آزمایش امت ها با سختی ها

فارسی 4810 نمایش |

هر پیامبری که مبعوث شد، خداوند امت او را با مشکلاتی آزمود. امت ها اگر توانستند در امتحان الهی همراه پیامبر خود راه نبرد با دشواری ها را ادامه بدهند، به فلاح رسیدند و سرفراز شدند و اگر در این امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم شده، سرشکسته گشتند و از سعادت دنیا و آخرت محروم شدند. آزمایش با سختی ها مربوط به همه‌ امم است. خدای سبحان می‌فرماید: «ولقد ارسلنا الی امم من قبلک فاخذناهم بالبأساء والضراء لعلهم یتضرعون؛ برای امم پیشین انبیایی اعزام کردیم و آنان را با شداید و آسیب ها و زیان های مالی و غیر مالی آزمودیم تا تضرع کنند.» (انعام/ 42)
سلاح مؤمن ناله و گریه است: «ارحم من رأس ماله الرجاء وسلاحه البکاء» کسی که اهل تضرع نیست، مسلح نیست و‌ کسی که مسلح نبود بر دشمن درون پیروز نمی‌شود و در نتیجه بر اهریمن بیرون هم پیروز نخواهد شد.
قرآن کریم با پرسشی اعتراض‌ آمیز ‌می‌گوید چرا اینها ناله و ‌لابه نمی‌کنند؟! «فلولا اذ جاءهم با‌سنا تضرعوا» و خود پاسخ می‌دهد که قساوت قلب نمی‌گذارد انسان اهل گریه و خشیت و خشوع باشد: «ولکن قست قلوبهم وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون * فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شیء حتی اذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة فإذا هم مبلسون * فقطع دابر القوم الـذین ظلموا والحمد لله رب العالمین» (انعام/ 43ـ45) ما آنان را ابتدا با کمبود آزمودیم، تا ناله کنند و چون اهل ناله نشدند، بسیاری از نعم را به آنان دادیم تا سرگرم تنعم شدند. سپس در همان بحبوحه‌ تنعم، آنان را گرفتیم و ریشه کن ساختیم.
خدای سبحان درباره‌ آزمایش انسان ها با سختی ها و فراگیر بودن آن می‌فرماید: «ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الأموال والانفس والثمرات و بشر الصابرین» (بقره/ 155)، «و ما ارسلنا فی قریة من نبی الا اخذنا اهلها بالبا‌ساء والضراء لعلهم یضرعون» (اعراف/ 94) هیچ پیامبری نیامد، مگر آن که امت او را با فقر و تنگدستی آزمودیم.
انسانی که از همه‌ امکانات رفاهی برخوردار باشد، گرچه ظاهرا در پرنیان آسایش به سر ببرد، لیکن واقعا در دم تیغ بلاست. چون هیچ عاملی در اختیار ندارد که مایه‌ شکستن قلبش شود و انسانی که دل شکسته و اهل ناله نیست، خودبین است و خودبین هرگز خدا بین نخواهد بود، زیرا خودبینی ستبرترین پرده‌ حاجب است.
داشتن مال و امکانات رفاهی که انسان را از یاد خدا غافل کند، بلایی است که از آن به استدراج یاد می‌شود، ولی داشتن توان مالی و غیر مالی اگر با شکر زبانی و قلبی و عملی توأم باشد نیکوست، نظیر قدرت سلیمان (ع)، که خدا را به خاطر آنچه به وی داده، شکر می‌کرد و چون ذوالقرنین که پس از ساختن سدی فلزی گفت: «این از فضل خداست، نه قدرت من». اگر انسان هر نعمتی را که از راه حلال و با کوشش مشروع به او می‌رسد، از خدا بداند و در هنگام تمکن و تنعم، خضوعش از گذشته بیشتر شود و هم مانند دیگران ساده زندگی کند، این تمکن ممدوح و خیر و رحمت است. اما داشتنی که انسان را از خدا غافل و مغرور و جاه طلب کند، پایانش عذاب الیم خواهد بود.

استقامت مؤمنان و وعده‌ پیروزی
انبیا همه به مبارزه با طاغوت پرداختند و امت های بی شماری هم انبیا را در مبارزه با کفر و نفاق یاری کردند: «و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما أصابهم فی‏ سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین‏» (آل عمران/ 146)؛ در مقابل هـر مصیبتی که در راه خدا بـه آنها رسید، نه اظهار مسکنت کردنـد و نه اظهـار سستی. آنان صابـر بودند و محـبوب خداوند شـدنـد و از مرحـله‌ محب خدا بـودن بـه مقام والای محبوب خدا شدن بار یافتند. مبارزان راه حق از آن جهت که صابرند، محبوب خدایند و خدا محبوب خود را نه در دنیا و نه در آخرت رها نمی‌کند و هر کس از نصرت خدا برخوردار شد، پیروز می‌شود.
پس صابران که محبوبان الهی هستند ظفرمند خواهند بود و این وعده خداوند و سنت او نسبت به رزمندگان راه حق است و ایـن امر، اختصـاص به یک امت ندارد، بلکه مربـوط به همـه‌ امت ها و همه‌ انبیـای پیشین بوده است. هر کسی که در پی پیغمبری حرکت کرده و دینش را یاری کرده است، مشمول این اصل کلی است و خداوند وعده‌ نصرت و پیروزی به او می‌ دهـد.
خداوند درباره‌ی‌ اعزام نیرو به جبهه می‌فرماید: «قاتلوهم یعذبهم الله بأیدیکم؛ با کفار به مقاتله و مبارزه بپردازید.» (توبه/ 14) خدا می‌خواهد آنها را به دست شما عذاب کند، شما مظاهر قدرت خدا باشید تا خداوند به وسیله‌ شما، آنها را تعذیب کند.

سر شکست‌ ناپذیری پیامبران
گرچه جنبه‌ بشری انبیا با مرگ خاتمه می‌پذیرد، اما همه‌ آنان خود را ابدی می‌یابند. هرگز پیامبری نیامده که خود را تمام شده تلقی کند. هر پیامبری که آمده، مژده‌ آمدن انبیای بعدی را داده و فرموده است که: پیغمبر بعدی همه‌ حقایقی را که من دارم، دارد و احیانا آنها را تکمیل می‌کند. پس طرز تفکر الهی انبیا برای ابد می‌ ماند، انبیا وجود حقیقی خود را هم همواره ابدی می‌دیدند و انسانی که خود را ابدی ببیند، دنیا برایش کوچک می‌شود و وقتی دنیا برای او کوچک شد، هراسی از هیچ چیز ندارد.
او دنیا را گذرا می‌بیند و بدیهی است که هستی امر گذرا، نسبت به امر ابدی بسیار اندک است: «قل متاع الدنیا قلیل» (نساء/ 77) این که رعب و‌ ترس در برابر دشمن، از انبیا گرفته شد، برای این بود که خود را ابدی می‌دیدند و از دست دادن متاع زودگذر دنیا، آنان را هراسناک نمی‌کرد. البته این معنا، مخصوص انبیا نیست و درجات نازله‌ اش میسور دیگر سالکان کوی خداوند نیز می‌باشد. امیرالمؤمنین (ع) در خطبه‌ همام در وصف پارسایان می‌فرماید: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما‌دونه فی اعینهم»
سرش این است که اگر کسی خداوند را ازلی و ابدی دید، هرچه غیر خداست، در برابر او حقیر می‌شود و دنیا با همه‌ زرق و برقش برای آنان متاع کمی است و متاع کم نمی‌تواند کسی را که سرسپرده‌ حیات ابدی است، از پا در آورد. آنچه محبوب پیامبران است مورد دستبرد کسی قرار نمی‌گیرد و آنچه از دست دادنی است محبوب آنان نیست. به همین جهت هراس از غیر خدا در حریم زندگی آنان راه ندارد.
آنان در خوف و رجا موحدند. یعنی همان طور که به غیر خدا امیدی ندارند از غیر خدا هم ترسی ندارند و این نشانه‌ کمال توحید است که در همه‌ ملکات نفسانی یک موحد ناب ظهور دارد. البته خوف در مقابل رجا ممدوح است به شرط آن که محور خوف و رجا خدا باشد موحد، تنها از خدا می‌ترسد و فقط به او امیدوار است، لیکن آنچه نسبت به غیر خدا مطرح است جبن و شجاعت می‌باشد که جبن و تهور مذموم و شجاعت مطلوب است و بحث جبن در برابر شجاعت غیر از خوف در مقابل رجاست.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد 6 صفحه 94 و 98

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد