آن صورت نمی گرفت. اما آیا پولس که شاگرد مستقیم عیسی نبود، عیسی را درست شناخت یا چیز دیگری از عیسی فهمید؟ به نظر هانس کونگ، پولس نسبت به سنت عیسی بی اعتنا نبود و، آن گونه که برخی پنداشته اند، نمی خواست دین جدیدی بنا کند. از نکات جالب توجه این است که هانس کونگ بر خلاف دیدگاه رایج، معتقد است پولس شریعت را مقدس می شمارد، لکن سخن پولس این است که با انجام دستورات و تکالیف شرعی دین یهود نمی توان رستگار شد؛ چه آن که نجات از راه ایمان و اعتماد بی چون و چرا حاصل می شود نه از راه عمل به دستورات شرعی. از نظر کونگ، پولس هم چنان می تواند الگوی عملی مسیحیان باشد، به شرط آن که بر حسب زمان خودش فهمیده شود و به زبان امروزی تبیین گردد.

پولس به عنوان بحث انگیزترین شخصیت نزد مسیحیان و یهودیان
پولس یهودی، نخستین مؤلف و متکلم مسیحی، اهل شهر طرسوس در ناحیه سیلیس (ترکیه کنونی) که در آن زمان، شهر تجاری مهمی بر سر راه آسیای صغیر به سوریه بود، بحث انگیزترین شخصیت نزد یهودیان و مسیحیان تا به امروز است. بسیاری از یهودیان این عالم ربی را مرتد می دانند و از نظر بسیاری از مسیحیان، او رسول است. از او و پطرس همزمان تقدیر می شود (آنان اغلب حامی یک کلیسا هستند) به خصوص که مطابق تقویم رومی هر سال در 29 ژوئن، یاد هر دو رقیب با هم گرامی داشته می شود. پولس بحث برانگیزترین فرد است. پرسش یهودیان این است که آیا او به کلی از یهودیت دست کشید؟ و پرسش مسیحیان این است که آیا او واقعا عیسای ناصری را درست شناخت یا چیز دیگری از او فهمید؟
نیچه قبلا این پرسش سرنوشت ساز را مطرح کرده است. وی در آخرین اثر خود، دجال، پولس را بنیان گذار واقعی مسیحیت و در عین حال، بزرگ ترین تحریف کننده آن توصیف کرد. نیچه همان کسی است که با قرار دادن عیسی در مقابل پولس، نقادی جدیدی را متوجه پولس ساخت. نیچه درباره عیسی می گوید: «اساسا تنها یک مسیحی وجود داشت و او بر روی صلیب مرد. "انجیل" بر روی صلیب مرد.» و در مقابل، پولس را به «ضد انجیل بودن»، و «متظاهر از روی کینه»؛ یعنی درست در مقابل «آورنده اخبار خوش»، ذاتا کینه جو، دارای ظاهر افراد کینه جو و دارای منطق انعطاف ناپذیر افراد کینه جو متهم می کند. اما متکلمان مسیحی آن قدر ساده لوح و احمق نبودند که با فریاد «بازگشت به عیسی» در صدد «انکار مسیحیت پولسی» برآیند. به هر حال، پولس از همان آغاز، بحث برانگیز بود. داستان او جامعه جوان مسیحی را بیش از هر چیز دیگری آشفته و نگران ساخت؛ زیرا با شخصی مواجه شده بود که شاگرد مستقیم عیسی نبود. او در خوش بینانه ترین فرض، عیسی را از طریق سخنان مردم شناخته بود و در عین حال، بر مبنای انگیزه ای کاملا شخصی و اثبات ناپذیر، ادعا می کرد که شاگرد عیسی مسیح است.

اختلاف منابع در مورد زندگی پولس

علاوه بر این، او کسی بود که در آغاز، به عنوان آزار دهنده مسیحیان شهرت یافته بود. هر دو منبعی که از زندگی پولس در اختیار است، یعنی رساله های معتبر منسوب به پولس و اعمال رسولان، بر این نکته توافق دارند که جامعه جوان مسیحی از نام پولس در هراس بود. در اعمال رسولان آمده است: «اما سولس کلیسا را معذب ساخت و خانه به خانه گشته، مردان و زنان را برکشیده، به زندان می افکند.» صحت این گزارش با اقرار خود پولس تصدیق شده است: «روز هشتم مختون شده و از قبیله اسرائیل، از سبط بنیامین، عبرانی ای از عبرانیان؛ از جهت شریعت فریسی، از جهت غیرت جفاکننده بر کلیسا، از جهت عدالت شریعتی بی عیب.» اما همین متن مذکور در فیلیپیان، اطلاعات شرح حال گونه اساسی و مهمی ارائه می دهد. در این جا مبنای مطمئن و واقع بینانه ای از زندگی نامه او در اختیار است؛ زیرا تصویری که اعمال رسولان از پولس ترسیم می کند، به شدت تحت تأثیر اهداف نویسنده اش لوقا، و تصورات جوامع دوره پس از رسولان قرار دارد؛ این تصویر هیچ گاه در رساله های معتبر پولس تأیید نشده است. از این رو باید احتیاط کرد.
نباید تنها به گزارش هایی از پولس در اعمال رسولان بسنده نمود. با این حال، بعید است که طرسوس به عنوان زادگاه او جعل شده باشد و چنان که اعمال رسولان می گوید، نام اصلی پولس یهودی «شائول» (نام یکی از پادشاهان اسرائیل) بوده است؛ گرچه خود او همواره تنها نام رومی «پولس» را در نامه هایش به کار می برد. به هر تقدیر، تغییر نام مشهور او از سولس (شائول) به پولس، که نتیجه تجربه نوکیشی وی بود، به سبب تلفظ مشابه، چندان انتخاب مسئله آفرینی نبود؛ همان گونه که امکان داشت «پولس» از همان آغاز، نامی یونانی مآب نظیر سولس (که در آن زمان مرسوم بود) داشته باشد. هم چنین مشخص نیست که آیا پولس که همواره در حین سفرهای تبلیغیش، به عنوان یک صنعت کار (احتمالا خیمه ساز) امرار معاش می کرد، تابعیت رومی را از پدر به ارث برده بود یا نه. زیرا آن گونه که اعمال رسولان گزارش می دهد، او هم چون شهروندی رومی، [بارها] توانست به آسانی از مجازات های متعددی که در جریان فعالیت تبلیغیش با آن مواجه می شد، رهایی یابد. و سرانجام، مسلم نیست که آیا پولس در اورشلیم پرورش یافته و همان جا زیر نظر گملیئل اول ربی معروف، درس خوانده است یا نه. بنابراین، رساله های معتبر پولس بر زندگی نامه او تقدم دارند. تمام منابع متأخر از آن باید بررسی شوند و گاهی با استفاده از آن رساله ها تصحیح گردند.

تولد پولس در خانواده ای یهودی

بر اساس شهادت خود پولس، می توان مطمئن شد که او در خانواده ای یهودی از قبیله بنیامین به دنیا آمد و مطابق سنت یهودی، در روز هشتم ختنه شد. بعد از آن بر اساس آداب سخت یهودی، تربیت شد و به گروه فریسیان پیوست. این تربیت شامل تربیت رسمی بر طبق تفسیر شریعت و کتاب مقدس عبری نیز می شود که مستلزم آشنایی با زبان عبری (و نیز احتمالا آرامی) بوده است. بنابراین، باید پولس جوان را متفکری فریسی، جدی، عمیق و بسیار مقید به رعایت شریعت دانست که تحت تأثیر دیدگاه مکاشفه ای یهود آن زمان قرار داشت و سخت پایبند به شریعت و حفظ سنت های پدران بود.

پرورش پولس در محیط یونانی مآب
او احتمالا همزمان با عیسی به دنیا آمد، اما در محیطی یونانی مآب پرورش یافت که زبان یونانی زبان روزمره بود و از این رو، زبان مادری او محسوب می شد. رساله های او نشان دهنده نوعی تبحر در فرهنگ یونانی و آشنایی او با دیدگاه های عام فلسفی و فن خطابه است، که شاهدی بر تربیت یونانی اوست؛ اما این فریسی متعصب نسبت به خدا و شریعت یهود خود را درگیر با مسیحیان یهودی یونانی مآب (احتمالا خارج از اورشلیم) یافت که خود را از قید شریعت رها می دانستند. او با توجه به تعصبی که داشت تصمیم گرفت به طور جدی و، به تعبیر رساله به غلاطیان «بی نهایت» با آنها مبارزه کند. رسوایی پیش آمده برای یهودیان به سبب اصرار مسیحیان بر ادعای مسیحایی که تحت یوغ شریعت به صلیب کشیده شده است، ظاهرا به تعصب بی حد و حصر او برای اذیت و آزار بیشتر آنان شدت بخشید. اما او اکنون به نقطه عطف شگفت انگیزی رسیده بود.

تغییر در زندگی پولس در پایان یک عصر
پولس به سبب تحول بزرگی که در زندگیش رخ داد و از شکنجه گر مسیحیان به تبلیغ کننده [دین] مسیح تبدیل شد، تقریبا شخصیتی آرمانی است؛ گرچه امروزه، هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ روان شناختی، توضیح این امر دشوار است. در هر حال، خود پولس این نقطه عطف اساسی را (که از قرار معلوم به طور تقریبی، در حدود 35 مایلی دمشق رخ داد) خودآگاهی جدید یا تلاش شجاعانه ای برای تعلیم بشری نمی داند، بلکه آن را تجربه ای از مسیح زنده می داند، هم چون «مکاشفه» (رؤیت) مسیح مصلوب و برخاسته، که درباره آن توضیح بیشتری نمی دهد. خود پولس این تجربه مکاشفه ای را، که اعمال رسولان آن را به داستان افسانه ای ظهور عیسی تبدیل کرد، بیش از آن که تغییر کیش فردی بداند، دعوتی برای رسول و سرپرست بودن می داند تا برای امت ها (غیر یهودیان) تبلیغ کند. به هر حال، شکنجه گر پیشین مسیحیان، اینک نگرش دیگری نسبت به شریعت از خود نشان می دهد و بنابراین باید تبعیض، آزار، زندان و مجازات جسمانی نهادهای یهودی و احتمالا آشوبگران مسیحی یهودی را تحمل کند. رساله اعمال رسولان آکنده از این امور است، و پولس نیز به ویژه وقتی که از خود دفاع می کند، اعتبار این گزارش ها را تأیید می کند: «سه مرتبه مرا چوب زدند؛ یک دفعه سنگسار شدم. سه بار شکسته کشتی شدم و یک شبانه روز در دریا به سر بردم؛ در سفرها، بارها در خطر غرق شدن در نهرها، خطر دزدان، خطر از قوم خود، خطر از امت ها، خطر در شهر، خطر در بیابان، خطر در دریا و خطر در میان برادران کذبه بودم.» شگفت آورتر این که، این فشار درد و رنج مداوم، از اعتماد، امید و نشاط این رسول نکاست.
دگرگونی درونی پولس از شکنجه کردن مسیحیان تا تبلیغ کردن مسیح، در نهایت، سری دست نیافتنی باقی ماند. با این حال، پیامدهای آن، یعنی دگرگونی دوران ساز در مسیحیت اولیه و در واقع، در جهان قدیم به طور عام، روشن است. صرف نظر از هر مناقشه ای درباره پولس، اهمیت این رسول و الهیاتش برای تاریخ جهان انکارناپذیر است. اما اگر هم چون نیچه، پولس را بنیان گذار واقعی مسیحیت بدانیم، در اشتباه محض خواهیم بود؛ زیرا ایمان به مسیح مدتی پیش از دگرگونی شخصی پولس وجود داشت. به عبارت دیگر، پیروان یهودی عیسی، عیسای مصلوب را همان مسیحا (مسیح) می دانستند که اکنون به آسمان رفته است. بنابراین، مسبب تغییر اساسی از ایمان مورد نظر عیسی به ایمان جامعه به مسیح، پولس نیست؛ آنچه «مسبب» این تغییر است، تجربه رستاخیز مسیح است که به زندگی بازگشته بود؛ زان پس بر آن اساس، برای برخی از یهودیان امکان نداشت که جدا از عیسی مسیحا به خدای اسرائیل ایمان بیاورند.

پولس و تغییر مسیحیت یهودی به مسیحیت امت یونانی مآب

پولس مسبب این واقعیت است که یهودیت یونانی مآب، به رغم عقیده عالم گیر یکتا پرستیش، قبل از پولس در پی رسالت ویژه خود در میان غیر یهودیان نبود؛ اما مسیحیت این رسالت را دنبال کرد و دین جهانی بشریت شد. پولس موفق به انجام کاری شد که پیامبران و ربی ها نتوانسته بودند انجام دهند، یعنی ترویج اعتقاد به خدای یکتای اسرائیل در سراسر جهان. پولس، که معروف ترین و تأثیرگذارترین شخصیت مسیحیت اولیه بود، حق دارد که در دفاع از خود بگوید که او بیش از سایر رسولان کار کرده است. او از مهمترین مراکز بازرگانی، صنعت و حکومت، همچون انطاکیه، افسس، تسالونیکا و قرنتس همراه با گروه کاملی از همکاران و با مکاتبات پی در پی، در طی چند سال در سوریه، آسیای صغیر، مقدونیه و یونان و نیز ایلیریا کار تبلیغی سازمان یافته ای به انجام رساند.
اهمیت پولس رسول برای تاریخ جهان از این روست؛ کسی که در وهله نخست، در همه جا یهودیان را موعظه می کرد، اما غالبا از طرف آنان طرد می شد، راه دسترسی به باور یهودی درباره خدا را برای غیر یهودیان هموار ساخت و بدین ترتیب، نخستین تغییر پارادایم در مسیحیت (یعنی از مسیحیت یهودی به مسیحیت امت یونانی مآب) را آغاز کرد. تا اندازه ای که شورای رسولان اورشلیم در سال 48 او را به خاطر نظرش تحت فشار قرار داد. نظر او، بر خلاف مجامع اولیه مسیحی اورشلیم، این بود که غیر یهودیان نیز می توانند به خدای اسرائیل دست پیدا کنند، بدون این که مجبور باشند نخست ختنه شوند و قوانین طهارت یهود، مقررات مربوط به غذا و روز سبت را، یعنی «انجام امورشرعی» که خود را با آن بیگانه می یافتند، بپذیرند. پولس تقدم تاریخی جامعه اورشلیم را تصدیق می کند و زمانی که جامعه اورشلیم رسالت او را در میان غیر یهودیان جدا از شریعت، تأیید کرد، با جمع آوری کمک مالی قابل توجهی از میان جوامع جدید مسیحی غیر یهود، عملا از جامعه اورشلیم حمایت می کند. در عمل، این بدان معناست که غیر یهودی می تواند مسیحی شود، بدون این که مجبور باشد نخست یهودی شود.

پیامدهای تغییر مسیحیت یهودی به مسیحیت امت یونانی مآب
پیامدهای این رأی اساسی برای تمام جهان غرب (نه فقط جهان مسیحیت) غیر قابل محاسبه است:
1 ـ در مقایسه با رسالت یهودی- یونانی مآب، رسالت مسیحی در میان غیر یهودیان (که پیش از پولس و هم زمان با او وجود داشتند) تنها به واسطه پولس به موفقیت چشمگیری دست یافت.
2 ـ مسیحیت تنها به وسیله پولس به زبان جدید، با ویژگی هایی چون طراوت اصیل، تأثیر مستقیم و حساسیت پرشور، دست یافت.
3 ـ جامعه یهودیان فلسطینی و یونانی مآب تنها به وسیله پولس به جامعه یهودیان و غیر یهودیان تبدیل شد.
4 ـ تنها به وسیله پولس «قوم» کوچک یهود سرانجام به «دینی جهانی» تبدیل شد؛ دینی که از رهگذر آن شرق و غرب، حتی بیش از زمان اسکندر کبیر، به هم مرتبط شدند.
5 ـ بنابراین، بدون پولس کلیسای کاتولیک وجود نمی داشت، بدون پولس الهیات آبای یونانی و لاتین وجود نمی داشت، بدون پولس کلیسای مسیحی یونانی مآب وجود نمی داشت و سرانجام بدون پولس تغییری به دست قسطنطین صورت نمی گرفت. در واقع، تغییرات پارادایمی بعدی الهیات مسیحی که با نام آگوستین، لوتر و بارت همراه بود، بدون پولس قابل تصور نبود.

محور الهیات پولس

محور الهیات پولسی، آدمیان به طور کلی، یا کلیسا و یا حتی تاریخ نجات نیست، بلکه خود عیسی مسیح مصلوب و برخاسته است. اگر ما در نامه های پولس «بازگشت به عیسی، مسیح خدا» را نمی بینیم، یا باید آنچه را که خود عیسی به طور جدی طلب می کرد، از سر می گذراند و تحمل می نمود، نادیده بگیریم، و یا ناگزیریم به تأثیر اساسی تفسیر یهودی یونانی مآب بر پولس اذعان کنیم. آن عیسی مسیح مصلوبی که خدا او را برای زندگی برخیزاند، محور دیدگاه پولس درباره خدا و انسان قرار می گیرد. بنابراین، به نفع انسان ها، نظریه مسیح محوری بنا گذاشته می شود و در خدا محوری به نقطه اوج می رسد. «خدا از طریق عیسی مسیح» یا «از طریق عیسی مسیح به سوی خدا» قاعده اساسی الهیات پولسی است.

علاقه پولس به عیسای تاریخی
علاقه پولس به عیسای تاریخی بیش از علاقه الهیدانان دنباله رو کارل بارت و رودلف بولتمان به عیسای تاریخی بود. مسلما پولس نمی خواست چیزی درباره «عیسی پس از جسم شدن» بداند. اما این بدان معنا نیست که او خواسته است عیسای تاریخی یا حتی عیسای مصلوب را در مقابل عیسای برخاسته و عروج کرده قرار دهد؛ آن گونه که نمایندگان الهیات جدلی در قرن بیستم انجام داده اند. زیرا وقتی پولس می گوید که نمی خواهد چیزی درباره «مسیح پس از جسم شدن» بداند، اشاره به عیسی مسیحی می کند که در آن زمان (که او آزار دهنده مسیحیان بود) به شکل بشر طبیعی وبه گونه ای غیر مؤمنانه، یعنی به نحو جسمانی، شناخته شده بود، یا بهتر بگوییم، نادرست فهمیده شده بود. این عیسی مسیح بر خلاف عیسی مسیحی بود که او (پس از تغییر کیش) در حالتی معنوی و مؤمنانه، یعنی به نحو «روحانی» می شناخت. بنابراین، پولس نمی خواهد عیسای تاریخی را کم ارزش جلوه دهد؛ بله، او دغدغه ارتباط کاملا تغییر یافته با او، یعنی ارتباط با عیسی مسیح در روح، را دارد.

پولس به عنوان متفکری بزرگ و الهیدان منسجم
پولس حکیمی روشن ضمیر مانند کنفوسیوس، یا عارفی درون نگر مثل بودا نبود. او شخصیتی کاملا پیامبرانه و برخوردار از معنویتی عمیق بود. او در حد خود، متفکری بزرگ و الهیدان کاملا منسجمی بود، اما همانند پیامبران اسرائیل دارای نظام الهیاتی نظام مند و موزونی نبود که برای ما نظام دینی دقیق و فاقد هرگونه تناقضی بر جا گذاشته باشد. او هم چون دانشمندی نشسته در برج عاج، به بسط الهیات پیچیده و صرفا انتزاعی درباره شریعت و انجیل، ایمان و اعمال نپرداخت؛ همان کاری که بعدها الهیدانان لوتری انجام دادند. او در ضمن فعالیت پر جنب و جوش خود به عنوان یک مبلغ و «کشیش سخت کوش» به پیامدهای تغییر کیش خود از فرقه فریسی به ایمان به مسیح و تمام لوازم این ایمان برای جوامع مسیحی یهودی و به ویژه جوامع مسیحی غیر یهودی می اندیشید.

سنت انجیلی عیسی از دیدگاه پولس
با وجود این، این متفکر پیشرو مسیحیت اولیه تقریبا به ندرت به سنت انجیلی عیسی مراجعه می کرد، اما بدون شک، نسبت به آن نظر مثبتی داشت. دست کم بیست عبارت مهم از آثار معتبر پولس می توان نقل کرد که در آن، پولس به وضوح، کار خود را بر مبنای سنت انجیلی عیسی قرار داده است؛ این عبارات اغلب در آثار پراکنده او وجود دارد. برخی از این آثار (هم چون نامه به فیلیپیان و نامه دوم به قرنتیان) مشتمل بر قطعه هایی از نامه هایی است که مکاتبه شده، ولی به طور کامل حفظ نشده اند. اما می توانیم از این امر نتیجه بگیریم که علاوه بر آنچه به نحو کاملا اتفاقی حفظ شده، پولس توانسته است خیلی بیش از آنچه درباره پیام، سیره و فرجام عیسای زمینی و تاریخی در اورشلیم، دمشق، انطاکیه یا هر جای دیگر شنیده بود، به کلیساهایش منتقل کند.
 

منـابـع

هانس کونگ- مقاله پولس و گسترش مسیحیت- ترجمه احمدرضا مفتاح- فصلنامه هفت آسمان- شماره 16

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد