اهداف وضع احکام الهی
فارسی 3547 نمایش | نفس دارای معانی متعددی است که یکی از آن ها نیروی جامعه صفات مذمومه است که اوصافی چون خشم و غضب، شهوت، بخل و حسد از آن سرچشمه می گیرند. این همان معنایی است که انبیا و اولیای الهی از آن اجتناب می کردند، چنان که حضرت یوسف (ع) فرمود: «و ما ابریء نفسی ان النفس لاماره بالسوء الاما رحم ربی»؛ «و من نفس خودم را تبرئه نمی کنم، زیرا نفس قطعا به بدی امر می کند مگر کسی را که خدا رحم کند.» (یوسف آیه53)
رسول خدا (ص) نیز درباره آن فرمود: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»؛ «پلیدترین دشمن تو، نفس تو است که در دو طرف تو قرار دارد» و حضرت امیرمومنان (ع) فرمود: «نفسک اقرب اعدائک الیک»؛ «نزدیک ترین دشمن به تو هوای نفس تو است.»
در جان آدمی نفس و عقل به هم آمیخته شده اند؛ آن کس که عقل را کنار زد و تابع نفس نکوهیده و مذموم شد به چاه گمراهی افتاد، چنان که در قرآن حکیم آمده است: «افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه»؛ «پس آیا دیدی کسی را که هوای خویش را معبود خود قرار داده و خداوند او را دانسته گمراه گردانید و بر گوش و دلش مهر زد و بر دیده اش پرده نهاد.» (جاثیه آیه 23) در قرآن کریم مخالفت با هوای نفس موجب سعادت و ورود به نور است: «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی»؛ «و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و خویشتن را از هوا و هوس بازداشت، پس همانا جایگاه او بهشت است.» (نازعات آیات 40-41) متابعت از هوای نفس باعث شقاوت و دخول نار است: «ولو شئنا لرفعناه بها و لکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث»؛ «اگر می خواستیم منزلت او را به واسطه آیاتی که به او عطا نمودیم بالا می بردیم؛ اما او به زمین گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد، پس مثل او همانند سگی است که اگر بر آن حمله ور شوی زبان از کام بر آورد و اگر آن را رها کنی باز زبان از کام برآورد.» (اعراف آیه 176) همه رذایل اخلاقی نتیجه پیروی از نفس اماره است که هر یک از آن رذایل برای هبوط شخص از مقام انسانیت کافی است؛ صفت بخل، چاپلوسی و سالوسی، حسد، شماتت، خبث، اسراف، ریا، شر، شرک، حرص، تهتک، فساد و صدها رذیلت دیگر اوصافی هستند که منشأ و سرچشمه آن هوای نفس و حب دنیاست.
در حدیث آمده است که یکی از انبیا ابلیس را پرسید: «با چه چیزی فرزندان آدم را فریب می دهی؟ گفت: با خشم و هوا» به همین جهت در جوامع روایی بسیار تأکید شده است که برای وصول به درجات رفیع، باطن خویش را از پلیدی های نفس پاک سازید: «طهروا انفسکم من دنس الشهوات، تدرکوا رفیع الدرجات.»
در کلمات معصومان (ع) سخن در این باره بسیار است و آنچه بیان شد برای اثبات این مطلب بود که احکام الهی برای اهداف فراوانی وضع شده است که بعضی از آن اهداف عبارت اند از:
الف. بندگان الهی از خواهش های نفسانی رهایی یابند و هرگز تمایلات نفسانی را بر تعالیم الهی مقدم ندارند، چون تعیین صلاح و فساد، سعادت و شقاوت و ضلالت و هدایت به واسطه روایات نقلی معتبر و عقل و درایت برهانی است؛ نه با هوا و شهوت.
ب. اسفل مراتب شرک در مقابل خدا، شهوت و هواست، چنان که شرکای دیگر غیر از نفس او هستند؛ ولی نفس جزیی از اوست، به همین سبب شخصی که از خود و نفسانیت خویش خارج نشده باشد غیر خود را نمی بیند، بنابراین پرستش حق برای او شاید غیر ممکن باشد، بر خلاف بت پرست که از انانیت خود خارج و روزنه ای از خداپرستی برای او باز شده است. هدف از تکلیف تعظیم در برابر خدا و تکریم در مقابل تعالیم انبیاست نه تسلیم در مقابل هوا و تجلیل از اوامر غیر اله.
ج. کسی که در اسارت شهوت قرار گیرد عقل و دین خود را از دست می دهد: «طاعه الشهوه تفسد الدین و العقل» و غرض شارع حفظ سلامت عقل و دین است.
د. شهوت رانی و هواپرستی از دام های شیطانی است: «الشهوات مصائد الشیطان» و بندگی شهوت اسارتی ابدی می آورد که آزادی در آن راه ندارد: «عبد الشهوه اسیر لاینفک اسره». خواسته دین آن است که انسان آزادگی و حریت خویش را حفظ کند و در دام شیطان یا اسارت سلطان نفس نباشد.
ه. تعالیم الهی به منزله آب گوارا و زلالی است که از هر تشنه ای رفع عطش می کند اما دستورهای هوای نفسانی به ظاهر عطش را کاهش می دهند و در واقع سم کشنده ای هستند که شخص هوا مدار را به هلاکت می رسانند: «الشهوات سموم قاتلات» هدف شریعت، معرفی و اطلاع رسانی به چشمه زلال و سیراب کردن مکلف از آن آب زلال است.
و. نازل ترین مرحله جهالت جهل در بندگی هوای نفس است. ابتنای شرع بر معرفت بخشی و ارتقای علمی است؛ نه استقرار در جهل و نادانی. شالوده تعالیم اسلام در راستای ارتقای معرفت و اعتلای اندیشه و انگیزه پایه گذاری شده است. آن که در مرداب جهالت هوای نفس گرفتار است، قدرت و توان تحصیل معرفت و وصول به منزلت را ندارد، پس اساس شریعت بر مبنای معرفت است و جست و جوی در معرفت و عمل به تکلیف با خواهش های نفسانی سازگار نیست.
ز. شهوت رانی با حکمت اندوزی در شخصی که دارای قلبی واحد است قابل جمع نیست، دلی که با خواسته های نفسانی رام باشد، نسبت به حکمت ورزی خام است، چنان که در حدیث آمده است: «لا تسکن الحمه قلبا مع شهوه» نیز در کلام امیر بیان حضرت علی (ع) وارد شده است که انتفاع حکمت بر عقلی که دستانش با زنجیر شهوت بسته شده حرام است: «حرام علی کل عقل مغلول بالشهوه ان ینتفع بالحکمه». یکی از اهداف مهم تکالیف دینی، حکیم پروری است و لازم حکمت، عقل و قلب سلیم است نه شهوت. آن کس که با شهوت عملی خو کرده از تکالیف دینی روی گردانده است و برای او حظی از حکمت نخواهد بود.
ح. آن کس که در مقابل حق تسلیم است و سر به آستان ربوبی فرود می آورد خواهش های نفسانی را در درون خود خوار و ذلیل ساخته است. او کسی است که می تواند جوانمردی و مروت خویش را حفظ کند؛ اما آن که حاضر نیست در مقابل حق تسلیم باشد و خواهش هوای نفس را بر خواسته حق ترجیح می دهد خود را از جوانمردی ساقط کرده است: «من زادت شهوته قلت مروته» یکی از آثار و فواید تکلیف، حفظ هویت و مروت انسانی است.
با توجه به اهداف و آثار مذکور در باب تمایلات نفسانی، هرگز نمی توان گفت: که هدف شارع، سرکوب همه خواسته های نفسانی است بلکه استفاده از آن در راستای اهداف انسانی است. به دیگر سخن مقصود شریعت تعدیل غرایز و تمایلات نفسانی است نه تعطیل آن ها یعنی هرچه هوای مسموم نام دارد و هوس منحوس محسوب می شود، نکوهیده است و هرچه مقتضای غریزه و طبیعت است هدایت شده، آن گاه حمایت می شود.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 214-219
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها