پرسش از اعمال
فارسی 2342 نمایش |بشر به نیروى خرد در برابر نعمت آفرینش به طور بداهت احساس مسؤلیت می نمایند، ناگزیر در مقام سپاسگزارى برمی آید و در کمون خود این اندیشه را می پروراند و لحظه اى مسؤلیت خود را انکار نخواهد نمود، بر این اساس بشر به حکم خرد براى اداء وظایف سپاسگزارى به دعوت پیامبران باید گوش فرا دهد و از گفتار آنان پیروى کند و انقیاد گروندگان شاهد آن است که پیامبران به وظایف تعلیم و تربیت مردم قیام نموده اند و نیز به شهادت آنان علیه گروه بیگانه است که تمرد نموده اند، هم چنین ساحت پروردگار یکایک پیامبران را مورد پرسش و سؤال قرار می دهد که در برابر دعوت مردم به توحید و وظایف دینى هر یک چه پاسخ داده و بر حسب عقیده و عمل پیروى نموده و یا تمرد نموده اند، ناگزیر شهادت و گواهى پیامبران درباره ایمان و کفر و عمل نیک و بد هر یک از افراد نافذ بوده و میزان سعادت و شقاوت آنان خواهد بود.
خداوند در مورد این قانون عمومی مى فرماید: «فلنسئلن الذین أرسل إلیهم؛ از تمام کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند، به طور قطع در روز قیامت سؤال مى کنیم.» نه تنها از آنها سؤال مى کنیم «و لنسئلن المرسلین؛ از پیامبرانشان نیز مى پرسیم که رسالت خویش را چگونه انجام دادند.» (اعراف/ 6) بنابراین، هم رهبران مسئولند و هم پیروان، هم پیشوایان و هم تابعان، منتها چگونگى مسئولیتهاى این دو گروه متفاوت است. حدیثى که از امیر مؤمنان على (ع) در این زمینه نقل شده، نیز این معنى را تایید مى کند، آنجا که مى فرماید: «فیقام الرسل فیسئلون عن تادیه الرسالات التی حملوها الى اممهم فاخبروا انهم قد ادوا ذلک الى اممهم؛ پیامبران را نگه مى دارند و از آنها سؤال مى کنند که آیا رسالت خویش را به امتها رساندند یا نه؟ آنها پاسخ مى گویند که این وظیفه را انجام داده اند.» در روایت دیگرى که در تفسیر على بن ابراهیم نقل شده نیز به این معنى تصریح شده است.
در آیه ی بعد براى اینکه کسى تصور نکند که سؤال از امتها و پیامبرانشان دلیل بر این است که چیزى از علم خدا مخفى مى ماند، با قاطعیت و صراحت و تاکید آمیخته با قسم مى گوید: «فلنقصن علیهم بعلم و ما کنا غائبین؛ ما با علم و دانش خویش تمام اعمالشان را براى آنها شرح مى دهیم، زیرا ما هرگز از آنها غائب نبودیم، همه جا با آنها بودیم و در هر حال همراهشان.» (اعراف/ 7) "فلنقصن" که از ماده ی "قصه" گرفته شده است، در اصل به معنى پشت سر هم قرار گرفتن است، و چون در شرح یک ماجرا، مطالب پشت سرهم، پیاده مى شود، به آن "قصه" مى گویند، و همچنین مجازاتى که پشت سر جنایت انجام مى گردد، "قصاص" گفته مى شود و نیز به قیچى "مقص" (بر وزن پسر) مى گویند، چون موها را پشت سر هم قطع مى کند، و نیز جستجوى درباره چیزى را "قص" (بر وزن مس) مى گویند، زیرا شخص جستجوگر حوادث را پشت سر هم تعقیب و دنبال مى کند از آنجا که در آیه چهار نوع تاکید در این زمینه دیده مى شود (لام قسم، و نون تاکید، و کلمه ی "علم" که به صورت نکره ذکر شده و منظور از آن بیان عظمت است، و جمله ی "ما کنا غائبین ؛هیچگاه غائب نبوده ایم") استفاده مى شود که منظور آن است که ما تمام جزئیات کار آنها را "مو به مو" و "پشت سر هم" برایشان تشریح مى کنیم تا بدانند، کوچکترین نیت یا عملى از علم ما پنهان نمى ماند.
سؤال براى چیست؟
نخستین بحثى که در اینجا پیش مى آید این است که ما مى دانیم خدا همه چیز را مى داند و اصولا در همه جا حاضر و ناظر است با این حال چه نیازى به سؤال دارد که انبیاء و امتها را عموما و بدون استثناء مورد بازپرسى قرار دهد؟! از دسته اول مى پرسد که فرمانبرى کرده اند یا نه و از دسته دوم مى پرسد که ابلاغ کرده اند یا نه. اگر چه خدا مى داند که دسته اول امتثال کرده یا نکرده اند و دسته دوم ابلاغ کرده اند یا نکرده اند. مع الوصف آنها را تهدید مى کند تا خود را براى چنین پرسشى آماده کنند. برخى گویند: از امتها مى پرسد که اجابت کرده اند یا نه. و از پیامبران مى پرسد که مردم با آنها چگونه رفتار کرده اند؟ برخى گویند: از امتها بمنظور توبیخ و از پیامبران بمنظور شهادت سؤال مى شود. این قول از حسن است.
فایده این سؤال، چند چیز است: 1- مردم بدانند که خداوند پیامبران خود را فرستاده و عذر را برداشته و کسى را ظلم نمى کند. 2- مردم بدانند که کفار به کیفر کردارشان مى رسند. 3- اهل ایمان شاد و مسرور و کفار غمگین مى شوند 4- این هم لطفى است درباره مکلفینى که از آینده به آنها خبر داده شود. پرسش در دو مورد دیگر مى فرماید: «مجرمین از گناهان خود سؤال نمی شوند.» (قصص/ 78) «در روز قیامت، هیچ انسانى و هیچ جنى از گناهش پرسیده.» (رحمن/ 39) اما در اینجا مى فرماید: از مردم (که پیامبران به سوى آنها فرستاده شده اند) و از پیامبران سؤال خواهیم کرد. مقصود چیست؟
پاسخ: 1- مقصود این است که از آنها براى کسب اطلاع و معلوم شدن حقیقت، سؤالى نمی شود، اما به منظور سرزنش، از آنها سؤال می شود. چنان که به دنبال آیه 39 سوره الرحمن مى فرماید: «مردم مجرم به سیماى خود شناخته می شوند و بنابراین احتیاجى به سؤال نیست. لکن سؤالات توبیخى مانعى ندارد. چنان که مى فرماید: «اى اولاد آدم، آیا با شما عهد نکردم که شیطان دشمن آشکار شماست؟» (یس/ 60) شاعر عرب گوید: «اطربا و انت قنسرى؛ آیا در سن پیرى به بازى مى پردازى؟» گاهى هم سؤال براى تقریر و تثبیت موضوع است. مثل:
الستم خیر من رکب المطایا *** و اندى العالمین بطون راح
آیا شما بهترین سواران و سخى ترین مردم نیستید؟ (یعنى هستید.)
پس سؤال مردم براى توبیخ است. اما سؤال پیامبران به منظور توبیخ خودشان نیست، بلکه به منظور توبیخ کفار است.
2- روز قیامت، به هنگام محاسبه، از آنها سؤال مى کنند، اما همین که وارد جهنم شدند، از آنها سؤالى نمى کنند. پس در بعضى مراحل سؤال هست و در بعضى مراحل نیست. چنان که مى فرماید: «و قفوهم إنهم مسولون؛ آنها را نگه دارید که آنها مسئولند.» (صافات/ 24)
3- قیامت داراى مواقفى است. در بعضى از موقفها سؤال هست و در بعضى سؤال نیست.
اگر سؤال براى استعلام و درک واقعیت چیزى باشد، در مورد کسى که عالم است معنى ندارد ولى اگر منظور توجه دادن خود شخص و اتمام حجت به او و امثال آن بوده باشد، هیچ مانعى ندارد، درست مثل اینکه ما به شخص فراموشکارى خدمتهاى زیاد کرده ایم، و او به جاى خدمت مرتکب خیانتهایى شده و همه این مسائل پیش ما روشن است، او را مورد بازپرسى قرار داده و مى گوئیم آیا ما این همه به تو خدمت نکردیم؟ و آیا تو حق این خدمات را ادا کردى؟! این سؤال براى کسب علم نیست بلکه براى تفهیم طرف است، و یا اینکه براى ابراز قدردانى از یک فرد خدمتگزار و تقدیر و تشویق از او مى پرسیم در این سفر ماموریتى که داشتى چه کارها انجام دادى؟ با اینکه از جزئیات آن قبلا آگاه شده ایم.
آیات سؤال در قرآن
ممکن است تصور شود، آیات مورد بحث که با صراحت و تاکید و قسم مى گوید از همه در روز قیامت سؤال مى کنیم، با بعضى دیگر از آیات قرآن منافات دارد، مثلا در سوره الرحمن مى خوانیم «فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لا جان* ... یعرف المجرمون بسیماهم؛ در آن روز از هیچکس نه انس و نه جن، سؤالى نمى شود ... بلکه افراد گناهکار از سیمایشان شناخته مى شوند.» (الرحمن/ 39 و 41) و همچنین آیات دیگر که سؤال را نفى مى کند با آیه مورد بحث که سؤال را اثبات مى کند چگونه سازگار است؟ در یک جا مى فرماید: «فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتساءلون؛ در آن روز نسبتى میان آنها نیست و از یکدیگر سؤال نمی کنند.» (مؤمنون/ 101) در جاى دیگر مى فرماید: «و أقبل بعضهم على بعض یتساءلون؛ آنها به یکدیگر روى مى آورند و از یکدیگر سؤال مى کنند.» (صافات/ 27) در مورد اول مقصود این است که براى کسب خبر و آگاهى چیزى از یکدیگر نمى پرسند و در مورد دوم منظور این است که سؤال و جوابها به منظور ملامت و سرزنش است. چنان که مى فرماید: «أ نحن صددناکم عن الهدى بعد إذ جاءکم؛ آیا ما شما را از هدایت باز داشتیم؟» (سبا/ 32)
دقت در این آیات هرگونه ابهامى را برطرف مى سازد، زیرا از مجموعه آیات مربوط به سؤال و جواب در روز قیامت چنین استفاده مى شود، که مردم در آن روز، مراحل مختلفى را مى پیمایند، در پاره اى از مراحل هیچگونه سؤال و پرسشى از آنها نمى شود، حتى مهر بر دهان آنها مى گذارند و تنها اعضاى پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کرده اند، به عنوان یک گواه گویا و انکار ناپذیر، چگونگى اعمالشان را بازگو مى کنند. در مرحله بعد، مهر از زبان آنها برداشته مى شود، و به سخن مى آیند و از آنها پرسش مى شود، آنها نیز با مشاهده روشن شدن حقایق در پرتو گواهى اعضا، به اعمال خود اعتراف مى کنند، درست همانند مجرمى که با مشاهده آثار عینى جرم چاره اى جز اعتراف نمى بیند. بعضى از مفسران نیز در تفسیر این آیات احتمال داده اند که آیات نفى کننده سؤال اشاره به سؤال و جواب زبانى است، و آیات اثبات کننده سؤال اشاره به سؤالاتى است که از اعضاى بدن مى شود و آنها به زبان حال (همانند رنگ رخسار انسان که خبر از سر درون او مى دهد) حقایق را بازگو مى کنند. و در هر صورت اختلافى در میان این دو دسته آیات نیست.
منـابـع
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 9 صفحه 52
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 صفحه 87
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 3 صفحه 240
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 238
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها