معاد و رستاخیز در فلسفه و کلام مسیحی (حقیقت رستاخیز)
فارسی 3070 نمایش |دلایل رستاخیز مسیح از نظر آیین پروتستان
1) پیشگویی مسیح به رستاخیز خود (یوحنا 2: 19-21؛ لوقا31:9 ).
2) گواهی رسولان مثل شهادت مسیح صریح است (لوقا 29:2؛ یوحنا 27:20؛ رومیان 4:6و5؛ افسیسیان 6:2؛ رومیان 11:8).
3) گواهی گروههایی از معاصران مسیح و مردم قرون اولیه بعد از عصر رسولان
به رابطه رستاخیز مسیح با رستاخیز امتش در رومیان 11:8 و23 اشاره شده است. مواعید فدیه فقط برای روح نیست بلکه برای جسم هم می باشد و با توجه به اینکه مؤمن با مسیح در مرگش متحد است همچنان در رستاخیز هم با وی متحد است. (تسالوکیان 14:4 و...). رسولان هم به رابطه بین رستاخیز مسیح و امتش تصریح دارند (فیلیپیان 21:3 و 1تسالوکیان 14:4 و 1یوحنا 2:3).
کیفیت معاد در کلام مسیحی
برخی فقرات کتاب مقدس که از آنها معاد جسمانی برداشت شده است، از این قرارند. «و بسیاری از کسانی که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد؛ اما اینان به جهت حیات جاودانی، و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی» (دانیال، 12 :2)؛ « از این رو دلم شادی می کند و جلالم به وجد می آید؛ جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد؛ زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد ببیند» (مزامیر، 16: 9 -10)؛ «و از این تعجب می کنید؛ زیرا ساعتی می آید که در آن جمیع کسانی که در قبور می باشند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد. هر که اعمال نیکو کرد. برای قیامت حیات، و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری» (یوحنا، 5: 27 -28)؛ همچنین از موارد دیگری از قبیل اول قرنتیان، 15: 13؛ اول تسالونیکیان، 4: 16- 17؛ و مکاشفه، 20: 11 13؛ اما دلالت هیچ یک از این موارد آشکار نیست و آنچه به صورت قطعی از آنها بر می آید اصل قیام مردگان است، نه بیش از آن، با این حال عالمان مسیحی معاد را جسمانی می دانند. یوحنای دمشقی می گوید: ما به قیامت مردگان ایمان داریم. پس مردگان حقیقتا بزودی بر خواهند خواست. آری به زودی بر خواهند خواست! و مقصود ما از قیامت، قیامت اجساد است؛ چون قیامت برخاستن دوباره همان چیزی است که ساقط شده است. و در کتاب اعتقادنامه کلیسای کاتولیک آمده است: «من به رستاخیز بدن معتقدم» و نویسنده ای مسیحی می گوید: «تعلیم کتاب مقدس درباره قیامت این است که اجساد همه انسان ها هنگام بازگشت مسیح از خاک برخواهند خاست». و دیگری می گوید: به طور کلی می توان گفت که بدن قیام کرده خلقت کاملا جدیدی نخواهد بود؛ زیرا در آن صورت بدن فعلی نمی بود بلکه بدنی دیگر. بدنی که کاشته می شود برخواهد خاست (اول قرنتیان 15: 43 و 44 و 53 و 54) ولی از طرف دیگر بدن قیام کرده لزوما شامل تمام اجزای بدن فعلی نخواهد بود (اول قرنتیان، 15: 37 و 38). آنچه طبق کتاب مقدس قطعی به نظر می رسد این است که بدن زنده شده با بدن فعلی رابطه ای خواهد داشت؛ همان طوری که گندمی که بر ساقه قرار گرفته با گندمی که از آن به وجود آمده است شباهت دارد. یک شخص بالغ همان بدنی را دارد که در موقع تولد داشت؛ هر چند تغییرات زیادی در آن ایجاد شده و دارای آن سلول هایی نمی باشد که در موقع تولد داشت. به همین طریق بدن قیام کرده همان بدن اولیه خواهد بود که به شکل دیگری در آمده است. همان طور که از عبارت فوق بر می آید، نویسنده تلاش می کند برخی از شبهات معاد جسمانی را پاسخ دهد. همچنین نویسنده دیگری شبهه معروف به «آکل و مأکول» را مطرح کرده و به آن پاسخ داده است. با این حال از برخی فقرات انجیل بر می آید که زندگی آن دنیا به گونه دیگری است: عیسی در جواب ایشان گفت در قیامت نه نکاح می کنند و نه نکاح کرده می شود؛ بلکه مثل ملائکه خدا در آسمان می باشند (متی 22: 30 ).
تعلیم کتاب مقدس در باب حقیقت جسد در رستاخیز
1) روحانی است (قرنتیان 44:15)، بنابراین که باید به صورت جسد بشری باقی باشد چون مسیح برای شاگردانش بعد از رستاخیز به شکل انسان ظاهر شد و پیوسته در جسمش نشانه هایی مخصوص بود که قبل از مرگ هم داشت. بهتر است که بگوییم جسم رستاخیز مشابه جسم زمینی است و علاوه بر آن شباهت ها به شکوه روحانی آسمانی ممتاز می شود.
2) مثل جسد مسیح است (فیلیپیان 3: 21 و...)
3) با شکوهی است که تباهی و فساد نمی پذیرد و منزه از ذلت و خواری است. ابدی و صاحب قدرت عظیم است (قرنتیان 42:15-44 و 51-54)
4) مانند ملائکه است که زوجیت نمی پذیرد (متی 30:22)
5) تغییر می کند تا گوشت و خون نباشد (قرنتیان 50:15).
مراد از اینکه جسد قیامت نیروی جدید کسب می کند، این است که نیروهایش تغییر بزرگی پیدا می کند تا بتوانیم به آسانی آنچه را که در این دنیا مقدور ما نبود، انجام دهیم. ما ضعف، نقص اعمال، کمبود و تنگی دایره حواس خود را در این دنیا به خوبی می دانیم ولی در حالیکه در این دنیا هستیم، کیفیت ازدیاد قوا و حواس خود را در آخرت نمی دانیم. بالاترین حد انتظار ما از حقیقت این امر، کمتر است چرا که آینده برای ما روشن نیست و با آزمایش آن را نشناخته ایم. شاید حواس جدید و قدرتمندتری برای ادراک امور خارجی و شناخت طبیعت و ذات آنها و بهره مندی از عجائب و جمال آنها برای ما پدید آید. شاید این قانون انتقالی کند خسته کننده که ما در آن محصور هستیم، عوض شود و ما قادر به انتقال با سرعت نور یا فکر از اول عالم هستی تا آخرش شویم. و دید محدود ما به دیدگان پر قدرتی تغیییر یابد. در این انتظارات شایسته مبالغه ای نیست چرا که مؤکدا می دانیم که آنچه خداوند برای دوستان خود آماده کرده است، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به فکر کسی خطور نکرده است. و آنچه درباره تشابه اجسام آینده با اجسام فعلی گفتیم (لوقا 29:24؛ یوحنا 27:20؛ اعمال 5:9) متضمن امر گرانقدری است که ما به معرفت دوستانمان در آسمان ها اکتفا نمی کنیم بلکه انبیاء و رسولان و مشاهیر تاریخ کلیسا را که اخبار آنها را شنیده و خوانده ایم، در حالیکه روی زمین هستیم، می شناسیم. آنچه این عقیده را تأیید می کند، عبارتند از:
1. این مطلب ذاتا ممکن است. اگر جسم آینده همان جسم کنونی و حاضر باشد چه مانعی دارد که این اتحاد متضمن اتحاد شکلی یعنی صفات ذاتی ظاهری نبوده و متضمن امور دیگری باشد.
2.حواریون، موسی و الیاس را بدلیل آنکه با عیسی روی کوه ظاهر شدند، فورا شناختند.
3. مجالست ما با ابراهیم و اسحاق و یعقوب در ملکوت آسمانها یعنی اینکه ما آنها را می شناسیم و اگر ما آنها را شناختیم، شکی نیست که دیگران را هم می شناسیم.
4. وعده داده شده ایم که جام سرور ما در آن هنگام پر می شود ولی اگر هم نشینی مان در آسمان با کسانی که در زمین دوستشان داشتیم، قطع شود، فرح و خوشحالی ما تمام نمی گردد. انسان ألوف آفریده شده و ذاتش میل شدیدی به الفت دارد و چون انسان در آسمان خواهد ماند، ارجح این است که بر میل به الفتش در آنجا هم باقی باشد. ما درک نمی کنیم که خداوند چرا این اشتیاقات ظاهری را در قلوب امتش قرار داده است؛ اگر قصد نداشته که آنها را در آینده هم کفایت کند! داود وقتی که برای پسرش ندبه می کرد، می گفت: من به سوی او میروم و او به سوی من بر نمی گردد و قلوب محزون از آن روز تا الآن چنین احساسی دارند.
5.کتاب مقدس، صریحا تعلیم می دهد که انسان در زندگی آینده تمام قوای خویش را از جمله قوة ذاکره که از همه این قوا بزرگتر و عظیم تر است، در اختیار دارد.اگر ما فاقد این قوه باشیم این منافی کمال است و از گذشته اثری نزد ما باقی نمی ماند و در ما احساسی نسبت به گذشته خودمان مطلقا وجود ندارد و اگر وارد بهشت (آسمان) شویم، گویا مخلوقاتی جدیدی هستیم که چیزی از امتحانات گذشته به یاد نداریم. در این صورت تمام سرودهای آسمان تغییر می کند و میلی به شکرانه فداء و عنایات الاهی در این دنیا نداریم. پس باید بدانیم که قوة ذاکره نه تنها باقی می ماند بلکه همانند سایر قوا تقویت هم می شود تا اخبار گذشته نزد ما همچون حوادث جاری حاضر و شناخته شود. پس اگر چنین باشد که در آسمان مردم اخبار زندگی زمینی خود را بدانند، مقتضی است که ارتباطات عاطفی و همه علاقه ها و محبتهایی که مردم را در خانواده و اجتماع به یکدیگر پیوند می دهد، به یاد آورده شود.
6. اعتقاد به شناخت دوستان و آشنایان زمینی در زندگی آینده، اعتقاد همگانی بشر است. در عهدین امر مسلمی دانسته شده است که همه آباء هنگام مرگ می گفتند: نزد پدرانشان می روند و رسولان مؤمنین را چنین موعظه می کرده اند که برای اموات مثل کسانی که هیچ امیدی ندارند، محزون نشوید که آنها با همه کسانی که در پروردگارشان بمیرند، متحد می شوند.
رابطه جسد مدفون و جسم به پا خواسته
در اینجا باید به دو سؤال متمایز توجه داشت، اولا اینکه آیا کتاب مقدس تعلیم می دهد که جسد قیامت همان جسدی باشد که در قبر گذاشته می شود؟ ثانیا این اتحاد چه مقوماتی دارد؟ جواب سؤال اول، جسدی که در قیامت به خود می گیریم، عین همان جسدی است که اکنون در این دنیا داریم این مطلب آشکار است چرا که اتحاد در معنای رستاخیز متضمن است چون رستاخیز اعاده حیات به آن چیزی است که مرده بود و اعاده حیات چیز دیگری شبیه در طبیعتش نیست بلکه اقامه اصل یک چیز است. آنچه که قبلا به عنوان برهان بر رستاخیز اجساد آمد، مستلزم این است که آنچه اقامه می شود، عین جسم باشد. جسمی که پیشگویی وعده به دستاخیز و تغییرش داده شده است، همان جسم مرده است. جسد متواضع فاسد ما. رستاخیز ما شبیه رستاخیز مسیح است که شکی نیست که همان جسمی که بر صلیب رفت و در قبر گذاشته شد، از مردگان برخاست و گرنه رستاخیز نبود. این اتحاد همان جیزی است که مسیح کوشش نموده تا با نشان دادن دستان و پاهای سوراخ و پهلوی شکافته شده خود برای شاگردان مرددش، اثبات کند. در این موضوع اختلاف قابل توجهی نیست، آنچنانکه رستاخیز جسم از حقایق ایمان است، اتحاد جسم کنونی در آینده نیز این چنین مقبول است. دعای دفن شایع بین مؤمنان در همه عصرها، چنین است: "این جسد را به امید رستاخیز مبارک به قبر تسلیم می کنیم."
جواب سؤال دوم، شرایط اتحاد به حسب اختلاف موارد متفاوت است؛ مثلا در مواد جامد همچون سنگ همیشه ماده و صورت با هم متحد هستند ولی اگر سنگ به پودر و خاک تبدیل شود، ماده همان است ولی صورت تغییر کرده است و بالطبع اتحاد هم از بین می رود. اتحاد دانه ها و گیاهان ربطی به دوام ماده بر مقدار اصلی و شکلش ندارد. گیاه، اتحاد خود را در رشدش حفظ کرده و ماده اش زیاد می شود و صورتش تغییر می نماید. اتحاد در موجودات زنده دقیق تر و متعالی تر از دیگر موجودات است چرا که انسان همان طفلی است که چندین سال قبل متولد شده است و پیوسته خودش در جوانی و بلوغ و پیری، خودش است ولی گاهی مادة جسم تغییر دائمی می کند تا جایی که ممکن است در هفت سال کاملا عوض شود و از جسم در انتهای این سالها ذره ای از ماده اصلی که در آغاز داشت، باقی نماند. وقتی انسان هفتاد سال زندگی کند، گویا ده شخص شده، چرا که ماده جسم ده مرتبه عوض شده است، پس وحدت در این انسان بدون وحدت ماده وجود داشته است. مقصود از گفتار درباره انواع اتحادهای متفاوت این نیست که به این وسیله حقیقت اتحاد موجود بین اجسادمان را هنگام مرگ و در قیامت، بیان کنیم چرا که این سری است که شناخته نمی شود و باید با تأسی به کتاب مقدس آن را ترک نمود بلکه مقصود ما این است که امکان اتحاد بین اجسام کنونی و آینده ما بیان شود. اگر به عدم علم خود به چیستی اقامه این اتحاد، ملتزم شویم، پس رستاخیز اجساد، امری مؤکد ولی خارج از دایره آزمایش بشری است و آنچه نتیجه می گیریم، این است که جسم قیامت عین جسم مرگ است کما اینکه جسم مرگ، همان جسم زمان ولادت است.
اشکال به پا خاستن عین جسد بعد از مرگ
اشکال، این مطلب بعید است چرا که جسد بعد از مرگ به عناصر اصلی اش تبدیل می شود و شاید بعد از آن جزئی از خاک شود که در گیاهانی که حیوانات می خورند و انسانها هم آن حیوانات را می خورند، داخل می شوند. به همین خاطر اجزاء اجساد مردگان مردم در اجساد زندگان وارد می شود، پس بازگشت اجساد با ذرات خودشان محال است. شبیه شبهه آکل و مأکول، جواب، کتاب مقدس تعلیم نمی دهد که در قیامت همان ذرات بر می گردد، بلکه به ترجیح خلاف آن تصریح دارد با این کلام که: و آنچه می کاری، نه آن جسمی را که خواهد شد، می کاری بلکه دانه ای مجرد خواه از گندم یا از دانه های دیگر لیکن خدا بر حسب ارده خود، آن را جسمی می دهد و به هریکی از تخمها جسم خودش را (1قرنتیان 37:15) دو جسم باید ارتباط داشته باشند، چنانکه پولس گفته است: زیرا که می باید این فاسد بی فسادی را بپوشد و این فانی به بقا آراسته گردد (1قرنتیان 53:15).
در این موضوع باید از دو افراط و تفریط پرهیز کرد:
1) قول به رستاخیز ذرات اصلی و نه غیر آنها 2) قول به عدم وجود هیچ ارتباطی یعنی خداوند برای روح، جسد جدید دیگری خلق می کند که حقیقتا ارتباطی با جسد اول ندارد. بنابر آنچه که از گفتار پولس روشن می شود، رابطه در همان ذرات مادی، عینا موجود نیست بلکه سیری شبیه خروج گیاه از بذرش می باشد، آنچنان که گفته شده است: «ای احمق! آنچه زراعت می کنی، زندگی نمی کند، اگر نمیرد و آنچه زراعت می کنی، جسمی نیست که خواهد شد، بلکه مجرد دانه است»، بنابراین جسم مزروع هنگام مرگ، بذر جسم به پا خواسته هنگام رستاخیز است تا جایی که می توان گفت: این مرده، نمرده است و از جسم کهنه، جسم نو خارج می شود.
(ادامه دارد...).
منـابـع
سیدمحمد ادیب آل على- مسیحیت- ناشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه دکتر مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 165-170 و ص 190-192
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 216-197
هنری تیسن- الهیات مسیحی- ترجمه ط.میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدی
جواد قاسمی قمی- مقاله فرجامشناسی مسیحی به روایت پروتستان
جورج برانتل- آیین کاتولیک- مترجم حسن قنبری- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1381
محمدرضا زیبایى نژاد- مسیحیت شناسى مقایسه اى- سروش 1384
محمدرضا زیبایى نژاد- درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت- انتشارات اشراق- قم 137
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها