داستان اصحاب کهف در کتب تاریخی و بررسی علمی

فارسی 6932 نمایش |

در سوره کهف، داستانی طی چهارده آیه بیان شده، و در ضمن آن چنین آمده است: «و کذالک أعثرنا علیهم لیعلموا أن وعد الله حق و أن الساعة لا ریب فیها إذ یتنزعون بینهم أمرهم فقالوا ابنوا علیهم بنیانا ربهم أعلم بهم قال الذین غلبوا على أمرهم لنتخذن علیهم مسجدا؛ و بدین سان [اهل شهر را] بر آنها واقف کردیم تا بدانند که وعده ى خدا راست است و در [وقوع] قیامت تردیدى نیست و این هنگامى بود که [مردم] در میان خود درباره ى امر [معاد] مناقشه داشتند پس [مشرکان] گفتند: بر آنها بنایى بسازید [تا کسى از آنها آگاه نشود]، پروردگارشان به حال آنها داناتر است. ولى کسانى [از موحدان] که بر کار آنها آگاهى و غلبه یافتند گفتند: حتما بر [جایگاه] آنان عبادتگاهى خواهیم ساخت.» (کهف/ 21) که این امر سند زنده ى معاد است.
از این تعبیر به خوبی بر می آید که حداقل یکی از اهداف این خواب عجیب و طولانی که شباهت زیادی به مرگ داشته، برای این بوده که درسی به منکران معاد یا کسانی که از این جهت در شک و تردید بودند بدهد. به خصوص اینکه از جمله ی "إذ یتنزعون بینهم أمرهم"، چنین استفاده کرده اند که اقوام آن زمان در مسأله معاد (معاد جسمانی) با هم نزاع و اختلاف داشتند، مخالفان سعی داشتند مسأله خواب و بیداری اصحاب کهف به زودی فراموش شود و این برهان روشن را از دست موافقان بگیرند. (در تفسیر این جمله احتمالات متعددی داده شده که آنچه گفته شد یکی از آنها است) فخر رازی پنج احتمال دیگر در تفسیر آن ذکر نموده است از جمله این که تنازع و اختلاف در عدد اصحاب کهف، و نامهای آنها، یا اینکه در مقدار خوابشان، یا در این که در کنار غار معبدی به سبک معابد کفار بسازند یا موحدان؟ در آیات این سوره قرآن با صراحت می گوید که آنها سیصد و نه سال در خواب فرو رفتند. بدون شک یک چنین خواب طولانی شبیه به مرگ است و بیداری بعد از آن شبیه به حیات بعد از مرگ، و لذا به خوبی می تواند یک نمونه عینی از نظر تاریخی برای مسأله معاد بوده باشد.
توضیحات: در اطراف این داستان سخنان بسیاری است، آنچه به مبحث ما مربوط می شود چند نکته است:

1- خلاصه این ماجرا
طبق آنچه در قرآن مجید و روایات مشهور اسلامی آمده است چنین است: پادشاه ستمگری بود به نام «دقیانوس» که بر ملتی بت پرست حکمرانی می کرد (بعضی نام او را «دسیوس» ثبت کرده اند.) و در حدود قرن اول تا سوم میلادی می زیسته، و پایتخت او به نام «افسوس» بود، وزرائی داشت که طی یک ماجرا متوجه بی اعتباری آئین بت پرستی او شدند، آنها آزادی از چنگال این آئین خرافی را بر حفظ پست و مقام خود ترجیح داده، به طور پنهانی شهر و دیار خود را به سوی مقصد نامعلومی پشت سر گذاشتند، و پس از مدتی به غاری رسیده آن را پناهگاه خود قرار دادند.
در اینجا خداوند یک خواب طولانی عجیب بر آنها مسلط ساخت، و صدها سال خوابیدند، هنگامی که از این خواب گران بیدار شدند، و از یکدیگر درباره خوابشان سؤال کردند، گمان کردند یک روز یا قسمتی از یک روز بیشتر در خواب نبوده اند! ولی شواهد و قرائن اطراف غار و قیافه های آنها نشان می داد که موضوع غیر از این است و لذا در تردید فرو رفتند. و چون گرسنه بودند یک نفر را به شهر فرستادند تا مخفیانه غذائی برای آنها تهیه کند، ولی سکه هائی را که برای خرید غذا ارائه کردند راز آنها را فاش کرد، طرز رفتار آنها که با عادات و رسوم مردم متفاوت بود، به ضمیمه آنچه در تاریخ معاصر آن مردم درباره ناپدید شدن چند جوان صاحب منصب و عالی مقام شنیده بودند، همه نشان می داد که اینها همانها هستند! جمعیت باخبر شدند و اطراف آنها را گرفتند، ولی آنها به غارشان بازگشتند و برای همیشه چشم از جهان فرو بستند و مردم در آنجا به احترام آنها معبدی بنا کردند.

2- داستان اصحاب کهف در کتب تاریخی
آیا این داستان در غیر قرآن مجید، نقل شده است یا نه؟ و آیا در تورات و انجیل کنونی اشاره ای به آن دیده می شود؟ پاسخ سؤال اول، مثبت و پاسخ سؤال دوم منفی است. زیرا این ماجرا به گفته مورخان مدتها بعد از میلاد مسیح (ع) رخ داده است، و تاریخ آن را بعضی میان سالهای 249 تا 251 میلادی ذکر کرده اند، بنابراین ممکن نیست اشاره ای به آن در تورات یا انجیل آمده باشد، در کتاب اعلام قرآن می خوانیم: «اروپائیان قصه اصحاب کهف را به طور خلاصه چنین نقل می کنند: در زمان دکیوس (249 تا 251) که مسیحیان را سخت شکنجه می داد هفت تن از جوانان اشراف به غار پناهنده شدند، و دکیوس دستور داد که بر دهانه غار دیواری بکشند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرند، ولی هفت تن در غار به خواب گران فرو رفتند، و 157 سال بعد در زمان «تئودز دوم» بیدار شدند اروپائیان اصحاب کهف را به نام «هفت تن خفتگان افسوس» نامیدند.
در بخش دیگری از این کتاب آمده است: قصه اصحاب کهف نخستین بار در قرن پنجم میلادی به وسیله «ژاک» اهل «ساروک» که خلیفه کلیسای سوریه بوده است در یک رساله سریانی تشریح شده، و این رساله را شخصی به نام «گوگویوس» تحت عنوان «جلال شهدا»، از سریانی به لاتینی ترجمه کرده است. این ماجرا بازتاب وسیعی در تواریخ اسلامی و ادبیات شرقی و غربی پیدا کرده، و حتی در آثار ادبی «روس» و «حبشه» تلویحات و اشاراتی به این داستان وجود دارد. بنابراین سرگذشت مزبور تنها در قرآن مجید نیامده بلکه در آثار تاریخی دیگران نیز به آن اشاره شده است.

3- محل غار اصحاب کهف
معروف این است که این غار در کنار شهر «افسوس» یکی از شهرهای معروف آسیای صغیر (ترکیه کنونی که قسمتی از روم شرقی قدیم است) قرار داشته، در نزدیکی رود «کایستر» در حدود چهل میلی جنوب شرقی «ازمیر». شهر «افسوس» به خاطر معبد معروف و بتخانه اوطامیس که از عجائب هفتگانه جهان بوده معروفیت جهانی دارد. ولی بعضی غار اصحاب کهف را در نزدیکی نقطه ای از شام به نام «طرطوس» دانسته اند. هم اکنون در نردیکی دمشق محلی وجود دارد که به نام غار اصحاب کهف معروف است، و مردم به دیدن آن می روند. ولی تفسیر اول از همه مشهورتر است.

4- داستان اصحاب کهف از نظر علم امروز
آیا ممکن است کسی عمر طولانی چند صدساله داشته باشد؟ خواه این عمر در بیداری بگذرد یا در خواب عمیق؟ اگر قبول کنیم در بیداری ممکن است، در خواب مشکلات بیشتری پیدا می کند، زیرا مفهوم آن این است که انسان بتواند بیش از سیصد سال بدون خوردن غذا و نوشیدن آب زنده بماند! در حالی که در شرایط معمولی یک انسان برای این مدت، شاید بیش از یکصد تن غذا و یکصد هزار لیتر آب لازم دارد! این ها سؤالاتی است که از نظر علمی در برابر این ماجرا وجود دارد و شاید به همین دلیل کسانی که نتوانسته اند پاسخی برای این سؤالات بیابند فورا راه انکار را پیش گرفته، و این داستان را یک «اسطوره» پنداشته اند. این در حالی است که مطالعات اخیر دانشمندان از یکسو، و اکتشافاتی که درباره زندگی موجودات زنده صورت گرفته از سوی دیگر، به ما می گوید مطلب به این سادگی نیست. برای اینکه طرز تفکر دانشمندان امروز را درباره این مسأله اجمالا بدانیم، نمونه ای از تحقیقاتی که اخیرا در مطبوعات علمی انتشار یافته را ذیلا از نظر می گذرانیم:
در یکی از این مطبوعات، تحت عنوان آیا آدمی بر مرگ پیروز خواهد شد چنین آمده است: در سال 1930 زیست شناس مشهوری به نام «متالینکف» سعی کرد ثابت کند که حیات ابدی بالقوه در خود طبیعت وجود دارد و وظیفه علم آن است که بر اسرار زندگی جاوید دست یابد. سپس می افزاید: جانداران ساده تر مثل، تک یاخته ای ها در واقع مرگ ناپذیرند، چون به طور لایتناهی از طریق تقسیم یاخته ای زنده می ماند... بنابراین چه جای تعجب که زندگانی جاوید بالقوه در موجودات عالیتر که از میلیونها یاخته تشکیل شده اند مصداق داشته باشد، و ما دانشمندان باید به اسرار آن دست یابیم.
در بحث دیگری از این مقوله تحت عنوان خواب ششصد میلیون ساله می خوانیم: چنین اندیشه هائی پیوسته قوت می گرفت تا اینکه پروفسور «ایتنجر» به مفهوم عملی آن پرداخت؛ او می گوید هم اکنون ما می توانیم از حیات ابدی سخن بگوئیم زیرا در قلمرو تئوری و نظریه، امکان زندگی جاوید اثبات شده است، و در زمینه تکنیک به جائی رسیده ایم که می توانیم این نظریه را عملا پیاده کنیم: سپس از ادامه حیات از طریق انجماد سخن گفته می افزاید: وقتی درجه حرارت بدن خیلی پائین آید جریان زندگی آنقدر کند و آرام می شود که تقریبا از سلطه زمان می گریزد، و هنگامی که درجه حرارت بدن ما، به «صفر مطلق» (صفر مطلق تقریبا 270 درجه سانتیگراد زیر صفر معمولی است) نزدیک می شود با همان مقدار انرژی که در شرایط عادی تنها برای یک ثانیه زیستن کفایت می کند می توان قرنها زندگی کرد!
سپس از بلورهای نمکی سخن می گوید که مربوط به صد میلیون سال قبل است و در آن فسیلهائی از باکتریهای آن زمان وجود داشته، و نامبرده آن را در محیط مناسبی کشت کرده و زنده شده و تکثیر نسل نموده (یعنی در حقیقت این باکتری بعد از یکصد میلیون سال از خواب بیدار شده اند)، نامبرده بعد از این ماجرا این بلورها را از نقاط مختلف جهان از جمله از مناطقی که مربوط به ششصد میلیون سال قبل! است جمع آوری کرده، و فسیلهای باکتری های آن را کشت می نماید، و با نهایت تعجب می بیند آنها نیز از خواب گران خود برخاستند! و به این ترتیب «رکورد ششصد میلیون سال عمر» را برای این موجودات زنده ذره بینی ثابت می کند! او معتقد است از نظر علمی این امر درباره انسان نیز می تواند وجود داشته باشد و این انجماد درست در لحظه قبل از مرگ صورت می گیرد و با شرایط خاصی حاصل می شود که هیچ گونه لطمه ای بر ارگانهای بدن وارد نشود.
ما هرگز ادعا نمی کنیم که اصحاب کهف در شرایط انجماد زندگی می کردند همین اندازه می گوئیم اگر خواب بسیار عمیق باشد و دستگاههای بدن فوق العاده آهسته کار کنند سوخت و ساز بدن به قدری کم می شود که ممکن است ذخیره های موجود در بدن جوابگوی قرنها زندگی باشد، چرا که این یک خواب طبیعی نبوده، و به فرمان خدا در یک شرایط استثنائی، و یک فضای مخصوص که به گفته قرآن هرگز آفتاب به درونش نمی تابیده، «و ترى الشمس إذا طلعت تزاور عن کهفهم ذات الیمین و إذا غربت تقرضهم ذات الشمال؛ و آفتاب را مى ‏بينى كه چون برمى ‏آيد از غارشان به سمت راست مايل است و چون فرو مى ‏شود از سمت چپ دامن برمى‏ چيند.» (کهف/ 17)
مسأله خوابهای طولانی در عصر ما (با توجه به وضع بسیاری از جانداران که مسلم شده است سرتاسر زمستان در خواب فرو می روند یعنی زمستان خوابی دارند) مسأله ای است حل شده، در این نوع خوابها فعالیت حیاتی تقریبا متوقف می گردد، و تنها شعله بسیار ضعیفی از آن روشن است، ضربان قلب به قدری خفیف می شود که قابل احساس نیست، در این گونه موارد بدن انسان را می توان به کوره های عظیمی تشبیه کرد که به هنگام خاموش شدن تنها شمعک کوچکی از آن در حال اشتعال است، واضح است مقدار مواد انرژی زا را که یک کوره عظیم در یک روز برای سوختن کامل لازم دارد ممکن است خوراک صدها سال یک شمعک کوچک باشد.
دانشمندان می گویند نه تنها جانداران خونسرد که بعضی از حیوانات خونگرم نیز زمستان خوابی دارند، در دوران زمستان خوابی فعالیتهای حیاتی بسیار کند می شود و چربی ذخیره بدن آنها به تدریج مصرف می گردد. هدف بیان کیفیت خواب اصحاب کهف نیست، بلکه هدف در واقع بیان دو امر است: نخست آنکه خواب آنها اجمالا یک خواب عادی و معمولی نبوده، به خصوص اینکه قرآن می گوید: «لو اطلعت علیهم لولیت منهم فرارا و لملئت منهم رعبا؛ اگر آنها را در آن حال می دیدی فرار می کردی و سخت می ترسیدی.» (کهف/ 18) دیگر اینکه در این گونه خوابها محاسبات خوابهای معمولی حاکم نیست و ممکن است سوز و ساز بدن به قدری کم شود که مشکل تغذیه به کلی از میان برود.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 210

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد