غدیریه ابوالحسن المنصور بالله

فارسی 7725 نمایش |

غدیریه

ابوالحسن المنصور بالله در سال 561 ه متولد شده و در سال 614 ه فوت کرده است. او درباره «غدیر خم» اشعارى دارد که برخى از آنها ذیلا نقل مى شود:
بنی عمنا إن یوم الغدیر *** یشهد للفارس المعلم
أبونا علی وصی الرسول *** و من خصه باللوا الأعظم
لکم حرمة بانتساب إلیه *** و ها نحن من لحمه و الدم
لئن کان یجمعنا هاشم *** فأین السنام من المنسم
و إن کنتم کنجوم السماء *** فنحن الأهلة للأنجم
و نحن بنو بنته دونکم *** و نحن بنو عمه المسلم
حماه أبونا أبو طالب *** و أسلم و الناس لم تسلم
و قد کان یکتم إیمانه *** فأما الولاء فلا یکتم
و أی الفضائل لم نحوها *** ببذل النوال و ضرب الکمی
قفونا محمد فی فعله *** و أنتم قفوتم أبا مجرم
هدى لکم الملک هدی العروس *** فکافیتموه بسفک الدم
ورثنا الکتاب و أحکامه *** على مفصح الناس و الأعجم
فإن تفزعوا نحو أوتارکم *** فزعنا إلى آیة المحکم
أشرب الخمور و فعل الفجور *** من شیم النفر الأکرم
قتلتم هداة الورى الطاهرین *** کفعل یزید الشقی العمی
فخرتم بملک لکم زائل *** یقصر عن ملکنا الأدوم
و لا بد للملک من رجعة *** إلى مسلک المنهج الأقوم
إلى النفر الشم أهل الکسا *** و من طلب الحق لم یظلم

ترجمه

«پسرعموهاى ما، روز «غدیر» براى انسان دانا گواه خوبى است. پدر ما على وصى رسول خدا است، او کسى است که پیامبر اکرم او را به «پرچم بزرگ» اختصاص داده است. احترام شما از راه انتساب با اوست، ولى ما از گوشت و خون اوئیم. اگر چه همه ما از هاشمیم، اما کوهان شتر کجا و کف پایش کجا؟ اگر شما همانند ستارگان آسمانید ما ماه ستارگانیم. ما فرزندان دختر و پسر عم با ایمانش هستیم نه شما، پدر ما ابوطالب از او (رسول خدا) حمایت کرد و اسلام آورد، در حالى که همه مردم نسبت به او کافر بودند، گر چه ایمانش را از او پنهان مى کرد اما هیچ گاه علاقمندیش را نسبت به او پنهان نمى کرد. چه فضائلى را ما با بذل و بخشش دارا نیستیم؟ ما دنباله رو محمد و پیرو افعال او هستیم، ولى شما پیرو ابامجرمید (ابومسلم خراسانى). او مملکت را همانند عروس تحویل شما داد، ولى شما پاداشى که به او دادید این بود که خونش را ریختید! ما در میان همه مردم به طور آشکار، وارث قرآن و احکام آن هستیم، و اگر شما به سوى تارها پناه مى برید، ما به سوى آیه محکم قرآن پناه مى بریم. آیا شرب خمر و کار زشت، شایسته انسان هاى با فضیلت است؟ شما همانند یزید بدبخت کوردل، فرزندان پاک رسول خدا را کشتید، و به سلطنت بى دوامتان که هیچ گاه به سلطنت پایدار ما نمى رسد، افتخار نمودید، ولى بالاخره حق به حقدار خواهد رسید و سلطنت و دولت ما تشکیل خواهد شد و کسى که حق را بخواهد ستم نکرده است.»

قصیده

این ابیات را «ابوالحسن المنصور بالله» در جمادى الاول سال 602 ه به نظم در آورده و در آن با قصیده «میمیه» «ابن معتز» معارضه کرده که اولش این است:
بنی عمنا أرجعوا ودنا *** و سیروا على السنن الأقوم
لنا مفخر و لکم مفخر *** و من یؤثر الحق لم یندم
فأنتم بنو بنته دوننا *** و نحن بنو عمه المسلم
ترجمه: «پسرعموهاى ما برگردید و ما را دوست بدارید و بر روش هاى استوار رفتار کنید، براى ما و شما افتخاراتى است و هر کس از حق پیروى کند پشیمان نمى شود، درست است که شما فرزندان دخترش هستید نه ما اما ما هم پسران عموى مسلمانش هستیم.» او قصیده اى دارد که در حدود 55 بیت است و از آن جمله است:
عجبت فهل عجبت لفیض دمع *** لموحشة على طلل و رسم
و ما یغنیک من طلل محیل *** لهند أو لجمل أو لنعم
فعدن عن المنازل و التصابی *** و هات لنا حدیث غدیر خم
فیا لک موقفا ما کان أسنى *** و لکن مر فی آذان صم
لقد مال الأنام معا علینا *** کأن خروجنا من خلف ردم
هدینا الناس کلهم جمیعا *** و کم بین المبین و المعمی
فکان جزاؤنا منهم قراعا *** ببیض الهند فی الرهج الأجم
هم قتلوا أبا حسن علیا *** و غالوا سبطه حسنا بسم
و هم حظروا الفرات على حسین *** و ما صابوه من نصل و سهم
ترجمه: «آنان ابا الحسن على را کشتند و فرزند برومندش حسن را با سم شهید کردند، آب فرات را به سوى حسین و یارانش بستند و باران تیر و نیزه بر پیکر شریفش باریدند!»

شخصیت المنصور بالله

او امام المنصور بالله عبدالله بن حمزة بن سلیمان بن حمزة بن على بن حمزة بن هاشم بن حسن بن عبد الرحمن بن یحیى بن ابى محمد بن عبدالله بن حسین ابن ترجمان الدین قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم طباطبا بن حسن بن حسن ابن على بن ابیطالب (ع) است. او یکى از امامان زیدیه در کشور یمن بود که شرافت خانوادگى را با بزرگى ذاتى جمع کرده بود، او در عین آنکه از خانواده بسیار بزرگ و از دودمان على (ع) بوده داراى دانش فراوان و فضائل فوق العاده زیاد نیز بوده است. او شمشیر و قلم، علم و علم، ادب و فرهنگ را در یکجا جمع کرده تا جائی که یکى از امامان زیدیه در یمن شده بود. او در فقه و نگارش و شعر سرآمد اقران خود بوده تا آنجا که صاحب حدائق و نسمه او را شاعرترین پیشوایان زیدیه به حساب آورده اند.
او داراى حافظه عجیبى بود که جمال الدین عمران بن حسن از بعضى از کسانى که معروف به حافظه قوى بوده اند نقل مى کند که گفته است: «من صد هزار بیت شعر حفظ دارم، و فلانى (اسم یکى از ادباء را برد) نیز همانند من است اما حافظه ما در برابر امام منصور بالله بسیار ناچیز است.»
عمادالدین ذوالشرفین مى گوید: «با او کتاب شعرى دیدم، به من گفت: آن را خوانده و حفظ کرده ام و از هر قصیده اى از آن که مى خواهى از من سؤال کن، من نیز از اول و وسط و آخر آن از هر قصیده اى بیتى را یادآور مى شدم و او تمام آن قصیده را مى خواند.»
او در اصول دین و اصول فقه پیش حسام الدین ابى محمد حسن بن محمد رصاص درس خواند و کتاب هاى ارزنده اى در قسمت هاى مختلف فقه و اصول و کلام و حدیث و مذهب و ادب تألیف نمود که از آن جمله است:
1- صفوة الاختیار فى اصول الفقه 2- حدیقة الحکم النبویة شرح الاربعین السلفیه 3- الشافى فى اصول الدین، چهار جلد 4- الرسالة الهادیه بالادلة البادیة فى السبى 5- الاجوبة الکافیة بالادلة الوافیه 6- الدرة الیمنیه فى احکام السبى و الغنیمه 7- الاختیار المنصوریة فى المسائل الفقهیة 8- الایضاح لعجمة الافصاح اکثرش در سیره است 9- الفتاوى طبق کتب فقهیه نوشته شده 10- الرسالة القاهرة بالادلة الباهرة در فقه 11- الرسالة الحاکمة بالادلة العالمة 12- الناصحة المشیرة بترک الاعتراض على السیرة 13- العقیدة النبویة فى الاصول الدینیة 14- الرسالة الفارقة بین الزیدیة و المارقه 15- الرسالة النافعه بالادلة القاطعه 16- الرسالة الکافیة الى اهل العقول الوافیة 17- الرسالة الناصحة بالادلة الواضحة در دو جزء، جزء اول در اصول دین و جزء دوم در فضائل عترت طاهرة 18- الجوهرة الشفافة فى جواب الرسالة الطوافة 19- الاجوبة الرافعة للاشکال 20- الزبدة فى اصول الدین 21- العقد الثمین فى الامامة 22- القاطعة للاوراد فى الجهاد 23- تحفة الاخوان 24- الرسالة التهامیة 25- دیوان او.
«المنصور بالله» بدون آنکه پروپاکاندى درباره امامتش بشود، در این راه کوشش و مبارزه مى کرد و در این باره کوشش هاى فراوانى داشته است و ابتداى دعوتش در ماه ذیقعده سال 593 ه بود و در ربیع الاول سال 594 ه مردم با او بیعت کردند و او مبلغانش را به سوى خوارزم شاه متوفى در سال 622 ه فرستاد و سلطان آنها را با گرمى پذیرفت و مدتى در یمن به او منصب زعامت داد تا آنکه در سال 614 ه فوت کرد و تولدش در سال 561 ه بوده است. و از بهترین اشعارى که بعد از مرگش درباره او گفته شده شعرى است که پسرش «الناصر لدین الله ابى القاسم محمد بن عبدالله» درباره اش گفته و آن 41 بیت است. در کتاب «الحدائق الوردیه» درباره شخصیت او در حدود شصت صفحه نوشته شده و قسمتى از کتاب ها و سخنرانى هایش را در مورد تبلیغات مذهبى و دعوت مردم به سوى خویش و مقدار زیادى از مناقب و کرامات و مقامات و اشعارش را آورده است.
صاحب حدائق فرزندان ذکورش را اینطور شمرده است: محمد الناصر لدین الله- احمد المتوکل على الله- على- حمزه که در کودکى فوت کرد- ابراهیم- سلیمان- حسن- موسى- یحیى- ادریس که در کودکى مرد- قاسم- فضل که فوت کرد- جعفر و عیسى که بلاعقب بودند- داود- حسین. و دخترانش از این قرار بودند: زینب- سیده- فاطمه- حمانة- رملة- نفیسة- مریم- مهدیة- آمنة- عاتکة. و در کتاب «نسمة السحر فیمن تشیع و شعر» جلد 2 نیز شرح حال المنصور بالله آمده است.

منـابـع

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 5 صفحه 623، جلد 10 صفحه 293

حمیدبن احمد مُحِلِّى- الحدائق الوردیة- جلد 2 صفحه 183 و 169 و 133 و 199

سید ضیاءالدین یوسف بن یحیی حسنی یمنی صنعانی- نسمة السحر- مجلد 8 جلد 2 صفحه 339

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد