نگاهی به زندگی و احوالات مهدی اخوان ثالث (مجموعه اشعار)

فارسی 6730 نمایش |

در ادامه قسمت اول از این نوشتار و در بخش دوم به ادامه زندگی و احوالات مهدی اخوان ثالث می پردازیم.

چاپ مجموعه «ارغنون» اخوان

اخوان ثالث در سال 1329 با ایران (خدیجه) اخوان ثالث، دخترعموی خود ازدواج کرد و در سال 1331 هم زندگی مشترکش با او را شروع کرد. در این زمان او همچنان در استخدام آموزش و پرورش بود؛ اما مدتی بعد؛ چون روحیه ی انضباط پذیری نداشت و خود را مقید به سر وقت حاضر شدن سرکارش نمی کرد، او را به روستایی در حومه ی کاشان تبعید کردند. قبل از این، او را از کریم آباد بهنام سوخته ی ورامین به شمیرانات فرستاده بودند؛ اما این بار او حاضر نشد در کاشان بماند. پس از آنکه تدریس را رها کرد، به طور جدی به کارهای مطبوعاتی روی آورد و از این پس زندگیش را از طریق نوشته ها و شعرهایش تأمین می کرد.
در سال 1330 شمسی، سرپرستی صفحه ی اول روزنامه ی جوانان دمکرات را به عهده گرفت و همین باعث شد که با شاعران جوانی آشنا شود که بعدها هر کدام در عرصه ی شعر فارسی، شاعران توانا و قدرتمند شدند؛ کسانی چون: سیاوش کسرایی، احمد شاملو، محمد عاصمی، نصرت رحمانی و بسیاری دیگر؛ اما دوستی او همچنان با رضا مرزبان ادامه داشت تا جایی که وقتی مرزبان خانه اش را هم عوض کرد، باز اخوان و قهرمان با او بودند.
اولین مجموعه ی شعر اخوان با نام ارغوان در سال 1330 شمسی چاپ شد که حاوی شعرهایی در قالبهای غزل، قصیده، رباعی و غیره بود. بیشتر شعرهای این مجموعه حاوی موضوعات عاشقانه بود؛ اما در میان آنها به شعرهایی هم می توان برخورد که حاوی موضوعات سیاسی و اجتماعی باشد. اخوان این مجموعه را بعدها مورد بازبینی و تجدید نظر قرار داد و دوباره چاپ کرد و این بار حذف و اضافه هایی در آن انجام داد و بعضی از شعرهایش را که نمی پسندید و از نظر او فاقد ارزش ادبی بود، از آن حذف کرد و شعرهای تا سال 1346 را که باز هم در قالب کهن شعر فارسی بود، به آن اضافه کرد. بعدها هم بسیاری از شعرهای مجموعه ی ارغوان را نمی پسندید و می گفت که اگر چاپ این مجموعه به خواست خود من بود، بسیاری از شعرهایش را حذف می کردم؛ اما با حذف نشدن آن، سیر تحول و تکامل شعرهای او از سال 1325 تا 1369، برای ما روشن می شود.

کار مطبوعاتی اخوان ثالث

اخوان در سال 1332 به خدمت نظام فراخوانده شد و این زمانی بود که در استخدام آموزش و پرورش بود؛ ولی چون هنوز سپاه دانش تشکیل نشده بود، به خدمت نظام رفت؛ ولی بعد از پانزده روز خدمت، معاف شد. بعد از کودتای 28 مرداد 1332، وضعیت ایران آشفته شد و سایه ی ترس و وحشت حکومت دیکتاتوری بر همه جا از جمله مطبوعات سایه افکند و بسیاری از اصحاب قلم دستگیر و زندانی و برخی نیز حتی اعدام شدند. اخوان چندان در فعالتهای سیاسی شرکت نداشت؛ اما اندیشه هایش و برخی مضامین نوشته هایش او را هم راهی زندان کرد. او چند ماهی در زندان بود؛ پس از آزادی، دیگر هرگز برای هیچ دسته و حزبی فعالیت نکرد. از این پس، برای گذران زندگی در روزنامه ی ایران ما مشغول به کار شد و سرپرستی صفحات هنر و ادبیات این روزنامه را به اتفاق حسین رازی به عهده گرفت. اخوان بعدها به اتفاق همین دوست، اولین جنگ هنر و ادب امروز را انتشار داد.

شهرت اخوان با شعر زمستان

در سال 1335، مجموعه ی شعر زمستان را منتشر کرد که شروع حرکت تازه ای در فرهنگ و هنر کشور بود و اخوان با این مجموعه ی شعر، خود را به عنوان شاعر شعر نیمایی معرفی کرد. شعر زمستان او برایش شهرت بسیار آورد تا جایی که هنوز هم در میان دوستداران شعر فارسی، کمتر کسی است که تمام و یا قسمتی از آن را به یاد نداشته و گاه و بی گاه و به مناسبت، آن را زمزمه نکند.
پس از انتشار شعر زمستان؛ یعنی در حدود سال 1335 با ابراهیم گلستان آشنا شد که این آشنایی، دوره ی تازه ای را در زندگی او رقم زد. همچنین باعث شد تا اخوان در گلستان فیلم که ابراهیم گلستان صاحب امتیازش بود، مشغول کار شود. کار اخوان در این شرکت، نظارت بر ضبط صدا و دوبله ی گفتارهای فیلمهای مستند بود. در ضمن، متن ترجمه ها را نیز از نظر روانی و سادگی بررسی می کرد. او در این مدت، علاقه ی زیادی به ساختن فیلم پیدا کرد. در این سالها؛ یعنی در سال 1338 مجموعه ی شعر آخر شاهنامه را با هزینه ی خود و با همیاری ابراهیم گلستان منتشر کرد. این مجموعه، بسیاری از شعرهای زیبای اخوان را در بر دارد که از آن جمله می توان از دریچه ها، غزل 3، آخر شاهنامه، میراث، نادر یا اسکندر، قاصدک و بسیاری دیگر نام برد.

چاپ پی در پی اشعار زیبای اخوان

در همین سال، پسر اول او به نام «توس» به دنیا آمد. بعد از تعطیلی گلستان فیلم ایرج گرگین که رییس برنامه ی دوم رادیو بود، از اخوان خواست تا به رادیو بیاید و سرپرستی برنامه های ادبی آن را به عهده بگیرد. با آنکه اخوان تا آن زمان هرگز کار رادیویی نکرده بود؛ اما ذوق ادبی او به زودی او را در این کار نیز موفق کرد. این زمان مصادف بود با سال 1340. در ضمن کار در رادیو، همچنان شعرهای ماندگارش را می سرود تا اینکه در سال 1344 مجموعه ی شعر از این اوستا چاپ و منتشر شد که بی شک ماندگارترین و زیباترین اشعار او، از جمله کتیبه، قصه ی شهر سنگستان، مرد و مرکب، آنگاه پس از تندر، نماز، پیوندها و باغ و بسیاری دیگر در آن جمع شده اند.
در همین سال؛ یعنی 1344، اخوان دوباره زندانی می شود؛ اما این بار نه از نظر سیاسی که شاکی خصوصی دارد. بعد از آن، اخوان دیگر نمی توانست در رادیو کار کند؛ پس برای امرار معاش تا مدتها به اسم همسرش برای رادیو مطلب می نوشت. اخوان در زمستان این سال پس از شش ماه، از زندان آزاد شد. در زندان قصر، مجموعه ی شعر در حیاط کوچک پاییز، در زندان شامل شعرهایی چون غزل 5، 6، 7،8، دریغ و درد 1، دستهای خان امیر و خوان هشتم و آدمک را می سراید که بی شک از بهترین شعرهای اوست.
در سال 1348 از اخوان دعوت شد تا در تلویزیون آبادان مشغول به کار شود و اخوان قبول کرد تا سال 1353 در تلویزیون آبادان کار کرد و در همین سالها کتاب عاشقانه ها و کبود را منتشر کرد. در سال 1350 هم، مزدک، پسر سومش به دنیا آمد؛ اما در سال 1353 که اخوان در آبادان مشغول برنامه سازی برای تلویزیون بود، دختر اولش، لاله در 26 شهریور سال 1353 در سد کرج غرق شد و با این حادثه ی دلخراش، اخوان دیگر حاضر نشد به آبادان برگردد؛ کار در تلویزیون آنجا را رها کرد و به تهران برگشت. بعد از بازگشت به تهران، در تلویزیون ملی تهران مشغول شد. در سال 1356 برای تدریس به دانشگاه دعوت شد. در دانشگاه موضوع تدریسش، شعر سامانیان و مشروطه بعد بود. بعد از انقلاب نیز مدت کمی در دانشگاه تدریس می کرد؛ اما بعد از سال 1358، برای همیشه کار تدریس را کنار گذاشت.
بعد از سال 1357، کتابهای درخت پیر و جنگل، آورده اند که فردوسی، بدعتها و بدایع نیما یوشیج، دوزخ اما سرد، در حیاط کوچک در زندان، زندگی می گوید اما باز باید زیست... و ترا ای کهن مرز و بوم دوست دارم، انتشار یافتند.

برگ آخر از زندگی اخوان

در سال 1358 هم مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) به کار مشغول شد؛ اما این کار هم مدت زیادی طول نکشید. بعد از این کار، تقریبا خانه نشین بود و زندگیش به سختی می گذشت. در این زمان، اخوان بیشتر در انزوا زندگی می کرد و حتی کارهای هنریش نیز کم شده تا جایی که هیچ شعر فوق العاده ای هم نسرود. تنها در سال پایانی عمرش از طرف خانه ی فرهنگ معاصر آلمان به این کشور دعوت شد. او در این سفر به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت و در همه جا توسط ایرانیان مقیم این کشورها مورد استقبال بی نظیر قرار گرفت. در این سفر، همسر وفادارش و نیز دکتر شفیعی کدکنی و گروهی دیگر از دوستانش با او بودند. او همچنین در این سفر با دوستان قدیمش یعنی ابراهیم گلستان، رضا مرزبان، اسماعیل خویی و دیگر دوستان دیدار کرد و روزها و ساعتهای خوشی را با آنها گذراند. اخوان در 29 تیرماه 1369 به ایران بازگشت؛ اما بلافاصله در بستر بیماری افتاد و هنوز چند روزی از مرگ دکتر پرویز ناتل خانلری نگذشته بود که او نیز در بیمارستان مهر بستری شد سرانجام ساعت 30/10 شب یکشنبه، 4 شهریور سال 1369 شمسی درگذشت. جسد او در روز دوازده شهریور به طوس مشهد انتقال یافت و در باغ شهر طوس در کنار مقبره ی حکیم طوس، ابوالقاسم فردوسی به خاک سپرده شد.

منـابـع

ذبیح الله صفا- تاریخ ادبیات ایران- انتشارات دانشگاه تهران- 1356

عبدالحسین زرین کوب- سیری در شعر پارسی- انتشارات نوین- تهران- 1363

محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- تهران- 1377

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد