گستره عدل در نظام آفرینش

فارسی 2705 نمایش |

عدل ویژه یک یا چند موجود نیست بلکه در همه هستی و نسبت به همه موجودات، حتی ذات اقدس پروردگار، جریان دارد. در سوره کهف، از دو باغ سخن می رود که هر دو سرسبز و خرم بوده اند و میوه های فراوان به بار می آورده اند. قرآن در وصف این دو باغ می فرماید: «کلتا الجنتین اتت اکلها و لم تظلم منه شیئا؛ هر دو باغ میوه های خود را به بار می آوردند و هیچیک در این کار ظلم نمی کرد» (کهف/ 33). نباید پنداشت که کاربرد واژه ظلم در اینجا از باب مجاز است. این، نه مجاز در کلمه است و نه مجاز در اسناد؛ نه مجاز لغوی است و نه مجاز عقلی. باغ هم حقیقتا عادل است و عدالت آن بدین معناست که در نظام هستی به وظیفه خود عمل می کند. همه موجودات دیگر نیز همانند این دو باغ بر پایه عدل استوارند. لکن موجودات باشعور، چون انسان، هم مانند دیگر موجودات وظیفه دارند که تکوینا عادل باشند و هم تشریعا عهده دار این وظیفه اند. پذیرش عدل وظیفه همگان است. حتی فرشتگان و انسان های کامل نیز از این وظیفه، تهی شانه نیستند. با این که فرشتگان پیراسته از گناهند، اگر از وظیفه خود شانه خالی کنند، مجازات می گردند: «و من یقل منهم انی اله من دونه فذلک نجزیه جهنم؛ هر یک از فرشتگان که ادعای خدایی کند، جهنم را کیفر او می سازیم» (انبیاء/ 29).
حتی پیامبر (ص) که برترین انسان است از این تکلیف تکوینی و تشریعی بهره مند است. او از سویی در حیطه قانونمندی های هستی جای دارد و چون دیگران به دنیا می آید و مرگ می پذیرد؛ و از دیگر سو، در تشریع نیز همانند دیگران موظف به اجرای عدل و پذیرش حق است: «لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین؛ ای پیامبر! اگر شرک ورزی، کار تو تباه می شود و بی تردید از زیانکاران می گردی» (زمر/ 65).
پس هر چیز که در هستی وجود دارد، وظیفه عدل ورزی دارد؛ و عدالت در همه زوایای عالم جاری است. اکنون این پرسش پدیدار می شود که اگر چنین است، آیا خداوند نیز فرمان پذیر همین باید است؟ آیا او هم باید به عدل رفتار کند و نباید ستم بورزد؟ پاسخ این است که خداوند نیز عادل است و هرگز ستم نمی کند؛ لیکن تفاوتی جوهری میان عدل پذیری خدا و دیگر موجودات وجود دارد. درباره هر موجودی جز خدا می گوییم: «یجب علیه العدل؛ عدل بر او لازم است». ولی درباره خداوند گفته می شود. «یجب عنه العدل؛ عدل از خدا واجب است». این بدان معناست که خداوند هرگز ظلم نمی کند، نه آنکه باید عدالت ورزد و نباید ظلم کند. خداوند همانند موجودات دیگر، در حیطه بایدها قرار ندارد و یک نظام برتر برای او تلکیف برنمی نهد، نه تکلیف تکوینی و نه تشریعی. خداوند هرچه می کند عدل است، چون کمال ناب است؛ و هر بایدی، از جمله عدل، از او سرچشمه می گیرد. همان برهانی که وجود پروردگار را به ما می نمایاند. صفات او را نیز برای ما تبیین می کند و آنگاه افعالش را بر پایه همین صفات می سنجد بدین سان، خدا و هستی، همه، برپا دارنده عدل به شمار می آیند.
این عدل جاری در هر سوی گیتی، با هیچ بهانه و دلیل رخت بر بستنی نیست. مثلا برخی گفته اند که وجوب عدالت، ریشه در محرومیت های جامعه دارد. مردم از آنجا که محرومند، تشنه عدالتند؛ و اگر محرومیت هاشان زدوده شود، دیگر نیازی به عدل احساس نمی کنند. این سخن بسی ناصواب است، زیرا گفته شد که عدل نه تنها هدف، که وظیفه موجودات جهان است. این وظیفه باید به هر حال و در هر موقعیت، انجام پذیرد. از این گذشته، عدل و محرومیت زدایی دو گونه رابطه با یکدیگر دارند. گاه این رابطه بر محور دفع (پیشگیری) است و گاه رفع (زدودن). گاهی عدل برای مبارزه با وضعیت موجود و رفع محرومیت هاست؛ اما این سبب نمی شود که وظیفه دیگر عدل فراموش گردد، که عبارت است از ایجاد زمینه و موقعیت گریز محرومیت از جامعه و دور ماندن اجتماع از این آفت بزرگ. جامعه برین هرگاه محرومیتی می بیند، با عدل به ستیز آن می رود تا به رفع آن بپردازد؛ و هرگاه محرومیتی نمی یابد، می کوشد تا با اجرای عدل روزنه های بروز محرومیت را بربندد. پس در هر حال، بازشناسی و تطبیق و اجرای عدل وظیفه ای مستمر است و عدل همواره در تار و پود جامعه حضوری پویا دارد.

منـابـع

آیت الله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 212- 214

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها