اخوان الصفا

فارسی 7435 نمایش |

مقدمه

قرن‌ چهارم‌ هجری‌ قرنی‌ است‌ که‌ این‌ فرهنگ‌ پرمحتوای اسلامی به‌ نقطه اوج‌ شکوفایی‌ و درخشندگی‌ خود نزدیک می شود. در این‌ قرن‌ و قرن‌ پنجم‌ شخصیتهای‌ بزرگی‌ به‌ منصه‌ی‌ ظهور و بروز رسیدند که‌ از جهت‌ عمق‌ اندیشه‌ و توانایی‌ در تفکر شگفت‌انگیز به‌ نظر می‌رسند. در این‌ عصر تعدد آراء و تنوع‌ اندیشه‌ فراوان‌ است‌ و هر کسی‌ می‌تواند توان‌ فکری‌ خود را نشان‌ دهد. همه‌ی‌ کسانی‌ که‌ در مراحل‌ تطور فکر و فرهنگ‌ انسان‌ سخن‌ می‌گویند این‌ نکته‌ را نیز یادآور می‌شوند که‌ آنچه‌ در مورد فرد آدمی‌ صادق‌ است‌ در مورد یک‌ جامعه‌ نیز می‌تواند صادق‌ باشد. براساس‌ همین‌ طرز تفکر است‌ که‌ برخی‌ از اهل‌ اندیشه‌ قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ هجری‌ را عصر تکامل‌ و شکوفایی‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ می‌شناسند.

پیدایش‌ انجمن‌ سری‌

گروهی سری، فلسفی، دینی و سیاسی که در سده چهارم هجری در بصره و احتمالا در بغداد دور همدیگر جمع شدند. اینها در معاشرت به الفت، و در دوستی به صفا، تأکید زیادی داشتند و اجتماعشان بر پایه "طهارت و نصیحت" بود و گمان می کردند که به این واسطه، راه را برای رسیدن به خشنودی خدا نزدیک کرده اند.
علت این طرز فکرشان هم این بود که می گفتند: «شریعت به نادانی ها و گمراهی ها آمیخته و آلوده شده و پاک کردن اینها، جز به فلسفه میسر نیست. زیرا فلسفه حاوی " حکمت اعتقادی و مصلحت اجتهادی" است». از این جهت 51 رساله در همه اجزاء فلسفه علمی و عملی تهیه کردند و آنها را در بین مردم پخش کردند و نام آن را (رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء) گذاشتند.
اخوان الصفا، برای تعلیم اصول خودشان، شیوه های خاصی داشتند. مراتب افراد را به چهار قسمت تقسیم می کردند: گروهی مبتدیان بودند که از 15 تا 30 سال داشتند. گروه دوم، اشخاصی که 30 تا 40 سال داشتند و گروه سوم میانه 40 تا 50 ساله بودند. این سه گروه هر کدام در شرح و نشر رسائل، وظیفه خاصی برعهده داشتند، ولی گروه چهارم افرادی بودند که سن آنها بالای پنجاه بود و معتقد بودند که وقتی سن اعضاء بالا می رود، دیگر عقایدشان محکم و استوار شده و حق را می بینند، «این مرتبه، مرتبه حکیمان است و هر کس به این مرتبه رسید، از طبیعت و قانون برتر است».
آنان مدعی هستند که در میان اقشار مختلف مردم از فضلا، امرا، اشراف، دهقانان و پیشه وران و اصناف، پیروان و یاران زیادی دارند و همیشه در قشر جوانان، بیشتر یاران خود را دعوت میکردند، و می گفتند که «خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه جوان بود و همیشه اولین کسانی که آن پیامبران جوان را دروغگو می خواندند، پیران آن قوم بودند» و در این مورد به آیات زیادی از قرآن، استناد می کردند.
پیدایش‌ انجمن‌ سری‌ اخوان الصفا بدون‌ تردید، یکی‌ از رویدادهای‌ مهم‌ فکری‌ و فرهنگی‌ است‌ که‌ در تاریخ‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ جایگاه‌ ویژه‌ دارد. کسانی‌ که‌ این‌ انجمن‌ سری‌ را به‌ وجود آورده‌اند، از افشای‌ نام‌ و عنوان‌ و هویت‌ خود امتناع‌ کرده‌ و تا آنجا که‌ ممکن‌ بوده‌ خود را پنهان‌ نگاه‌ داشته‌اند. در توجیه‌ این‌ مسئله‌ که‌ چرا این‌ اشخاص‌ از افشای‌ هویت‌ خود امتناع‌ می‌کردند، سخنهای‌ بسیار گفته‌ شده‌ است‌. بسیاری‌ از آنچه‌ گفته‌ شده‌ از روی‌ حدس‌ و گمان‌ بوده‌ و کمتر کسی‌ توانسته‌ با اتکا به‌ اسناد و مدارک‌ قطعی‌ علت‌ این‌ استتار و پنهان‌ کاری‌ را آشکار سازد. بی‌تردید مسئله‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ آن‌ عنصر در پیدایش‌ این‌ انجمن‌ و سری‌ بودن‌ آن‌ مؤثر بوده‌ است‌. ولی‌ تعیین‌ دقیق‌ این‌ مسئله‌ و روشن کردن‌ جزئیات‌ آن‌ چندان‌ آسان‌ نیست‌. باید توجه‌ داشت‌ که‌ حکمای‌ بزرگ‌ جهان‌ درباره‌ی‌ مستور نگاه‌ داشتن‌ اندیشه‌های‌ والا و عمیقی‌ که‌ از حدود ذهن‌ عامه‌ی‌ مردم‌ دور است‌، همواره‌ سفارش‌ و تأکید کرده‌اند، ولی‌ آنچه‌ حکمای‌ بزرگ‌ مورد توصیه‌ و تأکید قرار داده‌اند غیر از آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ اکنون‌ در مورد اخوان الصفا و آثار آنان‌ مطرح‌ می‌گردد.

مذهب اخوان الصفا

در باب مذهب اخوان الصفا سخن بسیار گفته شده ولی با مطالعه دقیق "رسائل" شواهد زیادی بدست می آید که آنها شیعه هستند. چون با کثرت صحبت از ولایت و اهل بیت و ارادتشان به آنها، همگی نشان از تشیع آنها می دهد ولی اینکه شیعه اثنی عشری باشند یا نه؟ به احتمال زیاد، دوازده امامی نیستند. چون اول به دلیل اینکه، اندیشه "مهدی منتظر" عجل الله تعالی فرجه الشریف را انکار می کنند و عقیده کسی را که می گوید امام دوازدهم از ترس مخالفان، مخفی هستند از (آراء فاسده) تشیع آنها ثابت نشده باشد. بعضی از محققان هم، اخوان الصفا را اسماعیلی مذهب می دانند که ظاهرا در این مورد اتفاق نظر است.

اعضای‌ انجمن‌

نام‌ چند تن‌ از جمعیت‌ اخوان الصفا از طریق‌ آثار ابوحیان‌ توحیدی‌ و دیگران‌ شناخته‌ شده‌ است‌. اشخاص‌ شناخته‌ شده‌ عبارتند از:
1- ابوسلیمان‌ محمد بن معشر بستی‌ معروف‌ به‌ المقدسی‌
2- ابوالحسن‌ علی بن هارون‌ زنجانی‌
3- ابواحمد مهرجانی‌. برخی‌ از مستشرقان‌ معتقدند که‌ این‌ شخص‌ محمد بن احمد نهرجوری‌ نام‌ دارد.
4- ابوالحسن‌ عوفی‌
5- زیدبن‌ رفاعه‌
البته‌ این‌ نکته‌ را نیز باید درنظر داشت‌ که‌ ذکر نام‌ چند تن‌، مشکل‌ تاریخی‌ را حل نمی‌کند و کیفیت‌ حال‌ این‌ گروه‌ همچنان‌ در هاله‌ای‌ از ابهام‌ باقی‌ می‌ماند. آنچه‌ اهمیت‌ دارد، شرح‌ احوال‌ و شیوه‌ی‌ زندگی‌ آنهاست‌ و این‌ چیزی‌ نیست‌ که‌ تنها با ذکر نام‌ آنان‌ بتوان‌ آن‌ را معلوم‌ ساخت‌. آنچه‌ به‌ طور تقریب‌ معلوم‌ است‌ این‌ است‌ که‌ این‌ جماعت‌ با مکتبهای‌ گوناگون‌ فلسفی‌ نیز آشنایی‌ داشتند.

تسامح و تساهل وسیع اخوان‌ صفا

از مطالعه‌ و بررسی‌ مجموع‌ رسائل‌ اخوان الصفا تا حدودی‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ چرا نویسندگان‌ این‌ آثار، از افشای‌ هویت‌ و آشکار ساختن‌ نام‌ خود در میان‌ مردم‌ خودداری‌ می‌کرده‌اند. نویسندگان‌ این‌ رسائل‌ در خلال‌ مباحث‌ خود، گاهی‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ می‌گویند که‌ برای‌ جمهور مردم‌ مسلمان‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ قابل‌ پذیرش‌ نیست‌. این‌ نویسندگان‌ برای‌ اینکه‌ در جمع‌ میان‌ فلسفه‌ و شریعت‌ توفیق‌ پیدا کنند، نه‌ تنها به‌ تأویل‌ برخی‌ از آیات‌ و روایات‌ پرداخته‌اند بلکه‌ به‌ وسعت‌ مشرب‌ و نوعی‌ از تسامح‌ دینی‌ نیز توصیه‌ کرده‌اند. در نظر اخوان الصفا با هیچ‌ علم‌ و دانشی‌ نباید دشمنی‌ و خصومت‌ ورزید، هیچ‌ گونه‌ کتابی‌ را نیز نباید کنار گذاشت‌، در عین‌ حال‌ نسبت‌ به‌ هیچ‌ یک‌ از ادیان‌ و مذاهب‌ نیز نباید تعصب‌ نشان‌ داد. در نظر این‌ گروه‌ رأی‌ و مذهبی‌ که‌ آنان‌ انتخاب کرده‌اند همه‌ی مذاهب‌ و همه‌ی علوم را دربردارد. زیرا دیدگاه‌ آنان‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ می‌توان‌ از آن‌ دیدگاه‌ به‌ همه‌ی‌ موجودات‌ اعم از حسی‌ و عقلی‌، ظاهری‌ و باطنی‌، پنهان‌ و آشکار با چشم‌ حقیقت‌ نظر کرد و همه‌ی‌ آنها را به‌ مبدأ واحد و علت‌ یگانه‌ وابسته‌ و پیوسته‌ دانست‌. در این‌ دیدگاه‌، عالم‌ واحد و نفس‌ کلی‌ یگانه‌ای‌ که‌ به‌ همه‌ی‌ جواهر و جزئیات‌ مادون‌ خود محیط‌ است‌ مورد مشاهده‌ واقع‌ می‌شود.
همان‌ طور که‌ مشاهده‌ می‌شود طرح‌ این‌ گونه‌ نظریات‌ موجب‌ شده‌ که‌ نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان الصفا به‌ صحت‌ و درستی‌ همه‌ی‌ ادیان‌ و مذاهب‌ تمایل‌ پیدا کنند و در نتیجه‌ علمای‌ اسلام‌ از آنان‌ رنجیده‌ خاطر گردند. جماعت‌ اخوان الصفا در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ گفته‌اند که‌ امروزه‌ در نظر برخی‌ از اندیشمندان‌ مغرب‌ زمین‌ تحت‌ عنوان‌ «پلورالسیم‌» دینی‌ از آن‌ سخن‌ به‌ میان‌ می‌آید. بی‌تردید «پلورالسیم‌» دینی‌ یا آنچه‌ آن‌ را تسامح‌ مذهبی‌ نامیده‌اند برای‌ ارباب‌ ادیان‌ و علمای‌ مذاهب‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌. به‌ همین‌ جهت‌ کسانی‌ که‌ این‌ نوع‌ اندیشه‌ را ترویج‌ می‌کنند از سوی‌ علمای‌ مذاهب‌ مطرود و مردود واقع‌ می‌شوند. بعید نیست‌ اگر گفته‌ شود جمعیت‌ اخوان الصفا نیز به‌ علت‌ داشتن‌ وسعت‌ مشرب‌ و نوعی‌ از تسامح‌ دینی‌ نمی‌توانستند هویت‌ خود را در میان‌ جامعه‌ی‌ دینی‌ آن‌ روزگار آشکار کنند.

رسائل‌ اخوان‌ صفا

کتب‌ و رساله‌هایی‌ که‌ این‌ جماعت‌ تألیف‌ کرده‌اند به‌ پنجاه‌ و یک‌ رساله‌ بالغ‌ می‌گردد. البته‌ یک‌ رساله‌ی‌ جامع‌ نیز به‌ دست‌ همین‌ جماعت‌ تألیف‌ شده‌ که‌ بر آن‌ پنجاه‌ و یک‌ رساله‌ اضافه‌ می‌گردد. در برخی‌ از آثار غیر از رساله‌ی‌ جامع‌ تعداد رساله‌های‌ اخوان الصفا پنجاه‌ و دو رساله‌ ذکر شده‌ است‌. از مجموع‌ این‌ رسائل‌ چهارده‌ رساله‌ به‌ علوم‌ ریاضی‌ اختصاص‌ پیدا کرده‌ است‌. هفده‌ رساله‌ نیز درباره‌ی‌ علوم طبیعی‌ به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآمده‌ است‌. تعداد ده‌ رساله‌ به‌ علوم‌ عقلی‌ و مسئله‌ مربوط‌ به‌ نفس‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌ و بالاخره‌ تعداد یازده‌ رساله‌ نیز به‌ علوم‌ شرعیه‌ مربوط‌ می‌گردد. البته‌ رساله‌ی‌ جامع‌ غیر از رساله‌های‌ دیگر است‌ و هویت‌ آن‌ با سایر رسائل‌ تفاوت‌ دارد.

گرایش‌ فیثاغوری‌ اخوان‌ صفا

اخوان الصفا در نوع‌ تفکر ریاضی‌ خود به‌ اندیشه‌های‌ فیثاغورث‌ نزدیک‌ شده‌ و روی‌ این‌ مسئله‌ که‌ حقایق‌ اشیاء از اعداد تشکیل‌ می‌شود تکیه‌ کرده‌اند. دور از واقعیت‌ نیست‌ اگر ادعا کنیم‌ مضمون‌ و محتوای‌ رسائل‌ اخوان الصفا نوعی‌ تخلیص‌ جالب‌ و شامل‌ است‌ از مجموع‌ نظریات‌ علمی‌ و فلسفی‌ که‌ نویسندگان‌ این‌ رسائل‌ در آن‌ زمان‌ در اختیار داشته‌اند. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان الصفا مجموعه‌ی‌ نظریات‌ علمی‌ و فلسفی‌ زمان‌ خود را خلاصه‌ کردند و به‌ صورتی‌ بدیع‌ و زیبا و در قالب‌ عبارات‌ ادبی‌ آنها را به‌ رشته‌ی‌ تحریر در آوردند. به‌ همین‌ جهت‌ اگر این‌ جماعت‌ را اصحاب‌ ادب‌ فلسفه‌ی‌ ادبی‌ بنامیم‌ سخنی‌ از روی‌ گزاف‌ نگفته‌ایم‌.

برادری‌ اعضای‌ انجمن‌ و اساس‌ آنان‌

جماعت‌ از قالب‌ قصه‌ نیز استفاده‌ کرده‌ و گاهی‌ مقاصد و مطالب‌ خود را به‌ صورت‌ داستان‌ بیان‌ می‌کنند. در خلال‌ رسائل‌ اخوان الصفا علاوه‌ بر مطالب‌ علمی‌ و مسئله‌ی‌ فلسفی‌، بسیاری‌ از نکات‌ ظریف‌ ادبی‌ و تعدادی‌ از حقایق‌ عرفانی‌ نیز وجود دارد که‌ نویسندگان‌ این‌ رسائل‌، در زندگی‌ خود از آنها بهره‌مند بوده‌اند. جماعت‌ اخوان الصفا با یکدیگر بسیار دوستانه‌ و برادرانه‌ زندگی‌ می‌کرده‌اند و می‌کوشیده‌اند از هر نوع‌ هواپرسی‌ و فریب‌ و نفاق‌ برکنار بوده‌ باشند. این‌ جماعت‌ با همکاری‌ یکدیگر به‌ نوعی‌ از یک‌ مذهب‌ یا مسلک‌ فکری‌ دست‌ یافتند که‌ گمان‌ می‌کردند از طریق‌ آن‌ می‌توانند به‌ کمال‌ و سعادت‌ واقعی‌ نائل‌ شوند. اساس‌ مسلک‌ و مرام‌ آنان‌ این‌ بود که‌ بین‌ شریعت‌ اسلامی‌ و فلسفه‌ی‌ یونانی‌ هیچ‌گونه‌ تضاد و تعارض‌ وجود ندارد و شخص‌ می‌تواند شریعت‌ اسلامی‌ و حکمت‌ یونانی‌ را به‌ طور متحد چراغ‌ راه‌ خویش‌ سازد.
نویسندگان‌ رسائل‌ با صراحت‌ تمام‌ می‌گفتند: «شریعت‌ اسلامی‌ از طریق‌ جهل‌ جاهلان‌ آلوده‌ گشته‌ و با ضلالت‌ و گمراهی‌ اشخاص‌ مخلوط‌ گشته‌ است‌». این‌ جماعت‌ بر این‌ عقیده‌ بودند که‌ برای‌ زدودن‌ آلودگیها و پاکیزه‌ کردن‌ شریعت‌ از انواع‌ جهالتها، راهی‌ جز حکمت‌ و فلسفه‌ وجود ندارد. زیرا در نظر آنان‌ فلسفه‌ نوعی‌ حکمت‌ اعتقادی‌ و مصلحت‌ اجتهادی‌ شناخته‌ می‌شود و هنگامی‌ که‌ حکمت‌ اجتهادی‌ یونان‌ با شریعت‌ الهی‌ تنظیم‌ و هماهنگ‌ شود راه‌ رسیدن‌ به‌ کمال‌ و سعادت‌ میسر می‌گردد. به‌ نظر می‌رسد آنچه‌ اخوان الصفا در باب‌ آلوده‌ شدن‌ شریعت‌ به‌ جهل‌ جاهلان‌ ابراز داشته‌اند خالی‌ از نوعی‌ موضع‌گیری‌ سیاسی‌ نبوده‌ باشد. این‌ جماعت‌ با دستگاه‌ خلاف‌ بغداد سر سازگاری‌ نداشتند و خلفای‌ عباسی‌ را برای‌ اداره‌ی‌ امور مسلمانان‌ صالح‌ نمی‌شناختند. شاید بتوان‌ گفت‌ علت‌ اینکه‌ آنان‌ خود را مستور و پنهان‌ نگاه‌ می‌داشتند نیز جز خوف‌ از عمال‌ حکومت‌ بغداد چیز دیگری‌ نبوده‌ است‌. به‌ هر صورت‌ نویسندگان‌ رسائل‌ چنین‌ می‌پنداشتند که‌ از طریق‌ فلسفه‌ و حکمت‌ می‌توان‌ جهالتها را زدود و دامن‌ شریعت‌ را از آلودگی‌ آن‌ پاک‌ کرد.

مخالفت‌ مکتب‌ اسماعیلی‌ با اخوان‌ الصفا

مکتب‌ اسماعیلی‌ با اخوان‌ الصفا، سر ناسازگار داشتند. ابوحیان‌ توحیدی‌ در مخالفت‌ با اخوان الصفا با نقل‌ سخنان‌ حریری‌ علیه‌ نظریات‌ مقدسی‌، موضع‌ خود را علیه‌ جماعت‌ اخوان الصفا نقل‌ کرده‌ بلکه‌ به‌ نظریه‌ی‌ شیخ‌ و استاد خود ابوسلیمان‌ سجستانی‌ (از بزرگان‌ مکتب‌ اسماعیلی‌) نیز اشاره‌ کرده‌ و نظر نامساعد او را در مورد این‌ جماعت‌ توضیح‌ داده‌ است‌. او می‌گوید: «تعدادی‌ از کتب‌ و رسائل‌ اخوان الصفا را به‌ محضر محمد بن بهرام ابوسلیمان‌ سجستانی‌ بردم‌ و بر او عرضه‌ داشتم‌. استاد ابوسلیمان‌ چند روزی‌ در آنها نظر کرد و سپس‌ آنها را به‌ من‌ باز گرداند و گفت: این‌ جماعت‌ رنج‌ بسیار بر خود هموار کردند، ولی‌ چیزی‌ به‌ دست‌ نیاوردند. آوازهای‌ خوش‌ خوانده‌ ولی‌ طرب‌ برنینگیختند، به‌ موی‌ سر خود شانه‌ زدند ولی‌ به‌ پیچ‌ و تاب‌ موی‌ خود افزودند. این‌ جماعت‌ گمان‌ کردند که‌ می‌توانند فلسفه‌ را در درون‌ شریعت‌ وارد کرده‌ و شریعت‌ را به‌ فلسفه‌ منضم‌ سازند. ولی‌ این‌ کار مشکل‌ است‌ و همواره‌ با موانع‌ بسیار روبه‌رو بوده‌ است‌. کسان‌ دیگری‌ که‌ از جماعت‌ نیرومند بودند قبلا دست‌ به‌ این‌ کار زده‌ بودند ولی‌ آنان‌ نیز به‌ مقصود خود دست‌ نیافتند و با پیامدهای‌ سخت‌ و سهمناک‌ مواجه‌ گشتند.» وقتی‌ سخن‌ ابوسلیمان‌ سجستانی‌ به‌ اینجا می‌رسد ابوالعباس‌ بخاری‌ او را مخاطب‌ قرار داده‌ و می‌پرسد؛ ای‌ شیخ‌ چرا وضع‌ چنین‌ است‌ و چرا جمع‌ میان‌ فلسفه‌ و شریعت‌ تا این‌ اندازه‌ دشوار است‌؟!
این‌ تنها ابوسلیمان‌ سجستانی‌ نیست‌ که‌ با انجمن سری اخوان الصفا سر سازگاری ندارد، بلکه بسیاری از اندیشمندان دیگر نیز به‌ این‌ انجمن‌ دینی‌ - فلسفی‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ ندادند. در میان‌ عواملی‌ که‌ موجب‌ گشت‌ بسیاری‌ اندیشمندان‌ به‌ این‌ انجمن‌ فلسفی‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ ندهد به‌ دو عامل‌ عمده می‌توان‌ اشاره‌ کرد: عامل‌ اول‌ چیزی‌ است‌ که‌ می‌توان‌ تحت‌ عنوان‌ «پلورالسیم‌» مذهبی‌ یا نوع‌ تسامح‌ دینی‌ از آن‌ نام‌ برد. عامل‌ دوم‌ این‌ است‌ که‌ جماعت‌ اخوان الصفا به‌ معنی‌ اصطلاحی‌ کلمه‌ و مطابق‌ موازینی‌ که‌ فارابی‌ و ابن سینا را براساس‌ آن‌ می‌توان‌ فیلسوف‌ شناخت‌ فیلسوف‌ خوانده‌ نمی‌شوند زیرا آنچه‌ این‌ جماعت‌ در مجموع‌ رسائل‌ خود مطرح‌ کردند جز نوعی‌ تلخیص‌ و ترکیب‌ از آنچه‌ قدما آمده‌ است‌، چیز دیگری‌ نبود. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ آنچه‌ در رسائل‌ اخوان الصفا آمده‌ نوعی‌ اندیشه‌ی‌ التقاطی‌ است‌ که‌ یک‌ نظام‌ فلسفی‌ واحد به‌ شمار نمی‌آید.
نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان الصفا کوشیدند کلیه‌ی‌ معارفی‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ دست‌ آنان‌ رسیده‌ بود در یک‌ مجموعه‌ گرد آورند و احیانا با زبان‌ قصه‌ و داستان‌ و در قالبهای‌ فصیح‌ و بلیغ‌ ادبی‌ آنها را توضیح‌ دهند. بی‌تردید براساس‌ عامل‌ اول‌ هیچ‌یک‌ از علمای‌ دین‌ و اندیشمندان‌ متعهد به‌ اسلام‌، نمی‌توانستند به‌ انجمن‌ اخوان الصفا علاقه‌ و اعتماد داشته‌ باشند زیرا تسامح‌ دینی‌ و نگرش‌ یکسان‌ نسبت‌ به‌ همه‌ی‌ ادیان‌ و مذاهب‌، چیزی‌ نبود که‌ علمای‌ اسلام‌ آن‌ را نادیده‌ بگیرند.

فرازی‌ از رساله‌ چهل‌ و چهارم‌

خلاصه‌ای‌ از آنچه‌ در این‌ رساله‌ آمده‌ به‌ ترتیب‌ زیر است:
«آگاه‌ باش ای‌ برادر نیکوکار و مهربان‌، خداوند تو را و ما را روح‌ خود تأیید کناد. ما جماعت‌ اخوان الصفا که‌ با یکدیگر دوست‌ و مهربانیم‌ مدت‌ زمانی‌ در غار پدر خودمان‌، آدم‌ به‌ خواب‌ رفته‌ بودیم‌ و دستخوش‌ دگرگونیهای‌ زمانه‌ قرار می‌گرفتیم‌ ولی‌ سرانجام‌ هنگام‌ میعاد فرا رسید و شهر روحانی‌ خودمان‌ را که‌ در فضای‌ مرتفع‌ قرار داشت‌، مشاهده‌ کردیم‌. این‌ شهر همان‌ شهری‌ است‌ که‌ پدرمان‌ آدم‌ و همسرش‌ و فرزندانش‌ به‌ واسطه‌ی‌ اینکه‌ فریب‌ ابلیس‌ را خورده‌ بودند از آنجا به‌ بیرون‌ رانده‌ شدند و به‌ سقوط‌ رتبه‌ و انحطاط‌ درجه‌ محکوم‌ گشتند. پس‌ از این‌ فریب‌ بود که‌ به‌ آدم‌ و همسرش‌ گفته‌ شد از این‌ جایگاه‌ فرود آیید که‌ زمین‌ تا مدتی‌ معین‌ محل‌ استقرار شما خواهد بود. در آنجا زندگی‌ خواهید کرد و در آنجا خواهید مرد و البته‌ از همان‌ جایگاه‌ در روز حشر خارج‌ خواهید شد. این‌ هنگامی‌ خواهد بود که‌ از خواب‌ نادانی‌ و جایگاه‌ غفلت‌ بیدار شوید. یعنی‌ هنگامی‌ که‌ در شما به‌ صور دمیده‌ شود و قبرهای‌ شما شکافته‌ گردد و از خاک‌ به‌ شتاب‌ بیرون‌ رانده‌ شوید و به‌ سوی‌ جایگاه‌ مخصوص‌ شتاب‌ گیرید. پس‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ پیشاهنگ‌ شوی‌ و با ما در کشتی‌ نجاتی‌ که‌ پدرمان‌ حضرت‌ نوح‌ آن‌ را ساخته‌ است‌ سوار شوی‌ و از طوفان‌ طبیعت‌ و امواج‌ دریای‌ هیولا رهایی یابی‌ تا در زمره‌ی‌ غرق‌شدگان‌ قرار نگیری‌؟ یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا توان‌ این‌ را داری‌ که‌ با ما نظاره‌ کنی‌ تا ملکوت‌ آسمانها را بدان‌گونه‌ که‌ پدرمان‌ ابراهیم‌ (ع‌) آنها را دید مشاهد نمایی‌ و در زمره‌ی‌ اهل‌ یقین‌ بوده‌ باشی‌؟ یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ میعاد را به‌ اتمام‌رسانی‌ و از جانب‌ راست‌ به‌ میقات‌ درآیی‌. آنجا که‌ گفته‌ شد ای‌ موسی‌ امر به‌ تو ابلاغ‌ شد و تو از مشاهده کنندگان‌ هستی‌. یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ از تاریکی‌ اهریمن‌ بیرون‌ روی‌ تا اینکه‌ اشراق‌ نور یزدان‌ را در فضای‌ افریحون‌ مشاهده‌ نمایی‌. یا اینکه‌ ای‌ برادر آیا می‌توانی‌ در معبد عادیمون‌ وارد شوی‌ و سپس‌ افلاکی‌ را که‌ افلاطون‌ از آنها حکایت‌ می‌کند مشاهده‌ کنی‌؟ که‌ البته‌ آنها افلاکی‌ روحانی‌ هستند و نه‌ آن‌ افلاکی‌ که‌ منجمان‌ به‌ آنها اشاره‌ می‌کنند. دلیل‌ این‌ امر آن‌ است‌ که‌ علم‌ خداوند محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ عقل‌ به‌ آن‌ احاطه‌ دارد و عقل‌ محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ نفس‌ آنها را دربردارد و نفس‌ محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ در درون‌ طبیعت‌ نهفته‌ است‌ و طبیعت‌ محیط‌ است‌ به‌ آنچه‌ هیولا می‌تواند حاوی‌ آن‌ بوده‌ باشد بنابراین‌ سخن‌ درباره‌ی‌ افلاک‌ روحانی‌ است‌ که‌ برخی‌ محیط‌ بر برخی‌ دیگر است‌».

دلایل‌ مخالفت‌ علما با اخوان‌ صفا

در نظر نویسندگان‌ رسائل‌ اخوان الصفا به‌ همان‌ معنی‌ که‌ حضرت‌ آدم‌ (ع‌) و حضرت‌ نوح‌ (ع‌) و حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ موسی‌ (ع‌) منشأ هدایت‌ و مصدر راهنمایی‌ مردم‌ بوده‌اند. اشوزردشت‌ پیغمبر ایرانی‌ و افلاطون‌ فیلسوف‌ یونانی‌ می‌توانند مردم‌ را به‌ طریق‌ حقیقت‌ و راه‌ نجات‌ هدایت‌ نمایند. در نظر جماعت‌ اخوان الصفا، خدای‌ پیغمبران‌ بنی اسرائیل‌ همان‌ خدایی‌ است‌ که‌ اشوزردشت‌ آن‌ را اهورامزدا می‌خواند. اهورامزدای‌ زردشت‌ نیز همان‌ مبدئی‌ است‌ که‌ افلاطون‌ یونانی‌ تحت‌ عنوان‌ خیر اعلی‌ از آن‌ سخن‌ می‌گوید. بی‌تردید آنچه‌ جماعت‌ اخوان الصفا در این‌ باب‌ گفته‌اند به‌ هیچ‌ وجه‌ مورد رضایت‌ علمای‌ هر یک‌ از ادیان‌ و مذاهب‌ مزبور نیست‌. به‌ این‌ ترتیب‌ بسیار طبیعی‌ است‌ که‌ رسائل‌ اخوان الصفا در میان‌ علمای‌ اسلامی‌ تا حدودی‌ مهجور و متروک‌ مانده‌ باشد.
اخوان الصفا مسائل‌ دیگری‌ را نیز در آثار خود مطرح‌ کرده‌اند که‌ اهل‌ شریعت‌ نمی‌توانند نسبت‌ به‌ آنها خرسند باشند. مثلا در باب‌ دعا و نیایش‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ گفته‌اند که‌ با آنچه‌ در کتب‌ ادعیه‌ی‌ اسلامی‌ آمده‌ چندان‌ سازگار نیست‌. این‌ جماعت‌ عبادت‌ و دعا را به‌ دو قسم‌ شرعی‌ و فلسفی‌ تقسیم‌ کرده‌اند. عبادت‌ و دعای‌ شرعی‌ عبارت‌ است‌ از انقیاد و اطاعت‌ نسبت‌ به‌ اوامر و نواهی‌ خداوند و پیروی‌ از سیره‌ و سنت‌ پیغمبر (ص‌) و همچنین‌ تضرع‌ و توجه‌ به‌ درگاه‌ الهی‌ در اجتماع‌ مسلمانان‌ و در ایام‌ عید و روزهای‌ جمعه‌ و هنگام‌ ظهور آیات‌، که‌ در این‌ صورت‌ دعا مستجاب‌ می‌شود و قربانی‌ نیز مقبول‌ می‌گردد. اما عبادت‌ و دعای‌ فلسفی‌ عبارت‌ است‌ از اقرار به‌ توحید پروردگار ذوالجلال‌. این‌ جماعت‌ معتقدند مقرون‌ ساختن‌ عبادت‌ و دعای‌ شرعی‌ به‌ عبادت‌ و دعای‌ فلسفی‌ بسیار مشکل‌ است‌. زیرا مقرون‌ ساختن‌ این‌ دو عبادت‌ و دعا در غالب‌ اوقات‌ مرگ‌ جسم‌ و منع‌ نفس‌ از رسیدن‌ به‌ خواسته‌ها و وصول‌ به‌ ادراک‌ حقایق‌ موجودات‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت‌.
اخوان الصفا پس‌ از تقسیم‌ دعا به‌ دو قسم‌ شرعی‌ و فلسفی‌ گفته‌اند در آیین‌ اسلام‌ افضل‌ انواع‌ دعاهای‌ شرعی‌ دعایی‌ است‌ که‌ در شب‌ قدر و عید فطر و عید قربان‌ و در خانه‌ی‌ خدا بین‌ رکن‌ و مقام‌ و هنگام‌ مشاهده‌ی‌ هلال‌ فطر و هنگام‌ دادن‌ زکات‌ به‌ اشخاص‌ مستحق‌ انجام‌ پذیرد. این‌ جماعت‌ سپس‌ به‌ بیان‌ معنی‌ عبادت‌ و دعای‌ فلسفی‌ پرداخته‌ و درباره‌ی‌ آن‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته‌اند.

اخوان‌ الصفا و نیایش‌ فلسفی‌

در نظر اخوان الصفا حکمای‌ باستان‌ و فلاسفه‌ی‌ قدیم‌ یونان‌ به‌ فرزندان‌ و شاگردان‌ خود عبادت‌ و دعایی‌ را تعلیم‌ می‌دادند که‌ این‌ عبادت‌ در روز اول‌ و روز وسط‌ و روز آخر هر ماه‌ انجام‌ می‌پذیرفت‌. تشریفات‌ و مراسم‌ و کیفیت‌ انجام‌ این‌ ادعیه‌ در روزهای‌ معین‌ بسیار طولانی‌ و مفصل‌ است‌ و ما برای‌ رعایت‌ اختصار از ذکر آن‌ در اینجا خودداری‌ می‌کنیم‌. همین‌ اندازه‌ یادآور می‌شویم‌ که‌ در مراسم‌ روز اول‌ نیایش‌، پس‌ از پایان‌ ثلث‌ دوم‌، از دعای‌ افلاطونی‌ و توسل‌ ادریسی‌ و مناجات‌ ارسطاطالیسی‌ سخن‌ به‌ میان‌ می‌آید. براساس‌ آنچه‌ اخوان الصفا در آثار خود آورده‌اند ایام‌ سه‌ گانه‌ای‌ که‌ نیایش‌ فلسفی‌ در آن‌ انجام‌ می‌پذیرد، ایامی‌ است‌ که‌ روز عید و شادمانی‌ به‌ شمار می‌آید. کسانی‌ که‌ این‌ نیایشها را انجام‌ می‌داده‌اند در روز اول‌ از شادی‌ بیشتر برخوردار می‌گشته‌اند و در روز دوم‌ میزان‌ شادی‌ و سرور آنان‌ کمتر بوده‌ است‌ و بالاخره‌ در روز سوم‌ شادی‌ و سرور آنان‌ از روز دوم‌ نیز کمتر بوده‌ است‌. آنچه‌ در اینجا باید مورد توجه‌ قرار گیرد این‌ است‌ که‌ در مراسم‌ نیایش‌ فلسفی‌ روز آخر، روز حزن‌ و غم‌ خواهد بود تا اینکه‌ در بازگشت‌ خورشید به‌ آغاز برج‌ حمل‌، دور زمان‌ تجدید گردد.
براساس‌ آنچه‌ در رسائل‌ اخوان الصفا آمده‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ مراسم‌ نیایش‌ فلسفی‌ در یونان‌ باستان‌ در روزهایی‌ انجام‌ می‌پذیرفته‌ که‌ نسبت‌ سیر خورشید با برخی‌ از برجها و ستارگان‌ منظور ملحوظ‌ می‌شده‌ است‌. یکی‌ از کوششهای‌ نافرجام‌ جماعت‌ اخوان الصفا این‌ است‌ که‌ در صدد برآمده‌اند ایام‌ عید در شریعت‌ اسلامی‌ را با ایام‌ عید و نیایش‌ در یونان‌ باستان‌ منطبق‌ سازند. سخن‌ آنان‌ در این‌ باب‌ به‌ این‌ ترتیب‌ است‌ که‌ گفته‌اند: در شریعت‌ اسلامی‌ سه‌ روز وجود دارد که‌ هر یک‌ از این‌ روزها یک‌ عید بزرگ‌ شناخته‌ می‌شود:
روز اول‌ عید فطر است‌ که‌ بهترین‌ شادیها و سرورها در این‌ روز تحقق‌ می‌پذیرد زیرا مردم‌ از ماه‌ صیام‌ خارج گشته‌ و به‌ روز عید که‌ به‌ مثابه‌ی‌ فصل‌ بهار است‌ دست‌ یافته‌اند.
روز دوم‌ عید قربان‌ است‌ که‌ در آن‌ از طریق‌ ذبح‌ حیوان‌ خون‌ ریخته‌ می‌شود و در عین‌ اینکه‌ روز شادی‌ و سرور است‌ با نوعی‌ غم‌ و حزن‌ نیز همراه‌ خواهد بود. به‌ این‌ ترتیب‌ شادی‌ در این‌ روز کمتر از شادی‌ در روز عید فطر تحقق‌ می‌پذیرد. چنان‌ که‌ در روز دوم‌ نیایش‌ فلسفی‌ در یونان‌ باستان‌ نیز وضع‌ به‌ همین‌ منوال‌ بوده‌ است‌.
روز سوم‌ روز عید غدیر است‌ که‌ پیغمبر اسلام‌ (ص‌) در بازگشت‌ از حجة‌الوداع‌ وصیت‌ خود را اعلام‌ داشت‌ و حضرت‌ علی بن ابیطالب‌ (ع) را به‌ خلافت‌ و جانشینی‌ خود معرفی‌ کرد. این‌ روز نیز در عین‌ اینکه‌ روز عید و شادی‌ و سرور شمرده‌ می‌شود از جهت‌ اینکه‌ از سوی‌ مردم‌، نوعی‌ نفاق‌ و خدعه‌ صورت‌ گرفت‌ با غم‌ و حزن‌ ممزوج‌ گشت‌ و با عید سوم‌ فلسفی‌ در نیایش‌ فلاسفه‌ی‌ یونان‌ مشابهت‌ پیدا کرد. زیرا در عید سوم‌ فلسفی‌ در میان‌ فلاسفه‌ی‌ یونان‌ زمان‌ از تابستان‌ به‌ پاییز تغییر می‌پذیرد و در این‌ دگرگونی‌ است‌ که‌ میوه‌ها نابود می‌شود و درختان‌ رو به‌ نقصان‌ و خشکی‌ می‌رود. اخوان الصفا در شریعت‌ اسلامی‌ روز چهارمی‌ را نیز در نظر گرفته‌اند که‌ آن‌ روز، روز غم‌ و مصیبت‌ است‌. این‌ روز همان‌ روزی‌ است‌ که‌ حضرت‌ ختمی‌ مرتبت‌ (ص) رحلت‌ می‌کند و امت‌ اسلامی‌ در غم‌ و مصیبت‌ بزرگ‌ فرو می‌روند. البته‌ این‌ روز از جهت‌ اینکه‌ حضرت‌ پیغمبر (ص) به‌ ملاقات‌ حق‌ تبارک‌ و تعالی‌ می‌شتابد در عین‌ حال‌ روز عید و سرور نیز محسوب‌ می‌گردد. بی‌تردید جماعت‌ اخوان الصفا در تعیین‌ این‌ روز به‌ عنوان‌ عید چهارم‌، می‌خواسته‌اند اعیاد اسلامی‌ را با اعیاد چهار گانه‌ی‌ فلاسفه‌ی‌ یونانی‌ منطبق‌ سازند ولی‌ همان‌گونه‌ که‌ ذکر شد کوشش‌ این‌ جماعت‌ در این‌ باب‌ نافرجام‌ است‌ و مناسباتی‌ که‌ برای‌ تطبیق‌ اعیاد اسلامی‌ با اعیاد فلاسفه‌ی‌ یونان‌ مطرح‌ کرده‌اند سست‌ و بی‌اساس‌ است. ‌

منـابـع

رسائل‌ اخوان‌الصفا- جلد اول و جلد چهارم‌‌، قم‌، 1405 قمري‌

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

حنا الفاخوری- تاریخ فلسفه اسلامی

محمدتقی دانش پژوه- اخوان الصفا

علی اصغر حبلی- رسائل اخوان الصفا

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها