نعمتهای معنوی بهشت شادابی و شادمانی
فارسی 3608 نمایش |در آن هنگام که زندگى آدمى از کدورتها پاک مى شود، و دل او از کینه و طمع و حرص، چهره او به آثار نعمتها درخشندگى پیدا مى کند، به همان گونه که گیاه شکوفه مى کند و به گل مى نشیند، اهل بهشت نیز بر رخساره هاى زیبایشان آثار تر و تازگى و نورانیت نعیم مشاهده مى شود. خداوند به شرح بخشى از پاداشهاى عظیم ابرار و نیکان پرداخته، مى فرماید: «إن الأبرار لفی نعیم؛ مسلما ابرار در میان انواع نعمت متنعمند.» (مطففین/ 22) مفهوم اصلى "نعیم" که به گفته ی "راغب" به معنى نعمت بسیار است به اضافه ذکر آن به صورت نکره که در اینجا دلیل بر عظمت و اهمیت است نشان مى دهد که آنها داراى آن چنان نعمتها و برکاتى هستند که نمى توان آن را توصیف کرد، و این تعبیرى است جامع و سربسته براى اشاره به همه مواهب مادى و معنوى بهشت.
بعد به شرح بعضى از آنها پرداخته مى فرماید: آنها بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده، و به آن مناظر زیبا و آن همه نعمت نظر مى کنند و لذت مى برند؛ «على الأرائک ینظرون» (مطففین/ 23) "ارائک" جمع "اریکه" به معنى تختهاى زیباى سلطنتى است، و یا تختهاى پر زینتى که در "حجله گاه" مى نهند، و در اینجا اشاره به تختهاى بسیار زیباى بهشتى است که نیکان بر آن تکیه مى کنند. بعضى معتقدند که اصل این کلمه فارسى است و از "ارگ" به معنى کاخ سلطنتى گرفته شده است (این واژه به معنى قلعه اى که درون شهر بوده باشد نیز آمده و از آنجا که قلعه درون شهر غالبا مخصوص شاهان است به آن اطلاق شده). در تعبیر "ینظرون" (نگاه مى کنند) که به صورت سربسته بیان شده نمى فرماید به چه مى نگرند؟ تا مفهوم وسیع و گسترده اى داشته باشد، آرى آنها به لطف خدا مى نگرند، به جمال بى مثال او، به انواع نعمتهاى بهشتى، و به زیبائیهاى خیره کننده اى که در بهشت برین است مى نگرند، چرا که یکى از مهمترین لذات انسانى "لذت دید و نگاه" است.
سپس مى افزاید: «تعرف فی وجوههم نضرة النعیم؛ هر گاه به چهره هاى آنها بنگرى طراوت و خرمى و نشاط نعمت را در آن مى بینى.» (مطففین/ 24) اشاره به اینکه نشاط و سرور و شادى در چهره هایشان موج مى زند و نیازى به سؤال نیست، به عکس دوزخیان که اگر در چهره هایشان بنگرى غم و رنج و اندوه و بدبختى و بیچارگى از چهره هایشان نمایان است. "نضرة" همانگونه که قبلا هم اشاره کرده ایم به معنى طراوت و نشاطى است که در صورت صاحبان زندگى مرفه نمایان است. خطاب در این جمله به رسول خدا (ص) است، اما نه به این اعتبار که پیامبر است، بلکه به این اعتبار که مى تواند نظر کند و بشناسد، پس این حکم شامل هر کسى است که بتواند نظر کند و بشناسد، و معنایش این است که هر کس به چهره هاى بهشتیان نظر کند، رونق و خرمى ناشى از برخوردارى از نعمت هاى بهشت را در چهره هایشان مى شناسد. تمام جرد مرد خرم و خندان با صورتهاى نورانى که اهل جهنم می گویند: «انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا؛ مى گويند ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم گفته مى شود بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» (حدید/ 13) این سر سبزى و خرمى چون از نعیم (نعمت پایدار و فراگیرنده) است هر سو و هر جانب آنها را فرا گرفته و ریشه هاى همه حواس و مشاعرشان را سیراب می کند و رخسارشان را پیوسته شاداب و خرم می نماید. هر کس به روى آنها می نگرد می شناسد که این شادابى از نعمت و لذاتى سرچشمه می گیرد که مانند خوشیها و لذات دنیا گذرا و بى ریشه و یک جانبه و سطحى نیست. از این رو خوشیها و امیدهاى آنها در میان مصائب و آلام دنیا نیز، خود نمایاننده بهشت و نعمتهاى جاودان آن است.
از جمله خطابهای مسرت انگیز دیگری که به اهل ایمان و تقوى و صاحبان قلوب سلیم می شود صدور خطاب به آن است که «ادخلوا الجنة أنتم وأزواجکم تحبرون؛ شما با همسرانتان مسرور و شادمان در بهشت جاوید وارد شوید.» (زخرف/ 70) "تحبرون" از ماده ی "حبر" (بر وزن فکر) به معنى اثر مطلوب است، و گاه به زینت و آثار شادمانى که در چهره ظاهر مى شود نیز اطلاق شده، و اگر به "علماء" "احبار" (جمع حبر بر وزن ابر) گفته مى شود به خاطر آثارى است که از آنها در میان مجتمعات بشرى باقى مى ماند، چنان که امیر مؤمنان على (ع) فرمود: «العلماء باقون ما بقى الدهر اعیانهم مفقودة و امثالهم فى القلوب موجوده؛ دانشمندان تا پایان جهان زنده اند شخص آنها در میان نیست اما آثارشان در قلبها موجود است.» و کلمه ی "حبرة" به معناى زینت و هیئت زیبا است. و معناى جمله این است که داخل بهشت شوید شما و همسران مؤمنتان در حالى که خوشحال باشید، آن چنان که آثار خوشحالى در وجهه شما نمودار باشد. و یا آن چنان که بهترین قیافه را دارا باشید. تعبیر به ازواج از باب مثال است و الا جمیع بستگان آنها با آنها وارد مى شوند چنانچه مى فرماید: «ألحقنا بهم ذریتهم و ما ألتناهم من عملهم من شیء؛ فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد و چيزى از كارهایشان را نمى كاهيم.» (طور/ 21) بلکه یکى از شفعاء روز قیامت اینها هستند که هر که به آنها احسان کرده باشد یا بستگى داشته باشد شفاعت مى کنند که دست اقلش هفتاد نفر را شفاعت مى کنند بسا هفتاد هزار. روشن است بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم براى مردان لذت بخش است و هم براى زنانشان که اگر در اندوه دنیا شریک بودند در شادى آخرت نیز شریک باشند. بعضى ازواج را در اینجا به معنى همردیفان و دوستان و نزدیکان تفسیر کرده اند که اگر آن هم باشد خود نعمت بزرگى است، ولى ظاهر آیه همان معنى نخست است.
آنان بر اثر تربیت درست بر همسران و خویشاوندان نزدیک خود تأثیر مى نهادند، و امروز فایده آن تأثیر گذارى را مى بینند، پس فرقى میان آنان و همسرانشان نیست، هم چنان که آنان براى همسرانشان و کسانى که با کردار شایسته یا دانش سودمند در دنیا به ایشان وابسته بودند شفاعت مى کنند، و وقتى براى آنها دعا و درخواست کنند پذیرفته مى شود، و این است حقیقت شفاعت، و سبب آن پیوستگى متقابل خیرات میان مؤمنان است، پس کسى که در دنیا دانشى سودمند از دیگرى فرا گیرد در آخرت از آن بهره مى برد، و کسى که از امام راهنمایى پیروى کند از شفاعت او برخوردار مى شود، و کسى که به مردم صالح در کار شایسته آنان خدمت کند آنان نیز نزد پروردگارشان براى او شفاعت خواهند کرد، و همچنین... در روایات آمده است چون مؤمن به بهشت درآید اجازه مى دهند که هر کس را مى خواهد با خود به بهشت درآورد، و در بعضى روایات آمده است، که مؤمن در موردى مثل مورد (قبیله) ربیعه و مضر شفاعت مى کند، و مؤمن در مورد دوستش که پیش از او مرده شفاعت مى کند و او را به بهشت درآورند. (درباره کلمه یحبرون) «حبور» همان شادمانى و سرور است به مناسبت پایان یافتن رنج و سختى، و یکى از مفسران گفته است: «حبور» لذت سماع است، و اگر معناى «حبور» را کرامت بگیریم، همانا به مفهوم والایى مقام، و شادمانى دل، و سرور دیده، و لذت سماع، و آرایش و بوس خوش است. بر وجهى که آثار بشاشت بر وجه شما ظاهر باشد چنانچه در آیه دیگر فرماید: «فأما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضة یحبرون؛ اما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، آنان را در بوستانى [سرسبز و خرم] مسرور وشادمان مى دارند.» (روم/ 15)
طبرسى می نویسد: روضه باغى را گویند که در دلچسبى و خوش منظرى به آخرین درجه رسیده باشد، نکره آمدن آن، براى افاده عظمت و کمال است یعنى آنها در بهشتى خارج از وصف، شاد و مسرور مى شوند. و ضرب المثلى است که مى گویند: «احسن من بیضة فى روضة؛ بهتر از تخم مرغى در سبزه زارى است.» (کنایه از زیبایى نقطه پاک و سفید در میان فضایى سبز مى باشد) «فیها ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر على قلب بشر» آن باغ جایى است سبز و خرم با هوایى پاک و لطیف. در آنجا در عین خشنودى و نعمت در حالى که نشانه هاى آن بر چهره هاشان آشکار است جاودانه بمانند.
عبارت «به شادمانى پردازند» را دو تعبیر است: یکى آن که به معنى اکرام باشد. چنان که در تفسیر على بن ابراهیم آمده است. دیگر التذاذ به سماع، چنان که از پیامبر نقل شده که فرمود: «هیچ بنده اى به بهشت داخل نمى شود، مگر آن که دو حورى از حوریان بهشت در پایین پایش مى نشینند و براى او به آوازى خوش مى خوانند. آوازى که پریان و آدمیان به زیبایى آن نشنیده اند. این آواز مزمار شیطان نیست، بلکه همه تمجید و تقدیس خداوند است.» از ابوالدرداء روایت شده که گفت: رسول خدا با مردم سخن مى گفت پس از بهشت و نعمتهاى آن یاد کرد و از زنان خوبروى و دیگر نعمتها در میان قوم اعرابیى بود روى زانو نشست و پرسید: یا رسول الله آیا در بهشت آواز و ساز نیز هست؟ حضرت فرمود: «آرى اى اعرابى. در بهشت نهرى است که در دو سوى آن مغنیان خوبروى و باکره نشسته اند و آواز مى خوانند. با چنان صدایى که مردم هرگز مانند آن را نشنیده اند و این برترین نعمتهاى بهشت است.»
«ابوهریره» از رسول خدا (ص) روایت کند که حضرت فرمود: بهشت صد درجه (طبقه) بوده و بین هر یک به مقدار زمین تا آسمان فاصله موجود است، بالاترین درجه اش را فردوس و وسط را محله گویند و از آنجا رودهاى روان (بتمام بهشت) جارى است. در این وقت مردى سؤال کرد یا رسول الله (ص) من آواز را دوست دارم آیا برایم در بهشت آواز زیبا وجود دارد؟ پیامبر (ص) پاسخ داد آرى، خداوند به درختى که در بهشت است دستور داده تا براى عبادت گذاران که به یاد خدا مشغولند، بنوازد، پس (با حرکت مخصوص شاخه هاى درخت) چنان صداى موزونى در تسبیح پروردگار از او به گوش مردم برسد که تا کنون نشنیده باشند.
غنا در بهشت نعمتى است افزون بر نعم مادى که مؤمنان از آن بهره مند مى شوند، چون خوردن و آشامیدن. در آنجا نعمتهاى معنوى هم هست که روح از آن لذت مى برد یکى از آن نعمتهاى معنوى اشباع قلب است از ذکر خدا و معرفت او و محبت او. البته آواز خوش همه لذت معنوى نیست بلکه اگر انسان را به فکر و علم و یاد خدا سوق دهد در آن صورت هم لذت جسمانى است و هم روحانى از این رو در حدیث پیشین آمده بود که سماع برترین نعمتهاى بهشت است به هنگامى که حوریان در تقدیس و تمجید خداوند نغمه مى سرایند.
همچنین بزرگترین لذات مؤمن در دنیا نماز است و مناجات با خداست. رسول الله (ص) مى فرماید: «در دنیا زنان و بوى خوش را دوست دارم ولى روشنى چشم من نماز است.» چون وقت نماز در مى رسید مى گفت: اى بلال ما را خوشدل کن. حضرت سجاد نیز در مناجات العارفین در صحیفه سجادیه با خداى خود راز و نیازى دلپذیر دارد. «ابراهیم» گوید: در بهشت درختهایى غرس شده و به شاخه هاى آن زنگ هایى از نقره آویزان است، هر زمان که بهشتیان خواسته باشند آواز و صداى خوشى بشنوند، خداوند از زیر عرش بادى خلق نموده و بر آن درختان مى وزد و زنگ ها را به صدا در می آورد اما آن چنان صدایش دلنشین و طرب انگیز است که اگر به گوش مردم دنیا برسد از طرب و شادى مى میرند. البته این حدیث در اکثر نسخه ها موجود است ولى در بعضى از نسخه ها ذکر نشده.
جلد سوم کفایة الموحدین از حضرت صادق (ع) مروى است که: کمترین اهل بهشت به حسب رتبه و منزلت چون داخل بهشت شود، سه باغ در نظر او درآید و جلوه نماید چون داخل پست ترین آنها شود، آنقدر از زنان و خدمتکاران و میوه ها و نهرها مشاهده کند که دیده او روشن و دلش شاد شود و شکر نماید. به او گویند به جانب بالا نظر نما، چون باغ دوم را ملاحظه نماید در آن نعمتها بیند که در باغ اول ندیده گوید: پروردگارا این را به من عطا فرما. ندا رسد این را هم بدهم، شاید دیگرى تمنا نمائى. گوید: مرا بس است و دیگر تمنا نمى کنم. چون داخل آن باغ شود شادى و خوشحالى او زیاده گردد، پس در آنجا درى از جنت الخلد به روى بگشایند که چندین برابر آنچه دیده بود در آنجا مشاهده کند و حمد خدا به جا آورده. و فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه او را باغها و گلشنها و جنتهاى بسیار باشد. و باز نقل است که امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمودند: شما در نزد اهل این عالم (زمانه) بدترین مردم معرفی شده اید، در حالی که به خدا سوگند شما در بهشت شادمان و گرامی هستید، ولی در آتش شما را جستجو می کنند و سراغ شما را در میان طبقات جهنم می گیرند و نمی یابند.
منـابـع
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 10 صفحه 25
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 518
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 428
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 182
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 393
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 114
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 26 صفحه 273
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 55
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 14 صفحه 43
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 10 صفحه 277
سيدمحمود علائى طالقانى- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 258
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- مجمع البیان- جلد 19 صفحه 110
علیاکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد 8 صفحه 182
ابوعلى فضل بن حسن طبرسى- جوامع الجامع- جلد 5 صفحه 28
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها