رسالت دین
English فارسی 5057 نمایش |رسالت دین هدایت بشر و رسانیدن او به کمال نهایی می باشد، به طوری که بتواند در زندگی فردی و اجثماعی خود موفق باشد و بتواند به کمک دین و امور مذهبی به سر منزل مقصود، که همان سعادت ابدی است، برسد. دین یک رسالتی دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست، یعنی از عقل و علم و فکر بشر این رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر میبود به همان عقل و علم بشر واگذار میشد و دیگر پیغمبران مبعوث نمی شدند. اسلام برای عقل بشر فوق العاده ارزش قائل است، برای تفکر فوق العاده ارزش قائل است، برای علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن برای سیر در آیات آفاق و انفس فوق العاده ارزش قائل است، ولی اینچنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش، هر اندازه ترقی بکند، بتواند آن نشانه هایی را که دین از انسان یا جهان داده است، ارائه کند. این دیگر فقط رسالت دین است و آن مقدار که علم و عقل بشر حقایقی را که دین بیان کرده است تأیید می کند، به قول ویلیام جیمز، این بعد از راهنمایی دین بوده، یعنی بعد از آن بوده که دین حقایقی را ارائه داده، علم دو مرتبه رفته است ببیند قضیه از چه قرار است و نشانه هایی هم بر صدق و تأییدش پیدا کرده است. یکی از آن رسالت ها همین مطلب است که باز به تعبیر امروزی ها جهان بینی ما را تغییر می دهد، یعنی بینش ما را درباره جهان تغییر می دهد. جهانی که ما با حس خودمان آن را احساس می کنیم و با عقل خودمان آن را درک می کنیم یک جور جهان است، جهانی که نور وحی به ما ارائه می دهد همین جهان است اما با یک تار و پود خیلی بیشتری.
وحی به ما اینجور می گوید: «سبح لله ما فی السموات و الارض» تمام ذرات هستی زبانشان به تسبیح خدا گویاست ولی شما نمی فهمید و (همین طور است) و در مورد خود انسان و این مهم است. ما برای خودمان چشم سراغ داریم، گوش سراغ داریم، لامسه سراغ داریم، شامه سراغ داریم، ذائقه سراغ داریم، عقل و فکر سراغ داریم و بیش از این چیزی در خودمان سراغ نداریم، انبیاء می آیند به ما می گویند -طبق مثل معروف- ای انسان! تو همین مقدار که ظاهر هستی چند برابر این مخفی هستی.
به هر حال با توجه به رسالت دین که همان رسیدن به قرب الهی و تأمین حیات ابدی انسان است در واقع دین خواسته های انسان را تصحیح و تعدیل می کند تا او به حیات جاودانه اش نایل شود و نقش دین در هدایت انسان، یک نقش فعال ومؤثر است نه یک نقش انفعالی و تابع و تأثیر پذیر از دیگر فواید دین اینکه اطاعت الهی سبب آسان شدن خطرناک ترین راه ها می شود. «و لقد أوحینا إلی موسی أن أسربعبادی فآضرب لهم طریقا فی البحر یبسا لا تخاف درکا و لا تخشی؛ و به موسی وحی کردم که بندگان مرا شبانه از شهر مصر بیرون ببر، سپس راهی از میان دریا برای آنها پدید آور و از تعقیب فرعونیان ترسناک مباش.» (طه/ 77) و بالعکس تمرد از هدایت الهی و هدایت رسول او سبب می شود که آسان ترین راه به صورت زیر در آید: «قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلا تأس علی القوم الفاسقین؛ فرمود: چون آنها مخالفت امر کردند، شهر بر آنها حرام است و باید چهل سال در بیابان سرگردان باشند پس تو بر این قوم فاسق متأسف مباش.» (مائده/ 26)
به هر حال رسالت دین هدایت بشر و رسانیدن او به کمال نهایی می باشد، به طوری که بتواند در زندگی فردی و اجثماعی خود موفق باشد و بتواند به کمک دین و امور مذهبی به سر منزل مقصود، که همان سعادت ابدی است، برسد. دین در تمام افراد و در همه ازمنه بیش از هر چیز دیگری مؤثر است و تنها راه سعادت بشر می باشد و صلح و آرامش تنها در سایه دین به وجود می آید و دین است که باعث فداکاری افراد می شود. استاد مطهری می نویسد: دین باعث به وجود آمدن اخلاق و تکالیف اخلاقی می گردد ایمان مذهبى آثار نیک فراوان دارد چه از نظر تولید بهجت و انبساط و چه از نظر نیکو ساختن روابط اجتماعى و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتی هاى ضرورى که لازمه ساختمان این جهان است.
دین، نسبت به آنچه در قلمرو آن باشد، ساکت نیست و از این حیث، جامع و کامل است. دین اگر نسبت به مسایل درون مرزى خود سکوت کرده باشد، هرگز نمى تواند تام و کامل باشد. اما اگر نسبت به مسایل برون مرزى خود سکوت کند، به تمامیت و جامعیت آن، لطمه اى وارد نمى شود. گرچه ممکن است به قاعده لطف، در مسایل برون مرزى خود نیز وارد شود و راه را بر انسان ها بگشاید. چنان که داود (ع)، زره مى بافد و این صنعت را که به حکم «و علمناه صنعةلبوس؛ و به سود شما ساختن زره را بدو تعلیم دادیم.» (انبیاء/ 80) از خدا آموخته، به مردم نیز مى آموزد، یا نوح کشتى مى سازد وصنعت کشتى سازى را -اگر نگوییم ابداع مى کند- رونق مى بخشد و زمینه پیشرفت آن را فراهم مى سازد. یوسف، مدیریت کشاورزى مصر را بر عهده مى گیرد و کشورى را با همسایه هاى آن در قحط سالى هفت ساله از خطر گرسنگى و نابودى نجات مى بخشد و... موسى به قارون مى گوید: «و ابتغ فیماآتاک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبکمنالدنیا و احسن کما احسنالله الیک؛ و بجو در آنچه خدا به تو داده خانه آخرتت را و بهره ات از دنیا را فراموش مکن و همان طور که خدا به تو احسان کرده تو نیز احسان کن و در پى فساد انگیزى در زمین نباش که خدا مفسدان را دوست نمى دارد.» (قصص/ 77) دین از بشر نمى پذیرد که آخرت خود را به دنیا بفروشد و دنیا را هدف نهایى قرار داده، آخرت را فداى دنیا کند چرا که خداوند فرموده است: «اولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالآخرة؛ اینان همان هایند که زندگى دنیا را با بهاى آخرت خریدند و به همین جهت عذاب از ایشان تخفیف نمى پذیرد و نیز یارى نمی شوند.» (بقره/ 86)
دین، سعادت دنیا و آخرت مردم را مى خواهد و در دعاهاى قرآنى آمده است که: «ربنا آتنا فىالدنیا حسنة وفىالآخرة حسنة و قنا عذاب النار؛ پروردگارا به ما هم حسنه در دنیا بده و هم حسنه در آخرت و ما را از عذاب آتش حفظ کن.» (بقره/ 201) دنیاى منهاى آخرت در نظر دین، متاع غرور و کالاى فریب است و به همین جهت فرمود: «و ماالحیاة الدنیا الامتاع الغرور؛ و (بدانید) که زندگانى دنیا به جز متاعى فریبنده نخواهد بود.» (آل عمران/ 185) از نظر دین، دنیا محل عبور و آخرت محل استقرار است. با توجه به اینکه دنیا مقدمه آخرت و راهى براى رسیدن به آن است، مى توان گفت که اصولا همانطور که دین نمى تواند نسبت به مسئله اى از مسایل اخروى بى تفاوت باشد، نسبت به مسئله اى از مسایل دنیوى نیز نمى تواند بى تفاوت باشد. موجودى که فرزند این دنیاست و از راه دنیا متوجه آخرت مى گردد، به هیچ وجه نمى تواند بیگانه از دنیا باشد،چنان که بیگانه از آخرت نیست. علم، فرهنگ، تمدن، حکومت، سیاست، اقتصاد، هنر، صنعت، کشاورزى، دامدارى، خانواده، اجتماع و فرد، به اعتبارى، در قلمرو دین هستند و طبیعى است که دین جامع و کامل باید در باب همه آنها قانون و ضابطه بدهد. بشر در حقوق و اخلاق و عبادات، نیازمند دین است. درست است که بشر با عقل عملى خود، حسن و قبح افعال و مبانى بسیارى از بایدها و نبایدها را -اگر اشعرى فکر نکنیم- درک مى کند و طبعا به درک مسایلى از اخلاق، عبادات و حقوق نایل مى شود. ولى این اندازه براى اخروى شدن دنیا و براى اینکه جریان زندگى دنیا به سلامت آخرت منتهى شود، کافى نیست و لذا علاوه بر حجت باطن (عقل)، به حجت ظاهر (انبیاء و اولیاء) نیازمندیم.
اگر دین، طرفدار اعتکاف در غار، رهبانیت، زهد خشک صوفیانه، تجردگرایى قلندرانه و گریز از کار و تلاش و اجتماع و سیاست و فلاحت و صنعت بود و زندگى استثنایى و غیر طبیعى مرتاضان را وقعى مى گذاشت، آنگاه حق داشتیم براى دین، مسایل برون مرزى و درون مرزى درست کنیم و دین جامع و کامل را محدود به مسایل خاصى در خور رهبانیت، ترک دنیا، تجرد، نفرت و گریز بدانیم. اما مى دانیم که اسلام غیر از این است. ریاضت اسلام، روزه واجب رمضان است و اعتکاف مستحب اسلام، سه روز ماندن در مسجد است و رهبانیت آن، جهاد مى باشد. چنان که پیامبر به عثمان بن مظعون که به خاطر مرگ فرزند و از شدت حزن، در کنج خانه عزلت گزیده و به عبادت پرداخته بود فرمود: «یاعثمان انالله تبارک و تعالىلمیکتب علین االرهبانیة انما رهبانیة امتى الجهاد فى سبیل الله» (سفینة البحار) بدین ترتیب، هیچ امرى از امور دنیا و هیچ عملى از اعمال بشر در حیات این دنیا، خارج از قلمرو دین نیست. در این موضوع، هیچ فرقى بین مسایل فردى، خانوادگى و اجتماعى نیست و صد البته برخى از مسایل به خاطر اهمیتى که دارند، ضمن اینکه در قلمرو دین هستند، در درجه اول اهمیت قرار دارند.
اصولا نباید فراموش کرد که در قرآن کریم پیامبر گرامى اسلام به عنوان تزکیه کننده و تعلیم دهنده معرفى شده. دین مبین اسلام تمام ابعاد وجودى انسان ها از زمان انعقاد نطفه -بلکه قبل از آن- تا کودکى، جوانى، پیرى، مرگ، پس از مرگ را مورد توجه قرار داده و با دیدى وسیع، با تعلیم و تزکیه انسان، تمام مراحل وجود و همه علل و شرایط تکاملى از جمله اصلاح محیط اجتماعى را مد نظر قرار داده براى رشد معنوى و تربیت او به نحوى بهتر و پسندیده تر،برنامه ریزى مى کند، طبیعى است که تشکیل حکومت صالح نیز نمى تواند از مسایل برون دینى باشد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 4- صفحه 184-186
احمد بهشتى- مقاله جامعيت و كمال دين
منابع مقاله: عبدالله جوادی آملی- انتظار بشر از دین- صفحه 5
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها