هماهنگی وجدان با علم
فارسی 2685 نمایش | هماهنگی علم و وجدان تقریبا می تواند نتیجه پدیده هماهنگی عقل و وجدان باشد، بلکه اگر دقت کنیم هماهنگی وجدان با علم بیشتر از هماهنگی آن است با عقل، زیرا یگانه چاره اضطراب و تشویشی که وجدان از ناحیه جهل نصیبش می گردد، عبارتست از علم و جای تشکیک نیست که قسمتی از احتمال تقصیر یا قطع به تقصیر که ما در کارهای مادی و معنوی دارا می باشیم، معلول جهل و نادانی ما است. بنابراین باید گفت: ارضای وجدان در قسمت مهمی از فعالیت ها به علم بستگی دارد.
ویکتورهوگو در بینوایان می گوید: «دیدن و نشان دادن کافی نیست، فلسفه باید به منزله یک انرژی بوده باشد، باید عملش و اثرش به کار بهبود حال بشر آید."سقراط" باید در آدم وارد شود و "مارک اورل" را به وجود آورد. به عبارت دیگر، از مرد سعادت "مرد علم"، "عقل" حاصل دارد، مبدل کردن "عدن" به "دانشکده" علم باید اکسیر مقوی بوده باشد. تلذذ؟ چه هدف ناچیز و چه جاه طلبی بی مقداری است! تلذذ کار جانوران است. پیروزی واقعی جان آدمی فکر کردن است. فکر را برای رفع عطش آدمیان به کار بردن، معرفت خدا را همچون اکسیر به همه دادن، در وجود همه کس وجدان و علم را دست در آغوش کردن و با این مواجهه اسرار آمیز رستگارشان ساختن».
"کنوانسیونل": «می خواهم بگویم انسان خصم بیداد گری دارد و آن جهل است، من به فنای این ستمگر رأی دادم. علم قدرتی است که از حق حاصل شده است. انسان نباید اداره شود جز به وسیله علم. اسقف به گفته او افزود: و وجدان. کنوانسیونل گفت: این هر دو یک چیز است، وجدان عبارت از یک عده علم فطری است که ما در وجودمان داریم».
هرچه وجدان انسان با عظمت تر بوده باشد، نیازمندی خود را به علم بیشتر احساس خواهد کرد و بالعکس، هر چه علم انسانی کمتر و مبهم تر باشد دایره فعالیت وجدانی اش به همان انداه تنگ تر خواهد بود. علوم نسبی ما، آن آرامش را که در حال زندگانی آگاهانه توقع داریم به ما ارزانی نخواهد داشت. این فقط وجدان است که می تواند هر گونه شناسایی نسبی ما را با «مطلق» رنگ آمیزی نموده و در نتیجه ما درک کنیم در عین حال که راهرو هستیم، در مقصد نیز می باشیم.
عینک های گوناگون انسان ها هرگز واقعیات مطلق را برای نشان نخواهد داد. در این مورد عباراتی از تولستوی را می توان بیان کرد: «زنبوری که روی گل نشسته کودک را نیش می زند، کودک از زنبور می ترسد و می گوید که هدف زنبور نیش زدن آدمیان است. شاعر از مشاهده زنبوری که روی حلقه گل نشسته شیره آن را می مکد لذت می برد و می گوید که هدف زنبور مکیدن شهد گل هاست. کندو دار نیز که می بیند زنبور گرد و شهد شیرین را جمع می کند و به کندو می آورد، می گوید که هدف زنبور جمع آوری عسل است. کندو دار دیگری که زندگانی زنبور را از نزدیک تر مطالعه کرده و دیده است که زنبور غبار و شیره گل را برای تغذیه زنبوران نوزاد و پروراندن ملکه زنبوران جمع می کند، می گوید که هدف زنبور حفظ نوع و تنازع بقاست. گیاه شناس چون متوجه می شود که زنبور هنگام پرواز گرد را از لقاح راز گل نر می گیرد و به گل ماده تلقیح می کند و آن را بارور می سازد، می گوید که هدف زنبور انجام این عمل است. دیگری است که هنگام مطالعه تکثیر گیاهان مشاهده می کند که زنبور در این تکثیر همکاری موثری دارد می تواند بگوید که هدف زنبور ازدیاد و افزایش گیاهان است. اما هدف نهایی زنبور با هدف های اول و دوم و سوم نیز با آنچه عقل و خرد انسانی قادر به درک آن است به نحو اتم و اکمل مشخص نمی گردد. هر چه عقل و خرد انسانی در کشف این هدف ها پیشتر می رود همان اندازه عدم درک نهایی وی برای او آشکارتر می گردد. انسان فقط می تواند "روابط" متقابل میان زندگانی زنبور و سایر مظاهر زندگانی را مطالعه نماید این مطالعه کاملا درباره هدف های مردان تاریخ و ملت ها نیز صادق است» بنابراین آنچه از این بحث دریافت می شود این است که رابطه وجدان با علم رابطه ای است مستقیم و سازنده و اگر این دو با هم هم راستا شوند، انسان را به خوشبختی که مورد رضایت اوست می رساند.
منـابـع
محمد تقی جعفری- وجدان- صفحه 153-154
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها