شخصیت و اندیشه های الهیاتی میرچا الیاده (دین شناسی)

فارسی 5654 نمایش |

روش پدیدارشناسی الیاده در تاریخ ادیان

روش الیاده در تاریخ ادیان، پدیدارشناسی بود. از این حیث نگاه و روش وی از نگاه و روش سنت گرایان متفاوت بود. سنت گرایان معتقدند که سنتی از آغاز؛ یعنی زمانهای بسیار دور وجود داشته که برخی آن را می آموختند و امروز هم عده ای نگاهبان آن هستند. الیاده، هیچ گاه این گونه به سنت نگاه نمی کرد. به نظر وی دین یا اسطوره در دین را می توان از راه پدیدارشناسی شناخت. بر همین اساس او معتقد بود که باید یک پژوهشگر تاریخ ادیان یا اسطوره شناس، خود را جای یک اسطوره باور بگذارد و از زاویه دید وی به نقش و معنای دین و اسطوره پی ببرد. از این نظر، الیاده از بار کردن معنای روانشناختی یا جامعه شناختی بر دین ابا داشت. او می خواست پدیده دین را آن گونه که خود را به ما می نمایاند، بشناسد. باید این دیدگاه را همچون روش خود الیاده در پهنای فرهنگها و ادیان گیتی به نظاره نشست. الیاده این دیدگاه را تنها در مورد مسیحیت به کار نبست، بلکه با این روش خواست نشان دهد که یک غیر مسیحی؛ یعنی یک مسلمان، یک یهودی و حتی یک معتقد به ادیان غیر الهی، هر یک چگونه به دین خودشان نگاه می کنند.

نظر الیاده دباره دین
یعنی الیاده دین را در مفهوم بسیار کلان و عامش در نظر می گرفت. نه صرفا به شکل ادیان نهادینه تاریخی. به نظر الیاده دین یک مبدأ اولی است که اگر وجود نداشته باشد، مردم خود را در جهان گم می کنند. به بیانی بهتر دین امری هویت بخش است. در واقع دین برای باورمندان به آن مرجعی تلقی می شود که همه زندگی خود اعم از درونی و برونی را بر آن بنا می سازند. به هر حال، پدیدارشناسی دین کار بسیار دشواری است چرا که نیاز به احاطه بسیاری به منابع و نمودهای دینی همه فرهنگها و ملتها و کاوش و بررسی در آنها دارد.

افراد همنوا با نگاه پدیدارشناسی الیاده به دین
از این حیث نگاه پدیدارشناسی الیاده به دین، افرادی را می توان با وی همنوا دانست از جمله: هانری کربن و کارل گوستاو و یونگ از این منظر به وی نزدیکند؛ اما یک نکته را در اینجا باید یادآورشد و آن اینکه، تأکید الیاده بر پدیدارشناسی وی را کمی از تاریخمندی دور می سازد. الیاده تعقل تاریخی را بر پژوهشهای مربوط به تاریخ ادیان حاکم نمی داند. البته محق هم است. بدین خاطر که وی تنها به پدیدارها و نمودهای دین بدون عنایت به تحولات تاریخی آنها توجه می کند. به نظر الیاده اسطوره بر روان یک ملت یا قوم اسطوره باور چنگ می اندازد و بدین وسیله آنها تاریخ را آن گونه که باید ببینند، نمی بینند و در واقع همه چیز را به یک امر قدسی ارجاع می دهند و معتقد می شوند که تا هنگامی که آن اصل قدسی بر ما اشراف دارد، زندگی از برکت برخوردار است. از دید الیاده همین نکته نشان از این دارد که دیدگاه تاریخی در تحلیل و بررسی اسطوره نمی تواند کارساز و مؤثر افتد. کربن هم در این دیدگاه ضد تاریخی الیاده همنوا می شود. یونگ هم با عنوان کردن «آر کی تیپ» ها به یک دیدگاه فراتاریخی می رسد. این سه تن، سالانه در محلی به نام «آسکونا» در سوئیس جمع می شدند و در باب موضوعی واحد به گفتگو می نشستند. الیاده، یونگ و کربن در آنجا یاران همدل بودند. الیاده در خاطرات بزرگش همه این بحث و تبادل نظرها را می آورد او دیدگاهش را درباره یونگ و کربن بیان می کند.

نگاه فراتاریخی به دین

همین نگاه فراتاریخی به دین بود که اینها را به یکدیگر نزدیک می کرد. این سه تن معتقد بودند که چیزی ورای تاریخ وجود دارد که بر ما اشراف دارد. مقاله معروف کربن را درباره «فیلم سیاوش در تخت جمشید اثر فریدون رهنما» از این نمونه است. به نظر کربن سیاوش شخصیتی اسطوره ای است که همواره در تمام تاریخ ایران یا بهتر ورای تاریخ ایران وجود داشته است. به نظر الیاده امر قدسی در ورای تاریخ قرار دارد و به رغم تحولات تاریخی همواره و همیشه حضوری بی درنگ دارد، که در عرصه زندگی مدرن و عصر سکولار هم می توان نشانی از آن یافت. بدین معنا که امروزه دیگر نمی توان تجلی قدسیان را آن گونه دید که در روزگاران گذشته دیده می شد. در واقع تجلیات قدسی را در اموری می توان دید که به ظاهر قدسی نیستند. به بیان دیگر قدسیات در پس امور عرفی پنهان شده اند و باید آنها را بازیافت و بازشناخت مشکل در همین جاست. به نظر الیاده یک اسطوره شناس یا دین شناس نباید به دنبال پدیده ای برود که انتظار می رود، در سرجای خودش است. اتفاقا باید در جایی در پی قدسیات رفت که انتظارش نمی رود.
مثلا به نظر الیاده وقتی رمانهای تخیلی ژول ورن را می خوانیم، متوجه می شویم که در بسیاری از آنها سفر به یک جهان لایتناهی مطرح است، مانند رمان های «بیست هزار فرسنگ زیر دریاها» و «سفر به مرکز زمین». در واقع از صورت ظاهر همه این داستانها به هیچ وجه نمی توان به محتوای آنها رسید. بنابراین در پشت ظاهر این داستان ها یک امر قدسی پنهان است. یا مثلا الیاده «هیپی گری» را از همین دست می داند. او مدتهای زیادی با این جماعت نشت و برخاست می کرد و با روش زندگیشان آشنا شد. به هر حال، الیاده می آموزد که در جهانی که مسائلی از این دست یا خرافه خوانده، یا بی مقدار و بی اهمیت جلوه داده می شود. باید به دقت گشت و عناصر قدسی را که روح و ذهن ملتها و مردم را رهبری می کند، بازشناخت.

امر قدسی از نظر الیاده

الیاده معتقد است که امروزه در جهانی که سکولار و از جنبه های لاهوتی سترده شده، امور قدسی به آشکارا دیده نمی شود. او در کتاب «چشم انداز اسطوره» صراحتا از سالن نمایشگاه اتومبیل به عنوان امری که می توان قدسیات را در آن بازشناخت نام می برد. به نظر وی اگر مردم در روزگاران گذشته به پریان قدسی تشرف می جستند، امروزه در سالن نمایشگاه اتومبیل همین کار را در هیئتی دیگر ادامه می دهند. حتی به نظر من، این همه شور و شوق برای فوتبال در سراسر جهان صرفا به خاطر نفس بازی یا شرط بندی نیست. امر دیگری ورای آن هست که باید آن را شکافت و یافت. اگر این کار بشود (مثلا فوتبال از این دید تحلیل شود که من خودم در پی این کار هستم) مشخص می شود که یک امر عرفی می تواند در برگیرنده یک امر غیر عرفی یا مقدس باشد. به نظر وی انسان غیر از آنچه که می بینید، چیز دیگری هم در زندگیش دخیل است، ممکن است دین باشد، یا اسطوره.
به هر حال چیزی است که انسان را در افسون خود اسیر می کند. همان گونه که یونگ معتقد است انسانی کهن در ما زندگی می کند و باید دست برادری بدو بدهیم وگرنه ما را در هم می شکند. کربن هم معتقد است که چیزی ورای تاریخ همواره بر فرهنگ سیطره دارد. کتاب «ارض ملکوت» کربن نشان می دهد که چگونه از ایران مزدایی، ایران شیعی ساخته می شود. از این رو تنها تاریخ و تاریخمندی مبین وجود آدمی نیست، بلکه امری وجود دارد تن به تاریخ نمی دهد و آن هم قدسیات است. امر قدسی هم از دیدگاه «اتو» امری است که در عین حال شما را هراسان می سازد، شما را مجذوب خود نیز می کند. بی شک به این مسأله از طریق علوم دقیقه نمی توان رسید، بستر دیگری برای مطالعه آن لازم است و آن تاریخ فرهنگها تاریخ ادیان و اسطوره هاست. اگر امر قدسی به تعبیر الیاده فارغ و مستقل از تاریخ، همیشه وجود دارد آیا می توان آن را جوهره تاریخ دانست یا نه؟
الیاده نمی گوید که امر قدسی جوهره تاریخ است، اما این را می گوید که مثلا نماز بردن مردم چین در دوران جدید به «مائوتسه تونگ» به عنوان یک فرد تاریخی، نشانگر نوعی پرستش خدایان یا ارباب انواع است. این که قدسیات در تاریخ نهفته باشد، به نظر می رسد چیزی نیست که الیاده بدان معتقد بوده باشد. در واقع طرح این نکته یک بی پروایی می خواهد؛ اما این که چگونه احترام به رهبر یک انقلاب (مائوتسه تونگ) می تواند یادآور پرستش خدایان باستانی باشد، ما را به طرح پرسشهای زیادی می کشاند. خوب! چرا ناپلئون برای مردم فرانسه با همه وجود تاریخیش، یک شخصیت اسطوره ای است؟ زیرا برای مردم فرانسه، ناپلئون مظهر پرومته است. پس در تاریخ می توان ردپای اسطوره را یافت اما این که بگویم تنها اسطوره مطلقا هست، به هر دو ظلم کرده ایم؛ یعنی هم تاریخ و هم اسطوره را درست نشناخته ایم. بر همین اساس «ژیلبر دوران» می گوید که اگر اسطوره «پرومته» نبود و اگر تبلیغات رومانتیست ها درباره آن وجود نداشت، ناپلئون آن چیزی نمی شد که بود. به هر حال افرادی چون الیاده و یونگ به چیزی فراتر از تاریخمندی باور دارند. مهم این است که اسطوره یا دین را درست و دقیق بفهمیم.
همان کاری که الیاده سعی کرد تا آن را پیاده کند. الیاده معتقد بود که باید به دنبال امور قدسی در هر جایی گشت. اتفاقا الیاده از راه پدیدارشناسی و کاربست آن در پهنه ادیان گیتی به این فرض می رسد، نه پیش از آن. این دید، نتیجه یک پژوهش 50 ساله است. البته این مسأله را الیاده از همان آغاز، یعنی در آثار اولیه اش بیان نکرده بود. آموخته های الیاده در باب فرهنگ ها و ادیان مردم جهان آن قدر گسترده بود که خود وی در یادداشت هایش اشاره دارد که صندوق، فهرست کتاب هایی را که داشتم، سوزاندم، چرا که اسیر آنها شده بودم. الیاده کتاب هایش را مرتب بازخوانی می کرد و مرجع ها و منابع آنها را هر چند سال یک بار به روز می کرد. به همین خاطر، یعنی اتکاء به منابع موثق و دقیق، از کارهای وی در حوزه های مختلف از فیلم گرفته تا پژوهش های دین شناسی و اسطوره شناختی اقتباس زیادی شده است. مثلا فیلم «ادیسه 2001» بر اساس دیدگاه الیاده ساخته شده است. با همه اینها، الیاده یک عالم الهی نیست، یعنی وارد این بحث نمی شود که آیا فرضا هر اعتقاد دینی یا اسطوره ای، راستین است یا می توان در آن چون و چرا کرد یا نه؟ در حالی که افرادی چون «رنه گنون» و «شوون» وارد این بحث ها می شوند. تا جایی که «شوون» وجود افرادی چون «موتسارت» و «بتهوون» را یاوه می داند و حتی آنها را نفی می کند. الیاده از این دست افراد نیست. او اصلا سنت را این گونه نمی بیند.

اسطوره از دید الیاده

او آنچه را که با واقعیت مطابقت دارد، برای ما توصیف می کند. مثلا در تعریفی که از اسطوره به دست می دهد، هیچ نشانی از التزام یا عدم التزام وی به آن (اسطوره) وجود ندارد. به نظر وی اسطوره بر خلاف قصه، امری است که برای اسطوره باور حقیقت دارد. به این دلیل حقیقت دارد که به واقعیات ارجاع می دهد. پس، از دید الیاده، دین عبارت است از اسطوره هایی که دین باور حقیقت آنها را می پذیرد. این تعریف مستلزم هیچ تعهدی به اسطوره یا دین نیست. چه بپذیریم چه نپذیریم، اسطوره برای یک اسطوره باور امری واقعی و یقینی است. بنابراین الیاده اسطوره و دین را درون ذاتی نمی بیند، اما از این بخشی از مقولات اسطوره ای از دید وی پنهان مانده است. غالب اسطوره هایی که وی بدانها پرداخته، اسطوره های آفرینش، یعنی خلق انسان، کیهان و جهان است. در حالی که اسطوره به اینها منحصر نمی شود. مثلا اسطوره های «پرومته»، «آنتیگون» یا «هوشنگ پیشدادی» ایرانی از آفرینش چیزی سخن نمی گویند. این جنبه در کارهای الیاده بسیار کمرنگ است. بنابراین اسطوره شناسی را نمی توان به الیاده منحصر کرد.

مفهوم بهشت از نظر الیاده
آیا امر قدسی برای الیاده با مفهوم خداوند با آن متفاوت است. ممکن است خدا باشد یا نباشد. آن چیزی که مهم است، این است که امر قدسی در ورای تاریخی وجود دارد، حال ممکن است برای کسی خداوند باشد و برای کس دیگری انرژی یا چیزی دیگر. مثلا بودائیان به خداوند معتقد نیستند، اما آیا می توان گفت که به قدسیات بی توجهند؟ یکی از مفاهیمی که الیاده مکررا در آثارش بیان می کند، مفهوم بهشت است. پنداری نگاهی نوستالژیک به آن دارد و در پی احیای وضعیتی بهشتی در زمین است. البته الیاده پیدایی وضعیت بهشتی را حاصل تقرب انسان با امر قدسی می بیند. الیاده می گوید در آغاز، همه چیز برکت داشت و انسان به خداوند و آسمان نزدیک بود (چیزی که در همه اساطیر هست) و از این جهت، طول عمر زیاد بود. بنابراین آن روزگار بهشت آیین یا به بیانی عصر طلایی بشر بود. در واقع دوره های بعدی زندگی بشر فاصله گیری از آن وضعیت بهشتی بوده است. به نظر وی کار اسطوره از طریق برگزاری آیین های ویژه ای تجدید آن دوران است. «نوروز» هم به معنای ماندگار کردن برکت اول سال برای تمام سال است. بنابراین در نفس اسطوره تکرار هست، تکرار جزو ذات اسطوره است. با تکرار اسطوره برکت، شادی، خوشی و سلامت بازمی گردد.

شباهت نگاه الیاده به قدسیات با آرای سنت گرایان

تکرار آن هم برای انسان اسطوره باور ملال آور نیست. اصلا ذات اسطوره تکرار است. ممکن است برای او ملال آور باشد، ولی اگر تکرار را از اسطوره حذف کنیم، دیگر اسطوره نیست. اگر این نیاز به تکرار وجود نداشت، اسطوره به وجود نمی آمد. الیاده متأسف است که امروزه امر قدسی توسط تاریخمندی در محاق فرو رفته است. به نظر وی در روزگاران گذشته قدسیات بر پهنه هستی حاکم بود، ولی به تدریج با غلبه تاریخمندی به سایه رفت. به نظر وی اگر قدسیات از صحنه جهان رخت بر بندد اسیر مادیات می شویم و به قهقهرا می رویم. بنابرین بهتر است جستجو کنیم و آن جنبه های قدسی را که ماندگارند بیابیم و از نو زنده کنیم. این نگاه الیاده به قدسیات نزدیک به آرای سنت گرایان است. سنت گرایان هم به عصری زرین که در گذشته های دور وجود داشته معتقدند و خواهان احیای آن هستند.
البته الیاده را نمی توان در شمار سنت گرایان قرار داد. او را باید به موازات آنها (سنت گرایان) قرار داد. سنت گرایان معتقدند که از آغاز امری به نام سنت وجود داشته است. قدسیتی که الیاده مطرح می کند، ممکن است «سنت» نباشد. از نظر سنت گرایان همه انسان ها وارث سنت نیستند، بلکه سنت به افراد خاصی منتقل شده و آنها هم می توانند با تربیت افراد دیگری، داشته های خود را از طریق آموزه هایی پنهان منتقل سازند. به هر حال، الیاده همواره بر این افسوس می خورد که وجهی از زندگی بشر امروز قربانی وجه دیگر آن شده است. به همین دلیل معتقد است که نباید حتی هیپی گری را سرسری گرفت، چرا که ممکن است هیپی گری جستجوی چیزی باشد که یک هیپی آن را به ظاهر نمی بیند، اما عطش رسیدن به آن را دارد. پیام الیاده مثل پیام یونگ و کربن برای بشر امروز مبشر چیز دیگری غیر از مادیات است و بی شک حیف است که این پیام ناشنیده بماند.

الیاده رمان نویس
در کنار این الیاده مورخ ادیان، چهره ای دیگر از وی وجود دارد که متأسفانه چندان در ایران شناخته شده نیست و آن هم الیاده رمان نویس است. البته برخی از داستانهای وی به فارسی ترجمه شده است. الیاده در کنار رمان نویسی به نقد و بررسی آثار ادبی و هنری هم می پرداخت. الیاده نه تنها یک منتقد ادبی، بلکه به طور کلی یک منتقد هنری بسیار مهم به شمار می رود. از جمله مقاله های بی شماری در بررسی و نقد تئاتر «اوژن یونسکو» و یا مطلبی هم درباره مجسمه ساز بزرگ رومانیایی؛ یعنی «برانکوزی» نگاشت.

منـابـع

میرچا الیاده- کتاب فرهنگ ادیان جهان

هانس کونگ- متفکران بزرگ مسیحی- گروه مترجمان- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386

سایت موسسه گفتگوی ادیان- مقاله میرچا الیاده

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- چاپ اول- 1380 ش

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد