دیدگاههای مختلف در مورد رابطه دین و دنیا
فارسی 3411 نمایش |در باره رابطه دین و دنیا نظرها مختلف و گرایشها متفاوت است، از جمله:
1ـ دین ابزار دنیا و وسیله عمران و آبادانی آن از طریق ایجاد اخوت و برادری و برابری میان بشر است. این تصویر که صریح برخی از کلمات غربیان و لازمه کلمات برخی از فلاسفه می باشد، بر پایه دنیاگرایی دین مطرح شده است. ملاحظاتی که در این رابطه است عبارتند از:
الف ـ ادعای اینکه هدف نهایی دین فلاح دنیوی است که همان برخورداری از مواهب طبیعت و زندگی در سایه عدل و آزادی و برابری می باشد، ماده پرستی است.
ب ـ انسان به معرفت اخروی بیشتر نیاز دارد تا به قوانین دنیوی محض. چگونه امکان دارد نیاز قلیل از طرف دین برطرف شود اما نیاز اصیل و کثیر همچنان باقی بماند.
ج ـ این نگرش با متن هیچ یک از ادیان آسمانی سازگار نیست.
2ـ عمران و آبادانی دنیا یکی از دو وظیفه اصلی دین است و هدف دیگر آن سعادت اخروی انسانهاست. یعنی پیامبران دو مقصد مستقل داشته اند یکی مربوط به سعادتی با هویتی دنیوی و دیگر، آن سعادت اخروی که هویتی روحی دارد. در این نظریه:
الف ـ رابطه دنیا و آخرت در این تصویر نادیده انگاشته شده است.
ب ـ عمران و آبادانی دنیای مستقل از آخرت فانی شدنی است و نمی تواند هدف باشد.
ج ـ مطالعه درون دینی ما را به یک هدف نهایی که کمال است رهنمون می سازد.
3- از منظر دین، دنیا مقدمه آخرت است. پس ارزش واقعی از آن آخرت است و دنیا وسیله است. حقیقت آن است که دین نه برای دنیا و نه برای آخرت آمده است، بلکه برای ایجاد حیاتی معقول و مورد رضایت الهی برای بشر است. دنیا و آخرت ظرف این هدف می باشند. اگر کسی در همین دنیا به کمال رسید آثار این کمال در روح و روانش هویداست. لکن چون انسان مدتی کوتاه در این سرای مادی زندگی می کند و از طرف دیگر موانعی وجود دارد که انسانهای پاک و مسؤولیت دار، دایما در فشارند، از این رو، این کمال و سعادت در آخرت ظهور کامل می یابد و انسان متکامل به صورتی کامل و جاوید از این نعمت عظیم استفاده می برد.
4ـ دین چندان رابطه ای با دنیا ندارد. هدف دین، آخرت و نفی انانیت و خدامحوری به جای انسان محوری است. و بسیار اندک به دنیا اشاره دارد. و این اشاره ها مختص مواردی است که ممد انسان در هدف دینی باشد و یا مزاحم او از آن هدف قرار گیرد. در این نظریه:
الف ـ کمیت و کیفیت موارد ممد و مزاحم برای هدف دین بیان نشده است.
ب ـ گذشت که هر فعلی بر روح انسان اثری دارد و در سعادت و شقاوت او نقش بازی می کند و ارتباط گسترده و عمیقی بین افکار و کردار انسان با روح وی برقرار است.
ج ـ اگر پذیرفتیم که در دنیا برخی امور، ممد دین و هدف آن است و برخی مزاحم آن، و باید این موارد رعایت شود، در این صورت ما باید نظام و سیستمی خاص در محیط اسلامی بنا کنیم و دیگر نمی توان از سیستمهای دیگران سود جست، زیرا ماهیت سیستم عبارت است از اجزایی که با هم نحوه خاصی ارتباط دارند برای تحقق هدف مشترک و اگر یک جزء اضافه یا کم شود، سیستم به هم می خورد و شاید متلاشی گردد. مثلا سیستم بانکداری غربی را اگر بخواهیم در ایران پیاده کنیم و تنها رباخواری را که مزاحم هدف دین است از آن سیستم حذف کنیم، کل سیستم را از نو باید بنیان نهاد و دیگر سیستم غربی نخواهد شد، بلکه نظامی اسلامی (در صورت رعایت بقیه موازین) خواهد بود. پس نفی نظام اسلامی از اسلام تجزیه آن است.
5ـ دین هیچ رابطه ای با دنیا ندارد؛ نه دوستانه و نه خصمانه. دین مجموعه ای از مسایل معنوی و روحی برای آبادی آخرت است. در این نظریه:
الف ـ ارتقای روحی و سعادت آخرت با اعمال انسانی تکون می یابد، چگونه امکان دارد
دین نسبت به دنیا که ظرف تحصیل آخرت است، بی تفاوت باشد و از روابط دقیق عمل و جزا ساکت باشد. روابطی که انسان با عقل خود توان کشف صحیح آنها را ندارد.
ب ـ این تصویر لااقل با دین اسلام و محتوای آن ناسازگار است.
6ـ دین دشمن دنیاست و دنیا متضاد با دین است. زیرا همه ادیان از دنیا بد گفته اند و
پیروان خویش را به زهد و دوری از آن فرا خوانده اند اوضاع ملل دینی نیز شاهد بر آن است. در این نظریه:
الف- دنیا دو وجهه دارد: دنیای ممدوح و دنیای مذموم. اگر انسان از امکانات دنیا برای نیل به هدف دین که همان کمال است استفاده کند، این دنیا ممدوح است و اگر در حد دنیا متوقف شود و به آن به دیده هدف اندیشه کند، دنیایی مذموم خواهد داشت. و در حقیقت مذمت و مدح نه برای دنیاست که برای برخورد انسان عارض می شود.
ب ـ با مراجعه به متن دین متوجه می شویم که خود دین، ما را به استفاده از دنیا و عدم ترک آن دعوت می کند. خود قرآن مجید می فرماید: «و لا تنس نصیبک من الدنیا؛ بهره دنیویت را فراموش مکن.» (قصص/ 77)
ج ـ عقب ماندگی ملل مسلمان ربطی به دین اسلام ندارد و دلیل آن هم تولد دانشهای بسیار و ایجاد تمدن عظیم از ناحیه مسلمانان است. و این در حالی بود که غربیان در توحش زندگی می کردند. و از نظر تاریخ، آن زمانها مردم مسلمان به اسلام بیشتر اهمیت می دادند و یکی از مشغله های آنان، تعلیمات اسلامی بود.
نظریه برگزیده
تعریف دنیا در بینش اسلامی و آیات و روایات، عبارت است از یک سری امکانات مادی در این جهان و این دنیا مزرعه و انسان زارع آن است. و دین قوانین کمیت و کیفیت زراعت و بهره وری می باشد. و آخرت محل ظهور کامل و فصل برداشت همه زراعت است. دنیا نعمت بزرگ و بهترین عالم از عوالم وجود برای مؤمنان است. زیرا محل و موجب وصول آنان به کمالاتشان می شود و پایه هر سعادتی در آن ریخته می شود. امام علی (ع) وقتی دید شخصی بدون درک صحیح دنیا را مذمت می کند او را توبیخ کرد و فرمود: «الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها، و دار موعظة لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله و مصلی ملائکة الله، و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله، اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة؛ دنیا سرای راستی است برای آن که آن را باور دارد، و سرای ایمنی است برای کسی که از آن درک و فهم کند، و محل توانگری است برای کسی که از آن توشه برگیرد، و سرای پند است برای شخصی که از آن پند پذیرد، محل عبادت بندگان و دوستان خداست و جای نماز فرشتگان خداست، و مکان فرود آمدن وحی خدا می باشد، و جای تجارت دوستان خداست که در آن رحمت کسب کنند و بهشت سود برند.»
از نظر دین اسلام دنیا و آخرت هیچ تضادی با هم ندارند و آنچه که مهم است جهت دهی به استفاده از آن است که مربوط به انسان می شود. امام علی (ع) این رابطه را بسیار زیبا ترسیم می کند و می فرماید: «الناس فی الدنیا عاملان: عامل فی الدنیا للدنیا قد شغلته دنیاه عن اخرته یخشی علی من یخلفه الفقر و یأمنه علی نفسه، فیفنی عمره فی منفعة غیره، و عامل عمل فی الدنیا لما بعدها فجاءته الذی له من الدنیا بغیر عمل فاحرز الحظین معا و ملک الدارین جمیعا فاصبح وجیها عند الله لا یسأل الله حاجة فیمنعه؛ مردم در دنیا دو دسته اند: یکی در دنیا برای دنیا کار می کند که او را دنیا گرفتار ساخته و از آخرتش باز داشته، می ترسد بازماندگانش به تنگدستی دچار شوند، و از تنگدستی خود ایمن گشته، پس زندگی خود را در سود دیگری به سر می رساند، و دسته دیگری از مردم در دنیا برای آخرت کار می کند و بدون آنکه کار کند (برای دنیا) آنچه برای اوست به او می رسد. پس هر دو بهره را جمع نموده و هر دو سرا را به دست آورده است. و در نزد خدا با آبرو گشته است و از خدا حاجتی طلب نمی کند که او را منع از آن کند. پس دین، بهره انسان را از دنیا قطع نکرده است بلکه آن را وسیله به سعادت رسیدن و کسب کمال او می داند.»
در تفسیر المیزان آمده است اینکه در قرآن آمده است: «الذی اعطی کل شییء خلقه ثم هدی؛ (خدا) کسی است که به هر چیزی خلقت مناسبش را داده و سپس هدایت کرده است.» (طه/ 50) در مورد انسان تمام بودن خلقت به این است که به کمال وجودیش در دنیا و آخرت هدایت شود. پس هدف اصلی کمال حقیقی است و این کمال از اوصاف روح می باشد و روح چون دنیا و آخرت ندارد، در هر دو جهان وجود دارد. پس کمال او هم می تواند چنین باشد. البته مفاهیمی همانند سعادت، کمال و رشد از کلماتی هستند که دارای درجه ها و مراحل مختلفی می باشند، انسان با اولین حرکت الهی خود چیزی را از آن کمال صاحب می شود و هر قدر تلاش بیشتری نماید کمال بیشتری به دست می آورد و چون کمال نامحدود است، انسان دایما در حال سیر به کمال بیشتری است.
این سیر در دنیا و آخرت برای صالحان استمرار دارد: در دنیا به خاطر عمل و در آخرت به خاطر نتایج برخی از اعمال که در روایات آمده است. پس هدف اصلی دین، سعادت معنوی و کمال حقیقی انسان است. به طوری که دیدن بستر مناسبی برای رشد معنوی انسانها ایجاد می کند. اگر در متون دینی بیشتر از مقدمه بودن دنیا برای آخرت سخن گفته شده است، به خاطر آن است که دنیا بسیار کوتاه ولی آخرت حیات جاوید است و نیز انسان مؤمن در دنیا گرفتاریهایی هم دارد ولی در آخرت آنچه ظهور و بروز دارد ملکات و کمال اوست. پس منظور از آخرت، کمال اخروی است که در دنیا هم برای انسان حاصل شده و الا در آخرت هم برای او نخواهد بود.
چکیده مطالب
بنابراین برای رابطه دین با دنیا پنج اصل وجود دارد:
الف ـ در دین شناسی، مطالعه برون دینی و درون دینی لازم است.
ب ـ هدف و گوهر دین، ایجاد بستری مناسب برای وصول انسان به کمال است.
ج ـ هر حالت ذهنی و عملی یا مقرب انسان به کمال یا مبعد او است.
د ـ دین تنها راهنمای انسان به مصادیق کمال بخش یا شقاوت آور است.
ه ـ هر حالت ذهنی و عملی ارادی در اسلام دارای حکمی است.
با توجه به این اصول رابطه ای مطلوب است که با توجه به اصول پنجگانه فوق طراحی شده باشد که عبارت است از اینکه دین اولا، استفاده را از دنیا لازم می داند و ثانیا، به آن جهت می دهد و ثالثا، در تمامی جاهایی که انسان با دنیا برخورد دارد دین هم حضور دارد.
منـابـع
جان هيك- فلسفه دين- ترجمه بهرام راد- صفحه 19
مرتضی مطهري- مجموعه آثار- جلد 7 ص 122و جلد 2 ص 177
عبدالكريم سروش- مجله كيان- شماره 31 صفحه 9
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها