رخدادهای قیامت (ظهور دین)
فارسی 3585 نمایش |آنچه را ما به عنوان دین قلمداد می کنیم که مجموعه ای است از ره آورد وحی در زمینه عقیده، اخلاق و کردار، ظاهری دارد و باطنی؛ مثلا توحید، نبوت، ولایت، معاد و سایر عبادات، یک نماد ظاهری دارد و یک حقیقت پنهان؛ چنان که غیبت در ظاهر شریعت حرام است و باطن آن خوردن گوشت مرده ی برادر مؤمن معرفی شده است: «أ یحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اش را بخورد از آن كراهت داريد.» (حجرات/ 12) و علی بن الحسین (ع) فرمود: «إیاکم و الغیبة فإنها إدام کلاب النار؛ از غیبت به شدت پرهیز کنید که غیبت "نان خورش" سگ های جهنم است.» باطن غیبت عبارت است از خوردن گوشت مرده ی برادر مؤمن یا "خورش" سگ های دوزخ.
از این رو قرآن می فرماید: «و إن الدین لواقع؛ حقیقت دین در روز قیامت آشکار و واقع خواهد شد.» (ذاریات/ 6) گرچه می توان "دین" را در این آیه به معنای پاداش گرفت، ولی این معنا، یعنی جزای اعمال گوشه ای از حقیقت دین است: «و إن الفجار لفی جحیم* یصلونها یوم الدین* و ما هم عنها بغائبین* و ما أدریک ما یوم الدین* ثم ما أدریک ما یوم الدین* یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الأمر یومئذ لله؛ همانا در آن روز بدکاران در دوزخند. وارد دوزخ می شوند و از آن پنهان نخواهند بود و تو چه می دانی ای پیامبر روز "دین" چیست؟ باز چه می دانی که روز دین چه روزی است؟ آن قدر این روز سنگین، هولناک و دهشت زاست که هیچ کس قادر بر انجام کاری در حق دیگری نیست. هر کس به خود و نجات خود می اندیشد؛ زیرا مالکیت همه ی امور مطلقا به دست خداست.» (انفطار/ 14 ـ 19) «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ امروز فرمانروايى از آن كيست از آن خداوند يكتاى قهار است.» (مؤمن/ 16) هیچ فرمانروایی جز خداوند نتواند اظهار وجود کند؛ زیرا امور انسان در دار دنیا یا براساس ضوابط است، یا بر پایه روابط. اما در قیامت نه روابط کارگر است نه ضوابط کارگشا؛ همه اسباب از کار می ایستد: «و تقطعت بهم الأسباب؛ ميانشان پيوندها بريده گردد.» (بقره/ 166)
در دنیا بر اساس نظام علی و معلولی گرسنه با طعام خود را سیر و تشنه با آب خود را سیراب می سازد، ولی در قیامت این گونه اسباب قطع می شود و راهی برای رفع گرسنگی و تشنگی با اسباب ظاهری وجود ندارد. انساب هم از کار می افتد، بلکه منقطع می شود: «فلا أنساب بینهم یومئذ؛ ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد.» (مؤمنون/ 101) همه یکسان از خاک سر بر می آورند و کسی با کسی نسبتی ندارد، تا مشکلات خود را بازگو کنند و برطرف سازند. نظام خانواده نیست تا هر یک مشکل خود را به دیگری بازگوید و در پی چاره برآید. نظام دوستی نیز وجود ندارد تا کسی به فکر دوست خود باشد: «لابیع فیه و لا خلة؛ در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى.» (بقره/ 254) همه ارتباط های سببی و نسبی و قراردادی گسسته و از داد و ستد نیز خبری نیست. احدی مالک چیزی نیست و کار تنها به دست خدای سبحان است. البته شفاعت مسأله ای ثابت و حق است، ولی زمینه ی آن را باید در دنیا فراهم آورد. اگر در دنیا با شفیعان قیامت پیوندی نباشد در قیامت هم نمی توان از آنان بهره گرفت.
تذکر:
1ـ نظام علی و معلولی گرچه ترفیق نبود و مصدر و صادر به صورت ظاهر و مظهر در آمده و اصل علیت به تشأن باز می گردد، لیکن منقطع نخواهد شد؛ چه در دنیا و چه در برزخ و چه در قیامت.
2ـ علت و معلول از مراحل وجودی است و مراتب هستی در هر نشأه حکم خاص همان نشأه را دارد. از این رو ممکن است تأثیر موجود معین در شی ی مشخص مرهون یک نحو خاص از انحای هستی باشد. از این جهت اسباب دنیا در قیامت بی اثر است، در حالی که اصل سببیت هرگز منقطع نمی شود.
حقایق قرآن در روز قیامت به منصه ظهور می رسد: «یوم یأتی تأویله؛ روزى كه تأويلش فرا رسد.» (اعراف/ 53) تأویل قرآن همان حقیقت عینی و خارجی آن است. در قیامت همه ی حقایق ظهور می کند و زمینه ی اختلاف در هیچ امری باقی نخواهد ماند. از میان فتاوای مختلف فتوای حق و از میان مکتب های گوناگون مکتب حق آشکار خواهد شد. در این روز همه ابعاد دین روشن می شود. از این رو قرآن مجید از آثار فراوان آن روز توفیه دین را نام می برد و چنین می فرماید: «یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق ویعلمون أن الله هو الحق المبین؛ خدا جزای واقعی آنان را در آن روز خواهد داد و خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است.» (نور/ 25)
علامه طباطبایی می فرماید: «ترجمه فوق از آیه در صورتی است که ما آن را به آیات قبل پیوسته فرض کنیم. اما اگر بخواهیم برای این آیه معنای مستقلی در نظر بگیریم مقصود از دین چیزی است مرادف با "ملت"، یعنی قانون زندگی. این معنای بسیار بلند به آشکار شدن همه حقایق در روز قیامت باز می گردد و با ذیل آیه یعنی "و یعلمون أن الله هو الحق المبین" مناسبت بیشتری دارد. آیه مزبور از رخشان ترین آیاتی است که معرفت الله را تفسیر می کند و خبر می دهد که هیچ پرده و پوششی بر وجود تابناک حق تعالی وجود ندارد و او "حق مبین" است؛ زیرا خداوند نور آسمان ها و زمین است و هرچه فرض شود با آن نور روشن خواهد شد و هرگز حجابی برای چنین نوری فرض ندارد.»
"یوم الدین" روزی است که در آن جزا و پاداش داده می شود و خدای سبحان مالک آن روز است: «مالک یوم الدین؛ خداوند مالک روز جزاست.» (حمد/ 4) دین به معنای جزای مطلق است و شامل جزای دنیا و آخرت خواهد شد. از این رو امام صادق (ع) در تفسیر آن می فرماید: «مالک یوم الدین؛ یوم الحساب.» و امام رضا (ع) فرمود: «مالک یوم الدین إقرار له بالبعث و الحساب و المجازاة؛ دین اقرار به رستاخیز و حساب و پاداش است.» امام رضا (ع) به معنای گسترده تری اشاره کرده می فرماید: «مالک یوم الدین... و إیجاب ملک الاخرة له کإیجاب ملک الدنیا.» بنابراین، ملک و ملکوت و دنیا و آخرت از آن اوست. او سرپرست مطلق، فرمانروای بی منازع و مالک بی مشارک دنیا و آخرت است و این حقیقت هم اکنون ثابت است، ولی در جهان آخرت روشن می شود: «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار» (مؤمن/ 16) مالکیت مطلق او در آن روز ظهور می کند. این مالکیت از نوع مالکیت حقیقی است، نه از نوع اعتباری دنیوی که بین افراد دنیا شایع است و گاهی مقید به زمان و مکان شده، گفته می شود: ملک این زمان و ملک آن مکان، و نه از نوع مالکیت حقیقی محدود، مانند مالکیت انسان نسبت به اندام ها و جوارح خود که با اراده می تواند در آنها تصرف کند: «قل اللهم ملک الملک؛ او نسبت به همه اشیا و همه عوالم وجود مالکیت حقیقی دارد و نسبت به همه ی نفوس مالک مطلق است.» (آل عمران/ 26)
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «إنا لاملک مع الله شیئا، و لانملک إلا ما ملکنا، فمتی ملکنا ما هو أملک به منا کلفنا، و متی أخذه منا وضع تکلیفه عنا؛ خداوند مالک مطلق است [به ملک حقیقی] و او ما را مالک کرده است [به مالکیت اعتباری]. پس مادامی که ملک او در اختیار ماست تکلیفی داریم و با بقای آن تملیک، این تکلیف باقی است.» بدیهی است خدای سبحان مبدأ و منشأ وجود همه اشیاست و ملک و ملکوت، همه معلول و مخلوق او و همه تحت فرمان اوست و فرمانروایی آنها را در اختیار دارد: «لله ملک السموات و الأرض و مافیهن؛ فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست.» (مائده/ 120) «قل اللهم ملک الملک؛ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى.» (آل عمران/ 26) باطن و ملکوت اشیا از او و به دست اوست: «فسبحن الذی بیده ملکوت کل شیء؛ پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست.» (یس/ 83) آیا انسان از این حقیقت آگاه نیست که ساختار آسمان و زمین، همچنین تدبیر و مالکیت آنها جز به دست خدا نیست؟ آیا انسان نمی داند که جز خدا سرپرست و یاوری ندارد: «ألم تعلم أن الله له ملک السموات و الأرض و مالکم من دون الله من ولی و لانصیر؛ مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد.» (بقره/ 107) اگر امروز ندانیم کار به دست کیست یا بدانیم ولی خود را فریب دهیم و تجاهل کنیم در فردای قیامت این حقیقت آشکار خواهد شد: «ذلک الیوم الحق؛ آن [روز] روز حق است.» (نبأ/ 39)
دقت در قرآن حکیم این دریای مواج حکمت به ما چنین می آموزد که بشر هیچ مالکیتی ندارد و حتی نزدیک ترین اعضای بدن انسان از آن او نیست: «أمن یملک السمع و الأبصار؛ كيست كه حاكم بر گوشها و ديدگان است.» (یونس/ 31) از ساده ترین کارهای انسان به ظاهر، گشودن چشم و بستن آن و گوش فرا دادن یا گوش ندادن است. با این وجود، این کار هم به دست خداست و او مالک این اعضاست؛ چنان که می بینیم گروهی هنگام جان دادن قادر نیستند حتی چشمان خود را ببندند. از این رو در آیه مزبور خداوند به عنوان مالک واقعی چشم و گوش که به عنوان تمثیل ذکر شده نه تعیین، ستوده شده است. در قرآن مجید خداوند بزرگ، هر اندیشه ی استقلال طلب مطلق گرا و شرک آلود را محکوم کرده و مالکیت مطلق را برای خود دانسته، چنین می فرماید: «قل ادعوا الذین زعمتم من دون الله لایملکون مثقال ذرة فی السموات و لا فی الأرض و ما لهم فیهما من شرک و ما له منهم من ظهیر* و لاتنفع الشفعة عنده إلا لمن أذن له؛ بگو كسانى را كه جز خدا [معبود خود] پنداشته ايد بخوانيد هموزن ذره اى نه در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند و در آن دو شركتى ندارند و براى وى از ميان آنان هيچ پشتيبانى نيست. و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى بخشد.»
1ـ جز خداوند هیچ کس "مالک" ذره ای از ذرات آسمان و زمین و جهان هستی نیست.
2ـ هیچ کس با خداوند در ذره ای از ذرات یاد شده "شریک" نیست.
3ـ کسی را نرسد که در تدبیر آنها "پشتیبان" و "دستیار" خداوند باشد.
4ـ کسی جز به اذن خداوند حق "شفاعت" ندارد.
پیشوایان دین (ع) وقتی ژرفای مالکیت خداوند بر دنیا و آخرت و فرمانروایی مطلق او را مد نظر می گرفتند، تا سر حد مرگ می رسیدند؛ چنان که زهری نقل می کند: «کان على بن الحسین إذا قرأ مالک یوم الدین یکررها حتی کاد أن یموت.» با توجه به این که کاربرد واژه ی "کان" با فعل ماضی به آن استمرار می بخشد، خواهیم دانست که چنین حالتی برای آن حضرت همیشگی بوده است.
به نقل داوود بن فرقد، امام صادق (ع) نیز "مالک یوم الدین" را بی اندازه تکرار می کرده است: «سمعت أبا عبدالله (ع) یقرأ ما لا أحصى: ملک یوم الدین" امام زین العابدین و سید الساجدین (ع) می فرماید: «لو مات من بین المشرق و المغرب لما استوحشت، لو کان القرآن معى و کان اذا قرأ من القرآن "مالک یوم الدین" کررها وکاد أن یموت مما دخل علیه من الخوف؛ اگر قرآن همراه من باشد وحشتی ندارم اگر چه هر کس که بین مغرب و مشرق است بمیرد و آن حضرت هنگامی که "مالک یوم الدین" را قرائت می فرمود آن را تکرار می کرد، تا به حدی که از شدت خوف نزدیک به مرگ می رسید.»
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 335
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 21 و 98
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 552
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 12 صفحه 256
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 6 صفحه 146
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22 صفحه 421
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها