اصلاح گرایان یهود
فارسی 5214 نمایش |تنوع دینى میان اشکنازى ها و سفارادى ها
تمایزاتى که میان اشکنازى ها و سفارادى ها وجود دارد در اصل تصادفى و مربوط به شرایط تاریخى و جغرافیایى خاص است و از قرن ها انزوا و تحولات مجزا از یکدیگر ناشى مى شود. اما اختلافات موجود میان یهودیت راست کیش و یهودیت مترقى از نوعى کاملا متفاوت است و اغلب نشان از تفاوت هاى واقعى در دیدگاه و نگرش هاى آنان دارد. نسبتا تا همین سالیان اخیر شکاف راست کیش/ مترقى فقط در میان یهودیان اشکنازى و شمار کوچکى از یهودیان سفارادى مقیم اروپاى غربى قابل تشخیص بود و در بین جمعیت هاى گسترده و سنتى سفارادیان مقیم ممالک اسلامى از آن اثر و خبرى نبود.
فقط آنگاه تنش هاى میان سنت و مدرنیته، که زیربناى انشقاق راست کیش/ مترقى بود شروع به نمود یافتن در بین گروه اخیر از یهودیان کرد که خروج توده اى یهودیان از سرزمین هاى عربى و آسیایى به مقصد کشور تازه تأسیس اسرائیل شروع شد. اما با این حال حرکت مهمى در میان اینان براى بازسازى هنجارهاى یهودى و هماهنگ کردن آنها با عقاید جدید مشاهده نمى شود. این امر تا حد زیادى مى تواند ناشى از محیط اجتماعى متفاوتى به حساب آید که یهودیان از گتوى فرهنگى خود کم کم به درون آن گام مى گذاشتند. آزاد شدن جامعه یهود اروپا، یهودیان را در تماس با جهان مسیحى قرار داد. در این جوامع ارزش هاى مسیحى، اگر چه به نحو روشنفکرانه اى تعدیل شده بودند، همچنان کارآیى داشتند. در کشور جدید اسرائیل، که در آن این آزاد شدن در حال شکل گیرى است، فرهنگ غیر یهودیتى غالب از نوع فرهنگ قدسیت زدوده و مربوط به دوران پس از صنعتى شدن، و از سنخ همان چیزى است که در جهان غرب اتفاق افتاده است.
یهودیت اصلاح گرا
یهودیت اصلاح گرا در قرن هجدهم و از سوى روشنفکران یهودى آلمان به وجود آمد و خواهان آن بود که تغییراتى در اعمال و عقاید یهودى به وجود آورد. طلایه داران این گرایش هاى تجددخواهى در عین حال خویشتن را به یهودیت سنتى متعلق مى دانستند و از آن رو از بدعت هاى خود دفاع مى کردند تا بتوانند یهودیان و یهودیت را به عنوان بخش قابل پذیرشى از جامعه بیگانه غیر یهودى مطرح سازند. به همین جهت موزس مندلسون کوشید تا زبان هم دینان خویش را با ترجمه کتاب مقدس به آلمانى، که در 1780 آغاز شد، پالایش کند. وى آرزو داشت برنامه هاى تعلیمى و تربیتى را مورد تجدید نظر قرار دهد تا درک بهترى از زبان عبرى، کتاب مقدس، و ارزش هاى اخلاقى یهودیت به یهودیان ارزانى دارد. نیز مى خواست شاهد دایر شدن آموزش هاى حرفه اى براى جوانان یهودى باشد، و در کنار مطالعات سنتى یهودى بنیان عملى آنان در موضوعاتى مانند ریاضیات و ادبیات نیز قوت گیرد. فرآیندى را که مندلسون و شاگردانش آغاز کردند از قدرت درونى ویژه اى برخوردار بود. براى یهودیان آزادشده و تحصیل کرده، مسیحیت کمتر بیگانه جلوه مى کرد و از آنجا که وجوه مشترک زیادى با میراث یهودیت داشت تعمید گرفتن پیشرفتى طبیعى براى برخى به شمار مى آمد.
اصلاحات ایسرائل یاکوبسون در عبادت و کتاب نماز
برخى دیگر از یهودیان، که در طرد سنت دینى خود مردد بودند، در عین حال آرزو داشتند موفقیت فرآیند آزادسازى یهودیان را به چشم ببینند و خواستار به وجود آمدن تغییراتى در سنت یهودى بودند تا تضمینى براى فرآیند یاد شده باشد. آنها همچنین امیدوار بودند که بتوانند در مقابل کسانى که قبلا فرآیند فرهنگ پذیرى را پشت سر گذاشته بودند و خود را بیگانه از کنیساهاى «جهان باستان» مى یافتند مقاومت ورزند. اصلاحاتى که از 1810 به بعد توسط ایسرائل یاکوبسون در عبادت و کتاب نماز به وجود آمد به منظور آن انجام مى شد که گستره آزادسازى را بیشتر کنند و براى یهودیانى که قبلا آزاد شده بودند، تسهیلاتى فراهم آورند.
نیایش هاى آلمانى، استفاده از ارگ، گروه کر مختلط، موعظه به زبان بومى، کوتاه کردن نمازها، و برقرارى جشن تکلیف براى پسران، همه و همه گام هایى در همین جهت بوده اند. یاکوبسون اگرچه محل نیایش خویش را معبد می نامید و به این ترتیب آن را از کنیسه های سنتی متمایز می کرد، اما خود را تکمیل کننده یهودیت دوران پیش از آزادی یهودیان می دانست و تصور نمی کرد که نهضت دینی جدیدی به وجود آورده باشد. همزمان با این گونه تعدیلات که در امور مربوط به نمازها صورت می گرفت برخی از عناصر نظریات اعتقادی یهودیت که به نظر می رسید با نگرش های یهودیان آلمانی هماهنگی یافته با جامعه بیگانه ناسازگارند، مورد تجدید نظری کلی قرار گرفتند. اندیشه هایی مانند امید به بازگشت به صیون، بازسازی معبد در اورشلیم و برقرارى دوباره مراسم قربانى ها، جملگى وصله هاى ناجورى بر طرح آزادسازى به نظر مى رسیدند.
اختلاف میان سنت گرایان و اصلاح گرایان
به هر حال، این فرآیند اصلاحات در آیین هاى نماز و تجدید نظر در اعتقادات طبیعتا محدودیتى نداشت. در 1819 کتاب دعاى جدیدى براى معبد هامبورگ تهیه شد و طبع دوم جنجال برانگیز آن که اینک تفسیرهاى جدیدى از اندیشه هاى موجود در باب ماشیح و صهیون را بازتاب مى داد در سال 1841 بیرون آمد. در مرحله هاى نخست حمایت کنندگان اصلاحات با توسل به پیشینه هاى هلاخایى، حتى اگر چنان تمسک هایى از دید مخالفان سنت گراتر ایشان ناپذیرفتنى مى نمود، به پشتیبانى از قضیه مورد نظر خویش مى پرداختند. با به وجود آمدن محیط جدید و روشنفکرانه تمام عیارى که با مطالعات تاریخى و ادبى در زمینه گذشته یهودیت گره خورده بود، و در قالب نهضتى به نام علم یهودیت شهرت یافت، تلاش هایى صورت گرفت تا اصلاحات را به حیطه هاى گسترده ترى در زندگى و مناسک یهودى بکشانند. اصلاح گرایان اینک دیگر از دیدگاهى مکتبى در باب الگوهاى تکاملى رشد دینى یهودیت برخوردار شده بودند. اختلاف میان سنت گرایان و اصلاح گرایان دیگر فقط موضوعى در حد مقابله با انجام تغییرات صورى در اعمال هلاخایى و یا ترویج و انتشار آنها نبود بلکه به تفاوت عمیق دیدگاه ها در باب اعتبار و وثاقت تعالیم یهودى و ویژگى هاى آن بر مى گشت.
تفاوت رویکرد اصلاح گرایان میانه رو و اصلاح گرایان تندرو
هم در اروپا و هم در آمریکا متفکرانى افراطى وجود داشتند که در آرزوى جدید کردن یهودیت و کنار گذاشتن اغلب مناسکى بودند که به خوراک، ختنه، شبات، و موعدها مربوط مى شدند. توجیه آنان براى این کار آن بود که یهودیت در دل فرهنگ هاى گوناگون و با جذب تأثیرات خارجى موجود در طول مسیر حرکت خود، رشد کرده است و براى آنکه در جهان جدید زندگى کند باید شکل و ظاهر کهنه را کنار گذارد و سر و وضعى جدید پیدا کند. این تفاوت رویکرد میان اصلاح گرایان میانه رو مانند آبراهام گایگر و اصلاح گرایان تندرو مثل ساموئل هولدهایم در درون یهودیت اصلاح گرا دقیقا تا زمان حاضر نیز ادامه پیدا کرده است. این امر نه تنها در اروپاى خشکى بلکه در هر نقطه دیگرى از اروپا که نهضت اصلاحى بدان پاى گذاشته است نیز جلوه گر است.
اولین جماعت اصلاح گرا در بریتانیا
در بریتانیا اولین جماعت اصلاح گرا در سال 1840 به وسیله گروهى از بازرگانان ثروتمند لندنى، که از کنیساهاى رسمى راست کیش انشعاب کرده بودند، تأسیس شد. نگرش هاى اصلاحى اینان از نوع معتدل بود، و از آن زمان تا کنون الگوى غالب در یهودیت اصلاحى بریتانیا همین نگرش بوده است. گروهى که آنها بنیان گذاشتند، یعنى کنیساى یهودیان بریتانیایى غرب لندن، حجیت و الهى بودن کتاب مقدس را قبول داشت اما نسبت به سنت حاخامى رویه اى انعطاف پذیرتر در پیش گرفت. کتاب دعایى که چاپ کردند بسیار شبیه سیدور راست کیش ها بود، ولی تنوع کمتری در مناسک داشت، علاوه بر این، موضع الهیاتی آنها در باب احیای مراسم نیایشی معبد، مسیحا و بازگشت به صهیون نشانی از دغدغه هایی که برخی از اصلاح گرایان آلمان داشتند، نداشت.
پیدایش نهضت یهودی لیبرال
فقط در 1902 بود که با پیدا شدن یهودیت لیبرال موضع گیری های افراطی تر نهادینه شد. حتی یهودیت لیبرال تا آنجا پیش رفت که از تغییر مراسم شبات از شنبه به یکشنبه نیز حمایت کرد. کلود مونتفیوری، از اعضای برجسته یهودیت لیبرال نخستین قائل شده بود که اسفار خمسه از موسی نیست، صهیونیزم را نفی جهان شمولی یهودیت می دانست و آن را رد می کرد، و نسبت به تعالیم عیسی و مسیحیت دیدگاهی همدلانه داشت. لیلیان مونتاگ از همکاران مونتیفیوری در ایجاد نهضت یهودی لیبرال که از آن زمان به بعد به اتحاد دینی یهودی شهرت یافت، خود از کسانی بود که مراسم عبادی برگزار می کرد، چنین پدیده ای برای کنیسه غرب لندن که سنت گراتر بود غریب مى نمود. به واقع در سال 1903 وقتى که جماعت نوپاى لیبرال ها درخواست کردند که از ساختمان هاى کنیسه غرب لندن استفاده کنند، یکى از شروطى که کنیسه یادشده قید کرد این بود که باید زن و مرد در طى مراسم عبادت خدا از همدیگر جدا باشند.
یهودیت اصلاح گرا در ایالات متحده
در ایالات متحده در نیمه دوم قرن نوزدهم همین تقسیم میانه رو/ تندرو در ایام نخستین یهودیت اصلاح گرا نیز مشاهده مى شد. آیزاک وایز از رهبران میانه رو ها و یکی از بنیادگذاران دانشکده اتحاد عبری در سینسیاتی که از زمره حوزه های علمیه اصلاح گرایان به شمار می آمد. از معماران برنامه کلیولند بود که بنیان یهودیت اصلاح گرای آمریکا روی آن گذاشته شد. علی رغم آنکه نظر شخصی وایز درباره سرشت الهی کتاب مقدس و اعتبار سنت حاخامی بسیار از دیدگاه راست کیش فاصله داشت اما برنامه مذکور آن دو موضوع را به رسمیت شناخت. وایز خواهان آن بود که مبنای میانه ای اتخاذ گردد، و معتقد بود که هر تغییری که در مورد مناسک و نماز های یهودی پیشنهاد می گردد، می بایست چنان باشد که گونه عملی و ماندگاری از یهودیت آمریکایی را پشتیبانی کند.
از این رو وی با جدایی زن و مرد در کنیسه ها و روز های اضافی اعیاد مخالف بود و در 1873 حتی با پوشاندن سر توسط مردان شرکت کننده در جلسه کنیسه، مخالفت کرده بود. اصلاح گرایان تندروتر به رهبری آینهورن و پس از او به رهبری دامادش کافمن کوهلر، با رویکرد تقریبا تردیدآمیز و عمل گرایانه وایز مخالف بودند و از اصلاحاتی منسجم تر و تمام عیار حمایت می کردند. در برنامه اصلاحی پیتزبورگ، منتشر شده به سال 1885، که در صورت بندى آن کوهلر مشارکت عمده اى داشت، چنین اظهار شده بود که کتاب مقدس اگرچه به عنوان منبع یهودیت از ارزش بالایى برخوردار است اما با این حال در بر دارنده اندیشه هاى کهنه و منسوخ متعلق به گذشته ها است. فقط تعالیم اخلاقى یهودیت به علاوه آن بخش از مناسک که به زندگى یهودیان جدید قداست مى بخشد مى توانست الزامى باشد. محدودیت هاى خوراکى، آرزوهاى ملى مرتبط با فلسطین، و اعتقاداتى همچون رستاخیز یا پاداش و جزاى پس از مرگ جملگى طرد شدند. در مجموع جناح تندروتر یهودیت اصلاح گرا بر جامعه یهودیان اصلاح گراى آمریکا غالب است.
مشاجرات میانه روها و تندروها
از همان روزهاى اولیه نهضت اصلاح شمار زیادى به ویژه در آمریکاى شمالى به آن پیوستند. سازمان نهضت در آنجا، یعنى اتحاد جماعت هاى عبرانى آمریکا، امروزه نزدیک به 800 کنیسه وابسته دارد. اگرچه هنوز هم مشاجراتی میان میانه روها و تندروها درباره جایگاه هنجارهای سنتی در زندگی یهودیان اصلاح گرا وجود دارد اما در کل، در برخی مناطق بازگشتی به سنت دیده می شود و نیز احساس هم هویتی شدیدی با صهیونیزم و کشور اسرائیل در کار است. مناسک کنار گذاشته شده دوباره به برخی جماعت های تندروی اصلاح گرا راه یافته اند و گروه های اصلاح گرای اعتدالی در حال آزمایش مجدد جنبه هایی از عرف حاخامی هستند که در ایام نخست نهضت اصلاح نفی شده بودند.
یکی از مشاجرات خاصی که امروزه در ایالات متحده حاخام های اصلاح گرا را تحت تأثیر خود گرفته است، موضوع شرکت آنان در مراسم ازدواج هایی است که بین یهودیان و بیگانگان صورت می گیرد. در حالی که همایش مرکزی حاخام های آمریکا که مجمع حاخام های اصلاح گراست، اصولا از در مخالفت با چنین مشارکت هایی در آمده است به حاخام های منفرد اجازه داده است که در این زمینه به نظر خاص خود عمل کنند. شورای حاخام های نیویورک، متشکل از حاخام هاى راست کیش، محافظه کار و اصلاح گرا در 1973 قطعنامه اى گذراند که از عضویت آنانى که در چنان ازدواج هاى مختلطى شرکت کرده باشند جلوگیرى مى کرد. این امر باعث شد عده اى از حاخام هاى اصلاح گرا از آن شورا استعفا دادند.
اختلافات راست کیش ها و اصلاح گرایان
برخى از مشکلات رایج که با اصلاح گرایى مرتبطند باعث اختلافات عمده اى در درون جامعه یهودى شده اند; مثلا در ایالات متحده آمریکا حاخام هاى اصلاح گرا اصل پدر یهودى را به رسمیت مى شناسند و فرزندان پدران یهودى و مادران بیگانه را یهودى مى شمارند، و یا مثلا سنت گرایان معمولا سبک نوکیشى اصلاح گرایان را قبول ندارند. با این حال، اگرچه سنت است، اما حل این گونه مشکلات به لحاظ نظرى ممکن است، چرا که علاقه مندان مى توانند نوآیینى و یا تجدید نوآیینى را با تشریفات سنتى به جاى آورند. یکى از جدى ترین و دیرپاترین مشکلاتى که میان شکل هاى اصلاحى و سنتى تر یهودیت وجود دارد تشریفات طلاق نزد اصلاح گرایان است. زنى که طلاق سنتى را از سر نگذراند هنوز از دید هلاخا در عقد ازدواج به سر مى برد. هر بچه اى که از ازدواج هاى پس از این گونه طلاق ها به وجود مى آید ممزر به شمار مى رود، و امکان ازدواج آزادانه با هم کیشان خود را نخواهد یافت.
از آنجا که تشریفات طلاق اصلاح گرایان به لحاظ هلاخایى ناپذیرفتنى است شمار روزافزونى از کودکان متولد شده در جوامع اصلاح گرا، ممزر هستند، و این لکه ننگ را نسل به نسل به بچه هاى خویش نیز منتقل خواهند کرد. در طول زمان ممکن است که راست کیش ها و اصلاح گرایان تبدیل به دو گروه ازدواجى کاملا درون گرا شوند. یکى از راه حل هاى ممکن براى این مشکل، که با استفاده از نوشته هاى حاخام مشه فاینشتاین، از حاخام هاى راست کیش برجسته آمریکایى، پیشنهاد مى شود این است که اصل ازدواج هاى اصلاح گرایان را به دلیل عدم وجود شواهد هلاخایى مناسب نامعتبر بدانیم. این امر بدان معنا خواهد بود که بچه هاى متولد شده از ازدواج هایى که مترتب بر فرض یادشده صورت گرفته اند هرچند حاصل ازدواج به شمار نمى آیند اما ممزر هم نیستند.
منـابـع
آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- صفحه 327-344
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها