حضور دین در سراسر تاریخ زندگی بشر
فارسی 9510 نمایش |تحقیقات جدید علمى دانشمندان در زمینه هاى باستان شناسى، جامعه شناسى، مردم شناسی ثابت کرده است که دین و مذهب، یکى از کهن ترین علایق بشرى بوده است و و طبق دیدگاه مردم شناسى هیچگاه، بشر بدون دین نبوده است. هر چند مظاهر و جلوه هاى بروز و ظهور آن، متفاوت بوده است و به صور گوناگون «طبیعت پرستى» و «روح پرستى» و «بت پرستى» و «توحید» نمودار گردیده است. گفته شده است که کریستوفر ماینرز (1747-1810 میلادى) که آثار انتقادى ارجمندى در باب تاریخ عمومى ادیان نوشته است، یکى از نخستین محققان جدید بوده که تأیید کرده که هرگز قومى بدون دین وجود نداشته است. وى، بر آن بود که دین، در سرشت انسان، سرشته شده است (میرچا الیاده، دین پژوهى ج1، ص 122).
رابرت.ا. هیوم، در این باره مى گوید: «در تاریخ بشر، هرگز حتى قبیله اى وجود نداشته که به گونه اى دین نداشته باشد، حتى بوته کاران نواحى مرکزى استرالیا و هندى هاى پاتاگوینا که داراى پست ترین اشکال موجود زندگى بشر هستند، نیز به نوعى به عالم ارواح اعتقاد داشته و به صورتى، مشغول پرستش مى باشند. در قدیم ترین آثار باستانى اى که از بشر متمدن به دست آمده، نظیر آنچه در اهرام مصر و یا متون اولیه وداهاى هند به چشم مى خورد، اعتقادات و آرزوها و اعمال دینى، آشکارا وجود دارد.» (ادیان زنده جهان، ص 18-17).
«جامعه شناسان و انسان شناسان در قرون گذشته از انسان به عنوان هوموارکتوس (انسان مستوى القامه) و هوموفابریگوس (انسان ابزار ساز) و هوموپولیتیکوس (انسان سیاست ورز) سخن مى گفتند، امروزه از انسان به عنوان هومورلیجوس (انسان دین ورز) هم سخن مى گویند، چرا که بر اساس جدیدترین پژوهش هاى جامعه شناختى، چه در جوامع توسعه نیافته و چه در جوامع توسعه یافته از نظر علم و صنعت، بیش از نود و پنج درصد انسان ها به وجود خداوند ایمان دارند.» (فرهنگ و دین، پیشگفتار، ص7)
عقل و فطرت دو سرچشمه دین گرایى انسان
از نظر فلاسفه الهى و روان شناسان دین باور، سرچشمه دین گرایى انسان، عقل و فطرت او است، زیرا، بشر در نخستین مراحل آگاهى خویش، از واقعیت خود و اشیاى پیرامون خود آگاه مى شود و رابطه خود را با اشیا و رابطه فیمابین اشیا را درک مى کند و این ادراک اندیشه نیازمندى عمومى واقعیت هایى را که شناخته است، پدید مى آورد و از این رهگذر، ذهن او متوجه موجودى مى شود که برآورنده نیاز سایر موجودات است. از طرفى، تحقیقات روان شناسان در زمینه روان ناخود آگاه بشر، این حقیقت را روشن ساخت که «حس دینى» یکى از عناصر اولیه ثابت و طبیعى روح انسانى و اصلى ترین و ماهوى ترین قسمت آن است و به هیچ یک از رویدادهاى دیگر قابل تبدیل نیست. بلکه نحوه ادراک فطرى، وراى عقل است و یکى از چشمه هاى آن از ژرفاى روان ناخودآگاه فوران مى کند و نسبت به مفاهیم زیبایى (مربوط به هنر) و نیکى (مربوط به اخلاق) و راستى (مربوط به علم)، مفهوم دینى یا به عبارت دیگر مفهوم مقدس مقوله چهارمى است که داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است.
ویلیام جیمز (1842-1910 میلادى) روان شناس معروف آمریکایى درباره ریشه فطرى مذهب مى گوید: مایه اولیه مفهومات مذهبى، از اعتقادات قلبى سرچشمه مى گیرد و سپس فلسفه و استدلال هاى تعقلى، آن مفهومات را تحت نظم و فرمول در مى آورند، آنچه به این ساختمان، استحکام و اطمینان مى دهد، از اعماق قلب بیرون مى آید و آنچه به آن سر و صورت مى بخشد، کار مهندس عقل و منطق است. فطرت و قلب، جلو مى رود و عقل به دنبال، او را همراهى مى کند.
عصر جدید نیز، عصر بازنگرى و بازگشت به دین است. مادیگرى و مادى نگرى، یعنى پوزیتیویسم (در زمینه اندیشه و علم) و مارکسیسم -کمونیسم (در زمینه عمل و اقتصاد و جامعه گردانى) شکست خورده است و براى بشریت رنج دیده امروز، مجال تأمل در معنویات و بازگشت به سنت هاى مینوى -که جامع ترین مصداق آن، دین است- فراهم گردیده است که غیر از کشور ما ایران، نمونه هاى دیگر آن را در جمهورى هاى سابق شوروى و ژاپن و کشورهاى دیگر، حتى در غرب پیشرفته، مى توانیم مشاهده کنیم. یکى از رخدادهاى نیک، در قرن بیستم، این بود که دانشمندان بزرگى چون پوانکاره، ادینگتون، ماکس پلانک، انیشتین، هایزنبرگ،... در عین اینکه مجذوب پوزیتیویسم نشدند، شخصا دیندار یا به نوعى معتقد به حقایق دینى بودند و این امر براى عامه مردم که پیشرفت علمى را با دین و دیانت مخالف مى دانستند مایه تأمل و عبرت بود.
منـابـع
على ربانى گلپايگانى- مقاله حضور دين در هميشه تاريخ
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها