نامه اعمال (کتابت اعمال)
English فارسی 5306 نمایش |چگونگی کتابت اعمال
نامه اعمال به معنای دفتر و کتاب دنیایی که کردار انسان در آن نگارش یابد نیست. در آیات قیامت سخن از کتابت اعمال است و کتابت به معنای ثبت کردن است. نوشتن یکی از مصادیق ثبت کردن است. از این رو شامل خاطرات و اندیشه های انسان نیز می گردد و حتی درجات اخلاص نیز ثبت می گردد و این معنا از آیات دیگر نیز استفاده می شود؛ چنان که می فرماید: «کتب ربکم علی نفسه الرحمة؛ پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده.» (انعام/ 54) یعنی خداوند رحمت را بر خودش به عنوان اصلی مسلم ثبت کرد. بنابراین، کتابت اعمال به معنای ثبت عین عمل است و در آخرت آدمی در کارنامه خود عین عمل را مشاهده می کند.بزرگترین هشدارى که فروتنان بدان پاسخ مى دهند و بى خبران از آن سودى نمى برند، همانا رستاخیز است که خدا به قدرت خود تمام مردگان را زنده مى کند، پس از آن که اعمالى را که در زندگى خود انجام داده و پیشاپیش فرستاده اند تا هنگام مرگ آنها را استقبال کند یا روش نیک یا بدى که پشت سر خود به جاى نهاده اند. در آیه 12 از سوره یس خداوند به مساله ی "معاد و رستاخیز و ثبت و ضبط اعمال براى حساب و جزا" اشاره کرده، مى فرماید: «إنا نحن نحی الموتى؛ ما مردگان را زنده مى کنیم.»
تکیه روى عنوان "نحن؛ ما"، اشاره به این است که با قدرت عظیمى که همه در ما سراغ دارید دیگر جاى بحث و گفتگو نیست که چگونه استخوانهاى پوسیده و عظام رمیم از نو جان مى گیرد، و لباس حیات در تن مى پوشد؟ نه تنها مردگان را زنده مى کنیم بلکه «و نکتب ما قدموا و آثارهم؛ تمام آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را مى نویسیم.» بنابراین چیزى فروگذار نخواهد شد مگر اینکه در نامه اعمال براى روز حساب محفوظ خواهد بود. جمله "ما قدموا" (آنچه را از پیش فرستادند) اشاره به اعمالى است که انجام داده اند و اثرى از آن باقى نمانده، اما تعبیر به "و آثارهم" اشاره به اعمالى است که از انسان باقى مى ماند و آثارش در محیط منعکس مى شود، مانند صدقات جاریه (بناها و اوقاف و مراکزى که بعد از انسان باقى مى ماند و مردم از آن منتفع مى شوند). این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که "ما قدموا" اشاره به اعمالى است که جنبه شخصى دارد، و "آثارهم" اشاره به کارهایى است که سنت مى شود و بعد از انسان نیز موجب خیر و برکت، و یا شر و زیان و گناه مى گردد. البته مفهوم آیه گسترده است و ممکن است هر دو تفسیر در مفهوم جمع باشد.
منظور از "امام مبین"
در پایان آیه 12 یس براى تاکید بیشتر مى افزاید «و کل شی ء أحصیناه فی إمام مبین؛ ما همه چیز را در کتاب آشکار احصا کرده ایم.» غالب مفسران "امام مبین" را در اینجا به عنوان "لوح محفوظ" همان کتابى که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن ثبت و محفوظ است تفسیر کرده اند. و تعبیر به "امام" ممکن است از این نظر باشد که این کتاب در قیامت رهبر و پیشوا است براى همه ماموران ثواب و عقاب و معیارى است براى سنجش ارزش اعمال انسانها و پاداش و کیفر آنها. جالب اینکه این تعبیر (امام) در بعضى دیگر از آیات قرآن در مورد "تورات" به کار رفته، آنجا که مى فرماید: «أ فمن کان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسى إماما و رحمة؛ آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد و به دنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد، و پیش از آن کتاب موسى که امام و رحمت بود گواهى بر آن مى دهد (همچون کسى است که چنین نباشد).» (هود/ 17) اطلاق کلمه ی "امام" در این آیه بر تورات به خاطر معارف و احکام و دستورات آن است، و همچنین به خاطر نشانه هاى پیامبر اسلام ص که در آن آمده، و در تمام این امور مى توانست رهبر و پیشواى خلق باشد بنا بر این کلمه مزبور در هر مورد متناسب با آن مفهومى دارد.
علامه طباطبائی در ذیل آیه می گویند که: «مراد از "ما قدموا" اعمالى است که قبل از مرگ خودشان کردند و از پیش، براى روز جزاى خود فرستادند، و مراد از "آثارهم" باقیاتى است که براى بعد از مردن خود به جاى گذاشتند که یا سنت خیرى است که مردم بعد از او به آن سنت عمل کنند، مانند علمى که از خود به جاى گذاشته، مردم بعد از او از آن علم بهره مند شوند، و یا مسجدى که بنا کرده تا مردم بعد از او در آن نماز بخوانند، و یا وضوخانه اى که مردم در آن وضو بگیرند. و یا سنت شرى است که باب کرده و مردم بعد از او هم به آن سنت عمل کنند، مانند اینکه محلى براى فسق و نافرمانى خدا بنا نهاده، همه اینها آثار آدمى است که خدا به حسابش مى آورد. و چه بسا گفته شده که: مراد از "ما قدموا" نیات، و مراد از "اثار" اعمالى است که مترتب و متفرع بر آن نیات مى شود. ولى این معنا از سیاق بعید است. و مراد از نوشتن "ما قدموا" و نوشتن "اثار" ثبت آن در صحیفه اعمال، و ضبطش در آن به وسیله مامورین و ملائکه نویسنده اعمال است و این کتابت غیر از کتابت اعمال و شمردن آن در "امام مبین" است که عبارت است از لوح محفوظ.»
انواع کتابهاى ثبت اعمال
از آیات قرآن مجید چنین استفاده مى شود که اعمال انسان در چند کتاب ثبت و ضبط مى گردد، تا به هنگام حساب هیچگونه عذر و بهانه اى براى کسى باقى نماند. در المیزان آمده است که: «گویا بعضى توهم کرده اند که نوشتن اعمال و آثار، همان احصاء در امام مبین است. ولیکن این اشتباه است، چون قرآن کریم از وجود کتابى خبر مى دهد که تمامى موجودات و آثار آنها در آن نوشته شده، که این همان لوح محفوظ است، و از کتابى دیگر خبر مى دهد که خاص امت هاست، و اعمال آنان در آن ضبط مى شود، و از کتابى دیگر خبر مى دهد که خاص فرد فرد بشر است، و اعمال آنان را احصاء مى کند. "نامه اعمال شخصى" نامه ایست که ثبت کننده تمام کارهاى یک فرد در سراسر عمر او است،: "و کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا؛ براى هر انسانى مقدرى به گردنش افکنده ایم، و روز قیامت نامه اى برایش بیرون مى کنیم که آن را گشوده خواهد دید." (اسراء/ 13) ظاهر آیه هم به نوعى از بینونت حکم مى کند به اینکه: کتابها یکى نیست، و کتاب اعمال غیر از امام مبین است، چون بین آن دو فرق گذاشته، یکى را خاص اشخاص دانسته و دیگرى را براى عموم موجودات (کل شى ء) خوانده است، و نیز تعبیر را در یکى به کتابت آورده، و در دیگرى به احصاء.»
قرآن مى گوید: روز قیامت به هر کس گفته مى شود: «اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ خودت نامه اعمالت را بخوان، کافى است که خود حسابگر خویش باشى.» (اسراء/ 14) اینجاست که فریاد مجرمان بلند مى شود و «یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ مى گویند: واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ گناه کوچک و بزرگى نیست مگر اینکه آن را ثبت و احصا کرده است؟!» (کهف/ 49) این همان کتابى است که «نیکوکاران آن را در دست راست دارند و بدکاران در دست چپ» (حاقه/ 19 و 25) دوم کتابى است که "نامه اعمال امتها" است، و بیانگر خطوط اجتماعى زندگى آنها مى باشد چنان که قرآن مى گوید: «کل أمة تدعى إلى کتابها؛ روز قیامت هر امتى به نامه اعمالش فرا خوانده مى شود.» (جاثیه/ 28) و سومین کتاب همان کتاب "نامه جامع و عمومى لوح محفوظ" است که نه تنها اعمال همه انسانها از اولین و آخرین، بلکه همه حوادث جهان در آن یک جا ثبت است، و گواه دیگرى در آن صحنه بزرگ بر اعمال آدمى است، و در حقیقت امام و رهبر براى فرشتگان حساب، و ملائکه پاداش و عقاب است. چنان که درباره این کتاب فرموده: «و لا رطب و لا یابس إلا فی کتاب مبین؛ هیچ ترى و خشکى نیست، مگر آنکه در کتابى مبین است.» (انعام/ 59)
به اعتقاد علامه طباطبائی نیز منظور از "امام مبین" لوح محفوظ است، لوحى که از دگرگون شدن و تغییر پیدا کردن محفوظ است، و مشتمل است بر تمامى جزئیاتى که خداى سبحان قضایش را در خلق رانده، در نتیجه آمار همه چیز در آن هست: «...و این کتاب در کلام خداى تعالى با اسمهاى مختلفى نامیده شده لوح محفوظ، ام الکتاب، کتاب مبین، و امام مبین، که در هر یک از این اسماى چهارگانه عنایتى مخصوص هست. و شاید عنایت در نامیدن آن به امام مبین، به خاطر این باشد که بر قضاهاى حتمى خدا مشتمل است، قضاهایى که خلق تابع آنها هستند و آنها مقتداى خلق. و نامه اعمال هم از آن کتاب استنساخ مى شود، چون در آن سوره فرموده: "هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق إنا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون؛ این است کتاب ما که علیه شما به حق سخن مى گوید به درستى ما آنچه شما مى کردید، استنساخ مى کردیم." (جاثیه/ 29)
بعضى از مفسرین گفته اند: "مراد از امام مبین، نامه اعمال است" لیکن سخن وى بیهوده است. بعضى دیگر گفته اند: "علم خدا است". این هم مثل همان تفسیر قبل است بله اگر مرادشان از علم خدا علم فعلى او باشد باز وجهى دارد. و از حرفهاى عجیبى که در این مقام گفته شده، سخن بعضى از مفسرین است که گفته: "آنچه در لوح محفوظ نوشته مى شود، عبارت است از آنچه بوده و آنچه خواهد بود، اما تا روز قیامت، نه تا ابد، براى اینکه لوح نزد مسلمانان عبارت است از جسم، و هر جسمى هر قدر هم بزرگ باشد، بالاخره محدود و داراى ابعادى متناهى است، و ادله علمى بر این معنا شاهد است. بنا بر این ممکن نیست این جسم محدود، حاوى و مشتمل بر تمامى جزئیات حوادث آینده باشد، وگرنه لازمه اش این مى شود که متناهى ظرف باشد براى غیر متناهى، و این بالبداهه محال است پس چاره همین است که عمومیت "کل شىء" را تخصیص بزنیم، و بگوییم حوادث تا روز قیامت منظور است. و این سخن تحکم و بى دلیل است، و آیه شریفه نسبت به ما قبل در معناى تعلیل است، گویا فرموده آنچه گفتیم و آنچه از اوصاف آنان که کلمه عذاب بر ایشان حتمى شده برشمردیم، و آنچه در باره پیروان قرآن گفتیم که به غیب از پروردگارشان خشیت دارند، همه مطابق با واقع است زیرا زمام حیات همه به دست ماست، و اعمال و آثارشان نزد ما محفوظ است، پس ما در هر حال به سرانجام هر یک از دو گروه، علم و اطلاع داریم.»
همه چیز ثبت مى شود حتى...
در حدیث گویا و بیدار کننده اى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «ان رسول الله نزل بارض قرعاء، فقال لاصحابه: ائتوا بحطب، فقالوا: یا رسول الله نحن بارض قرعاء! قال فلیات کل انسان بما قدر علیه، فجاءوا به حتى رموا بین یدیه، بعضه على بعض، فقال رسول الله (ص) هکذا تجمع الذنوب ثم قال ایاکم و المحقرات من الذنوب، فان لکل شى ء طالبا الاوان طالبها یکتب ما قدموا و آثارهم و کل شى ء احصیناه فى امام مبین؛ رسول خدا (ص) وارد زمین بى آب و علفى شد، به یارانش فرمود: هیزم بیاورید، عرض کردند: اى رسول خدا! اینجا سرزمین خشکى است که هیچ هیزم در آن نیست، فرمود: بروید، هر کدام هر مقدار مى توانید جمع کنید، هر یک از آنها مختصر هیزم یا چوب خشکیده اى با خود آورد، و همه را پیش روى پیغمبر (ص) روى هم ریختند (شعله اى در آن افکند و آتشى عظیم از آن زبانه کشید) سپس پیامبر (ص) فرمود: اینگونه گناهان (کوچک) روى هم متراکم مى شوند (و شما براى تک تک آنها اهمیتى قائل نیستید!) سپس فرمود: بترسید از گناهان کوچک که هر چیزى طالبى دارد، و طالب آنها آنچه را از پیش فرستادند، و آنچه را از آثار باقى گذاشته اند مى نویسد و همه چیز را در کتاب مبین ثبت کرده.»
این حدیث تکان دهنده ترسیمى است گویا از تراکم گناهان کم اهمیت و آتش عظیمى که از مجموع آنها زبانه مى کشد. در حدیث دیگرى آمده است که قبیله "بنو سلمه" در نقطه دور دستى از شهر مدینه قرار داشتند، تصمیم گرفتند به نزدیکى مسجد پیامبر (ص) نقل مکان کنند، آیه ی فوق نازل شد "إنا نحن نحی الموتى..." و پیامبر (ص) به آنها فرمود: «ان آثارکم تکتب؛ آثار شما (گامهاى شما به سوى مسجد) در نامه اعمالتان نوشته خواهد شد (و پاداش خواهید گرفت).» هنگامى که بنو سلمه این سخن را شنیدند صرفنظر کردند و در جاى خود ماندند.
اعمال انسان در سه جا ثبت است و حق تعالی با نام های گوناگون مانند "لوح محفوظ"، "أم الکتاب" و "کتاب مبین" از آنها یاد کرده و با عنایتی ویژه آنها را با نام های متعدد یاد کرده است. شاید نام گذاری آن به "امام مبین" از این روست که مشتمل بر قضای حتمی است که متبوع خلق است و نامه اعمال از روی آن استنساخ می گردد. احادیثی که در این موضوع از ناحیه پیامبر و اهل بیت (ع) رسیده افق های تازه ای بر معارف الهی می گشاید: امام صادق (ع) می فرماید: «پیامبر (ص) به سرزمین بی گیاهی فرود آمد و به یارانش فرمود: هیزم بیاورید. گفتند: یا رسول الله ما در سرزمین بی گیاهی قرار گرفته ایم. فرمود: هر انسان به اندازه توان خویش هیزم بیاورد. هر یک از آنان به قدر توان هیزم فراهم کرده، در برابر پیامبر بر روی هم انباشتند. پیامبر فرمود: این گونه گناهان روی هم متراکم می گردد. بپرهیزید از گناهان کوچک که هر چیزی طالبی دارد و طالب آنها، آنچه را از پیش فرستاده و آنچه را باقی گذاشتند همه را می نویسد، و ما همه آنها را در "امام مبین" ثبت کرده ایم.»
روشن است که آیه مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که هر یک از این امور مصداقى از آن است. آنچه ممکن است در بدو نظر ناهماهنگ با تفسیر فوق تصور شود روایاتى است از طرق اهل بیت (ع) که "امام مبین" در آن به امیر مؤمنان على (ع) تفسیر شده است. از جمله در حدیثى از امام باقر (ع) از پدرش از جدش (ع) نقل شده است که فرمود: «هنگامى که این آیه "و کل شی ء أحصیناه فی إمام مبین" نازل شد ابوبکر و عمر برخاستند و عرض کردند: اى پیامبر! آیا منظور از آن تورات است؟ فرمود: نه، عرض کردند انجیل است؟ فرمود: نه، عرض کردند: منظور قرآن است؟ فرمود: نه، در این حال امیر مؤمنان على (ع) به سوى پیامبر (ص) آمد هنگامى که چشم رسول خدا (ص) بر او افتاد فرمود: هو هذا! انه الامام الذى احصى الله تبارک و تعالى فیه علم کل شى ء؛ امام مبین این مرد است! او است امامى که خداوند متعال علم همه چیز را در او احصا فرموده!»
در تفسیر على بن ابراهیم از ابن عباس از خود امیر مؤمنان نیز نقل شده است که فرمود: «انا و الله الامام المبین، ابین الحق من الباطل ورثته من رسول الله؛ به خدا سوگند منم امام مبین که حق را از باطل آشکار مى سازم، این علم را از رسول خدا به ارث برده و آموخته ام.»
پیامبر (ص) فرمود: «ای مردم، دانشی نیست جز این که خداوند آن را به من آموخت و من به علی (ع) آموختم. همه ی دانش ها را خداوند در وجود من برشمرد و من به هر دانشی که دست یازیدم در وجود امام پرهیزکاران علی (ع) گذاشته و به او آموختم.» بنابراین، پیامبر و امامان معصوم (ع) به عنوان انسان کامل آینه علم خدا هستند و کردار مکتوب انسان ها با نسخه اصل که قلب امام و پیامبر است مقابله می شود. و چون انسان کامل معصوم "عیبه ی " بی عیب علم الهی است. هر چه انسان انجام داد یا مرتکب می شود با حفظ مبادی علمی و عملی و حفظ اراده و اختیار در آن امام مبین مضبوط است.
گرچه بعضى از مفسران همچون "آلوسى" از نقل این گونه روایات از طریق شیعه وحشت کرده، و آن را به نادانى و بى خبرى از تفسیر آیه نسبت داده اند، ولى با کمى دقت روشن مى شود که این گونه روایات منافاتى با تفسیر "امام مبین" به "لوح محفوظ" ندارد، زیرا قلب پاک پیامبر (ص) در درجه اول و قلب وسیع جانشین او در درجه بعد آیینه هایى است که لوح محفوظ را منعکس مى کند، و قسمت عظیمى از آنچه در لوح محفوظ است از سوى خدا به آن الهام مى گردد، به این ترتیب نمونه اى از"لوح محفوظ" مى باشد، و بنابراین اطلاق "امام مبین" بر آن مطلب عجیبى نیست، چرا که فرعى است که از آن اصل گرفته شده، و شاخه اى است که به آن ریشه باز مى گردد. از این گذشته وجود انسان کامل- چنان که مى دانیم- عالم صغیرى است که عالم کبیر را در خود خلاصه کرده است، و طبق شعر معروف منسوب به على (ع).
ا تزعم انک جرم صغیر؟ *** و فیک انطوى العالم الاکبر!
آیا گمان مى کنى که تو موجود کوچکى هستى در حالى که عالم بزرگ در تو خلاصه شده است؟
نیز مى دانیم که عالم هستى از یک نظر صفحه علم خدا و لوح محفوظ است. عجب اینکه "آلوسى" با اینکه روایات فوق را شدیدا انکار مى کند تفسیر اخیر را چندان بعید نشمرده است، و به هر حال در اینکه منظور از امام مبین "لوح محفوظ" است شکى نیست، روایات فوق نیز قابل تطبیق بر آن مى باشد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 96
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 18 صفحه 332
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 11 صفحه 98
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 425
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها