چگونگی حبط عمل
فارسی 2601 نمایش |آیات وارده در مورد حبط عمل، نشان می دهد که تبهکاران، به ویژه کافران و مرتدان کردارشان در دنیا و آخرت نابود و تباه می شود و از زیانکاران شمرده خواهند شد. اما زیانکاری آنان در دنیا روشن است؛ زیرا اعمال آنان مطابق نظام هستی نبوده و در راستای اهداف صحیح سایر موجودات نیست. از این رو به مقصد نمی رسد. گذشته از آن، قلب آنان به هیچ امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد تا در نتیجه وقتی به نعمتی رسند از ناحیه او دانسته و خرسند گردند و چون به مصیبتی گرفتار آیند آن را از ناحیه خود دانسته و قلب خویش را با اعتقاد به امتحان بودن این رخداد تلخ و تأثیر التجا به خداوند در رفع آن، تسلی بخشند و نیز در هنگام نیاز دست به درگاه او دراز کنند. برخلاف مؤمن که در همه ی این مراحل دل در گرو خدای سبحان دارد.
خداوند در این مقایسه می فرماید: «أو من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها؛ آیا کسی که مرده بود ما زنده اش کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم زندگی کند همانند کسی است که در تاریکی هایی قرار گرفته که نمی تواند از آن بیرون آید؟» (انعام/ 122) قرآن حکیم، مؤمن را در زندگی دنیا دارای نور و حیات دانسته و کافر را مرده و بی نور برشمرده است.
مثلى است که براى هر مؤمن و کافرى زده شده، زیرا انسان قبل از آنکه هدایت الهى دستگیریش کند شبیه میتى است که از نعمت حیات محروم است و حس و حرکتى ندارد، و پس از آنکه موفق به ایمان شد و ایمانش مورد رضایت پروردگارش هم قرار گرفت مانند کسى است که خداوند او را زنده کرده و نورى به او داده که با آن نور مى تواند هر جا که بخواهد برود، و در پرتو آن نور راه خود را از چاه و خیرش را از شر و نفعش را از ضرر تمیز دهد، منافع و خیرات را بگیرد و از ضرر و شر احتراز کند. به خلاف کافر که مثلش مثل کسى است که در ظلمت و تاریکى محض به سر مى برد و راه نجات و مفرى پیدا نمى کند، کافر زندگى و مرگش و همچنین در عوالم بعد از مرگش همه در ظلمت است، در زندگى خیر را از شر و نفع را از ضرر تشخیص نمى دهد. این آیه از نظرى نظیر آیه «إنما یستجیب الذین یسمعون و الموتى یبعثهم الله؛ فقط کسانى که گوش شنوا دارند (دعوت تو را) اجابت مى کنند و مردگان را خدا زنده مى کند.» (انعام/ 36) و آیه ی «من عمل صالحا من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة؛ هر کس از مرد و زن عمل صالح کند و مؤمن باشد او را زندگى نیکو دهیم.» (نحل/ 97) است.
آیه دیگری که سنجش مزبور را ارائه می کند این است: «فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی* و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیمة أعمی؛ پس هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می شود، و نه در رنج خواهد بود و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم.» (طه/ 123- 124) اینکه به طور مطلق فرموده گمراه و شقى نمى شود مى رساند که هم ضلالت و شقاوت دنیایى از او نفى شده هم آخرتى و باید هم همین طور باشد چون هدایت الهى دین فطرى است که خداى تعالى به لسان انبیایش به سوى آن دعوت فرموده و دین فطرى عبارت است از مجموع اعتقادات و اعمالى که فطرت آدمى آن را اقتضا مى کند و جهازاتى که خلقتش بدان مجهز است و به سوى آن دعوت مى نماید، و معلوم است که سعادت هر چیزى رسیدن به همان اهدافى است که خلقت و جهازات خلقتش تقاضاى آن را دارد و به غیر آن، سعادتى دیگر ندارد هم چنان که خداى تعالى فرموده: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم؛ روى دل به سوى این دین معتدل کن که نهاد خدا است نهادى که مردم را بر آن نهاد، و خلقت خدا تغییر پذیر نیست دین قیم همین است.» (روم/ 30)
اگر فرمود: کسى که از ذکر من اعراض کند "معیشتى ضنک" یعنى تنگ دارد، براى این است که کسى که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزى غیر دنیا نمى ماند که وى به آن دل ببندد، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهاى خود را منحصر در آن کند، و فقط به اصلاح زندگى دنیایش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشترى داده، به تمتع از آن سرگرم شود، و این معیشت، او را آرام نمى کند، چه کم باشد و چه زیاد، براى اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضى نمى شود، و دائما چشم به اضافه تر از آن مى دوزد، بدون اینکه این حرص و تشنگیش به جایى منتهى شود، پس چنین کسى دائما در فقر و تنگى به سر مى برد، و همیشه دلش علاقه مند به چیزى است که ندارد، صرفنظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسى که از نزول آفات و روى آوردن ناملایمات و فرا رسیدن مرگ و بیمارى دارد، و صرفنظر از اضطرابى که از شر حسودان و کید دشمنان دارد، پس او على الدوام در میان آرزوهاى بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر مى برد. در حالى که اگر مقام پروردگار خود را مى شناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمى کرد، یقین مى کرد که نزد پروردگار خود حیاتى دارد که آمیخته با مرگ نیست، و ملکى دارد که زوال پذیر نیست، و عزتى دارد که مشوب با ذلت نیست، و فرح و سرور و رفعت و کرامتى دارد که هیچ مقیاسى نتواند اندازه اش را تعیین کند و یا سر آمدى آن را به آخر برساند، و نیز یقین مى کند که دنیا دار مجاز است و حیات و زندگى دنیا در مقابل آخرت پشیزى بیش نیست، اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع مى شود، و معیشتش هر چه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روى تنگى و ضنک را نمى بیند.
پس زندگانی کافر در دنیا نیز تنگ و خسته کننده است که به قرینه ی مقابله، زندگی مؤمن و معیشت او وسیع و همراه با سعادت است. قرآن، همه این مطالب و همچنین علت سعادت و شقاوت را در یک جمله ی کوتاه بیان کرده است: «ذلک بأن الله مولی الذین امنوا و أن الکافرین لا مولی لهم؛ همه ی اینها بدان جهت است که خدا سرپرست مؤمنان است و کافران سرپرستی ندارند.» (محمد/ 11) پس مراد از عمل، مطلق کارهایی است که کافر (مرتد) در حال ایمان برای تأمین سعادت زندگی خود انجام می دهد؛ عبادی باشد (کاری که نیت قربت لازم دارد) یا غیر عبادی.
افزون بر اینها، دلیل دیگری که می رساند مراد از عمل، مطلق کردار است نه تنها عمل عبادی، این است که خداوند حبط را به کافران و منافقان نیز نسبت داده است. در صورتی که کافر شامل بت پرست و ملحد شد؛ گرچه بت پرست عمل عبادی دارد و پرستش بت را وسیله تقرب بت ها به خدا یا شفاعت آنها از بت پرست می داند، لیکن ملحد و منکر محض اصلا عبادتی ندارند؛ چنان که می فرماید: «یا أیها الذین امنوا إن تنصروا الله ینصرکم ویثبت أقدامکم* و الذین کفروا فتعسا لهم و أضل أعمالهم* ذلک بأنهم کرهوا ما أنزل الله فأحبط أعمالهم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید اگر خدا را یاری کنید، یاریتان می کند، و قدم هایتان را استوار می سازد و کسانی که کافر شدند هلاک شوند و کردارشان گم گردد؛ چون آنان از آنچه خدا نازل کرده بود کراهت داشتند و خداوند نیز اعمالشان را حبط کرد.» (محمد/ 7- 9)
نیز می فرماید: «إن الذین یکفرون بـایات الله و یقتلون النبیین بغیر حق ویقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب ألیم* أولئک الذین حبطت أعمالهم فی الدنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین؛ آنان که به آیات خدا کفر می ورزند و پیامبران را به ناحق می کشند و آنان را هم که مردم را به رعایت عدالت می خوانند به قتل می رسانند، تو ایشان را به عذابی دردناک بشارت ده. اینان کسانی هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت باطل شده و هیچ یاوری ندارند.» (آل عمران/ 21- 22)
بر این اساس، برخی از اعمال هم حابط و باطل است و هم محبط و مبطل و بعضی از اعمال هم صحیح است و هم مصحح؛ مثلا بت پرستی عملی است حابط و باطل و ارتداد گذشته از حابط و باطل بودن محبط و مبطل نیز هست. اسلام و عبادت توحیدی صحیح است چنان که اسلام کافر و توبه مشرک گذشته از صحیح بودن، مصحح نیز خواهد بود؛ یعنی کفر و ارتداد سبب می شود عمل انسان اثر سعادت بخش نداشته باشد؛ چنان که بر اثر ایمان اعمال انسان سعادت بخش خواهد شد. از این رو کسی که پس از کفر ایمان آورد به اعمالش که تاکنون حبط و باطل بوده حیات می بخشد که فرآیند آن سعادت است. اما اگر انسان پس از ایمان به کفر و ارتداد گراید همه اعمالش می میرد و حبط می شود و در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمی گذارد. البته هنوز نور امید وجود دارد که تا نمرده به اسلام بازگردد و اگر با حال کفر و ارتداد بمیرد حبط و بطلان اعمالش حتمی و شقاوتش قطعی است.
از این جا روشن شد که بحث و نزاع در این که آیا اعمال مرتد تا هنگام مرگ باقی است و هنگام مرگ حبط می شود، یا از هنگام ارتداد حبط می شود، بحثی بیهوده است.
توضیح این که، برخی گفته اند: کرداری که مرتد پیش از ارتداد انجام داده تا هنگام مرگش باقی است و چنانچه تا این لحظه به ایمان خود بازنگردد آنگاه حبط می شود. آنان به این آیه استدلال کرده اند: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فأولئک حبطت أعمالهم فی الدنیا و الاخرة؛ كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى شود.» (بقره/ 217) چه بسا آیه ی «و قدمنا إلی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا؛ و به هر گونه كارى كه كرده اند مى پردازيم و آن را [چون] گردى پراكنده مى سازيم.»
برخی دیگر بر این باورند که به محض ارتداد، همه ی اعمال صالح آدمی باطل می شود و دیگر باز نمی گردد؛ هر چند پس از ارتداد دوباره به ایمان باز گردد. البته پس از ایمان جدید می تواند تا لحظه ی مرگ کار شایسته کند و آیه ی شریفه که قید مرگ را آورده برای تبیین این است که همه ی اعمال که تا هنگام مرگ انجام داده حبط می شود، لیکن چنان که اشاره شد جایی برای این بحث نیست؛ زیرا آیه درصدد بیان این معناست که همه ی افعال مرتد از نظر تأثیر در سعادت باطل می شود.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 7 صفحه 464
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 صفحه 313
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 23
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها