رابطه علم ارتباطات و الهیات جدید مسیحی

فارسی 3378 نمایش |

الهیات چیست؟
الهیات در تلاش است تا ادراکی خارج از زندگی ما، در ذهن ایجاد کند ولی مسلما شاهد اشکال تحریف شده ای از آن (علم دین) نیز می باشیم. انواع مختلف از دین شناسی وجود دارد: تاریخی، سیستماتیک، تجربی، سیاه و آزاد سازی. در حقیقت هر شکلی از علمی مانند زمین شناسی که هر گونه جنبش و عنوانی را در بر می گیرد نیاز به تفکر و معنی جدی دارد، اما تمام علوم دینی حداقل دارای یک وجه اشتراک می باشند؛ آن ها سعی دارند که صادقانه و به وضوح راه کائنات را نشان دهند، به طوری که انسان ها قادر به درک این مطلب باشند که زندگی چیست؟ متأسفانه الهیات به حدی در طول 50 سال گذشته تخصصی شده که تقریبا ماهیت خود را از دست داده است. در حایی که تن ها چند قرن پیش، از علم الهیات به عنوان ملکه در ایجاد و پایه ریزی علوم استفاده می شد، به طوری که هر کس آن را از موضوعات جدی زندگی دانسته و به آن عمل می کرد امروزه به ندرت در صحنه جهان علم ظاهر می شود و تقریبا از افق ذهن مردمان عامی محو گشته است و به نظر می رسد که دین شناسان نیز از صحنه ناپدید شده اند. نه تن ها از سیستم های پر طرفدار توماس آکوئیناس دیگر خبری نیست، بلکه برای بیشتر از سه دهه، ما حتی شاهد یک الهیات ساده سیستماتیک نظیر آن چه کارل بارت یا پل تیلیش ارائه کردند هم نیستیم. Avery Dulles تخمین می زند که الهیات قرن بیستم به طور عمده به شکل واکنشی علیه اثرات ویران گر فرهنگ بر اعتقاد به دین و کلیسا درآمده است و نئوارتدکس Barthian به جست وجوی راهی برای گریز از بی شخصیتی و بی هویتی می گردد البته به وسیله تأثیر پذیری از احیای ارتباط شفاهی رو در روی دوران جدید. اما این جنبش (نئوارتدکس)، اساسا واکنش برانگیز می نمود و در حقیقت جست و جویی بود با دست خالی برای برقراری رابطه بین سیستم ارتباطات ما و شفاهی گرایی اسقفی، که بیش از آن وجود نداشت. دالاس حق داشت تا بر این مسأله پافشاری کند که کلیسا نمی تواند همچون دیواری از دیگران جدا شود، آن هم در زمانی که بشریت با تمام وجود به سمت عصر الکترونیک پیش می رود. این فصل برای آماده سازی هیچ گونه ادراک الهیاتی سیستماتیک پاک و خالص نیامده است بلکه قصد دارد نقطه نظری را پیش رو آورد که بتوان با آن به کارکرد ارتباطات پی برد؛ تلاشی کافی صورت گرفته است برای بیان این که ارتباطات در چه حوزه هایی و چه معنایی است و خواهید دید که این بحث، بسیاری از دیدگاه های رایج در جهان را در مورد ارتباطات مردود اعلام می کند و جهان بینی ای را متصور می شود که من معتقدم با مسیحیت موجود در تاریخ و آنچه در انجیل آمده سازگاری و هم خوانی دارد.

ارتباطات چیست؟
در لغت نامه آمده که ارتباطات در معنی اول، عمل انتقال، سپس امور و اطلاعات انتقال یافته؛ سوم، اطلاعات مکتوب، محاوره و یا گفتگو؛ چهارم، دستیابی به اشخاص و مکان ها؛ و پنجم، تبادل افکار و عقاید است. مشکلاتی که در این تعاریف دیده می شود این است که تمام آن ها ارتباط را به عنوان یک نقش سوم در نظر می گیرند، به این گونه که چیزی است که بین دو نفر یا دو چیز به وقوع می پیوندد. هیچ کدام از آن ها تأکید لازم و کافی را در مورد این اتصال به عنوان یک رابطه که افراد و چیزها را در برمی گیرد، به همراه ندارد. تلاش برای درک ارتباطات بدون این رابطه هم چون تلاش برای درک انسان از طریق کالبد شکافی است و به این طریق زندگی فنا می شود. یک تعریف کاربردی تری عبارت است از اینکه: ارتباطات، فرایندی است که در آن، روابط با افزایش و کاهش معنا، ایجاد، ابقا، تعریف و یا تبدیل می شوند. این تعریف همواره اجازه می دهد تا فرایند ارتباطات در سیری که شامل امور وابسته هستند، امتحان و بررسی شود که چگونه آن ها همواره به عنوان شیئی که در این فرایند به موضوع تبدیل می شود مؤثر واقع می گردند؛ تمام این ها به این واقعیت بر می گردد که ارتباطات همواره در حال تغییر است. معنای دیگری نیز برای ارتباطات قابل تصور است که خیلی نزدیک به معنی وجود می باشد. به دین لحاظ ارتباطات برای تمام اجزای جهان استفاده می شود و می تواند اساس همه چیز فرض شود. ما نیاز داریم که هر دو نقش ارتباط را بیان کنیم. هم به عنوان بخشی از هر شیئی و هم این که چگونه در زندگی روزمره ما مؤثر واقع می شود؛ مثل این که می دانیم آب اساس هر موجود زنده ای را تشکیل می دهد و ما باید آن را بشناسیم ولی در عین حال باید از مبانی هیدرودینامیک هم مطلع شویم که به ما می گوید آب چه خصایصی دارد. بنابراین به هر دو نوع اطلاعات نیازمندیم. بنابراین، اول باید آزمایش کنیم که چگونه ارتباطات اساس وجود و هستی اند؛ ثانیا چگونه ارتباطات در جامعه عمل می کنند (به ویژه در زمینه های اخلاقی)، و سرانجام، چگونه ارتباطات در مسیحیت امروز عمل می کند.

ارتباطات و وجود
بسیاری از دین شناسان تلاش جدی و فراوانی را جهت اشاعه و توسعه این مبحث (ارتباطات)، پیرامون وجود خداوند به کار گرفته اند و موافقت خود را با کی یرکگارد اعلام نموده اند. او معتقد است که وجود، مقدمه جوهر است و افراد بشر تصمیم به زندگی و هست شدن دارند. دیگر بیش از این نمی توان با یک تئوری در مورد حقیقت و یا وجود خدا آغاز نمود، اما می توان از جایی که انسان به عنوان قلب تمام احتمالات موجود در تجربه بشری حاضر می شود، بررسی را از سر گرفت. چیزی که به آن دست یافتیم این است که با تنزل در حد اساسی ترین سطح ممکن، تنها سه چیز وجود دارد: ماده، انرژی و ارتباطات و این ارتباطات، چه بین اتم ها و ملکول ها، زنبورها و گل ها و یا انسان و خدا توسط انواعی از اتصالات آفریده، تقویت و تعریف می شود. روش دیگر برای بیان این مطلب این است که هر چیزی به چیز دیگری وابسته است و در غیر این صورت هستی خود را از دست می دهد و در تمام این روابط یک نوع از ارتباطات وجود دارد. هیچ چیز خارج از تجربیات ما وجود ندارد؛ حتی آن چه که از آن به عنوان عوامل ماورایی یاد می کنیم، اگرچه ورای دسته بندی های فکری تعاریف است، اما به این معنا نیست که لزوما خارج از تجربیات ما باشد. یک مفهوم که به وسیله تجربه گرفته می شود بدان معنی است که دیگر انواع استقرایی، مطلق و تصویری تفکر، قابل تصور نیست، اما با انواع دیگری چون تفکرات استنتاجی، تناسبی و قیاسی، جایگزین شده است. این مساله حائز اهمیت است که اخیرا ارتباط بین الاهیات پیوسته مسیحی و تئوری های ارتباطات افزایش یافته است. دین شناسی با پیشرفت مداوم و تدریجی ای که داشته، بیان می کند که عوامل مختلف، ترکیبی از یک سری فرایندهای تجربی و یا تصادفی واضح و روشن می باشند که هر کدام با بعدی ارتباط دارد و بر بعدی تأثیر می گذارد و هیچ چیز به شکل مستقل و یا جدا و گسسته وجود ندارد. کلیه تجارب ما به تجارب پیشین برمی گردد. همه چیز اعم از اتم ها، حیوانات، افراد بشر، طبیعت و جهان با یکدیگر در ارتباط متقابل هستند. ارتباطات فرایندی اصولی است که توسط آن، این گونه روابط در دین شناسی متداول تعریف می شود. گذشته، مجموعه ای است از آن چه تحت تأثیر حال قرار می گیرد. هر لحظه ای از زمان حال، تنها یک تجسم انتخابی از جهان گذشته است. انتخاب ها و فعالیت های شخصی ما، مقید به زمان گذشته اند و در آینده، تفاوت و اختلافاتی ایجاد می کنند و مکانیزمی که گذشته، حال و آینده را به هم مربوط می سازد، ارتباطات است. ما آینده خود را با برقراری ارتباط بین تصمیماتمان می سازیم. تا زمانی که ارتباطات موفق به کاهش دادن شک و تردید می شود، انتخاب نوع ارتباطات باید آزاد باشد تا ارتباطاتی تازه و غیر قابل پیش بینی ایجاد شوند. این همان مفهوم ایجاد نظم از میان بی نظمی و آشفتگی می باشد. اجتماع در جایی شکل می گیرد که وجود انسان احساس شود. اجتماع، توسط ارتباطات به وجود آمده و توسط اتصالات و برقراری روابط ما ابقاء می شود و ما ارتباطات و نسبت های شخصی را در این اجتماع ایجاد می کنیم. هرچه بیشتر در اجتماع شرکت کنیم، بیشتر و سریع تر صاحب شخصیت کامل می شویم و هر چه بیشتر و بهتر به شکل یک شخصیت وجودی درآییم، در اجتماع غنی تر ظاهر می شویم. اجتماع، با تکمیل ارتباطات انسانی مؤثر، نقش اساسی را در انسان شدن ما ایفا می کند. زبان برای افراد بشر در اجتماع، لازم و حائز اهمیت است، زبان، تصاویری را تشکیل می دهد و بنابراین بر احساسات و ادراک ما تأثیر می گذارد. وایت هد (Whitehead) می نویسد: ذهن و زبان انسان یکدیگر را می آفرینند. والترانگ (Walter Ong) بر این عقیده است که زبان و رسانه ها که توسط تکنولوژی ارتباطات آفریده شده اند در حقیقت از تغییر شکل و تکامل افراد بشر حاصل می شود. هارولد انیننیس (Harold Innis) تئوریسین ارتباطات، دیدگاه ساده ای را در این رابطه بیان می کند؛ او این گونه دلیل می آورد که تکنولوژی های ارتباطی هم چون ملک رسانه ای، شخص را به طرف ادراک حقیقت متمایل می سازد و تکنولوژی های ارتباطاتی مختلف، اشکال متفاوتی از سازمان های اجتماعی را بر پایه آگاهی و اطلاعات می آفریند. انیننیس، مک لوهان (Mc Luhan) و کارپنتر (Carpenter)، همگی بر این عقیده اند که رسانه های مختلف ارتباطاتی، تغییرات چشم گیری را در فرهنگ بشر ایجاد می کنند که این تغییرات به گونه زیر مورد بحث قرار می گیرد:
1ـ رسانه ها همان کشش و توسعه دستگاه احساسات بشر هستند.
2ـ رسانه ها تعادل احساسات داخلی بین چشم و گوش و سایر ارگان ها را تغییر می دهند.
3ـ اشکال برجسته و نمایان رسانه ها تحت تأثیر زیبایی های برتر و دیگر اشکال ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار می گیرد.

تماس بینابینی در تئوری ارتباطات
محتوای این ارتباط بینابین تمام چیزها، درک شفاهی از اهمیت احساسات محیطی و اکولوژیکی موجود در دنیای طبیعی را ممکن می سازد. یک تماس بینابینی در تئوری ارتباطات به چشم می خورد که از مدل مکانیکی، اطلاعات، انتقال گر، سیگنال، گیرنده، دور شده و به شکل ارتباطات دسته دوم مانند گروه ها، همسایه ها و ساختارهای اجتماعی درآمده است و بعد از آن به شکل ارتباطات داخلی مانند خود تصویری ها، قابلیت ها و انتخاب رسانه ها و غیره درآمده، تا آن جا که هم اکنون تمام سیستم اکولوژیکی به عنوان بخشی از یک ترکیب پیچیده ارتباطی شناخته می شود.به طور خلاصه، ارتباطات در شکل جهانی آن باید به عنوان پایه و اساسی فرآیند هستی شناخته شده و به حساب آید. اما ما هم چنین نیازمند آنیم که نقش بازی های ارتباطاتی را به عنوان یک فرایند مورد استفاده در تجربیات خود، در شکل های سیاسی و اجتماعی بیازماییم.

منـابـع

ویلیام اف فور- مقاله ارتباطات و الهیات مسیحی- مترجم مریم طیبان- سایت باشگاه اندیشه

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها