شریعت موسوی از دیدگاه مسیح در اناجیل (اصلاح و اکمال)

فارسی 4941 نمایش |

مسیح و اصلاح شریعت موسوی در اناجیل چهارگانه

«شنیده اید که به اولین گفته شد... لیکن من به شما می گویم...» این عبارت در انجیل متی باب پنجم از آیات 21 به بعد بارها تکرار شده سرآغاز نوعی نونگری عیسی به شریعت موسوی است. این آیه ها، شاهد موضعگیری تازه رفتاری کاملا متفاوت از آنچه پیش از آن از عیسی شنیده بودیم، است؛ موضعی که پیش از این از آن چنین یاد کرده بود: «نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم.» (متی 5:17) این رویکرد رویکردی اصلاحی است که در پرتو این آیات و آیات دیگر ارائه می شود. موضع اصلاحی مسیح با پرسش های اساسی همراه است. نخست این که ضعفی که این کلام به دلالت التزامی به آن اشاره دارد چیست؟ دوم، مراد مسیح از اکمال و اتمام شریعت چیست و او چگونه و به چه وسیله ای می خواهد نقص و ضعف شریعت را جبران کند؟

ضعف شریعت موسوی از نگاه مسیح
کاوش در اناجیل چهارگانه و توجه عمیق به آموزه های عیسی آشکار می کند که از نگاه مسیح، شریعت موسوی با تمام خوبی هایش، برای رهانیدن آدمی و رستگاری او کافی نیست و رسیدن به او «ملکوت» آسمان ها تنها با التزام به شریعت موسوی به دست نمی آید. او بر این باور است که انسان تنها با توقف بر شریعت و التزام به قواعد خشک آن نمی تواند به آنچه اراده خدا در قبال آدمی است دست یابد و «اشتباه است که تورات را مو به مو اجرا کنید و به خواسته های بزرگتر خدا چشم ببندید.» او می گوید: «وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که نعناع و شبت و زیره را عشر می دهید و اعظم احکام شریعت یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده اید. می بایست آنها را به جا آورده این را نیز ترک نکرده باشید.» (متی: 23:23) او در جایی دیگر و در پاسخ به جوانی که در پی راه یافتن به ملکوت آسمان ها و زندگی جاودانی است، می گوید: «احکام را می دانی، زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، دغا [دغل بازی] مکن، پدر و مادر خود را حرمت دار.» (مرقس 10:18ـ19) اما آن جوان قانع نگشته و با اعتراف به ناکافی بودن این وصایا برای رسیدن به رستگاری می گوید: «ای استاد این همه را از طفولیت نگاه داشتم.» (مرقس 10:20)
با این جمله که گویا از خواست عیسی حکایت می کند، عیسی به وی نگریسته او را محبت نموده و گفت: «تو را یک چیز ناقص است؛ برو آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت؛ آنگاه بیا و صلیب را برداشته مرا پیروی کن.» (مرقس 10:21) این گفتگوی کوتاه عیسی با جوانی ثروتمند، آشکارا نشان دهنده آن است که شریعت گرچه در نگاه عیسی و حتی آن جوان پرسشگر در رساندن آدمی به سعادت و رستگاری لازم است، ولی کافی نیست. شریعت در نگاه مسیح نصاب خواست خدا از آدمی است و نه غایت و سقف آن؛ کمترین خواسته خدا است که تنها به تصرفات رفتاری انسان می پردازد نه به افکاری که در پس این رفتارها وجود دارد و آنها را جهت می دهد. از نگاه او، تورات تنها درباره اعمال یهودیان قانون وضع کرده و نه افکار آنان و به همین دلیل نباید به آن بسنده کرد.
به همین دلیل است که می گوید: «گفته شده است هر کس که مرتکب قتل شود محکوم به مرگ است؛ اما من می گویم هر کس در قلب خود نسبت به برادر خویش خشمگین باشد سزاوار حکم شود.» (متی 5:21) عیسی بر آن است تا با این جمله اعلام کند که در شریعت تورات گرچه صرفا برای گناه قتل حکم آمده ولی فکر قتل و صفت خشم را نمی توان از نهی خالی دانست. از نگاه مسیح، این جا جایی است که نقص شریعت عیان می شود. او به پیروان خود می آموزد که نمی توان نقص های اخلاقی را در پرده اعمال و آداب دینی پنهان ساخت. (یاسپرس، همان، ص47) و هشدار می دهد که اگر مثل فریسیان باشند به ملکوت آسمان راه نخواهند یافت (متی: 23) و برای رستگاری چیزی فراتر از قواعد خشک تشریعی و آنچه فریسیان می کنند نیاز است و به همین دلیل است که می گوید: «زیرا به شما می گویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.» (متی 5:20) عدالت نه رفتاری صرف، بلکه روحیه و تفکری است که رفتار آدمی را سامان می بخشد و در مسیر عدل نگه می دارد.
عیسی بر آن است تا اعلام کند که انجام اعمال تشریعی نباید آدمی را گرفتار عجب کند و به این خیال خام اندازد که هر آنچه خوبی است به جای آورده و به رضایت الهی دست یافته است. او بر آن است تا بگوید که «قواعد جزمی به تنهایی کافی نیست و معلوم نیست که اطاعت کورکورانه از خدا و صرف اجرای شریعت و تن دادن به آن، نهایت خواست خدا باشد. تن دادن به شریعت خوب است ولی کافی نیست. باید در موردی داوری کرد و سپس مشیت الهی را یافت و بر آن اساس رفتار کرد.» خلاصه این که او هرگز شریعت را نفی نکرد، ولی به کفایت آن برای رستگاری هم رأی نداد و به همین دلیل معتقد بود که در برابر ضرورت و لزوم پیروی از خداوند در ملکوت هر تکلیفی هیچ است. با این بیان روشن می شود که او در حقیقت قانون مطلق را مردود می شمرد نه مطلق قانون را. در مجموع می توان صفت شریعت را از نگاه مسیح در بی توجهی آن به افکار آدمی و ناکافی بودن آن در رساندن او به ملکوت دانست.

مسیح و اکمال شریعت موسوی

پرسش دوم نیز پرسشی اساسی است: مسیح چگونه می خواهد شریعت یادشده را کامل کند و اساسا مراد او از اکمال شریعت چیست؟ مفسران در پاسخ به این پرسش بحث های گوناگونی را طرح کرده اند. با این حال، هیچ مفسری باور ندارد که مسیح بر آن بود تا با افزودن حکم یا احکامی به شریعت موسوی آن را کامل کرده یا احکام تازه ای را به جای احکام پیشین نشاند و البته اگر کسی به ضعفی از شریعت که مسیح بدان اشاره دارد، توجه کند، در خواهد یافت که افزودن حکم یا احکامی به مجموعه شریعت پیشین نمی تواند از ضعف آن بکاهد؛ چون مسیح ضعف شریعت را در اختصاص آن به رفتار بیرونی آدمیان و بیگانگی اش از تفکراتی می دانست که در ورای این افعال وجود داشته، این افعال را پدید می آوردند. این ضعف با افزایش حکم یا فرمانی از همان سنخ قابل رفع نیست چون حکم جدید هم مثل احکام پیشین به رفتار آدمی توجه دارد. برخی از مفسران معتقدند که تکامل شریعت موسوی در شخصیت عیسی مسیح نهفته است، و هم او است که کمال شریعت است بدان معنا که مسیح و آمدن او تحقق وعده های تورات و پیامبران بنی اسرائیل است و به همین دلیل، کمال آنهاست. البته این تفسیر هیچ مؤیدی در گفته های مسیح ندارد و مسیح نیز در هیچ کلامی خود را چنین معرفی نکرده است.
البته اگر مکمل بودن شخص مسیح برای شریعت بدان معنا باشد که سیره عملی او مکمل شریعت است، در این صورت با این گفته های مسیح تأیید خواهد شد: «بیایید نزد من ای تمام زحمت کشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا حلیم و افتاده دل می باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت، زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.» (متی 11:28ـ30) مسیح این را به کسانی پیشنهاد می کند که خود اهل شریعتند. تعبیر گرانباران اشاره به کسانی است که بار گران شریعت را بر دوش دارند. بر این اساس، مسیح یوغ خود و پیروی از خود را به عنوان مکمل شریعت به آنها توصیه کرد و این می تواند به معنای مکمل بودن مسیح برای شریعت باشد. او در جایی دیگر و در برابر خواهش جوان ثروتمندی که در پی حیات جاودانی است، ابتدا انجام تمام اعمال شرعی را سفارش می کند و سپس می افزاید «و بیا صلیب را برداشته، مرا پیروی کن.» (مرقس 10:21)
این عبارت نیز به روشنی عبارت پیشین، بر این ادعای مفسران دلالت دارد که مسیح، خود، مکمل شریعت است و البته این پیروی و تکمیل به معنای افزایش حکم یا احکامی بر شریعت نیست، بلکه مکمل اطاعت حرفی از آن است؛ اطاعتی که به فریسیان و کاتبان نسبت داده می شد (متی 15: 1ـ9) و مکمل تأثیر شریعت بر حوزه فکر و اندیشه است. در مقابل این تفسیر، تکمیل شریعت به دست عیسی می تواند معنای دیگری هم داشته باشد؛ معنایی که در تفاسیر عهد جدید به آن اشارات زیادی شده است و از نگاه نگارنده می تواند بر تفسیر نخست ترجیح داده شود. بر اساس این تفسیر، عیسی مسیح شعار تکمیل شریعت را با ارائه رویکردی تازه نسبت به آن تحقق بخشید. او با نقد رویکرد متداول به شریعت و درک رایجی که از آن وجود داشت، تلاش کرد تا جماعت بنی اسرائیل و پیروان خود را به فهمی تازه از شریعت فرا خواند و این نواندیشی در فهم شریعت و نگاه تازه مسیح به جامعه معنای تکمیل شریعت است. فریسیان و کاتبان، دو فرقه مهم از جماعت بنی اسرائیل، نماینده تفکری هستند که مسیح در پی نقد آن است و به همین دلیل این دو فرقه از انتقادات او سهم بیشتری بردند.
مسیح گاه آنان را متهم می کرد که میل و خواست خود را بر احکام موسوی مقدم داشته اند (متی 15: 3ـ6) و به همین دلیل است که می گوید «هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته است کنده شود.» (متی 15:13) و گاه آنان را متهم می کند که صرفا با زبان خود به احکام و شریعت موسوی پایبندند نه با دل و جان خود، و به همین منظور به گفته ای از اشعیا استدلال می کند که «این مردم با زبان خود به من احترام می نهند اما دلشان از من دور است.» (متی 15:8) گاه این دو فرقه را به ریاکاری متهم می کند؛ ریاکارانی که «بیرون پیاله و بشقاب را پاک می کنند و از درون آلوده اند.» (متی 23:25) و چون گورهای سفید شده اند که بیرونشان نیکو است و در درون پر از آلودگی ها و نجاساتند. (متی 23:27)
مسیح بر این باور است که آنان در تن دادن به شریعت جامع رفتار نکرده اند و به همین دلیل به پاره ای از احکام تن می دهند و شماری دیگر را که شاید از مهمترین احکام باشد، به جای نمی آورند. به همین دلیل است که «پشه را صافی می کنند و عشر شوید و نعنا را می دهند، ولی بزرگ ترین احکام الهی یا همان رحمت و عدالت را غافل می شوند.» (متی 23:23). او در این عبارات تند و صریح، و حملات شدید به تلقی و قرائت فریسیان و کاتبان از شریعت، گام به گام در پی بیان رویکرد تازه ای به شریعت است، رویکردی که سرانجام این جماعت متعصب را نخست خشمگین کرد. پاره ای از مسائل مورد مناقشه میان عیسی (ع) و فریسیان از شریعت موسوی می باشد.

روز هفتم (سبت)

نخستین مورد از موارد پر مناقشه میان عیسی و فریسیان، مسئله حرمت روز هفتم است. حرمت روز هفتم از احکام دهگانه عهد عتیق است (خروج 20:8) و در آیین توراتی جایگاهی بلند دارد و روز خدا لقب گرفته است (خروج 20:10) و بخشی از پیمان خدا با بنی اسرائیل به شمار می آید. اهمیت این روز و نگه داشتن حرمت آن، و موضع ویژه ای که عیسی در قبال آن گرفت سبب مشاجرات فراوانی بین او و فریسیان شد که در اناجیل چهارگانه نقل شده است. داوری درباره موضع گیری عیسی در این زمینه کار دشواری است و مفسران را تا بدان پایه به حیرت فرو برده که برخی از آنان بر این باورند که «مقررات روز هفتم تنها مورد از مجموعه ده فرمان است که به صراحت در رفتار و گفتار عیسی نقض شده است» و پاره دیگری از مفسران (که شمارشان بیشتر است) تلاش گسترده ای انجام داده اند تا ثابت کنند که در این مسئله مثل همه فرمان های تشریعی تورات نافرمانی و نقضی از سوی مسیح صورت نگرفته است.
نکته دیگری که در نگاه نخست بر حیرت آدمی می افزاید، این است که در مجموعه اناجیل آیاتی وجود دارد که از نگهداری حرمت روز هفتم از سوی مسیح حکایت می کند (مرقس 1:21)، اما آیاتی از اناجیل، به حکایت از عیسی، به مفهوم سبت و روز هفتم حمله می کنند و حکایت از آن دارند که مسیح در این روز مرتکب عملی شد که از نگاه فریسیان آشکارا نقض احکام مربوط به آن است. کم نیستند اعمالی چون شفای بیماران در روز هفتم که در اناجیل از آنها یاد شده است .(مرقس: 3:1ـ6 و متی: 12:14 و لوقا: 6:6ـ11) و البته مسیح به دلیل این رفتار هدف حمله فریسیان و کاتبان بود و به نقض شریعت متهم. اما آیا او خود چنین باور داشت؟ آیا آن گاه که بیماری را شفا داد و فلجی را از ناتوانی رهاند با باور نقض شریعت چنین کرد؟
اساس تمایز رویکرد مسیح با فریسیان (دست کم در مسئله سبت) در پاسخ به این پرسش نهفته شده است. در حالی که این اعمال در نگاه فریسیان حرمت شکنی روز هفتم انگاشته می شود و آنان را به گونه ای به به خشم فرو می برد که بی آن که از عمل خارق العاده شفای بیمار به دست مسیح در شگفت شوند فریاد نقض شریعت را سر می دادند؛ خود او چنین اعتقادی ندارد و این اعمال را نافی حرمت روز هفتم نمی داند و بر مدعای خود چون احبار یهودی به کتاب مقدس استدلال کرده و می گوید: «در تورات نخوانده اید که در روزهای سبت کهنه در هیکل سبت را حرمت نگه نمی دارند و بی گناه هستند.» (متی 12:5) او با این استدلال بر آن است که کاهنان را به این نکته متوجه کند که حال شما بر اساس کتاب مقدس خدمت رسانی کاهنان را به معبد در روز هفتم خلاف نگهداری حرمت آن روز نمی دانید و آنها را گناهکار نمی پندارید چگونه است که رفتار من را در خدمت کردن به انسان ها گناه تعبیر می کنید؟! در حالی که آدمی شأنش از معبد فزون تر است؛ «در این جا شخص بزرگ تر از هیکل است.» (متی 12:6) و خدمت به او مهمتر است از خدمت به هیکل و معبد، و اگر خدمت کاهنان در روز هفتم به معبد با حرمت این روز منافات ندارد، پس خدمت به انسان هم در این روز با حرمت آن ناسازگار نیست.
در این مشاجره، عیسی در پی آن است که کار خود را با سبت و حرمت آن همخوان نشان دهد و این باور خوش را آشکار سازد که این اعمال در روز هفتم گناه نیست و او با نیت نقض شریعت چنین رفتاری را انجام نداده است، چون در نگاه او انجام دادن هر عملی با حرمت روز هفتم در تضاد نیست: «از شما چیزی می پرسم که در روز سبت کدام رواست، نیکویی کردن یا بدی؟ رهانیدن جان یا هلاک کردن؟» (لوقا 6:9) ولی او استدلال دیگری دارد که بر این فرض استوار است که رفتار او در روز هفتم حرام است. عیسی در این جا نیز مثل استدلال پیشین به شیوه حاخامی به آیات کتاب مقدس (عهد عتیق) استدلال می کند و با مقایسه رفتار خود با حضرت داود، پیامبر بزرگ بنی اسرائیل، فریسیان را به این نکته توجه می دهد که ممکن است عملی در شرایط عادی حرام باشد و گناه شمرده شود ولی در شرایط غیرعادی حکم گناه نخواهد داشت: «ایشان را گفت مگر نخوانده اید آنچه داود و رفیقانش کردند، وقتی که گرسنه بودند چطور به خانه خدا در آمده نان های تقدمه را خوردند، (در حالی) که خوردن آن بر او و رفیقانش حلال نبود.» (متی 12:3 و4 و نیز لوقا 6:1ـ5 و مرقس 2:23ـ38)
با این استدلال، عیسی در پی آن است که شما در این شرایط خاص زمانی رفتار داود را گناه نمی دانید، پس رفتار من در شفای بیماران و رفتار اصحاب من در خوردن خوشه های گندم در روز هفتم را که ممکن است در شرایط عادی عملی حرام باشد، گناه تلقی نکنید. این رفتار ممکن است خلاف قانون روز هفتم باشد ولی خلاف مشیت الهی نخواهد بود. با این بیان، او به فریسیان تفهیم می کند که نباید به قانون و شریعت، چنان خشک و بی انعطاف نگریست که در مقام تزاحم با امر اخلاقی و مصلحت برتر نتوان از آن دست کشید. به همین دلیل، با مثالی دیگر مقصود خود را چنین بیان می کند: «کیست از شما که یک گوسفند داشته باشد و هر گاه آن در روز سبت به حفره افتد او را نخواهد گرفت و بیرون آورد.» (متی 12:11)
آیا آدمی در این شرایط به بهانه این که در روز هفتم انجام هر کاری حرام است گوسفند را به حال خود رها کرده و تا روزی دیگر صبر می کند؟ روشن است که هیچ کس چنین نخواهد کرد. در مشاجره روز هفتم، مسیح بیان دیگری هم دارد که می تواند نقطه اوج تفاوت نگاه او و فریسیان به شریعت باشد. او بر این باور است که سبت و شریعت مربوط به آن برای انسان آفریده شده است: «زیرا که پسر انسان مالک روز سبت است.» (متی 12:8) و به همین دلیل باید در خدمت انسان باشد و به زندگی او قوام بخشد. پاره ای از مفسران این آیه را چنین معنا کرده اند که مراد از پسر انسان شخص مسیح است و عبارت او مالک روز هفتم است بدان معناست که او می تواند در احکام مربوط به آن تغییراتی به وجود آورد، ولی سایر آیات و قرائن موجود بیانگر آن است که عیسی بر آن است تا معنایی برتر از این را بیان کند و آن این که شریعت خادم آدمی است نه مخدوم او، و هر رویکردی به شریعت که مانع خدمت رسانی شریعت به آدمی باشد و سبب شود که شریعت نتواند مسئولیت مهم خود را در قوام بخشی زندگی آدمی و نظام دادن به آن انجام دهد باید به کناری رود. به همین دلیل، رها کردن گوسفند در چاه و وانهادن بیمار فلج در درد و رنج و تحمل گرسنگی بسیار به بهانه حرمت نگه داشتن برای شریعت روز هفتم با رویکرد شریعت خادم سازگار نیست.
 

 

منـابـع

آکادمى شوروى- مبانى مسیحیت- ترجمه اسداللّه‏ مبشرى- بابل- کتابسراى بابل- 1366

مهراب صادق‏نیا- مقاله مسیح و شریعت موسوى- فصلنامه هفت آسمان- شماره 27

هنرى بمفورد پارکس- خدایان و آدمیان- ترجمه محمد بقایى- تهران- قصیده- 1380

هنرى تیسین- الاهیات مسیحى- ترجمه طاها میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدى

دیویدفرگوسن- متفکران بزرگ مسیحى (رودلف بولتمان)- ترجمه رحمتى- انتشارات گام نو- 1382

همفرى کارپنتر- عیسى- ترجمه حسن کامشاد- تهران- انتشارات طرح نو- 1357

کارل یاسپرس- مسیح- ترجمه احمد سمیعى گیلانى- تهران- خوارزمى- 1373

آبراهام کهن- گنجینه‏اى از تلمود- ترجمه فریدون گرگانى- تهران- انتشارات یهودا حى- 1356

توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکزمطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1377

مرى جو ویور- درآمدى به مسیحیت- ترجمه حسن قنبرى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1381

فریدریش هگل- استقرار شریعت در مذهب- ترجمه باقر پرهام- تهران- انتشارات قصیده- 1380

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد