کوتاهترین استدلال برای معاد
فارسی 2966 نمایش |از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که هضم مساله معاد و رستاخیز مردگان براى بسیارى از مردم کوتاه فکر در اعصار پیشین مشکل بوده است تا آنجا که گاهى مطرح شدن مساله رستاخیز و معاد را در گفتار انبیاء، دلیل بر نادرست بودن دعوت آنها و حتى (العیاذ بالله) دلیل بر جنون و دیوانگى آنان مى گرفتند و مى گفتند: «أفترى على الله کذبا أم به جنة؛ این که پیامبر مى گوید بعد از آنکه خاک شدید و پراکنده گشتید باز هم زنده خواهید شد، تهمتى است که بر خدا بسته، و یا دیوانه است.» (سبا/ 8) ولى باید توجه داشت چیزى که بیشتر موجب تعجب و شگفتى آنان مى شد، مساله ی معاد جسمانى بود، زیرا باور نمى کردند پس از آنکه بدنهاى ما خاک گردد، و ذرات خاکش در مسیر باد و طوفان قرار گیرد و به هر گوشه اى از کره زمین افشانده شود بار دیگر این ذرات پراکنده، از آغوش خاک و از میان امواج دریاها و از لابلاى ذرات هوا گردآورى شود، و همان انسان نخستین لباس حیات و زندگى در بر پوشد.
قرآن مجید در آیات مختلف به این پندار نادرست پاسخ گفته و آیه فوق یکى از کوتاهترین و جالبترین تعبیرات را در این زمینه بازگو مى کند و مى گوید: نگاهى به آغاز آفرینش خود کنید ببینید همین جسم شما که از مقدار زیادى آب و مقدار کمترى مواد مختلف، فلزات و شبه فلزات ترکیب شده است در آغاز کجا بود؟ آبهایى که در ساختمان جسم شما به کار رفته هر قطره اى از آن، احتمالا در یکى از اقیانوسهاى روى زمین سرگردان بود و سپس تبخیر گردید و تبدیل به ابرها و به شکل قطرات باران بر زمینها فرو ریختند، و ذراتى که هم اکنون از مواد جامد زمین در ساختمان جسم شما به کار رفته، روزى به صورت دانه گندم یا میوه درخت، یا سبزیهاى مختلف بود که از نقاط پراکنده زمین گردآورى شد بنابراین چه جاى تعجب که پس از متلاشى شدن و بازگشت به حال نخستین، باز همان ذرات جمع آورى گردد و به هم پیوندند و اندام نخستین را تشکیل دهد؟
اگر چنین چیزى محال بود چرا در آغاز آفرینش انجام شد؟ بنابراین همانگونه که در آغاز، خدا شما را آفریده است در روز رستاخیز نیز بازمى گرداند و این همان مطلبى است که در جمله کوتاه ی در قرآن بیان می شود: "کما بدأکم تعودون" در «قل أمر ربی بالقسط و أقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین کما بدأکم تعودون؛ بگو پروردگارم به انصاف فرمان داده است و این که نزد هر مسجدى [و هنگام هر نمازى] روى خود را [به سوى او] فرا دارید و خدا را با خالص کردن دین و طاعت براى او بخوانید. همان گونه که شما را پدید آورد بر مى گردید.» (اعراف/ 29)
در آیه بعد چگونگى عکس العمل هاى مردم را در برابر این دعوت (دعوت به سوى نیکیها و توحید و معاد) بیان مى کند و مى گوید: «فریقا هدى و فریقا حق علیهم الضلالة إنهم اتخ ذوا الشیاطین أولیاء من دون الله و یحسبون أنه م مهتدون؛ گروهى را هدایت کرد و گروهى گمراهى بر آنها محقق شد آنها شیاطین را به جاى خدا ولى خود گرفتند و مى پندارند که راه یافته اند.» (اعراف/ 30) در معناى این جمله و کیفیت ارتباطش به ما قبل چند احتمال است: احتمال اول که سیاق کلام هم ظهور در آن دارد این است که جمله ی "فریقا هدى و فریقا حق علیهم الضلالة" حال از فاعل "تعودون" باشد، و همین حال وجه مشترکى باشد که بازگشت را شبیه به ابتداى خلقت نموده و معنایش این باشد که "شما در قیامت مانند آن روزى که خداى تان آفرید دو گروه خواهید بود"، نظیر آیه ی «و لقد جئتمونا فرادى کما خلقناکم أول مرة؛ و محققا شما یکا یک (براى حساب) به سوى ما باز آیید بدان گونه که اول شما را بیافریدیم.» (انعام/ 94) که حشر انفرادى مردم را در قیامت به خلقت انفرادى آنان تشبیه مى کند.
این است آن معنایى که از ظاهر سیاق استفاده مى شود، و اما آنچه را که دیگران احتمالش را داده و گفته اند جمله ی "فریقا هدى..." حال از خصوص عامل خودش است و وجه شباهت "عود" به "بدء" چیز دیگرى است که در کلام ذکر نشده، و آن به گفته بعضى، "تنها بودن در خلقت و حشر" و به گفته بعضى دیگر این است که "هم خلقت نخستین آنان از خاک بوده و هم حشرشان از خاک خواهد بود"، و به گفته بعضى دیگر این است که "خلقت دوم آنان براى خدا با خلقت بار اولشان فرقى نداشته و خداوند به هر دو قادر است". وجوهى است که دلالت آیه بر آنها بسیار بعید است. و ثانیا حذف کردن وجه شباهت با اینکه ذکر آن لازم است، و در عوض ذکر کردن چیزى که مورد حاجت نیست جز خلط و اشتباه فایده اى ندارد. کلمه ی "بدا" ظهور دارد در ابتداى خلقت دنیوى انسان نه مجموع زندگى او که از کلام بعضى ها استفاده مى شود.
وجوه دیگرى که در معناى جمله فوق محتمل است
بعضى از مفسرین آیه را چنین تفسیر کرده اند که: "شما مبعوث خواهید شد به همان صورتى که مى میرید، مؤمن با ایمان خود و کافر با کفر خود"، چون از این کلام بر مى آید که کلمه ی "بدء" را به معناى زندگى دنیا گرفته و خواسته است آیه را چنین معنا کند: "شما که در دوران زندگى دنیوى تان مخلوق خدا بودید و خداوند فرقه اى از شما را هدایت و فرقه اى را گمراه نمود، در آخرت نیز دو فرقه خواهید بود" و این معنا صحیح نیست، زیرا کلمه ی "بداء" در امورى که داراى استمرار و امتداد است به معناى آغاز آن و اولین جزء وجود آن است نه تمامى آن.
در آیه ی مورد بحث هم این کلمه در خطاب به انسان واقع شده که موجودى است داراى استمرار، و معناى آن ابتداى وجود انسان است نه سراسر زندگى دنیوى او. علاوه بر اینکه این آیه تتمه آیاتى است که ابتداى خلقت بشر و داستان سجده ملائکه را بیان مى کند. پس مراد از "بدء" در این آیه آغاز آفرینش نوع بشر است که در اول داستان گفته شده، و از آن جمله این بود که پس از اینکه ابلیس را رجم نمود به وى فرمود: «اخرج منها مذؤما مدحورا لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین؛ نکوهیده و مطرود از آن [مقام] بیرون شو که هر کس از آنان تو را پیروى کند، بى تردید جهنم را از همه شما پر خواهم کرد.» (اعراف/ 18) و در این وعده اش بنى نوع بشر را به دو گروه تقسیم کرد: یکى آنان که صراط مستقیم را دریافتند، و یکى آنان که راه حق را گم کردند، این یکى از خصوصیات ابتداى خلقت بشر بود که در عودشان نیز این خصوصیت هست.
آیات دیگرى هست که این خصوصیت را به بیان صریح ترى توضیح داده، از آن جمله فرموده است: «قال هذا صراط علی مستقیم* إن عبادی لیس لک علیهم سلطان إلا من اتبعک من الغاوین؛ [خداى] گفت: این سنت و راه راستى است بر عهده ى من. که تو را بر بندگان من تسلطى نیست، جز کسانى از گمراهان که تو را پیروى کنند.» (حجر/ 41- 42) خداوند در این آیه به قضاى حتمى خود مردم را دو طایفه کرده: یکى آنان که ابلیس نمى تواند گمراهشان کند، و یکى آنان که به اختیار خود او را پیروى مى کنند و در نتیجه گمراه مى شوند. هم چنان که فرموده: «کتب علیه أنه من تولاه فأنه یضله؛ چنین فرض و لازم شده که هر کس شیطان را دوست و پیشواى خود سازد، او را گمراه کند.» (حج/ 4) و این قضاى حتمى به گمراهى آنان، در اثر متابعتى است که از ابلیس مى کنند، نه اینکه متابعتشان از ابلیس اثر قضاى حتمى خدا باشد. و نیز از آن جمله آیه ی «قال فالحق و الحق أقول لأملأن جهنم منک و ممن تبعک منهم أجمعین؛ (خدا) فرمود: به حق سوگند و کلام من حق و حقیقت است، که جهنم را از تو و پیروانت پر خواهم کرد.» (ص/ 85) است که دلالت دارد بر تفرق به دو فریق.
چون چنین قضایى بوده خداوند در آیه «قال اهبطا منها جمیعا بعضکم لبعض عدو فإما یأتینکم منی هدى فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقى و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمى؛ گفت همه تان در حالى که بعضى دشمن بعضى دیگرید از بهشت فرود آیید، پس اگر هدایتى از ناحیه من به سوى شما آمد، (و البته خواهد آمد) هر کس هدایت مرا پیروى کند نه گمراه مى شود و نه تیره بخت، و هر کس از کتاب و ذکر من اعراض کند به یقین وى را روزگارى سخت خواهد بود و ما او را در قیامت کور محشور مى کنیم.» (طه/ 124) فرموده است: وقتى هدایت من به شما رسید هر کس هدایتم را پیروى کند گمراه و بدبخت نمى شود، و هر کس از ذکر من اعراض نماید در دنیا به زندگى تنگى گرفتار مى شود و در آخرت نابینا محشورش مى کنیم.
زجاج می گوید: ارتباط این قسمت با «فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون؛ در آن زندگى مى کنید و در آن مى میرید و از آن بیرون آورده مى شوید.» (اعراف/ 25) است. یعنى پس از مرگ، شما را از خاک خارج مى سازد، زیرا زنده کردن شما دشوارتر از خلقت ابتدایى شما نیست. و از آنجا که مشرکین قیامت و حشر و نشر را باور نداشتند، بدینوسیله براى ایشان استدلال کرد. احتمال دیگر اینکه جمله ی "کما بدأکم تعودون" در مقام تعلیل مضمون کلام سابق باشد. بنابراین احتمال، معناى آن کلام و این جمله چنین خواهد بود: خدا را از روى اخلاص بخوانید که سرانجام مبعوث مى شوید و جزاى شما داده می شود، هر گاه از نظر عقلى تصور این مطلب براى شما دشوار باشد، به آغاز آفرینش و پیدایش خود توجه کنید و بدانید که همانطورى که خداوند شما را آفرید و از بیابان بى حد و مرز عدم به گلزار هستى آورد، بار دیگر پس از مرگ، به کالبد خاکى شما حیات مى بخشد و به آفرینش جدید، شما را مبعوث مى کند. پس موقعى که شما را آفرید به قضاى حتمى خود، دو دسته تان کرد، و بنا را بر این گذاشت که یک دسته را هدایت کند و دسته دیگر گمراه شوند، و بدانید که به زودى به همان گونه که خلق تان کرد به سویش بازگشت مى کنید، در آن روز نیز یک دسته هدایت یافته اند و دسته دیگر کسانى خواهند بود که به خاطر پیروى شان از شیطان دچار ضلالتند، پس میانه رو باشید و خود را خالص کنید تا از آنانى باشید که به هدایت خدا مهتدى شدند، نه از آنان که به ولایت و پیروى از شیطان گمراه گشتند.
بنابراین احتمال، آیه مورد بحث همان مفادى را مى رساند که آیه ی «لکل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات أین ما تکونوا یأت بکم الله جمیعا؛ براى هر قومى جهت و قبله اى است که رو به سوى آن مى کند بنابر این [به جاى مجادله در باره ى قبله] در اعمال خیر از هم سبقت گیرید. هر جا باشید خدا همه شما را [گرد] مى آورد.» (بقره/ 148) در مقام بیان آن است، چون این آیه نیز با اینکه مى فرماید: "براى هر کسى وجهه و هدفى است که خواه ناخواه به سوى آن خواهد رفت و از آن تخلف نخواهد کرد، چه آن هدف سعادت باشد و چه شقاوت" در عین حال امر، به سبقت گرفتن در خیرات مى کند، و این گرچه به حسب ظاهر تناقض است، زیرا اگر سعادت و شقاوت اشخاص حتمى و قهرى است دیگر معنا ندارد که امر به سبقت در خیرات کند، ولیکن با کمى دقت معلوم خواهد شد که مى خواهد بفرماید براى هر یک از شما سرنوشت معینى از بهشت و دوزخ و سعادت و شقاوت هست، و ممکن نیست کسى راهى غیر از این دو راه داشته باشد پس در خیرات سبقت گیرید، باشد که از اهل سعادت و بهشت شوید، نه از اهل دوزخ و شقاوت. و همچنین مفاد آیه مورد بحث این است که: شما همانطورى که در ابتداى خلقت به قضاى پروردگار دو جور و دو دسته خلق شدید در آخرت نیز به دو فریق به سوى خدا بازگشت خواهید کرد، پس در کارهایتان میانه روى کنید و خود را براى خدا خالص سازید باشد که از فریق هدایت یافتگان باشید نه از آنان که ضلالت شان حتمى شده است.
احتمال دیگر قولی است که ابومسلم می گوید: هیچ ارتباطى به سابق ندارد. این جمله، خود کلامى مستقل است، یعنى بدانید که همانطورى که خداوند شما را از خاک آفریده است، بار دیگر به خاک بر مى گردید. چنان که مى فرماید: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة أخرى؛ شما را از خاک آفریدیم و بخاک باز مى گردانیم و بار دیگر شما را از خاک بیرون مى آوریم.» (طه/ 55) برخى گفته اند: یعنى همانطورى که در آغاز خلقت، هیچ نداشتید و برهنه به دنیا آمدید، در قیامت نیز همانطور مبعوث مى شوید، از پیامبر گرامى اسلام روایت شده است که در روز قیامت پا برهنه و عریان و بدون ساتر عورت، محشور مى شوید. قرآن کریم مى فرماید: «کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا إنا کنا فاعلین: چنان که در خلقت نخستین، آغاز کردیم، بار دیگر او را باز مى گردانیم. این است وعده ما که به دست ما انجام مى گیرد.» (انبیاء/ 104) برخى گفته اند: یعنى همانطورى که مرده اید مبعوث مى شوید، مؤمن با ایمانش و کافر با کفرش. این معنى از ابن عباس و جابر است.
چند نکته :
این جمله ی کوتاه "کما بدأکم تعودون" که در حقیقت روشنترین و کوتاه ترین استدلال قرآن بر امکان معاد محسوب می شود، می گوید حیات مجدد را، بر حیات نخستین قیاس کن، و این یک قیاس منطقی در یک امر عقلی است، و آنها که اینگونه آیات را دلیل بر جواز قیاس در احکام تعبدی گرفته اند سخت در اشتباهند، زیرا قیاس در صورتی مجاز است که دلیل حکم اول و علت و فلسفه ی آن روشن باشد، تا وجود آن در حکم دوم نیز ثابت شود؛ همانگونه که در بحث معاد در آیه ی فوق و مانند آن دیده می شود. زیرا می دانیم دلیل بر خلقت نخستین همان قدرت خدا است، و این معنی در خلقت مجدد نیز عینا وجود دارد، اما در احکام فرعی که فلسفه ی آنها روشن نیست و در خود دلیل نیز تصریح به علت آن نشده قیاس معنی ندارد، چرا که قیاسی است ظنی و تخمینی، نه یقینی و عقلی.
خلاصه آیه کریمه عود و رجوع یعنى سیر کمالى بشر را تشبیه نموده است به آغاز خلقت وى با تفاوت اینکه در آغاز آفرینش سعادت و یا شقاوت هر یک به طور اقتضاء و استعداد بوده ولى هنگام رستاخیز عود و رجوع او پس از سیر کمالى او به طور فعلیت است.
با توجه به این که مفاد جمله (کما بدأکم) آن است که پروردگار در نهاد هر فردى از بشر نیروى رشد یعنى نیروى سیر ارادى و حرکت اختیارى به ودیعت سپرده است و سیر ارادى عبارت از حرکت از طریق ظهور عقیده و افعال اختیارى است به این که طریق هدایت و خداپرستى را برگزیند و یا به سوى ضلالت و خودستائى هر لحظه رهسپار گردد.
به عبارت دیگر آیه (کما بدأکم تعودون) تشبیه نموده رجوع هنگام مرگ افراد بشر را به آغاز خلقت آنان به این که سعادت اهل ایمان و تقوى از آغاز کودکى آنان بوده هم چنانکه شقاوت بیگانگان نیز از نوزادگى بوده است. دانشمندان می گویند حدود پنج میلیارد سال قبل که زمین از خورشید جدا شد یکپارچه آتش سوزان بود میلیاردها سال گذشت تا زمین تدریجا رو به سردی گذاشت، و ابرهای فشرده ای که این کره خاکی را سخت از هر سو محاصره کرده بودند تبدیل به باران شدند، بارانهائی سیلابی که بر زمینهای داغ فرو می ریختو می جوشید و دگر بار تبدیل به ابر می شد و تدریجا این کره ی خاکی را سردتر و سردتر می ساخت.
سرانجام آبها در نقاط پست زمین باقی ماندند و دریاها تشکیل شد، ولی در هیچ جا اثری از حیات نبود. نه گیاهی می روئید. نه پرنده ای بال و پر می زد و آواز می خواند. نه در اقیانوسهای عظیم موجود زنده ای در حرکت بود. چرا که هنوز محیط زمین بسیار داغ و گرم بود و مجالی برای زندگی وجود نداشت. باز هم زمین سردتر شد و به قدرت خداوند اولین جوانه های حیات در دریاها و صحراها نمایان گشت و جانداران گوناگون ظاهر شدند، و سرانجام خداوند انسان را آفرید. بنابراین شکی نیست که انسان در آغاز از خاک آفریده شده و باز هم به خاک برمی گردد، چه مانعی دارد که باز هم از خاک آفرینش مجددی بیاید!؟ منتها انس به زندگی عادی و کوته مگری، و گاه فرو افتادن پرده های لجاج و تعصب بر فکر و اندیشه ی انسان، به او مجال نمی دهد که این حقایق روشن را ببیند و باور کند، یا به آن اعتراف نماید.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 صفحه 92
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 295
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 صفحه 144
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 151
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها