اشعار منسوب به امام صادق علیه السلام

فارسی 4118 نمایش |

از امام صادق شعرهایی در کتابها آورده اند. شعرهایی که مضمون آن اندرز و حکمت است. و ارشاد مردمان به شناختن گوهر انسان، و ارزان از دست ندادن آن. نیز شکایت از مردمی که در سراسر تاریخ بوده و هستند، درود و زیان. سفیان ثوری روزی او را گفت: «پسر رسول خدا از مردم کناره گرفته ای.» گفت: «سفیان زمانه تباه شده و برادران دگرگون گشته اند. دیدم تنها بودن دل را آرام بخش است.» سپس گفت:
ذهب الوفاء ذهاب امس الذاهب *** و الناس بین مخاتل و موارب
یفشون بینهم الموده و الصفا *** و قلو بهم محشوه بعقارب
«وفا از «میانه» رفت، چنان که روز گذشته رفت و مردم یا فریبکارند یا به یکدیگرزیان رسان»
«آشکارا میان خود از دوستی و یکرنگی دم می زنند، حالی که دلهاشان پراست از کژم ها (ی گزان).» (تذکره الاولیا، ص 15؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج4،ص 76-75)
تعصی الا لاه و انت تظهر حبه *** هذا لعمرک فی الفعال بدیع
لو کان حبک صادقا لا طعته *** ان المحب لمن یحب مطیع
«اگر خدا را نافرمانی می کنی و دوستی او را می نمایانی! به جانت سوگند این شگفت کاری است.»
«گر دوستیت راست می بود او را فرمان می بردی، که دوستدار فرمانبردار کسی است که او را دوست می دارد.»
علم المحبه واضح لمریده *** و اری القلوب عن المحجه یعمی
و لقد عجبت لها لک و نجاته *** موجوده و لقد عجبت لمن نجی
«کسی که خواهان راه راست باشد، نشانه های آن برایش آشکاراست و می بینم دلها در دیدن راه راست نابیناست.»
«و در شگفتم از تباه شونده ای که نجات او موجود است و در شگفتم از آنکه نجات یافت.» (مناقب، ج4، ص 275؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج 4، ص 76-75)
این بیتها را اصمعی از تفسیر ثعلبی از آن حضرت روایت کرده است.
اثامن بالنفس النفیسه ربها *** فلیس لها فی الخلق کلهم ثمن
«در فروختن جان گرامی با پروردگارآن گفتگو می کنم، (چرا که) در همه آفریدگان بهای آن یافت نمی شود.»
بها یشتری الجنات، ان انا بعتها *** بشیء سواها ان ذلکم غبن
«بدان بهشت ها را می توان خرید، اگر آن را به چیزی دیگر بفروشم سودایی است زیان بار.»
اذا ذهبت نفسی بدنیا اصبتها *** فقد ذهبت نفسی و قد ذهب الثمن
«اگر جانم به بهای دنیایی که به دست آورم برود جانم و بهای آن (هر دو) به هدر رفته است.» (مناقب، ج4، ص 275؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج 4، ص 76)
حافظ عبدالغزیز بن أخضر مؤلف معالم العتره النبویه از ابراهیم مسعود روایت کند. مردی از بازرگانان با جعفربن محمد (ع) مراودت داشت، حال او دگرگون شد و به آن حضرت شکایت کرد، امام فرمود:
فلا تجزع وان اعسرت یوما *** فقد ایسرت فی زمن طویل
و لا تیأس فان الیاس کفر *** لعل الله یغننی عن قلیل
و لا تظنن بربک ظن سوء *** فان الله اولی بالجمیل
«اگر روزی تنگدست شوی جزع مکن چرا که زمانی دراز با گشاده دستی به سر برده ای.»
«و نومید مباش که نومیدی کفر است، شاید خدا در اندک مدت بی نیازی دهد.»
«به پروردگارت گمان بد مبر که خدا به کار نیک سزاوارتر (از هر کس) است.» (فی رحاب ائمه اهل البیت، ص 76-75)
مردمی بدو حاجتی برد و امام حاجت او را برآورد. مرد سپاس گفتن او را آغاز کرد. امام فرمود:
اذاما طلبت خصال الندی *** و قد عضک الدهر من جهده
فلا تطلبن الی کالح *** أصاب الیساره من کده
و لکن علیک بأهل العلی *** و من ورث المجد عن جده؟
فذاک اذا جئته طالبا *** تحب الیساره من جده؟
«اگر روزگار با سختگیری خود تو را به تنگدستی افکند و (کسی را خواستی) که خصلتهای بخشندگی در او بود.»
«از ترشرویی که توانگری را با تحمل رنج خود به دست آورده مخواه.»
«ولی روی به کسی آور که بزرگوار است و بزرگی را از نیای خود به میراث برده»
«چون از چنین کسی خواهند باشی، دوست دارد (به تو دهد) مالی را که از بخت خود به دست آورد.» (مناقب، ج 4، ص 274)
اعمل علی مهل فانک میت *** و اختر لنفسک أیها الانسانا
فکان ما قد کان لم یک اذا مضی *** و کان ماهو کائن قد کانا
«ای آدمی کار به آهستگی کن (شتاب مکن) همانا خواهی مرد و آنچه به کارت می آید، برای خود بگزین
که گویا آنچه بود چون گذشت، نبوده است، و گویا آنچه آمدنی است (گذشته) است.» (مناقب، ج 4، ص 27)

منـابـع

علامه محمدتقی جعفری- زندگانی امام صادق- صفحه 115- 118

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها