گواهان دادگاه الهی (پیامبر اکرم)

فارسی 3091 نمایش |

در این متـن میخوانـــیم :

بررسی اعمال

هر یک از اجتماعات بشرى که در قیامت براى بررسى به اعمال آنان به پیشگاه کبریائى احضار مى شوند رسول و یا پیامبرى که در دنیا پروردگار او را به سمت شهادت بر گروهى و یا اقوامى از اجتماعات بشرى گمارده او را نیز احضار خواهد فرمود که آن رسول و یا وصى او حاضر شده درباره هر یک از افراد امت زمان خود و مردم آن عصر گواهى دهد و درباره ایمان و کفر و اعمال نیک و بد هر یک از آنها شهادت خود را اداء نماید در حقیقت بررسى ساحت پروردگار درباره هر یک از افراد بشر توأم با شهادت رسول یا وصى او خواهد بود و بدون اداء شهادت رسول و یا وصى او بررسى به اعمال هر یک از افراد بشر انجام نخواهد یافت.
شهادت و گواهى بر عقاید و اعمال هر یک از اجتماعات بشرى اختصاص به همان رسول و یا وصى او دارد که در آن عصر مى زیسته و با مردم و آن جامعه هم زمان بوده و متصدى تعلیم و تبلیغ احکام الهى به آنها بوده است. شاهد و شهید فقط در حال حیات متصدى شهادت و گواهى و معاینه حضورى اعمال آن مردم است از نظر احاطه معنوى و تصرف باطنى که بر سرائر افراد آن اجتماع دارد و پس از رحلت وى وظیفه احاطه و شهود برسول دیگر محول می شود پس در هر عصر و زمان بر اجتماعات بشرى یک رسول و یا وصى به طور تناوب عهده دار معاینه و شهادت و آگهى بر اعمال مردم است. همانطور که تبلیغ احکام اختصاص به زمان حیات رسول و یا پیامبر دارد هم چنین تصدى شهادت و معاینه و احاطه بر عقیده و بر اعمال نیک و بد مردم اختصاص به زمان حیات او دارد. شهادت و گواهى بر عقاید و اعمال اینک و بد مردم به پیشگاه کبریائى عبارت از اداء شهادت است و این در صورتى است که شاهد در دنیا نیروى تصرف معنوى به وى موهبت شده باشد تا بتواند بر عقاید و بر اعمال جوارحى هر یک از افراد احاطه بیابد و از طریق حواس نمى توان بر سرائر قلبى دیگران آگهى یافت یعنى بر خاطرات قلبى و کتاب نفسانى یک فرد نمى توان احاطه یافت تا چه رسد بر کلیه نفوس بشرى اهل زمان خود و از طرفى میزان ارزش اعمال و ریشه کردار نیک و بد مردم منویات و ملکات و ایمان و کفر آنها است. درباره صحائف اوراق عمر بشر آیه «ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ اى واى بر ما اين چه نامه ‏اى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته.» (کهف/ 49) این چنین تعریف نموده که از ضبط کوچکترین عمل و خطور قلبى بشر در دوره زندگى فردى دریغ نخواهد نمود و همه لحظات و خاطرات هر فردى را جداگانه به طور جمعى ضبط نموده و آشکار مى سازد.

شهادت رسولان بر امت

شهادت بر عقیده و اعمال مردم اهل عصر و زمان از جمله مناصبى است که لازم و نتیجه مقام رسالت و نبوت یعنى دعوت به حق و تعلیم معارف و تبلیغ احکام الهى است که به عهده رسولان و پیامبران و هم چنین به عهده اوصیاء آنها نهاده شده است زیرا شهادت و ادای آن عبارت از تعریف به پیشگاه پروردگار است به این که ایمان و کفر و اعمال قلبى و جوارحى پیروان مکتب خود را معرفى نماید و هم چنین درباره همه افراد اهل زمان خود هر یک از کفار را معرفى نماید. اداء شهادت به پیشگاه کبریائى لازم و متمم منصب دعوت به حق است که وظیفه هر رسول و پیامبر و اوصیاء آنها مى باشد و در اثر نیروى باطنى و تأثیر معنوى بر ایمان و کفر و بر اعمال نیک و بد مردم زمان خود احاطه و آگهى کامل دارند بدین جهت در قیامت به پیشگاه کبریائى به اداء شهادت قیام خواهند نمود. بر طبق آیه «کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت أنت الرقیب علیهم؛ تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى.» (مائده/ 117) از عیسى مسیح (ع) حکایت نموده که در نشئه رستاخیز عرضه می دارد بار الها تا هنگامى که با مردم در دنیا می زیستم بر سرائر قلوب و اعمال و سجایاى مردم زمان خود آگاه و گواه بودم و پس از آنکه مرا به سوى خود بازخواندى خودت مراقب و شاهد آنان بوده اى استفاده مى شود که هر رسول و پیامبرى فقط هنگام حیات و زندگى خود که به دعوت به حق قیام مى نماید داراى نیروى احاطه باطنى و تصرف معنوى بر عقاید و معاینه اعمال قلبى و جوارحى همه مردم زمان خود مى باشد و چنانچه رحلت کند سمت نظارت و آگهى او بر عقاید و اعمال جوارحى مردم آن زمان پایان مى یابد و به رسول و داعى به حق دیگرى محول مى شود.
خداوند در قرآن می فرماید که «و یوم نبعث فی کل أمة شهیدا علیهم من أنفسهم؛ به خاطر بیاورید آن روز را که ما از میان هر امتى گواهى از خود آنها بر آنها مبعوث مى کنیم.» (نحل/ 89) با اینکه علم خدا به همه چیز احاطه دارد، اما وجود این گواهان مخصوصا از کسانى که از میان خود امتها برخاسته اند تاکید بیشترى بر نظارت دائمى بر اعمال انسانها است، و هشدارى است بر این مراقبت قطعى و همیشگى. گرچه این حکم عام شامل مسلمانان و پیامبر اسلام (ص) نیز مى شود، ولى براى تاکید بیشتر خصوصا آن را مطرح کرده مى فرماید: «و جئنا بک شهیدا على هؤلاء؛ و ما تو را شاهد و گواه بر این گروه مسلمانان قرار مى دهیم.» (نحل/ 89) بنابر آنچه گفته شد منظور از "هؤلاء" مسلمانانى است که در عصر پیامبر (ص) مى زیستند و پیامبر (ص) ناظر و شاهد و گواه اعمال آنها بود، و طبعا بعد از پیامبر (ص) باید کسى در میان امت باشد که شاهد و گواه اعمال آنها گردد. شاهدى باشد پاک از هرگونه گناه و خطا تا حق شهادت را به خوبى بتواند ادا کند.
از همین رو بعضى از مفسران (اعم از علماى تشیع و تسنن) خواسته اند آیه را دلیلى بر وجود گواه و حجت عادلى در هر عصر و زمان بدانند، البته تفسیر آن طبق عقیده شیعه دائر به وجود امام معصوم در هر زمان کاملا روشن است، ولى براى علماى مذهب تسنن توجیه آن چندان آسان نیست. و شاید به خاطر همین مشکل، فخر رازى در تفسیرش گرفتار توجیهى شده که خالى از اشکال نیست، او مى گوید: «از این آیه نتیجه مى گیریم که هیچ عصرى از اعصار خالى از شاهد و گواهى بر مردم نیست، شاهد و گواه باید جائزالخطا نباشد وگرنه او هم نیاز به شاهد و گواه دیگرى دارد، و این امر به صورت تسلسل تا بى نهایت ادامه خواهد یافت، نتیجه اینکه در هر عصرى باید جمعیتى باشند که گفتارشان حجت باشد و این راهى ندارد جز اینکه بگوئیم اجماع امت، حجت است.» یعنى مجموع مردم هر زمان به طور دست جمعى هرگز راه خطا نمى پویند.
اگر فخر رازى کمى از محدوده عقائد خویش گام بیرون مى نهاد مسلما گرفتار چنین سخن تعصب آمیزى نمى شد، زیرا قرآن مى گوید براى هر امتى یک گواه از جنس آنها قرار دادیم نه اینکه مجموع امت براى فرد فرد امت، حجت و گواه است. البته دو احتمال دیگر در تفسیر "هؤلاء" داده شده: نخست اینکه "هؤلاء" اشاره به شهدای امتهاى پیشین یعنى انبیاء و اوصیاى آنها بوده باشد و به این ترتیب پیامبر اسلام هم گواه بر این امت است و هم بر پیامبران گذشته، دیگر اینکه منظور از شاهد و گواه شاهد عملى بودن است، یعنى کسى که وجودش، الگو و میزان سنجش حق و باطل است.

جامعه اسلامی

در آیه دیگر می فرماید: «ملة أبیکم إبراهیم هو سمئکم المسلمین من قبل و فى هاذا لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء على الناس؛ آیین پدرتان ابراهیم، او شما را پیش از این مسلمان نامید و در این [قرآن هم به همین عنوان نامگذارى شده اید] تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشید.» (حج/ 78) پروردگار بر مسلمانان منت دیگرى نهاده به این که رسول گرامى (ص) را شاهد بر عقاید و اعمال جوارحى آنان قرار داده و دانشجویان مکتب عالى قرآن را به پیروى و به تبعیت از رسول اسلام (ص) شناخته و معرفى نموده است.
پروردگار افراد خاصى از جامعه اسلامى را به سمت شهادت و گواهى بر عقاید و اعمال جوارحى مردم معرفى نموده و این فخر را نصیب بعض اشخاص فرموده با توجه به این که افراد مسلمانان به طور عموم هیچ یک شایستگى منصب شهادت بر عقاید و اعمال جوارحى مردم را ندارند زیرا منصب شهادت از شئون روح قدس مانند رسول اکرم (ص) است که بر عقاید و اعمال جوارحى مردم احاطه و آگهى دارد و نیز از لوازم دعوت به حق و به دین اسلام است که پروردگار رسول گرامى را بدین منصب معرفى و اعلام فرموده است.
بدین قرینة لفظى مراد از خطاب در جمله «و تکونوا شهداء على الناس» متوجه به افراد خاصى از جامعه اسلام است که داراى صفت شهادت بر عقاید مردم مانند رسول اکرم (ص) هستند و خطاب به اوصیاء رسول گرامى (ع) است که سمت هر یک از آنان ولایت و دعوت جامعه بشر به حق و به پیروى از برنامه قرآن است. و نتیجه این منصب نیز آن است که شاهد بر عقاید و اعمال جوارحى مردم عصر و زمان خود باشند به شرحى که در آیه «یوم ندعوا کل أناس بإمامهم؛ روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى ‏خوانيم.» (اسراء/ 71) ذکر شده است. به این بیان که نظام تشریع که جامعه بشر بر این اساس است که در هر عصر و زمان رسول و یا پیامبر و یا امام از جانب پروردگار براى مردم تعیین می شود و همه افراد آن عصر و زمان باید از اقوال و هدایت آن رسول و یا امام به حق پیروى نمایند و هرگز عصرى از اعصار بشریت زمین خالى از حجت نبوده و نخواهد بود.
بر حسب آیه «لیکون الرسول شهیدا علیکم» از زمان تشریع دین اسلام و تأسیس مکتب عالى قرآن صفت و منصب شهادت بر عقاید و اعمال مردم براى رسول گرامى مصدع اسلام معرفى و اعلام شده است و بر حسب آیه «و تکونوا شهداء على الناس» و آیات دیگر پس از رحلت رسول اکرم (ص) منصب شهادت بر عقاید و اعمال جوارحى مردم به عهده افراد خاصى از جامعه اسلامى نهاده شده که شایسته منصب شهادت بر عقاید و اعمال جوارحى مردم هستند. بدیهى است نیروى شهادت و آگهى بر عقاید و اعمال مردم از شئون روح قدس و به موهبت پروردگار است و از زمان تشریع دین اسلام تا پایان جهان منصب شهادت اختصاص به رسول گرامى (ص) و به اوصیاء رسول (ع) داشته و دارد همچنان که منصب دعوت جامعه بشر به حق و به پیروى از برنامه مکتب قرآن اختصاص به رسول (ص) دارد.

معنای شهادت

"شهید" به معنى شاهد از ماده شهود به معنى آگاهى توأم با حضور است مفهوم این سخن آن است که شاهد بودن پیامبر (ص) بر همه مسلمانها به معنى آگاهى او از اعمال امت خویش است، و این با روایات "عرض اعمال" و بعضى از آیات قرآن که به آن اشاره مى کند کاملا سازگار مى باشد، چرا که طبق این روایات اعمال همه امت را در عرض هفته به حضور پیامبر (ص) عرضه مى دارند و روح پاک او از همه اینها آگاه و با خبر مى شود، بنابراین او شاهد و گواه این امت است.
اما شاهد و گواه بودن این امت، طبق بعضى از روایات به معنى معصومین این امت و امامان است که آنها نیز گواهان بر اعمال مردمند. در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (ع) مى خوانیم که فرمود: «نحن حجج الله فى خلقه و نحن شهداء الله و اعلامه فى بریته؛ ما حجتهاى خدا در میان خلقیم و شاهدان او و نشانه هایش در میان مردمیم.» در حقیقت مخاطب در جمله "لتکونوا" ظاهرا همه امتند اما در واقع گروهى از سران و بزرگان آنها مى باشد، و خطاب به کل به خاطر جزء در تعبیرات روزمره فراوان است مثلا در آیه 20 سوره مائده مى خوانیم که خداوند ضمن بر شمردن نعمتهایش بر بنى اسرائیل به آنها خطاب کرده مى گوید: «خداوند شما را ملوک و پادشاهان قرار داد.» در حالى که مى دانیم افراد معدودى از آنها به این مقام رسیدند.
البته "شهود" معنى دیگرى نیز دارد و آن "شهادت عملى" است، یعنى مقیاس سنجش و الگو بودن اعمال یک فرد نمونه و بارز براى اعمال سایرین در این صورت تمام مسلمانان راستین چنین خواهند بود، چرا که آنها امت نمونه اى هستند با برترین آئین که مى توانند مقیاس و الگویى براى سنجش شخصیت و فضیلت در میان همه امتها باشند. در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (ص) مى خوانیم که «خداوند چند فضیلت و برترى به امت اسلام داده است، از جمله اینکه در امتهاى پیشین، پیامبر آنها شاهد و گواه قومش بود ولى خداوند تمام امت مرا گواهان بر خلق قرار داده زیرا مى فرماید: "لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء على الناس".» یعنى همانگونه که پیامبر (ص) اسوه و الگوى امت خویش است شما هم اسوه ها و الگوها براى مردم جهانید. این تفسیر در عین حال با تفسیر سابق منافات ندارد ممکن است همه امت شاهد و گواه باشند و امامان شاهدان و گواهان نمونه و ممتاز.

منـابـع

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏9 ص 518، جلد ‏11 ص 227

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏14 صفحه 184

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد