در برابر این انبوه کهکشانها کیستم؟
فارسی 3178 نمایش |از وسایل کار آمد براى جنگ با کبر نفس (و بزرگ خویشتنى) نگریستن و توجه به عظمت آفرینش خدا و قایم بودن او به ذات خود است، آیا من متکبر (و بزرگ نما) بزرگترم یا کوه ها، یا زمین، یا خورشید، یا ماه؟! و اصلا من در مقایسه با این آفرینش عظیم کیستم؟! «لخلق السماوات و الأرض أکبر من خلق الناس و لکن أکثر الناس لا یعلمون؛ آفرینش آسمان و زمین از آفرینش مردم بزرگتر است، ولى بیشتر مردم نمى دانند.» (غافر/ 57)
مراد از "سماوات و الارض" مجموع عالم است، و معناى آیه بر حسب آنچه مقام افاده مى کند این است که: مشرکین به آرزوى خود نمى رسند، و خدا را نمى توانند عاجز کنند، چون خدایى که قادر بر خلقت تمامى عالم است، و همه عالم با آن همه عظمت که در آن است وى را عاجز نکرد، هرگز ممکن نیست یک جزو کوچک از آن (یعنى انسانها) بتوانند او را عاجز سازند. ولیکن بیشتر مردم جاهلند، و به خاطر جهل خود خیال مى کنند مى توانند با جدالى که به راه مى اندازند، و یا با هر نیرنگ دیگر، او را عاجز و خسته کنند. فخر رازی در تفسیر این آیه می گوید: این یک استدلال واضح است برای بیان این حقیقت که خداوند قادر بر اعاده ی حیات انسان است، و نشان می دهد که منکران معاد بدون هیچ گونه دلیل و برهان بلکه تنها به خاطر حسد و جهل و کفر و تعصب راه جدال و انکار می پوئیدند.
مفسران دیگر مانند «طبرسی» در مجمع البیان و «قرطبی» و روح البیان نیز تصریح کرده اند که این آیه ناظر به منکران رستاخیز است می گوید: کسی که قادر بر انجام امور مهمتری مانند آفرینش آسمانهای با عظمت و زمین با آن همه مخلوقات شگرف و شگفت انگیز می باشد چگونه قادر به اعاده ی حیات مردگان نیست. کسى که توانایى دارد این کرات عظیم و کهکشانهاى وسیع و گسترده را با آن همه عظمت بیافریند، و اداره و تدبیر کند چگونه از احیاى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟ این جهل گروهى از مردم است که به آنها اجازه درک این حقایق را نمى دهد.
بیایید به ملکوت آسمانها و زمین بنگریم تا نسبت به حجم و اندازه حقیقى خود شناخت یابیم. من یک تن از پنج میلیارد انسانى هستم که بر روى سیاره ما (زمین) راه مى روند، و انسان خود یکى از هزاران جاندار است، و جانداران گونه اى از دهها گونه جنس غیر جاندارند، وانگهى تمام آنچه در زمین است جز مساحتى محدود از آن را نگرفته، به علاوه من جز چند سالى بر روى زمین زندگى نمى کنم که اگر با میلیونها سال از عمر زمین مقایسه شود چون چشم بر هم زدنى زود گذر خواهد بود.
آن گاه این زمین تابعى کوچک از خورشید است و حجم آن یک میلیونیم حجم مادر خود، و همواره همچون کودک شیرخوارى که از مادرش دور نمى شود، نزدیک خورشید به سر مى برد، ولى با وجود این نزدیکى مسافت میان سیاره ما و خورشید در حدود نود و سه میلیون مایل است!! اما خورشید خود عضوى از کهکشانى است که در حدود صد میلیون خورشید را دربر گرفته. اما این کهکشان در این فضاى وسیع تنها نیست، بلکه خود یکى از دهها میلیون کهکشانى است که بشر آنها را کشف کرده، و هر چه دستگاههاى تازه اختراع مى شود میلیونها کهکشان جدید کشف مى کنند، تا آنجا که میان دانشمندان کیهان شناس این اندیشه شیوع یافته که مى گوید: هستى شاهد ولادت کهکشانهاى نو پدیدى است که دستگاههاى پیش رفته ما نمى تواند آنها را دنبال کند و ببیند.
پیامبر اکرم ما به زینب، زن عطر فروشى که در خانه او به زیارتش آمد و گفت: نزدت آمده ام تا درباره عظمت خدا پرسش کنم. چنین گفت: جلال خدا بس شکوهمند است، من فقط از پاره اى از آن با تو سخن مى گویم. سپس گفت: به راستى این زمین با آنچه در آن و آنچه بر آن است نسبت به زمینى دیگر که زیر آن است همچون چنبره اى است در فلاتى هموار، و این دو (زمین) و آنچه در این دو و بر این دو هست در برابر زمین دیگر که زیر اینهاست چون چنبره اى در فلاتى هموار هستند و سومین... تا به هفتمین رساند، آن گاه این آیه را تلاوت کرد: «خلق سبع سماوات و من الأرض مثلهن؛ هفت آسمان و همانند آنها زمین بیافرید.» (طلاق/ 12)
پیامبر (ص) به بیان طبقات زمین و فراسوى آن مى پردازد و این که یکى از آنها نسبت به آن دیگرى که پس از آن مى آید چون چنبره اى در فلاتى وسیع است تا آن که درباره آسمان گوید: «و آسمان دنیا و آنچه در آن و بر آن است در مقایسه با آن دیگرى که بر فراز آن قرار دارد همچون چنبرى در فلاتى هموار و گسترده است و این یک با آن دو آسمان در مقایسه با دومى چون چنبره اى در فلاتى هموار و گسترده است، و این سومین با هر چه در آن و بر آن قرار دارد در پیش چهارمین آسمان همچون چنبره اى در فلاتى هموار و گسترده است، تا به هفتمین مى رسد، و این هفتمین و آنچه در همه آنها و بر آنهاست در برابر دریاى پوشیده از اهل زمین چون چنبره اى در فلاتى هموار و گسترده باشد.» و پیامبر (ص) در بیان عظمت آفریدگان خدا گوید که برخى از آفریدگان او بزرگتر از برخى دیگرند بدان اندازه که همچون چنبره اى کوچک در بیابانى فراخ باشند، و این نزدیکترین مثل براى گستردگى منظومه هاى شمسى و کهکشانها و امثال آن است. پس آیا ما را مى سزد که بر پروردگار واسعى که وسعت عرش او آسمانها و زمین است تکبر کنیم یا مدعى مقام سبحان او شویم؟
این در افق مکان و دامنه آن بود. اما در مورد زمان و دامنه آن، ما نخستین موجودى نیستیم که پروردگار ما آفریده و آخرین آفریدگان خداى سبحان نیز نخواهیم بود. در حدیث منقول از امام باقر (ع) آمده است که در تفسیر این گفته خداى تعالى: «أ فعیینا بالخلق الأول بل هم فی لبس من خلق جدید؛ آیا از آفرینش نخستین عاجز شده بودیم؟ (نه) بلکه آنها از آفرینش جدید در شکند.» (ق/ 1) گفت: اى جابر تأویل آن این است که چون خداى عز و جل این آفریدگان و این جهان را نابود کند، و اهل بهشت را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ سکونت دهد، جهانى دیگر جز این جهان از نو بیافریند و آفریدگانى بدون گروه بندى نرینه و مادینه بیافریند که او را به یکتاپرستى عبادت کنند، و براى آنها زمینى دیگر جز این زمین بیافریند که آنها را بر خود حمل کند، و آسمانى جز این آسمان که بر آنها سایه افکند. شاید تو مى پندارى که خدا همین یک جهان را آفریده و گمان مى کنى که خداوند بشرى غیر از شما نیافریده است، آرى، به خدا سوگند که خداوند یک میلیون جهان و یک میلیون نوع آدم آفریده است که تو در مرتبه آخر از آن جهانها و از آن آدمیانى.»
بالأخره، یکى از روانشناسان عقیده دارد بهترین وسیله براى تربیت انسان آن است که چون به مرحله بلوغ به مردانگى رسد دو دستگاه بدو دهند که عظمت آفریدگار را به مدد آن دو دستگاه ببیند: دستگاه میکروسکوپ (ریزبین) که با آن شگفتى ظرافت صنع را در آفرینش موجودات بى نهایت کوچک بنگرد، و دستگاه تلسکوپ (دوربین نجومى) تا با آن عظمت قدرت خالق را در آفرینش جرمهاى بى نهایت بزرگ ببیند.
آیه اشاره به این دارد که آنهایى که منکر عالم قیامتند و قدرت خدا را محدود به همین حیات دنیوى می دانند و خدا را بر عوالم بعد از مرگ قادر نمی دانند باید بدانند که خلقت اجرام سماوى و ارضى که عظمت و بزرگى و تعداد کرات و موجوداتى که در آن است هم از حیث کمیت و عدد از خوردى و بزرگى که به مراتب بسیار بزرگتر و وسیع تر است از خلقت بشر لکن اکثر مردم عالم به عظمت خلقت آنها نخواهند بود و هم از حیث کیفیت و آثار و قواى مکنونه در آنها که غیر از خدا کسى نمی داند و این مطلب منافى با آن نیست که گفته شده است انسان اشرف مخلوقات است زیرا که اولا آن انسانى که اشرف مخلوقات به شمار می رود انسان کامل است و روى سخن با کفار است که از هر حیوانى پست ترند که «بل هم أضل سبیلا؛ جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراهترند.» (فرقان/ 44) شاهد بر آن است و ثانیا شرافت انسان به جامعیت وى است که آنچه در عالم پراکنده به نظر مى آید در نسخه جامعه انسانى به طور وحدت و بساطت موجود است که همان جامعیت و وحدتى که در افراد کاملى که به حد کمال بشرى رسیده اند موجود است از بالاترین شاهکارهاى خلقت به شمار می رود.
حال باید از خود پرسید، آیا کسى که این حقایق را با بینش دل خود درمى یابد و همچون شخصى بیناست با کسى که نابیناست برابر است؟ کوردلى بدان درجه که اگر تمام حقایق هستى بدو نزدیک شود هشدار نمى شود و درسهاى آنها را فرا نمى گیرد، و او را چون کرم ابریشمى در درون زندان تنگ پیله اى مى بینى که بافته و تافته خواهشها و شهوتهاى او و وسوسه هاى شیطان است. «و ما یستوی الأعمى و البصیر و الذین آمنوا و عملوا الصالحات و لا المسیء؛ نابینا و بینا برابر نیستند. نیز آنهایى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند با زشتکاران یکسان نباشند.» (غافر/ 58)
آیا کسى را که عمر خود را در جزیره اى دور افتاده گذرانده و از جهان هیچ چیز نمى داند دیده (یا در نظر گرفته) اى؟ آیا در نتیجه چنین کسى با شخصى که در اتاقى تنگ در کلانترین پایتختها زندگى مى کند و خود را از تمام چیزهایى که پیرامون او مى گذرد فرو پوشانده است، تفاوتى دارد؟ هرگز... کافرى که حقایق هستى او را در برگرفته و او آنها را در نمى یابد و دلش در فضاى آنها زندگى نمى کند و بینش درونى او را بیدار و هشیار نمى سازد، بلکه در تیرگى بى خبرى و نادانى خود به سر مى برد، جز نفس خود و خواهشهاى آن را نمى شناسد، کورتر از کسى است که بینایى ظاهرى خود را از دست داده است. آیا چنین نیست؟! چه قدر فرق است میان او با کسى که تمام عوالم آفرینش در ضمیر و آگاهى او زنده و فعال است و خود را جزیى از آنها مى داند و ناگزیر است که رفتار خود را با قوانین آنها تطبیق دهد، زیرا به پروردگار بزرگ خود ایمان دارد، و کارهاى شایسته اى را که پروردگار بدو فرمان داده، همان گونه که به دیگر عوالم نیز امر کرده است، انجام مى دهد. «قلیلا ما تتذکرون؛ چه اندک پند مى پذیرید.» (غافر/ 59)
در آخرین آیه مورد بحث با قاطعیت و صراحت خبر از وقوع قیامت مى دهد مى گوید: «إن الساعة لآتیة لا ریب فیها؛ قیامت مى آید، و در آن تردیدى نیست.» (غافر/ 59) و چگونه درباره ی روزى که تمام حقایق عالم دلالت بر آن دارد که جهان بدان پایان مى یابد، مورد تردید قرار گیرد؟ و حکمت خداوند که در هر آفریده اى از خرد و بزرگ جلوه گر است ما را با روشنى کافى به روز پاداش رهنمون است. «و لکن أکثر الناس لا یؤمنون؛ ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند.» پس تو رفتار آنها را پیروى مکن و بگذار هم چنان در سرگرمى خود غوطه خورند، و خود را از سرنوشتى که آنها به سبب کفرشان بدان حقایق سرانجام گرفتارش مى شوند، وا رهان.
اینکه مى گوید: اکثر مردم ایمان نمى آورند. نه به خاطر آن است که مساله قیام قیامت مطلبى مخفى و مبهم است، بلکه یکى از علل عمده انکار قیامت تمایل به آزادى در بهره گیرى بى قید و شرط از دنیا و هر گونه هوسرانى و هوسبازى است، از این گذشته آرزوهاى دور و دراز مانع از آن مى شود که انسان به فکر قیامت باشد و نسبت به آن اظهار ایمان کند.
منـابـع
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان در تفسیر قرآن- جلد 11 صفحه 283
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان در تفسیر قرآن- جلد 13 صفحه 152
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 518
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 330
محمد تقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 98
محمد تقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 13 صفحه 179
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 375
سيد على اکبر قرشى- تفسیر أحسن الحدیث- جلد 10 صفحه 168
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها