شریعت موسوی از دیدگاه مسیح در اناجیل (مناقشات)

فارسی 4142 نمایش |

طلاق

یکی دیگر از مسایل مورد مناقشه عیسی و فریسیان، مسئله طلاق است. نگاهی به آنچه مسیح درباره طلاق می گوید به روشنی نشان دهنده رویکرد خاص او در رابطه با شریعت است. بر اساس تورات، طلاق عملی جایز است و اگر مردی به هر دلیلی زن خود را نپسندد، می تواند او را طلاق دهد: «چون کسی زنی گرفته به نکاح خود در آورد، اگر در نظر او پسند نیاید از این که چیزی ناشایست در او یابد، آنگاه طلاق نامه نوشته، به دستش دهد و او را از خانه رها کند و از خانه او روانه شده برود و زن دیگری شود.» (تثنیه 24: 1 و 2) آن گونه که آشکار است، در این حکم طلاق به صورت مطلق و به صرف خوش نیامدن مرد از زن روا شمرده شده و یهودیان که ازدواج را وسیله ازدیاد نسل می دانستند، با تمسک به این حکم زنان خود را تنها به دلیل نازایی طلاق می دادند و برای فسخ ازدواج دلیل دیگری لازم نمی دانستند.
قانون تلمود نیز به این معنا اشاره دارد که اگر زن و شوهری بخواهند از یکدیگر جدا شوند، اشکالی نیست. در آن جا می خوانیم: «زن برای شوهر مانند جذام است. علاجش چیست؟ او را طلاق دهد و از جذام شفا یابد» و گاه طلاق وظیفه دینی و شرعی تلقی شده است: «مردی که همسرش بد است وظیفه دینی اوست که وی را طلاق گوید.» اما آنچه از عیسی درباره طلاق در اناجیل گفته شده (دست کم) در نگاه نخست با اطلاق این حکم سازگار نیست. او در جایی چنین می گوید: «هر که زن خود را طلاق گوید و دیگری را نکاح کند، در حق وی زنا کرده است و اگر زن از شوهر خود جدا شود و به نکاح دیگری در آید مرتکب زنا شده است.» (مرقس 10:11 و 12) در این دو آیه طلاق به صورت مطلق حرام شمرده شده و این اطلاق با اطلاق جواز طلاق ناسازگار است. اما در جایی دیگر او با کمی تنزل، از اطلاق آن دست برداشته و طلاق را در پاره ای از موارد جایز می شمرد: «و به شما می گویم هر کس زن خود را به غیر از علت زنا طلاق گوید و دیگری را نکاح کند زانی است و هر کس زن طلاق داده شده را نکاح کند زنا کرده است.» (مرقس 19:9)
این حکم عیسی با آنچه قانون موسوی می گوید کاملا منطبق است: «زنی که مرتکب زنای محصنه شده شوهرش باید او را طلاق گوید.» با این حال، در نگاه نخست با حکم طلاق در یهودیت همسان نیست. با این همه، فریسیان از آنچه مسیح درباره طلاق می گوید در تحیر فرو رفته و از او می پرسند: «آیا جایز است مرد زن خود را به هر علتی طلاق گوید؟» (متی 19: 3) او در جواب ایشان به شیوه حاخامی و با استدلال به کتاب مقدس می گوید: «مگر نخوانده اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید و گفت از این جهت مرد پدر و مادر خود را رها کرده و به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند بود. بنابراین بعد از آن، دو نیستند که یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوسته انسان جدا نسازد.» (متی 19: 4ـ6). عیسی آشکارا طلاق را غیر جایز می شمرد و فریسیان از این پاسخ برآشفته شده، پرسیدند: «پس چرا موسی این عمل را روا شمرد؟» پاسخ مسیح به این پرسش دقیقا همان تمایز و تفاوت رویکرد او و فریسیان به مسئله شریعت است. او آنچه را موسی به عنوان حکم طلاق مطرح کرده، رد نکرد ولی آن را چیزی جز یک مصالحه نمی داند و به همین سبب می گوید: «موسی به سبب سنگدلی شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید، لیکن از ابتدا چنین نبود.» (متی 19:8) این عبارت شاید به آن معنا باشد که موسی به دلیل توان و میزان انقیادی که در بنی اسرائیل سراغ داشت چنین حکم کرد و اگر آنان بر اساس آن رفتار کنند، اگرچه معاقب نیستند ولی به تمام خواست و اراده خدا گردن ننهاده اند، چون تمام خواست خدا این نیست و به دلیل مصلحت این میزان از خواست خدا طرح شده است.
در این مسئله، عیسی در حقیقت در مقام بیان حکم اخلاقی طلاق است و می خواهد به بنی اسرائیل بفهماند که اگرچه بر اساس آنچه موسی گفته، طلاق عملی رواست، ولی نباید به هر دلیل واهی و بدون در نظر گرفتن مصالح اخلاقی زن و شوهر از هم جدا شوند. این مطلبی است که در تفاسیر عهد عتیق در مسئله طلاق هم به آن اشاره شده و طلاق را در عین جایز شمردن منفور خدا دانسته و اعلام می دارد که «حتی قربانگاه معبد هم در طلاق اشک می ریزد.» نتیجه این که عیسی با حکم شرعی طلاق که از نگاه او بر پایه مصلحت اندیشی صادر شده، مخالفتی ندارد؛ ولی معتقد است از نگاه اخلاق این رفتار نمی تواند بی جهت باشد و رفتار منفوری است.

نجاسات

نمونه دیگری از مناقشات عیسی و فریسیان درباره شریعت، مسئله نجاست است. به راستی چه چیزی نجس است؟ برخی از مفسران عهد جدید باور دارند که عیسی وعده داده بود که چیزی از شریعت موسوی نقض نکند، اما آن را نقض کرده است. با این همه، به سادگی نمی توان رأی این مفسران را پذیرفت و عیسی را به این دید نگریست. مشاجره از این پرسش توبیخی فریسیان آغاز می شود: «چون است که شاگردان تو به تقلید مشایخ سلوک نمی نمایند، بلکه به دست های ناپاک غذا می خورند؟» (مرقس 7:5) و او در پاسخ گفت: «هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل گشته و او را نجس سازد.» (مرقس 7:15) نمی توان تعارض ظاهری این سخن را با تلقی فریسیانه از شریعت تورات نادیده انگاشت ولی پرسش این است که عیسی قصد داشت چه مطلبی را به پیروان خود بیاموزد؟ آیا او می خواست شرایع مربوط به تغذیه را به هم بزند و آنچه را که شریعت قدیم نجس می انگاشت، پاک معرفی کند؟
توجه به دو نکته می تواند ما را از این ابهام برهاند. نخست این که عیسی آن گاه که بر این احکام می تازد، آنها را بخشی از احکام تشریعی عهد عتیق نمی داند، بلکه معتقد است که این احکام قواعدی است که فریسیان بر اساس تقلیدی انسانی از مشایخ خویش به دست آورده اند و به همین دلیل عیسی این تقلید را ناپسند دانسته و محکوم می کرد: «زیرا که رسوم انسانی را به جای فرایض تعلیم می دهند، زیرا که حکم خدا را ترک گفته و تقلید انسان را نگاه می دارند، چون شستن آفتابه ها و پیاله ها و چنین رسوم دیگر بسیار به عمل می آورید.» (مرقس 7:9ـ5 و متی 15:8) آن گونه که از این جمله پیداست، عیسی تقدم تقلید انسانی بر تقلید الهی و حدیث منقول بر نص تورات را مردود می دانست و از آن نهی می کرد، نه احکام تشریعی عهد عتیق را، و به فریسیان متذکر می شد که چگونه حکم خود در مسئله احترام به پدر و مادر را بر حکم خدا مقدم داشته اند و چون می شنود که فریسیان از سخن او ناراحت شده اند، می گوید: «هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد کنده شود.» (متی 15:13) یعنی این حکم برساخته دست فریسیان است و نبودن آن رواتر است.
پس در این جا نیز مثل مشاجره بر سر روز هفتم آن گاه که مسیح بر این احکام می تازد آنها را شریعت آسمانی و الهی قلمداد نمی کند، بلکه چون آنها را ساختگی می داند بر آنها خرده می گیرد. اما نکته دوم این است که در این جا نیز عیسی به مانند آنچه در حکم طلاق گفته شد، در پی تبلیغ اصولی است که آنها را بزرگتر و مهمتر از احکام تشریعی صرف می داند و از آنها به خواسته های عالی تر خدا یاد می کند. و البته خواسته هایی که عیسی آنها را اراده مهم خدا در قبال انسان می دانست و از آنها به عنوان احکام بزرگ شریعت یاد می کرد، اصولی کاملا اخلاقیند. وی این قواعد را چنین معرفی می کند: «اعظم احکام شریعت یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده اید.» (متی 23: 24ـ23)
مسیح در آموزه هایی از این دست در حقیقت با خود شریعت و جوهره آن منازعه نمی کند، بلکه او انسان ها را از نوعی برداشت ناقص از شریعت بر حذر می دارد و آنها را به فهم عمیق شریعت الهی و هدف نهایی و اصلی آن فرامی خواند. او با برداشتی از شریعت مبارزه می کند که آن را در همان قواعد خشک محدود می کند، برداشت کسانی که قواعد شریعت چشم آنها را بسته و غافلند که خدا خواسته هایی فراتر از این قواعد هم دارد که نباید از آنها چشم پوشید.

کلیت رویکرد مسیح به شریعت

فضای کلی حاکم بر مشاجرات، حکایت از آن دارد که شریعت موسوی چیزی جز قواعدی خشک تلقی نمی شد و مقلدان این شریعت چون ماشین هایی بی جان بدون توجه به روح حاکم بر آن صرفا در پی آن بودند که به آن تن دهند و عیسی با انتقاد از این وضعیت بر آن بود تا آدمی را با اعماق این قوانین آشنا سازد. به همین سبب، پیوسته تلاش می کرد تا ریشه های درونی شریعت را نگاه داشته و تقویت کند. او برای آن که آدمیان را از درون در برابر شریعت فروتن سازد و بدین وسیله شریعت موسوی را تکامل بخشد، در تلاش بود تا قوانین خویش را در نهان آدمی برده، آنها را به قوانین درونی تبدیل کند و به همین دلیل باور داشت که «خداوند قوانین خود را بر لوح هایی از جنس قلب آدمیان (و نه سنگ) نوشته است.» او معتقد بود که اگر اطاعت در صورت پیروی ظاهری از الزام های معینی چون یک مجموعه قوانین باشد بسنده نیست، بلکه «سرشت آدمی باید مطیع شریعت خدا باشد، سرشتی که خواست خدا نسبت به آدمی در آن نهفته است» و این همان انتقاد جدی مسیح به فریسیان است که با استشهاد به گفته اشعیا مطرح می کند: «این قوم به زبان های خود به من تقرب می جویند و به لب های خود مرا تمجید می کنند اما دلشان از من دور است.» (متی 15:8)
روشن است که در صورت تحقق چنین آرمانی توسط مسیح و کشاندن شریعت به درون آدمی و تبدیل آن به یک شریعت باطنی جایی برای ریا و تظاهر، خودفریبی و عجب و سایر اوصافی که مورد انتقاد مسیح و اتهام فریسیان بود باقی نمی ماند. شریعت با آن ارزش و موقعیت که در تورات دارد و با آن مسئولیتی که برای تنظیم امور زندگی آدمیان بر عهده دارد با اطاعت حرفی و بیرونی نمی تواند به چنین نتیجه ای ختم گردد. او با این رویکرد عبادات و احکام تشریعی را به فرمان هایی اخلاقی مبدل ساخت و در قالب توصیه های برای درک نیازهای انسانی قوانین خود را به چیزی فراتر از دست از کار کشیدن در روز هفتم کشاند و در واقع او به روح قانون تأکید می کرد نه شکل و قالب آن و به همین دلیل بر پاکی روح تأکید داشت و اعلام می کرد که گناهکاری صرفا با ارتکاب رفتار خلاف شریعت پدید نمی آید، بلکه اگر کسی در نهان خانه دل خود به گناه اندیشه کند گناهکار است: «هر کس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.» (متی 5:28)
یا این که می گوید: «هر کس در فکر خشم بر برادر خود باشد سزاوار حکم می شود.» (متی 5:22) و درست به همین دلیل است که از نگاه او «آدمیان را نباید با اعمالشان داوری کرد بلکه با نیت های درونیشان.» با چنین باوری است که عیسی تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا درون آدمیان را اصلاح کند و آن مناقشه معروف درباره این که چه چیزی نجس است به همین مسئله اشاره دارد: «هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل گشته، بتواند او را نجس سازد بلکه آنچه از درونش صادر می شود آن است که آدم را ناپاک می سازد.» (مرقس: 7:15 و 16) عیسی در تمام مشاجره های خود با فریسیان بر آن است تا آنان و پیروان خود را از خضوع رفتاری صرف در برابر شریعت بر حذر دارد و آنان را به عمقی فزون تر از شریعت و التزام رفتاری صرف فرو برد. تمثیل زیبایی که به تمثیل زراعت شهرت یافته نمایانگر همین واقعیت است.
او در آن جا می گوید: «گوش گیرید اینک برزگری به جهت تخم پاشی بیرون رفت و چون تخم می پاشید قدری بر راه ریخته شده و مرغان هوا آمده، آنها را برچیدند و پاره ای بر سنگلاخ پاشیده شد، در جایی که خاک بسیار نبود. پس چون که زمین عمق نداشت به زودی رویید و چون آفتاب برآمد سوخته شد و از آن او که ریشه نداشت خشکید و قدری در میان خارها ریخته شد و خارها نمو کرده آن را خفه نمود که ثمری نیاورد. مابقی در زمین نیکو افتاد و حاصل پیدا کرد که رویید و نمو کرد و بار آورد، بعضی سی و بعضی شصت و بعضی صد.» (مرقس: 4:3ـ8) در این تمثیل زیبا، مسیح به خوبی بیان می دارد که اگر شریعت در نهان آدمی نباشد و آدمی در وجود خود در برابر آن خاضع شود، مثل بذری است که در خاک کم عمق قرار گرفته است زود رشد می کند و عیان می شود ولی به سرعت نابود می گردد. در حقیقت عیسی به مانند یک آموزگار شریعت ظاهر می شود و مرجعیت سنتی شریعت را باور دارد و در عین حال مفهوم اطاعت از شریعت را به معنایی اساسی و همه جانبه تبدیل می کند؛ اطاعتی که نه فقط مستلزم اطاعت ظاهری از شریعت بلکه مستلزم تعین یافتن کل وجود آدمی بر مبنای تقاضاهای اساسی آن شریعت است.

نتیجه

ممکن است اصرار مسیح در توجه به روح و عمق شریعت سبب شود که جماعتی تصور کنند که او و پیروانش اهل طریقتند؛ برای نخستین بار در اعمال رسولان باب نهم، جماعت مسیحی به اهل طریقت توصیف شده اند. در آن جا می خوانیم: «و از او نامه ها خواست به سوی کنایس که در دمشق بود تا اگر کسی از اهل طریقت خواه مرد و خواه زن بیابد ایشان را بند بر نهاده به اورشلیم بیاورد.» (اعمال رسولان 9:2) اما نمی توان چنین تصوری را درست شمرد. توجه به مجموعه آموزه های مسیح در اناجیل چهارگانه با این باور سازگار نیست. نوآوری عیسی در فهم شریعت و رویکرد تازه او هرگز به معنای طرد شریعت نیست و در حقیقت سخن عیسی از این قرار است که اراده خدا و فرمان او تنها در احکام تشریعی او خلاصه نمی شود و برای رسیدن به خواست او پیروی از تورات به تنهایی کافی نیست، بلکه باید بر اساس اخلاق رفتار کرده؛ و این به معنای چیزی است فراتر از شریعت، و بیان دیگرش در توجه به ریشه های شریعت موسوی از این قرار است که: «یک دین نمی تواند از ریشه های خود دست بکشد و البته با این همه نمی تواند بدون رشد شاخه های جدید زندگی کند. هر قانونی مثل قانون فراگیر ما که قانون موسوی است، وقتی که از پیشینه اش جدا شود پژمرده می گردد و البته با این حال بدون تفسیرهای مکرر و همیشگی و بدون گسترش نمی تواند پایدار بماند.» (متی 9:16 و نیز مرقس 2:21)
اگر چه مسیح بارها اعلام کرد که بر پیراهن کهنه پارچه نو وصله نمی کنند (متی 9:17 و نیز مرقس 2:21) و یا این که شراب نو را در مشک های کهنه نمی ریزند (متی 9:17) و بدین وسیله در پی نوعی نوآوری در ادراک شریعت بود، ولی با همان صراحت می پذیرد که «شراب نو را از انگور کهنه می گیرند.» و بدین وسیله بر تعهد خود و پیروانش بر شریعت موسوی تأکید می کرد.

 

منـابـع

آکادمى شوروى- مبانى مسیحیت- ترجمه اسداللّه‏ مبشرى- بابل- کتابسراى بابل- 1366

مهراب صادق‏نیا- مقاله مسیح و شریعت موسوى- فصلنامه هفت آسمان- شماره 27

هنرى بمفورد پارکس- خدایان و آدمیان- ترجمه محمد بقایى- تهران- قصیده- 1380

هنرى تیسین- الاهیات مسیحى- ترجمه طاها میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدى

دیویدفرگوسن- متفکران بزرگ مسیحى (رودلف بولتمان)- ترجمه رحمتى- انتشارات گام نو- 1382

همفرى کارپنتر- عیسى- ترجمه حسن کامشاد- تهران- انتشارات طرح نو- 1357

کارل یاسپرس- مسیح- ترجمه احمد سمیعى گیلانى- تهران- خوارزمى- 1373

آبراهام کهن- گنجینه‏اى از تلمود- ترجمه فریدون گرگانى- تهران- انتشارات یهودا حى- 1356

توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکزمطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1377

مرى جو ویور- درآمدى به مسیحیت- ترجمه حسن قنبرى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1381

فریدریش هگل- استقرار شریعت در مذهب- ترجمه باقر پرهام- تهران- انتشارات قصیده- 1380

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد