ماهیت حکمت و شرایط کسب آن از نظر شیخ اشراق

فارسی 17205 نمایش |

اشراق

مقارن همان ایامی که ابن رشد در مغرب جهان اسلام از فلسفه دفاع می کرد و موضع فلاسفه ی مشائی را تثبیت می نمود، در مشرق اسلامی فلسفه ی دیگری در حال تکوین بود که با فلاسفه ی مرسوم فرسنگها فاصله دارد؛ این فلسفه نوعی اندیشه و نحوی از شهود است که آن را حکمت اشراقی نام نهاده اند. مبدع این فلسفه و مبتکر این مکتب در دوره ی اسلامی جز شهاب الدین سهروردی، شخص دیگری نمی باشد. آنچه در این فلسفه اهمیت دارد آن چیزی نیست که در فلسفه ی مشائی دارای اهمیت است، بالعکس آنچه در این فلسفه بی اهمیت است ممکن است در فلسفه ی مشائی دارای اهمیت بسیار باشد. در نظر سهروردی ارسطو محور فلسفه نیست زیرا فلسفه جستجوی حقیقت است و حقیقت به تعلیمات ارسطو محدود نمی باشد.
افق دید و منظره ی شهود سهروردی بسیار وسیع و گسترده است. به عقیده ی وی، انس پیشینیان با واقعیت و درک آنان از حقیقت بیشتر و روشن تر از متأخران می باشد. در برخی از کلمات قصار یا جمله های کوتاهی که از قدما به ارث رسیده معانی بزرگی نهفته است که در صدها کتاب و دفتر متأخران نظیر آن را نمی توان یافت. برخی از سخنان پیشینیان صورت رمز داشته و همواره از یک حقیقت پنهان و راز مستور حکایت می نماید. به همین جهت است که اساطیر و افسانه های کهن نیز دارای اهمیت بسیار می باشد، اهمیت اساطیر از این جهت است که مبداء افکار و عواطف آدمی است، و امیدها و آرزوها و همچنین ترسها و محبتهای او را معلوم می کند. به همین مناسبت است که با فلسفه نیز ارتباط نزدیک دارد. عهد باستان، صحرایی است بیکران که در میان آن نشانه هایی از گذشته ی بسیار دور دوران کهن مشاهده می شود.

حکمت عتیق

شهاب الدین سهروردی از جمله کسانی است که برای حکمت عتیق اهمیت فراوان قائل شده و حکمای باستان را در ادراک حقیقت، مصیبت دانسته است. وی حکمت عتیق را خمیره ی ازلی خوانده و آن را علم حقیقت به شمار آورده است. خمیره ی ازلی که در طینت ظاهر و پاک آدمی است همانند خورشید از مشرق حقیقت طالع می شود، ولی همان گونه که به مشرق و مغرب جغرافیایی محدود نمی گردد، در مرزهای زمان نیز محصور نمی ماند، به همین جهت است که سهروردی به همان اندازه که به حکمای قدیم مشرق زمین اهمیت می دهد به حکمای قدیم مغرب زمین نیز توجه می نماید. این فیلسوف اشراقی درباره ی «نور طامس» سخن گفته و معتقد است آخرین کسی که در میان حکمای قدیم یونان به درستی از این نور خبر داده است فیلسوف بزرگ افلاطون می باشد. وی سپس گروهی از حکمای یونان قدیم و ایران باستان را نام می برد که از خمیره ی ازلی برخوردار بوده و این خمیره از طریق آنان به نسلهای بعد منتقل گشته است. در نظر سهروردی خمیره ی فیثاغورسیان به ذالنون مصری رسیده و از او به ابوسهل شوشتری و پیروانش منتقل گشته است. اما خمیره ی حکمای فارس که وی آنان را خسروانیین می نامد از طریق بایزید بسطامی به منصور حلاج رسیده و از طریق منصور حلاج به شیخ ابوالحسن خرقانی و اتباعش و اصل گشته است.

خمیره ازلی نگاه شیخ اشراق

عبارت سهروردی در این باب چنین است: «و اما انوار السلوک فی هذه الأزمنة القریبة فخمیرة الفیثاغوریین وقعت الی اخی اخمیم و منه نزلت الی سیار تسترو شیعته، و اما خمیرة الخسروانیین فی السلوک فهی نازلة الی سیار بسطام و من بعده الی فتی بیضاء و من بعدهم الی سیار آمل و خرقان.»
همان گونه که در این عبارت مشاهده می شود سهروردی به خمیره ی ازلی و انوار سلوک سخت معتقد بوده و به دو جریان متمایز نیز در این باب اشاره کرده است. تمایز و تفاوت میان این دو جریان که یکی از طریق ذوالنون مصری به سالکان منتقل گشته و دیگری از طریق بایزید بسطامی به نسلهای بعد رسیده است، خود موضوع یک بررسی دقیق و جامع الاطراف می باشد. کسانی که با آثار عرفا آشنایی دارند به خوبی می دانند که رنگ و بوی سخنان شیخ ابوالحسن خرقانی و شیخ احمد غزالی و عین القضاة همدانی و خواجه حافظ شیرازی و امثال آنان غیر از رنگ و بوی کلمات ذوالنون مصری و جنید بغدادی و حتی محی الدین عربی می باشد. گروهی از عرفا تحت تأثیر جنید بغدادی بوده و مکتب بغداد وابسته می باشند. گروهی نیز از بایزید بسطامی اثر پذیرفته و مکتب خراسان را به وجود آورده اند. سهروردی در مقام بیان خمیره ی حکمت و ترسیم خط معرفت چند تن از وارثان حکمت و حاملان معرفت را در دوره ی اسلامی نام برده که در زمره ی فلاسفه نبوده و عنوان فیلسوف به معنی مصطلح کلمه بر آنان اطلاق نمی گردد.
با همه ی اختلاف نظرهایی که در مورد معنی و ماهیت فلسفه وجود دارد اشخاص در یک چیز کمتر تردید کرده اند و آن این است که فلسفه حاصل عقل بوده و بشر نیز به مدد عقل می تواند حقایق و اعیان اشیاء را بشناسد. کسانی که سهروردی آنان را حاملان خمیره ی حکمت شناخته و نامشان را در آثار خود ذکر کرده، بیش از آنکه با استدلال و برهان عقلی سر و کار داشته باشند اهل کشف و شهود بوده و با سر باطن و راز قلب مأنوس می باشند. به این ترتیب می توان گفت، حکمت در نظر سهروردی با آنچه بسیاری از فلاسفه در این باب گفته اند متفاوت است. وی در بسیاری موارد راجع به حکمت سخن گفته و موضع خویش را در این باب روشن ساخته است. وصیتنامه سهروردی در آخر کتاب «حکمة الاشراق» به ثبت رسیده و ضمن آن ماهیت حکمت و راه و رسم سلوک فکری و معنوی در نظر وی منعکس گشته است. در این وصیتنامه ی حفظ او امر و ترک نواهی خداوند و همچنین توجه تام به نورالانوار و دوری جستن از آنچه بی معنی است (چه در گفتار چه در کردار) به علاوه قطع هرگونه خاطره ی شیطانی مورد تأکید قرار گرفته است.

اربعین؛ شرط خواندن وصیت

سهروردی، سالکان راه حق را به عنوان برادران خود مخاطب ساخته و می گوید: «وصیت من به شما این است که این کتاب را حفظ و حراست کرده و آن را از کلیه ی کسانی که اهل دریافت محتوای آن نیستند پنهان دارید.» وی سپس تاریخ تألیف آن را معین کرده و می گوید: «آخر ماه جمادی الاخره سال 582 در آخر روزی که ستارگان هفت گانه در برج میزان مجتمع شده بودند از تألیف این کتاب فراغت حاصل نمودم. شما نیز جز به کسانی که در طریقه ی حکمت مشاء مهارت داشته و دوستدار نور خداوند می باشند از اعطای مطالب آن دریغ ورزید کسی که می خواهد از مطالب این کتاب بهره مند شود قبل از شروع در آن، باید یک اربعین به ریاضت نشیند و در این مدت علاوه بر آنکه از خوردن گوشت حیوانات اجتناب می نماید غذای خود را تقلیل داده و از همه چیز برای تأمل در نور خداوند و اجرای او امر قیم کتاب منقطع گردد.
هنگامی که شخصی مستعد، به دوران ریاضت خود پایان می دهد می تواند در مطالب این کتاب به خوض و بررسی بپردازد، و در آن صورت به زودی درمی یابد که خداوند، اموری را بر زبان من جاری ساخته است که متقدمان و متأخران آن را درنیافته اند. آنچه در این کتاب آورده ام اموری است که یک موجود قدسی در باطنم القاء کرده است، ولی نگارش آن به علت موانعی که در سفرها وجود دارد، جز در چندین ماه انجام نپذیرفته است. این کتاب دارای «خطب عظیم» است و کسی که حق را انکار نماید خداوند به زودی از وی انتقام خواهد گرفت. هیچ کس نباید طمع داشته باشد که بدون مراجعه به خلیفه ی خداوند که علم کتاب نزد وی به ودیعه نهاده شده است بتواند از اسرار این کتاب آگاه گردد.» بخشی از عبارت سهروردی در وصیتنامه ی معنوی وی چنین است: «اوصیکم اخوانی بحفظ او امر الله و ترک مناهیه و التوجه الی الله مولانا نورالانوار بالکلیة و ترک مالایعنیکم من قول و فعل و قطع کل خاطر شیطانی، و اوصیکم بحفظ هذا الکتاب و الاحتیاط فیه و صونه عن غیر اهله و الله خلیفتی علیکم.»

منبع قدسی حکمت اشراق

در اینجا سهروردی راه و رسم سیر معنوی و سلوک فکری خود را بیان داشته و آن را به دیگران نیز توصیه کرده است. آنچه وی آن را حکمت اشراقی خوانده، نوعی حکمت است که منبع قدسی داشته و دریافت آن نیز جز برای کسانی که آمادگی کامل کسب کرده اند میسر نمی باشد. سهروردی در این وصیتنامه از حکمتی سخن گفته که آن را در کتاب «المشارع و المطارحات» خود خمیره ی ازلی نامیده است. وی در مورد این حکمت عنوان «خطب عظیم» را نیز به کار برده است. جای هیچ گونه تردیدی نیست که «خطب عظیم» شأنی الهی و امری بسیار بزرگ به شمار می آید که به زبان مخصوص و مکان معین اختصاص نداشته و پیوسته در صقع امور ساری می باشد.
قیم کتاب کسی است که «علم الکتاب» نزد وی به ودیعت گذاشته شده و از «خطب عظیم» آگاه می باشد. با توجه به آنچه در اینجا ذکر شد به روشنی معلوم می شود حکمت اشراقی در نظر سهروردی رشته ای از معرفت است که هرگز گسیخته نمی شود و پیوسته در عالم موجود می باشد. این فیلسوف اشراقی در جای دیگر از کتاب «المشارع و المطارحات» روی این مسئله تکیه کرده و با صراحت آن را اعلام داشته است. عبارت وی در این باب چنین است! «... علی ان للحکمة خمیرة ما انقطعت عن العالم ابدا» اکنون اگر خمیره ی حکمت از عالم جدا و منقطع نمی گردد، حاملان این حکمت نیز به نوعی با یکدیگر ارتباط داشته و در هیچ عصری از اعصار، جهان خالی از این گونه اشخاص نمی باشد. سهروردی در رساله ی «بستان القلوب» یا «روضة القلوب» به این حقیقت اشاره کرده و می گوید؛ «و همچنان که شیخی باید تا خرقه پوشاند پیری باید که ذکر تلقین کند و بی پیر به جایی نرسند. و نیز ذکر کردن را جای خالی باید دور از زحمت مردم و چون پیر مرید را بیند و داند که او را استعدادی هست، تلقین ذکر کند که لایق داند و در جای نشاند.»
سهروردی فکر را بعد از ذکر دانسته و در جای دیگر از همین رساله گوید: «و فکر بعد از ذکر باشد و ذکر را تأثیر عظیم است و ارباب ذکر به هر وقتی پسندیده بوده اند و در آن وقت که رسول ما را جبرئیل وحی آورد اهل مکه بیشتر باور نمی کردند و می گفتند جبرئیل چون آید؟ و قرآن چون آورد؟ حق تعالی این آیت به فرستاد: «فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛ اگر نمى‏ دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد.» (انبیا/ 7) و در آن روزگار جماعتی بودند چون قس ساعده که پیش از وحی آمدن به مصطفی (ع) خبر داد، صاحب ذکری عظیم بود و نشان مصطفی باز داد، با جماعت گفت: از این ناحیت پیغمبری پدید خواهد آمد که او پیغامبر آخر زمان باشد و معجزات او این و آن باشد، چون بیرون آید بدو ایمان بیاورید، ایشان گفتند: تو چرا ایمان نمی آوری و پیش نمی روی؟ گفت: تا آمدن، من فروشده باشم و الا پیش از همه من می رفتم و ایمان می آوردم.»

مرشد معنوی و حکمت شراق

سهروردی حکمت اشراقی را بارقه ی نورانی و سکینه ی ثابت الهی نیز نامیده است. وی بر این عقیده است که دست یافتن به حکمت اشراقی بی طلب و کوشش و بدون راهنما و مرشد، یک امر ممتنع یا شبیه به ممتنع به شمار می آید. بنابراین، برای وصول به مقام حکمت، علاوه بر اینکه طلب و کوشش و پشتکار لازم است هدایت مرشد ماهرو دلالت راهنمای کامل نیز ضروری می باشد. عبارت سهروردی در این باب چنین است: «اما انت ان اردت ان تکون عالما الهیا من دون ان تتعب و تداوم علی الامور المقربة الی القدس فقد حدثت نفسک بالممتنع او شبیه بالممتنع... فأن طلبت و اجتهدت لاتلبث زمانا طویلا الا و یأتیک البارقة النورانیة و سترتقی الی السکینة الالهیة الثابتة فما فوقها ان کان لک مرشد و ان لم یتیسرلک الارتقاء الی الملکة الطامسة فلااقل من ملکة البروق...»
چنان که در این عبارت مشاهده می شود سهروردی برای وصول به مقام حکمت و درک علوم الهی علاوه بر طلب و کوشش مداوم یک شرط اساسی دیگر نیز قائل شده که آن داشتن استاد کامل و راهنمای ماهر است کسی که در پرتو هدایت یک استاد کامل طلب مداوم و کوشش خستگی ناپذیر داشته باشد دیری نمی پاید که با رقه ای از نور حکمت او را روشن کرده و سکینه ی ثابت الهی نصیب وی می گردد.
استاد کامل که سهروردی در اینجا تحت عنوان «مرشد» از او سخن می گوید، همان کسی است که وی در موارد دیگر او را قیم کتاب می نامد. عناوین دیگری نیز در آثار سهروردی وجود دارد که با آموزگار حکمت و قیم کتاب منطبق می باشد. به طور مثال صاحب ذکر از جمله ی این عناوین به شمار می آید؛ به نظر می رسد سهروردی در به کار بردن این عنوان از قرآن مجید استفاده کرده و ناظر به آیه ی شریفه ی «فاسئلو اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» می باشد.
در اینجا پرسشی پیش می آید که درخور دقت و بررسی است. آن پرسشی به این صورت مطرح می شود که آیا باب حکمت برای همیشه مفتوح بوده و دسترسی به قیم کتاب و صاحب ذکر برای طالبان حکمت در هر عصری ازاعصار میسر است یا نه؟ سهروردی در آخر کتاب «المشارع و المطارحات» خود به گونه ای سخن گفته که پاسخ به این پرسش در هاله ای از ابهام قرار می گیرد. این فیلسوف اشراقی در این کتاب زبان به شکوه گشوده و چنین می گوید: «اگر انقطاع سیر به سوی خداوند در این روزگان نبود بدین پایه غمگین و متأسف نبودم اینک سن من نزدیک به سی سال رسیده و بیشتر عمر من به سفر و استخبار و تفحص از شریکی مطلع مصروف گردیده است، ولی کسی نیافتم که به نزدیک او از دانشهای شریف خبری و نه بدانها ایمانی باشد.» عبارت وی در این باب چنین است: «و لولا انقطاع السیر الی الله فی هذا الزمان ما کنا نغتم و نتأسف هذا التاسف و هو ذا قد بلغ سنی الی قرب من ثلثین سنة و اکثر عمری فی الاسفار و الاستخبار و التفحص عن مشارک مطلع و لم اجد من عنده خبر عن العلوم الشریفة و لا من یو من بها...»
سهروردی اگر چه در پایان کتاب «المشارع و المطارحات» نسبت به وضع و موقعیت حکمت در زمان خود اظهار یأس و ناامیدی می نماید، ولی در آغاز کتاب (حکمة الاشراق) به گونه ای دیگر سخن می گوید. آنچه در پایان آن کتاب و آغاز این کتاب ابراز گشته نشان دهنده ی دو مرحله ی کاملا متفاوت از سلوک فکری و معنوی این فیلسوف اشراقی است. در پایان آن کتاب برای انقطاع سیر الی الله و بسته بودن باب حکمت متأسف و غمگین است، ولی در آغاز این کتاب باب حکمت را همیشه مفتوح دانسته و عالم را از حکمت و حکیمی که حجج و بینات الهی را با خود دارد هرگز خالی نمی بیند.

منـابـع

شهاب الدین سهروردی- حكمة‌ الاشراق‌- مجموعه‌ي‌ دوم‌- چاپ‌ تهران‌

شهاب الدین سهروردی- المشارع‌ و المطارحات‌- مجموعه‌ي‌ اول

شهاب الدین سهروردی- بستان‌ القلوب‌- مجموعه‌ي‌ رسائل‌ فارسي.

پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه دکتر مجدالدین کیوانی- نشر مرکز- 1377

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها