اثبات معاد با نکاتی از برهان حقیقت

فارسی 3510 نمایش |

 ظهور کامل حق و حقیقت در پیشگاه کبریائى
گرچه ره آورد پیامبران خود در بیان حق، طرد باطل، حل اختلاف، و تهذیب نفس و پیراستن آن تأثیر به سزایی دارد: «لیبین لهم الذی یختلفون فیه؛ تا [خدا] آنچه را در [مورد] آن اختلاف دارند براى آنان توضيح دهد.» (نحل/ 39) لیکن بیان حق غیر از "تجلی کامل حقیقت" است. از این رو با وجود آمدن همه ی پیام آوران و رهنمودهای آسمانی باز هم اختلاف اندیشه میان اندیشمندان مشهود و نفاق در ریاکاران موجود است، به طوری که نه وفاق مطلق متوقع است و نه اصل نفاق مرتفع. بنابراین، برای ظهور کامل حق و حقیقت روز معینی (قیامت) ضروری است. در طول تاریخ خداوند قومهایی را بعد از سالهایى طولانى محرومیت و اسارت، از طیبات روزیشان داد و آنان را ملت واحدى گردانید و پراکندگیشان را به جمع تبدیل نمود، ولى کفران نعمت کردند و دوباره در مورد حق اختلاف راه انداختند، و این اختلافشان ناشى از عذر نادانى نبود، بلکه عالما و عامدا اختلاف کردند، و «إن ربک یقضی بینهم یوم القیمة فیما کانوا فیه یختلفون؛ پروردگار تو به طور حتم در بین آنان در آنچه اختلاف مى کنند حکم خواهد کرد.» (یونس/ 93) هنگام بررسى در پیشگاه کبریائى درباره ی آنان حکم خواهد فرمود و مراد از اختلاف آنان انکار حق و تمرد از دین توحید است نه اختلاف افراد با یکدیگر و نیز مراد از قضاوت پروردگار در قیامت تمییز ذاتى افراد خداپرست از معاند و منکر است به این که به پیروان حق صورت و سیرت سعادت و مغفرت موهبت فرماید و بیگانگان را به شقاوت و محرومیت همیشگى محکوم فرماید.
قضاء پروردگار در صحنه قیامت عبارت از به کنار رفتن پرده و ظهور سیرت اعمال و کردار بشر است که سیرت انسان از خیر و شر و طاعت و تمرد آشکار مى شود و حقایق اشیاء به ظهور می رسد قضا و داورى پروردگار میان مردم عبارت از حضور متخاصمین و طرح دعوى و شهادت گواهان و صدور حکم است بالاخره از هنگام حشر و مبعوث شدن مردم است تا وقتى که کفار بر حسب محکومیت خود وارد دوزخ شده و اهل بهشت نیز وارد بهشت شوند. «الله یحکم بینکم یوم القیمة فیما کنتم فیه تختلفون؛ خدا روز قيامت در مورد آنچه با يكديگر در آن اختلاف مى‏ كرديد داورى خواهد كرد.» (حج/ 69)

حق واحد سنجش
نظر به این که عالم قیامت و رستاخیز محصول عوالم و نشئات است یعنى عوالم امکان به صورت حقیقت در می آیند و به صفات قدس آفریدگار تجلى نموده، و تا ابد نمایش می دهند، و نیز سلسله ی بشر غرض از عوالم و محصول جهان هستى است، ناگزیر صحنه ی رستاخیز به منظور بررسى به محصول و سیرت روانى بشر است، و به بهره اى که از شعار عبودیت دارد یعنى محصول سیر و سلوک ارادى او که رشد و نما نموده، و به صورت حقیقى او در آمده است.
هر یک از افراد بشر ناگزیر از عوالم و نشئاتى گذر نموده چنانچه مرتبه اى از عبودیت تحصیل نموده و صورت روانى خود قرار داده، و بدان سیرت درخشان درآمده، در صحنه رستاخیز به همان قدر ارزش وجودى و تقرب در پیشگاه قدس پروردگار خواهد داشت. و چون قیامت صحنه ی ظهور کامل حق است، آنچه در آن عرصه میزان و ملاک قرار می گیرد عبارت است از "حق"؛ یعنی فرآیند میزان و سنجش اعمال، صراط و... همه با واحد سنجش "حق" خواهد بود. از این رو خداوند می فرماید: «و الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فأولئک هم المفلحون* و من خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بایاتنا یظلمون؛ و در آن روز [معیار] سنجش، حق است پس هر که اعمال وزن شده اش سنگین شد هم آنان رستگارانند. و هر که اعمال وزن شده اش سبک شد، آنان کسانى هستند که خود را ارزان باخته اند، چرا که به آیات ما ستم مى کردند.» (اعراف/ 8- 9) هر کرداری سنگین، یعنی با حقیقت باشد، موجب رستگاری است و هر عملی بی وزن، یعنی بی حقیقت باشد، سبب زیان کاری خواهد گشت.
این دو آیه خبر مى دهد از میزانى که عمل بندگان با آن سنجیده مى شود یا خود بندگان را از جهت عمل وزن مى کند، از آیات دیگرى نیز این معنا که مراد از وزن، حساب اعمال است استفاده مى شود، مانند آیه «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة و کفى بنا حاسبین؛ ترازوهاى عدل را در روز قیامت مى گذاریم و ما به تنهایى براى رسیدگى به حساب همه خلایق کافى هستیم.» (انبیا/ 47) و از آن روشن تر آیه ی «یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ و در چنین روزى مردم دسته دسته بیرون مى شوند تا کرده هاى خود را ببینند، پس هر کس به اندازه سنگینى ذره اى خیر کرده باشد، آن خیر را مى بیند و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى مرتکب شر شده باشد آن را مى بیند.» (زلزال/ 8) است، که عمل را ذکر کرده و سنگینى را به آن نسبت داده است.
آیه مورد بحث اثبات مى کند که براى نیک و بد اعمال وزنى هست، لیکن از آیه «أولئک الذین کفروا بآیات ربهم و لقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ آنان همان کسانند که آیت هاى پروردگارشان را و هم چنین معاد را انکار کردند و در نتیجه اعمالشان حبط شده و در قیامت برایشان میزانى به پا نمى کنیم.» (کهف/ 105) استفاده مى شود که اعمال حبط شده برایش وزنى نیست زیرا «أفئدتهم هواء؛ دل های آنان خالی و پوک است.» (ابراهیم/ 43) و خالی محض قابل توزین نیست. و تنها اعمال کسانى در قیامت سنجیده مى شود که اعمال شان حبط نشده باشد، پس هر عملى که حبط نشده باشد چه نیک و چه بد ثقلى و وزنى دارد، و میزانى است که آن وزن را معلوم مى کند.
این آیات به طورى که ملاحظه مى کنید سنگینى را در طرف حسنات و سبکى را در طرف سیئات اثبات مى کند. و امثال این آیات این احتمال را در نظر انسان تقویت مى کند که شاید مقیاس سنجش اعمال و سنگینى آن، چیز دیگرى باشد که تنها با اعمال حسنه سنخیت دارد، به طورى که اگر عمل حسنه بود با آن سنجیده مى شود و اگر سیئه بود چون سنخیت با آن ندارد سنجیده نمى شود، و ثقل میزان عبارت باشد از همان سنجیده شدن و خفت آن عبارت باشد از سنجیده نشدن، عینا مانند موازینى که خود ما داریم، چون در این موازین هم مقیاسى هست که ما آن را واحد ثقل مى نامیم مانند مثقال و خروار و امثال آن، واحد را در یکى از دو کفه و کالا را در کفه دیگرى گذاشته مى سنجیم، اگر کالا از جهت وزن معادل آن واحد بود که هیچ، و گرنه آن متاع را برداشته متاع دیگرى بجایش مى گذاریم، پس در حقیقت میزان همان مثقال و خروار است نه ترازو و یا قپان و یا باسکول، و اینها مقدمه و ابزار کار مثقال و خروارند که به وسیله آنها حال متاع و سنگینى و سبکى آن را بیان مى کند، و همچنین واحد طول که یا ذرع است و یا متر و یا کیلومتر و یا امثال آن، که اگر طول با آن واحد منطبق شد که هیچ، و اگر نشد آن را کنار گذاشته طول دیگرى را با آن تطبیق مى دهیم، ممکن است در اعمال هم واحد مقیاسى باشد که با آن عمل آدمى سنجیده شود، مثلا براى نماز واحدى باشد از جنس خود آن که همان نماز حقیقى و تمام عیار است، و براى زکات و انفاق و امثال آنها مقیاس و واحدى باشد از جنس خود آنها، و همچنین براى گفتار واحدى باشد از جنس خودش، و آن کلامى است که تمامیش حق باشد و هیچ باطلى در آن راه نیافته باشد، هم چنان که آیه ی «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته؛ اى کسانى که ایمان آورده اید از خداوند پروا داشته باشید، حقیقت پروا داشتن.» (آل عمران/ 102) به آن اشاره دارد.
بنابراین، بسیار به نظر قریب مى رسد که مراد از جمله ی "و الوزن یومئذ الحق" این باشد، که آن میزانى که در قیامت اعمال با آن سنجیده مى شود همانا "حق" است، به این معنا که هر قدر عمل مشتمل بر حق باشد به همان اندازه اعتبار و ارزش دارد، و چون اعمال نیک مشتمل بر حق است از این رو داراى ثقل است. بر عکس عمل بد از آنجایى که مشتمل بر چیزى از حق نیست و باطل صرف است لذا داراى وزنى نیست، پس خداى سبحان در قیامت اعمال را با "حق" مى سنجد و وزن هر عملى به مقدار حقى است که در آن است. و بعید نیست قضاوت به حقى هم که در آیه ی «و أشرقت الأرض بنور ربها و وضع الکتاب و جی ء بالنبیین و الشهداء و قضی بینهم بالحق و هم لا یظلمون؛ و روشن گردید زمین به نور پروردگارش، و کتاب گذارده شده انبیا و شهدا آورده شده میان آنان به حق حکم مى شود، و به آنان ستم نمى شود.» (زمر/ 69) است اشاره به همین معنا باشد. و مراد از کتابى که در آن روز گذارده شده و خداوند از روى آن حکم مى کند همان کتابى است که در آیه «هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق؛ این است کتاب ما که علیه شما به حق گویا مى شود.» (جاثیه/ 29) به آن اشاره شده است.


پناهگاهی نیست
دیگر ریسمانى که به آن درآویزند و پناهگاهى که به آن پناه برند وجود ندارد. با آشکار شدن درون و نهفته های همه ی موجودها، درجات وجودی آنها روشن و به حقایق خود پی خواهند برد. سراب بودن پندارهای باطل روشن می گردد و علل و اسباب دروغین برملا می شود: «و تقطعت بهم الأسباب؛ هر گونه اسباب باطل از ناسپاسان قطع و هیچ رابطه ی باطل بر جای نمی ماند.» (بقره/ 166) معبودهاى دروغین اعم از انسان و غیر انسان و فرمانروایان باطل نه تنها در آخرت یارى نخواهند کرد بلکه از پیروان خویش بیزارى خواهند جست، و هر دو گروه عذاب را خواهند دید و وسائل و روابطى که در دنیا میان آنها بود همه بریده و ناپدید خواهد گردید، و آن وقت که مصداق «یوم لا یغنی مولى عن مولى شیئا؛ همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‏ تواند حمايتى كند و آنان يارى نمى‏ شوند.» (دخان/ 41) و «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ آن روز كه آنان ظاهر گردند چيزى از آنها بر خدا پوشيده نمى‏ ماند امروز فرمانروايى از آن كيست از آن خداوند يكتاى قهار است.» (غافر/ 16) آشکار گردید خواهند دید که معبودهاى باطل قدرتى نداشته اند پس در این مورد بیزارى و فاصله گرفتن پیشوایان که بزرگترین وسیله و تکیه گاه آنان بود، پدید آمده، و با ظهور حالات آلوده و تاریک و گرفته باطن خود، وجود و سراسر هستى خود را غرق در عذاب و گرفتارى و شدت و سختى دیده، و سپس همه اسباب و وسائل زندگى و خوشى را که داشتند، بریده و جدا گشته مى بینند. در اینجا است که متوجه غفلت و تقصیر و انحراف خود از مبداء قوت و قدرت ثابت و پاینده حق متعال می شوند.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 صفحه 9

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏10 صفحه 177

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 665

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 239

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏11 صفحه 347

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏17 صفحه 313

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏20 صفحه 67

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 صفحه 59

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 161

محمد تقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 44

میرزا حسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 2 صفحه 308

سيد على اكبر قرشى- تفسیر أحسن الحدیث- جلد 1 صفحه 302

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد