اعراف و اعرافیان در قرآن

فارسی 2921 نمایش |

حکم و قضاوت اهل اعراف بر خاسران و مجرمان
اعرافیان در روز قیامت حکم به خسران و زیان کسانی می کنند که در جان و نفس های خود و اهلشان دچار خسران و زیان شده اند: «و تریهم یعرضون علیها خشعین من الذل ینظرون من طرف خفی و قال الذین ءامنوا إن الخسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیمة؛ (و ای پیامبر!) می بینی که ستمکاران را بر آتش عرضه می دارند، و آنان از شدت ذلت و سرافکندگی، ترسناک و دل تهی شده، و با نگاه ضعیف از گوشۀ چشم به آن می نگرند. و کسانی که ایمان آورده اند می گویند: زیانکاران کسانی هستند که دربارۀ نفوس خود و اهل خود در روز قیامت دچار خسران شده اند!» (شوری/ 45)
بعضى از مفسرین گفته اند: منظور از اهل خاسران، همسران حورى و خدمتگزاران بهشتى است، که اگر ایمان آورده بودند از آنها بهره مند مى شدند. و این حرف بدى نیست، براى اینکه از آیات وراثت بهشت برمى آید که هر انسانى از بهشت و نعمتهاى آن سهمى دارد. کفار سهم خود را در دنیا از دست داده اند، در نتیجه مى توان گفت معناى "خسران خود و اهل خود" این است که خود را دوزخى نموده، و از حوریان و خدمتگزاران بهشتى خود را محروم ساخته اند. این سخن را در آیه شریفه به مؤمنین نسبت داده، و مؤمنین در قیامت این سخن را مى گویند هرچند در آیه شریفه از آن با فعل ماضى تعبیر کرده ولیکن این تعبیر براى افاده حتمى بودن قیامت است، پس اینکه بعضى پنداشته اند که این سخنى است که مؤمنین در دنیا مى گویند، پندار صحیحى نیست، براى اینکه در مثل مقامى که آیات مورد بحث در آن است، معنا ندارد خداى تعالى آن را به مؤمنین موجود در دنیا نسبت دهد.
نکته دیگر اینکه گویندگان این سخن در قیامت همه مؤمنین حتى افراد ضعیف الایمان نیستند، بلکه مؤمنینى هستند که ایمان کامل دارند، همانهایى که در قیامت اجازه دارند سخن بگویند، و هر چه هم مى گویند حق محض است، مانند اصحاب اعراف و شهداء، یعنى گواهان اعمال، که قرآن درباره شان فرموده: «یوم یات لا تکلم نفس إلا بإذنه؛ روزى که مى آید هیچ کس سخن نگوید مگر به اذن او.» (هود/ 105) و نیز فرموده: «لا یتکلمون إلا من اذن له الرحمن و قال صوابا؛ سخن نگويند مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گويد.» (نباء/ 38)
پس نباید اعتناء کرد به گفته آن کس که گفته: این کلام که خدا به مؤمنین نسبت داده دلالت مى کند بر شدت خوشحالى مؤمنین از نجات از خسران، و از کرامتى که خدا در آن روز به ایشان روزى مى کند. چون اگر کلام، کلام همه مؤمنین باشد، باید همه مردم که در عرصه محشر جمعند و قدرت سخن گفتن دارند آن را بگویند، همانطور که کلمه "ترى" خطاب به همه کسانى است که قدرت دیدن دارند. ظاهرا این ایمان آورندگان، به عنوان قضاوت و حکومت چنین حکمی را می کنند؛ و این، اختصاص به متصفان به صفات اهل اعراف دارد و این حکم از وظائف اهل آن است. و آنانند که به آنها علم و ایمان داده شده، و در پاسخ سوگند مجرمان که ما غیر از ساعتی درنگ نکردیم می گویند: شما در کتاب خدا تا روز بعث درنگ کرده اید!
سوگند مجرمان در قیامت، که ما غیر از ساعتی درنگ نکرده ایم: «و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة کذالک کانوا یؤفکون* و قال الذین اوتوا العلم و الإیمن لقدلبثتم فی کتب الله إلی یوم البعث فهذا یوم البعث ولکنکم کنتم لا تعلمون؛ و در روزی که ساعت قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد می کنند که غیر از یک ساعت در دنیا درنگ نکرده اند؛ اینچنین داب و روش آنها بود که به دروغ و بهتان سخن می گفتند. و کسانی که به آنها علم و ایمان داده شده است می گویند: شما در کتاب خدا تا روز بازپسین و حشر درنگ کرده اید! و این است روز بازپسین، و لیکن شما چنین بودید که نمی دانستید.» (روم/ 55- 56)

پاسخ اهل اعراف از ادعای مجرمان
این گمان غلط و پندار نادرست آنان، به جهت آن است که در دنیا خود را مقید ساخته بودند، و انظار خود را به نگاه کردن و توجه به همان ساعتی که در آن سرگرم افکار شیطانی، و هواجس نفسانی، و ملتذات حیوانی بودند منعطف داشته بودند، و بیشتر از این مقدار انظار و افکار خود را وسعت نبخشیده بودند که زمانهای خود را قبل از دنیا، و امور واقعۀ خود را بعد از دنیا بنگرند، و به حسب سیطرۀ زمان، این امد طویل و مدت طولانی و دراز را ادراک کنند! آنان فقط ساعت فعلی و زودگذر را می دیدند که پیوسته به وجود می آید و از بین می رود، یک ساعت ظاهر می شود و آن ساعت مختفی می شود؛ و بنابراین سوگند یاد می کنند در روز حشر که ما غیر از یک ساعت در دنیا توقف نداشته ایم!
آری اگر تمام مدت زندگی و حیات دنیوی را نسبت به عمر زمان و دهر اندازه بگیریم، بسیار کم است و حقا می توان گفت: ساعتی بیش نیست؛ ولی آنان چنین منظوری از تقلیل را نداشته اند، وگرنه حرف صحیحی بود. و چون این مقصودشان نبوده است، از آنها مؤاخذه می شود، و این قول به درنگ یک ساعت را به عنوان افک و دروغ از آنان می شنوند.
ولیکن همانطور که گفته شد، بنابر اصل قیاس عمر انسان به سعۀ زمان و عالم طویل و دهر سرمد، بیش از یک ساعت نیست؛ همچنانکه خدا فرماید: «کانهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا إلا ساعة من نهار؛ گویا آنها در روزی که آنچه از آن بیم داده شده اند را ببینند، بیش از یک ساعت از روز درنگ نکرده اند.» (احقاف/ 35) و نیز فرماید: «قل کم لبثتم فی الارض عدد سنین* قالوا لبثنا یوما او بعض یوم فسئل العـآدین* قل إن لبثتم إلا قلیلا لو انـکم کنتم تعلمون؛ خداوند در روز قیامت به کافران می گوید: چند سال شما در روی زمین توقف کردید؟ آنان می گویند: ما یک روز یا مقداری از یک روز را توقف کرده ایم! و تو ای پروردگار! از حسابگران بپرس (که ما در این سخن راست می گوئیم). خداوند می گوید: شما اگر از زندگانی ابدی خود مطلع بودید، می دانستید که مدت توقفتان در دنیا، با آنکه چندین سال بوده است، بسیار اندک و کم بوده است.» (مؤمنون/ 112- 114)
باری، شاید گفتار اهل علم و ایمان به مجرمان که: شما در کتاب خدا تا یوم بعث درنگ کردید! و این است روز بعث «و قال الذین اوتوا العلم و الإیمن لقد لبثتم فی کتب الله إلی یوم البعث فهذا یوم البعث ولکنکم کنتم لا تعلمون» (روم/ 56) اشاره باشد به گفتار خداوند متعال در آیۀ: «و لولا کلمة سبقت من ربک إلی اجل مسمی لقضی بینهم؛ و اگر گفتاری از پروردگار تو ای پیغمبر سبقت نگرفته بود که: آنان را تا اجل مسمی نگاه می داریم، هر آینه بین آنها حکم می شد.» (شوری/ 14) و همچنین اشاره باشد به آیۀ: «هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده؛ اوست آن کسی که شما را از گل آفرید و اجل را معین کرد، و اجل مسمی در نزد اوست.» (انعام/ 2)
«ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهمآ إلا بالحق و اجل مسمی؛ خداوند آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست را نیافرید مگر به حق و اجل مسمی.» (روم/ 8) اجل مسمی ثابت است و در نزد خداست، و وجهۀ ملکوتی و ثابت این اجل است. و علیهذا گفتار اهل علم و ایمان (که اصحاب اعرافند) به مجرمان، از آن جنبۀ ملکوتی و تعیین اجل مسمی است، به اینکه چون درنگ شما و انتهاء آن هر دو مسلم بوده است، بنابراین این است روز بعث! ولیکن شما بر این تحدید و انتهاء ملکوتی علم نداشتید! و اجل مسمی را حاکم و محیط بر اجل نمی دیدید! و نمی دانستید که: «إن الساعة کلمح البصر او هو اقرب؛ ساعت قیامت و روز بعث مانند چشم بر هم گذاردن است بلکه نزدیکتر.» (نحل/ 77) و نمی دانستید که: «و إن جهنم لمحیطة بالکفرین؛ روز جهنم به کافران احاطه دارد.» (عنکبوت/ 54) و بنابراین در غفلت و جهل به سر بردید! و اینک دانستید که این است روز بعث و یوم الحشر و القیامة.
یک نکته ناگفته نماند: این ادعای غیر صحیح از مجرمین که ما غیر از یک ساعت توقف نکرده ایم، و پس از آن ظهور بطلان این ادعا، و امثال این اختلافاتی که در مخاصمات بین ضعفاء و مستکبران واقع می شود، و رد و بدلهائی را که قرآن بین تابعین و متبوعین بیان میکند، و در روز قیامت با یکدگر مشاجرات و منازعاتی در پیرامون مسائل دنیویه دارند که هر کدام می خواهند جرم و جریمه را به گردن دیگری اندازند؛ منافاتی ندارد با آنچه سابقا گذشت که: روز قیامت، روزی است که حقائق ظهور و بروز می کند، و حجاب ها و پرده ها کنار می رود، و سرائر و بواطن آشکارا می شود. زیرا این کشف حقائق و آشکارا شدن و غیر قابل إنکار گشتن، دارای مراتب و درجاتی است: در نزد بعضی تام و تمام و به کمال مرتبه، و در نزد بعضی دیگر فی الجمله و مقدار کمی؛ و این تفاوت مراتب در تمام شؤون قیامت موجود است.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 219

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏8 صفحه 152

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 186

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 345

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏5 صفحه 216

سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 10 صفحه 45

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏18 صفحه 98

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد