عصر جدید و رواج دینگرایى
فارسی 5501 نمایش |عصر ما، عصر بازنگرى و بازگشت به دین است. دو قائمه بزرگ مادیگرى و مادى نگرى، یعنى پوزیتیویسم (در زمینه اندیشه و علم) و مارکسیسم و کمونیسم (در زمینه عمل و اقتصاد و جامعه گردانى) شکست خورده است و براى بشریت رنج دیده امروز، مجال تامل در معنویات و بازگشت به سنتهاى مینوى -که جامعترین مصداق آن، دین است- فراهم گردیده است که غیر از کشور ما ایران، نمونه هاى دیگر آن را در جمهورى هاى سابق شوروى و ژاپن و کشورهاى دیگر، حتى در غرب پیشرفته، میتوانیم مشاهده کنیم. یکى از رخدادهاى نیک، در قرن بیستم، این بود که دانشمندان بزرگى چون پوانکاره، ادینگتون، ماکس پلانک، اینشتین، هایزنبرگ،... در عین اینکه مجذوب پوزیتیویسم نشدند، شخصا دیندار یا به نوعى معتقد به حقایق دینى بودند و این امر براى عامه مردم -که پیشرفت علمى را با دین و دیانت مخالف مىدانستند مایه تامل و عبرت بود.
امروزه، دین پژوهى، به شیوه علمى و با استفاده از روشهاى مقبول در علوم اجتماعى و علوم انسانى و حتى علوم طبیعى، جزو پیشرفته ترین تحقیقات و رشته هاى آکادمیک است. آثار دینى و دین پژوهى که در غرب انتشار مى یابد، حجم و تنوع نامتناهى دارد و به سه زبان عمده غرب، یعنى انگلیسى، فرانسه، آلمانى، سالانه حدود دو هزار عنوان کتاب، اعم از مرجع و عادى -قطع نظر از نشریه هاى بسیار- در این زمینه منتشر میگردد. آینده تمدن اروپایى که از زمان رنسانس تا قرن نوزدهم به نظر، طلایى مى آمد و اروپاییان، فقط تمدن خود را تمدن مطلق مى پنداشتند، جلا و درخشش خود را تا حدى از دست داد و افق آن با ابرهاى تیره پوشیده شده است. متفکرى (اشپنگلر Spengler) در اوج قدرت تمدن اروپایى، انحطاط آن را پیشگویى کرد. کتاب افول غرب او، در بدو امر، مردم را بیش از هر چیز به هیجان آورده و متعجب ساخت، لکن پس از جنگ بین الملل اول، پس از کشتار میلیونها نفر اروپایى با قساوت و خونخوارى، متفکران بسیارى در اروپا گفتار اشپنگلر و امثال او را جدى تر گرفته و ایمان خود را نسبت به آینده طلایى تمدن خود، از دست دادند.
در قرن نوزدهم، بى دینى مد بود و بت بزرگ قرن، ترقى و افکارى نظایر آن بود. بهشت ملکوتى ادیان، به آینده اى دنیوى مبدل شده بود، چنان که به وضوح در افکار کمونیسم دیده میشد. با فاجعه جنگ، این بت، نزد خواص و متفکران غربى شکست و گرچه فورا همگى به پرستش خداوند متعال باز نگشتند، ولى دست کم، دیگر فشار محیطى خفقان آور، اشخاص فکور را به پیروى از یک فلسفه مادى و مبدل ساختن سعادت معنوى انسان به یک رفاه صرفا مادى، مجبور نمیکرد. نظر صرفا مادى، در فلسفه های ىسیاسى و اقتصادى باقى ماند، لکن در مجامع علمى، جو فکرى، کاملا دگرگون شد، مخصوصا که در علوم طبیعى نیز انحصار نظر مکانیکى «فیزیک نیوتنى» با آمدن «فیزیک هسته اى» و «نسبیت» در هم شکسته شده بود و بحثهاى فلسفى و دینى، در محیطى آزادانه تر، حتى بین دانشمندان طبیعى، در میگرفت.
شاید بهترین نشانه این تغییر، در گرایش گروهى از بزرگترین شعراى این عصر به دین و طرفدارى از افکار دینى است. به طور مثال در ادبیات فرانسه شخصیتهایى مانند بودلر موضوع هاى دینى را به معاصران خود یادآور شدند. در تاریخ نیز به سرعت نظریه ترقى که از قرن هجدهم محور تمام تفکرات تاریخى بود جاى خود را به نظریات ادوارى (توین بی Toynbee) در اثر عظیم خود، مطالعه اى درباره تاریخ، تصور مردم و افکار دیگر، درباره تاریخ داد و توین بى مغرب زمین تاریخ خودشان را سخت مورد انتقاد قرار داد، و امکان انحطاط و حتى انحلال تمدنهایى را که ارزش معنوى خود را از دست داده، خاطرنشان ساخت. در محافل دانشگاهى براى اولین بار پس از قرون وسطا، دین و مطالعات دینى، آبرومند شد و احترام دیرین خود را تا حدى بازیافت. توجه خاصى که در پنجاه سال اخیر به میراث قرون وسطایى مغرب زمین و نیز ادیان آسیایى معطوف شده است، با توجه بیشتر به دین و حکمت و عرفان رابطه مستقیم دارد. بنابراین، قرن بیستم، دوره اى است که در آن، در اثر از بین رفتن ایمان مطلق تمدن اروپایى به مادیات و ارزشهاى مادى تمدن جدید، تا حدى، محیط مساعدترى جهت ترویج دین به وجود آمده است.
هر اندازه انقلاب اروپاییان بر ضد تمدن مادى و صنعتى، افزایش مى یابد و حتى به صورت نهضت هیپى ها و جز آن، با تار و پود اجتماع صنعتى و مادى مغرب زمین به مخالفت میپردازد، اهمیت دین و پیامى که حاصل آن است، روشنتر میشود. و چون مسیحیت غربى، بسیارى از حقایق خود را فراموش کرده است و به جاى اینکه راهى کاملا مشخص و مجرد از افکار متداول امروزى ارایه دهد، خود را تسلیم مدهاى فکرى روز کرده است. بسیارى از اشخاص فکور در مغرب زمین، در جستجوى ادیان و حکمتهاى شرقى هستند، ولى بسیارى از شرقیها که تازه متجدد شده و به بى دینى گراییده اند، در مقابل این جنبه از تمدن جدید مبهوت شده و نمیتوانند سبب آن را درک کنند؛ علت آن، این است که هنوز آنها به اندازه کافى با تمدن جدید، از لحاظ فکرى، آشنایى ندارند و فشارهاى روحى و نفسانى بشر جدید را احساس نمیکنند. آنها، هنوز، میراث خوار معنویت اجداد خود هستند، در عین حال که به استهزاى آنان میپردازند.
حاصل آنکه امروز، در مغرب زمین که زادگاه تفکر ضد دینى و مادیگرى جدید بوده است بسیارى از خواص و دانشمندان و دانشجویان، علاقه وافرى به دین دارند و فعالیتهاى دینى، چه از لحاظ چاپ و نشر کتاب و چه دروس و مجامع بحث و جز آن، خیلى بیش از سالهاى اخیر، رایج است، در حالى که قاطبه مردم، مخصوصا در شهرهاى بزرگ، با شک و تردید و بى دینى و یاس و ناامیدى دست و پنجه نرم میکنند. به قول یکى از فیزیک دانان معروف این قرن، فانوایتزکر (Von Weitzacker): روزى بود که جامعه غربى، متدین بود و چند نفر فیلسوف و عالم میتوانستند در شک به سر برند، امروز جامعه شکاک شده و دانشمندان اندک از این وضع بیم و هراس دارند. وضع دین، در این قرن، چنین است. بتهاى تمدن جدید، شکسته و تشنگى انسانها براى معنویات هنوز باقى است و فلسفه ها و علما و اختراعات مى آیند و میروند، ولى پیام دین در جاى خود باقى مانده است؛ زیرا منشا دین، حقیقت لایتغیر الهى، و مخاطب دین، فطرت تغییرناپذیر بشر است. تا لحظه اى که موجودى به نام انسان بر روى زمین زندگى کند آنچه از عالم قدس سرچشمه مىگیرد، داراى عطرى است که همیشه به مشام مطبوع است و هیچگاه کهنه نمیشود.
بنابراین باید همصدا با مولوى گفت:
هرکسى کو دور ماند از اصل خویش *** باز جوید روزگار وصل خویش
منـابـع
على ربانى گلپايگانى- ماهنامه پيام حوزه شماره 18- مقاله حضور دين در هميشه تاريخ
كارل پوپر- منطق اكتشاف علمى- ترجمه احمد آرا
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها